صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / منابع فرهنگ مردم ایران / منابع تاریخی / منابع تاریخ ـ جغرافیایی / جغرافیای اصفهان /

فهرست مطالب

جغرافیای اصفهان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

جُغْرافیایِ اِصْفَهان، کتابی دربارۀ جغرافیای طبیعی، انسانی و آمار اصناف اصفهان، نوشتۀ میرزا حسین تحویلدار. از زندگی مؤلف، جز آنچه خود در متن کتاب دربارۀ خاندانش آورده است، اطلاعات چندانی در دست نیست. نامش میرزا حسین و نام پدرش محمدابراهیم خان، مشهور به تحویلدار است. نیای محمدابراهیم خان، پیر اویس را شاه عباس با اهل و عیال ابتدا از نخجوان به آذربایجان و از آنجا به اصفهان کوچ داد. محمدابراهیم خان یکی از نواده‌های پسری او ست. میرزا حسین خان، مؤلف کتاب، پسر اول محمدابراهیم خان و یکی از اعضای تلگراف‌خانه بوده است (ستوده، 2-3). از نامه‌ای که به خط مؤلف به دست آمده، آشکار می‌شود که وی به سبب صرف وقت بسیار در نوشتن کتاب، از کار اصلی خویش بازمانده است (همانجا؛ برای مطالعۀ بیشتر، نک‍ : تحویلدار، 74). 
تحویلدار از اواخر ربیع‌الاول 1294 «به موجب حکم امنای دیوان دولت اسلامیان پناه ناصری» آغاز به نگارش کتاب کرده (ستوده، 1) و در صفر 1308 آن را پایان داده است (تحویلدار، 131). وی در انتهای کتاب، عنوان «فصل دوم» را آورده، اما شرح اصفهان را به همان فصل اول منحصر ساخته و بقیۀ مطالب را جزئی و غیرلازم دانسته است (همانجا). 
تلاش اصلی نگارنده افزون بر بیان جغرافیای طبیعی، بیشتر صرف جغرافیای انسانی شده است. بی‌شک هیچ مؤلفی تاکنون دربارۀ خاندانها و خانواده‌های مختلف اصفهان این‌قدر دقت و تأمل نکرده بوده است (ستوده، 3). 
نثر کتاب به سبک نگارش اداری و خالی از هرگونه پیرایۀ ادبی است و به نظر نمی‌رسد که مؤلف دارای تحصیلات ادبی والایی بوده باشد؛ ولی در شرح و وصف، ناظری دقیق، نقاد و باریک‌بین است (تیرا، 2). آل‌احمد در مقدمۀ چاپ 1342 ش کتاب، زبانِ روان و خالی از تصنع، و واقع‌بینیِ میرزا حسین را ستوده است (ص 4). 
تحویلدار سبب نام‌گذاری کتاب و استفاده از واژۀ «جغرافیا» را عَرَضی دانسته، زیرا «جغرافیا اسمی است فرنگی و در اصل ... علم نقشه‌دانی و عمل نقشه‌کشی زمینها، کوهها و ... باشد و در اینجا بدون طرح و طرز نقشه تمامی انواع و افراد عناصر اربع و ... کماً و کیفاً به‌طور مکتوب مشروح می‌سازد» (ص 9). 
کتاب تحویلدار دو باب دارد: باب اول در 5 فقره، شامل تعریفهای جغرافیایی است (ص 9-10). باب دوم شامل اوصاف تفصیلی است که ظاهراً قرار بود 4 فصل داشته باشد، اما یک فصل بیشتر نیست. این فصل نیز به 25 نمره تقسیم شده که هر نمره در صفات عناصری چون: آب‌وهوا، خاک، وسعت، محلات، دره‌ها، رودخانه‌ها، درختها، ابنیۀ تاریخی، محصولات زراعی، حیوانات و بسیاری جزئیات دیگرِ مرتبط با شهر اصفهان است (ص 10 بب‍‌ ). 
تحویلدار ضمن وصف و شرح کامل بسیاری از بناهای تاریخی و عمارات اصفهان به برخی از موشکافیهای اجتماعی نیز می‌پردازد و به روایتها و باورهایی اشاره می‌کند که میان مردم اصفهان رایج بوده است. برای نمونه دربارۀ میدان کهنه می‌نویسد: به روایتی در زیر نقاره‌خانۀ آن، چاه بسیار عمیقی است که کسی انتهای آن را ندیده و دجال از آن چاه بیرون می‌آید (ص 17). حمام شیخ‌بهایی از دیگر مکانهایی است که باورهای بسیاری دربارۀ آن وجود دارد. اهالی اصفهان معتقدند که تا زمان غلبۀ افغان درِ گلخن آن بسته بوده و هیچ آتشی در آن روشن نمی‌شده، اما آبش همیشه به یک میزان گرم بوده است. تا آن زمان که سرِ گلخن را باز کردند، چراغی روشن در زیر فاطیل (پاتیل، ظرف بزرگ مسی زیر خزانه) دیدند که به‌محض بازشدن گلخن، چراغ خاموش شده است. همچنین جامی برنجی از وسایل شیخ بهایی در این حمام باقی مانده که در پشت و روی آن آیات و اعدادی کنده‌کاری شده است. مردم معتقدند که این جام افسون‌کردۀ شیخ است و هرکس با آن بر سرش آب بریزد، حاجت‌روا می‌شود؛ آبِ آن باطل‌السحر است و برای بخت‌گشایی و رفع عقیمی به کار می‌رود (ص 20-21). 
مؤلف در بخشی از کتاب به بیان نام گورستانها و شرح آنها می‌پردازد. وی در وصف قبرستان بسیار کهنه و قدیمی چلمان، به قصر و سرایی در کنار آن اشاره می‌کند که به روایتی در زمان خسروپرویز، این قبرستان قسمتی از زمین باغی بوده و این قصر در وسط آن برای «شکر اصفهانی» ساخته شده است (ص 34). همچنین معروف است که در این گورستان، نقب زیرزمینیِ هولناکی وجود دارد که شنیده شده در هر 400-500 قدم آن چهارطاقی پیدا شده که به 4 سمت راه داشته و باز به همین قسم ادامه یافته است و به‌سبب هوای نامساعد آن کسی تا به حال نتوانسته است به انتهایش برسد (همانجا). «بقعۀ بابا علمدار»، از مردمان طویل‌القامۀ روزگار، در قبرستانی ساخته‌شده به نام وی، و مشهور است که طول قبر او به اندازۀ سر تا زانو ست و او را با زانوهایی خم‌کرده در قبر گذاشته‌اند. مردم اصفهان در شبهای جمعه برای برآوردن حاجات بر سر قبر وی چراغ روغنی روشن می‌کنند (همانجا). اشخاص بزرگ بسیاری در گورستانهای این شهر مدفون‌اند که شرح حالشان در افواه مردم است و عبّاد و مرتاضها شبهای جمعه در حجره‌های آن تا صبح به عبادت مشغول‌اند و این رسم ازگذشته تاکنون برقرار است (ص 36). 
میرزا حسین در بخشهایی از کتاب، به شرح دقیق انواع محصولات کشاورزی، میوه‌ها و درختان اصفهان می‌پردازد. او در وصف گندم و نان خانگی این ولایت بسیار مبالغه می‌کند و برای اثبات سخنش روایتی تاریخی می‌آورد. براساس آن، حضرت آدم صفی‌الله (ع) گندمی را که در روی زمین زرع می‌فرمود، کنار زاینده‌رود بود (ص 52-53). وی ضمن وصف درختان میوه‌دار، به مرغوبیت و گونه‌های بسیار انگور اصفهان اشاره می‌کند. سبب این ادعای وی باوری است که معروف است اثر ستارۀ سهیل در هر ولایتی به شیء خاصی می‌رسد و آن در اصفهان به انگور منسوب است؛ یعنی پس از شبی که ستارۀ سهیل می‌درخشد، در حلاوت و آب و رنگ انگور همۀ باغها، نسبت به پیش از آن، تفاوت بسیاری دیده می‌شود (ص 46-47). 
مؤلف در وصف گونه‌های حیوانی نیز انواع باورهای مردم را در نظر داشته است. به نوشتۀ وی، در میان اهالی معروف است که صید پرنده‌هایی چون فاخته و قمری کراهت دارد (ص 59). او از نوعی پرنده به نام کلاخ جاره (کلاغ جارک) یاد می‌کند که در باغ و باغچه‌های این شهر دیده می‌شود. طبع این پرنده دزدی است و بارها اسباب زنانه را دزدیده و در خانۀ دیگران دفن کرده است (ص 60-61). وی در وصف حیوانات گزنده، سخن از بزمجه (چلپاسه) می‌آورد که در گذشته، از پوست آن سپری درست می‌کردند که هیچ حربه‌ای بر آن کارگر نبود (ص 62). 
میرزا حسین در بخش گسترده‌ای از کتاب ــ نیمی از آن ــ به وصف انواع خلایق و مردم پرداخته است. این بخش شامل 199 قسمت است و هرکدام در بیان نامها و شرح صنوف و عنوانهای شغلی است؛ انواعی چون: مجتهدان، طلاب، سادات، مشایخ، اکابر و اعیان، میرزایان استیفاء، اطبا، روضه‌خوانان، علمای هیئت و نجوم، خوش‌نویسان، شعرا و جز آنها (نک‍ : ص 66-85). 
مؤلف درویشان و فقرا را که آداب و رسومشان تا زمان وی در اصفهان رایج بوده، «اهل کسوت» به‌شمار آورده و می‌نویسد: سلاطین صفویه برای اهالی کسوت نقیبی معین کرده و دستوری به وی می‌دادند که از آن قانون تجاوز نکنند. منصب نقابت نسل به نسل به نقیب این زمان رسیده و قواعدشان رایج بوده و هست (ص 85-86). نقیب درویشان از طرف دولت، مأمور رسیدگی به امور آنان بود و پرسه‌زدن و چادرزدن جلو خانه‌های رجال و اعیان و جز آنها به دستور او تعیین می‌شد (نک‍ : لغت‌نامه ... ، ذیل نقیب). 
تحویلدار الواط اصفهان را چند قسم می‌داند: دستۀ لوطیهای شیری که شیر نگاه می‌دارند و در ولایت می‌گردانند؛ لوطیهای تنبک‌به‌دوش که بعضی از آنها خرس و میمون می‌رقصانند؛ لوطیهای حقه‌باز (شعبده‌باز) که کارهای خارج از عادت و چشم‌بندی می‌کنند؛ لوطیهای بندباز و چوبینی‌پا؛ لوطیهای خیمه‌شب‌باز که در شبهای عیش و عروسی خیمه‌شب‌بازی (ه‍ م) می‌کردند، یعنی صورتی از مقوا ساخته و از پشت پرده متصل می‌کردند، سپس انواع صداها، حرفها و آوازها را از زیر خیمه بروز می‌دادند؛ و لوطیهای سرخوانچۀ استاد بقال که بقال‌بازی (ه‍ م) می‌کردند. این بازی نوعی نمایش انتقادی بود و به تقلید از اعمال ناشایستی می‌پرداخت که ظهور آنها از هر کسی امکان داشت. همۀ این لوطیها از گناه به دور و مواظب رفتار خود و آداب شریعت بودند؛ اما نوع دیگر لوطیهای اشرار، شارب‌الخمر، قمارباز و دزد بودند که اصفهان از این نوع همیشه بسیار داشته است (ص 86- 88). 
عملجات مچه‌داران شترقربانی نوعی از مشاغل و مردم هستند که مؤلف به‌دقت به شرح آنان پرداخته است. وی با تردید، بنیادشان را از دورۀ صفویه دانسته است. اینان دو طبقه هستند: 1. عمله‌ای که از شب اول ذیحجه تا شب عید قربان همراه شتر به گردش در شهر می‌پردازند و شامل افرادی چون: کارددار، تبردار، ساطوردار، طاس‌دار، خطیب، مهاردار شتر، عملۀ نقاره‌خانه به‌جز رقاص (دارای سنج و دهل و سرنا) و جز آنها بودند. 2. مچه‌داران شتر که درواقع رئیس دسته‌اند و رسومی دارند؛ آنان به موجب فرمانی از گذشته، قسمتی از اجزاء بدن شتر قربانی را به خود اختصاص می‌دهند. نصف مچه‌ها از حیدری‌خانه و نصف دیگر از نعمتی هستند. آنان دسته‌های بسیار پرجمعیتی به راه می‌اندازند که در مقدمۀ آن اوباش چوب‌به‌دست، سپس سواران مسلح، شترسواران، شبیه‌خوانان، و میرحاج با اسباب تجمل بسیار جای دارند. پس از آن صاحب مچه با لباس مخصوص و افراد پیادۀ بسیار حرکت می‌کند. تمامی دسته‌ها از محلات خاصی می‌گذرند تا به نحرگاه شتر برسند. آنان پس از نحر شتر و قسمت کردن گوشت آن، به محلات خود برمی‌گردند. در این مراسم درگیری و جدالهایی نیز رخ می‌دهد (ص 88-90). 
جماعت طبق‌کش اشخاصی قوی‌هیکل و پرزور بودند که شغلشان نوعی حمالی محسوب می‌شد. آنان اقسام میوه‌های لطیف را با طبقها حمل می‌کردند. در میان این افراد، پهلوانانی ورزیده دیده می‌شد که با سوار کردن چند چیز بر روی طبقها، وزنی معادل 80 من به هم می‌رساندند و با دسته‌ای پیش رو و عقب سر به راه افتاده و زورآزمایی می‌کردند (ص 113). 
میرزا حسین با معرفی جماعت طحان یا آسیابان به انواع آسیاب نیز اشاره می‌کند: 1. آسیاب آبی که با نهرهایی به گردش درمی‌آید که از رودخانه جدا می‌شود و از محلات شهر گذر می‌کند. بهرۀ آسیابها از آن وابسته به گردش آب در فصول پرآبی است؛ 2. آسیاب شتری و قاطری که از گذشته‌ها مخصوص 3-4 ماه خشک‌سالی تابستان بوده است؛ 3. آسیابهای دستی و پایی که در زمان ناامنی و محاصرۀ شهر مورد استفادۀ اهالی خانه‌ها بوده است (ص 117). 
مؤلف ضمن شرح جماعت بریانی‌فروش اصفهان، می‌نویسد: در این شهر چندین دکان است که همۀ شهر را بریانی می‌دهند و تمامی آنها در یک کارخانه پخته می‌شود. در ولایات دیگر و حتى تهران، نتوانستند بریانی مطبوعی همانند اصفهان بپزند. وی در ادامه، ضمن شرح چگونگی پخت بریان که بسیار پردردسر بوده است، اضافه می‌کند که اکنون پخت آن با تقلب همراه است (ص 119-120). 
مؤلف به طور اجمالی به پیشه‌های بسیار دیگری نیز اشاره می‌کند: جماعت پاشنه‌ساز که پاشنۀ کفشهای چرمی را از شاخهای سیاه گاو و استخوانهای سفید شیرماهی می‌تراشیدند (ص 110). جماعت شال‌انداز که برنج سفیدکرده می‌خرند و می‌فروشند (ص 111). جماعت کتاب‌فروش که صحافان کار آنها را ضمیمۀ کار خود کرده‌اند (ص 115). جماعت گازر که قدک و قلمکار سفید می‌کردند (ص 117). جماعت آب‌بند که فرنی، فالودۀ نشاسته و شیربرنج می‌فروختند (ص 120). جمعیت عطایی آنهایی بودند که کهنه‌چینی می‌کردند؛ وسایل کهنۀ خانه‌ها را می‌خریدند و به‌عوض آن چیزی می‌دادند و کهنه‌ها را به نسبت جنسشان به کهنه‌فروش می‌دادند (ص 121). جماعت کناس در اصفهان دسته‌ای بودند که فضولات خانه‌ها را پاک می‌کردند و برای تقویت زراعات، به عنوان کود، به رعایا می‌فروختند (همانجا). 
مؤلف به شرح برخی مشاغل ازمیان‌رفتۀ اصفهان نیز می‌پردازد، پیشه‌هایی مانند عصار روغن، زرکش، سیم‌کش، کلیچه‌دوز، سکمه‌دوز، جهک‌باف، پیزرباف و جز آنها (ص 95، 97- 98، 100، 102-103). جماعت ضباط وجوهات، اجزا و عملۀ داروغگی، جماعت اهل‌طرب، سرای‌داران عمارات، منشیان و عمال از دیگر پیشه‌هایی هستند که تحویلدار به آنها توجه دارد (ص 122- 128). 
مؤلف در بخش دیگر کتاب زبانها (ص 128) و مذاهبِ (ص 128- 129) مختلف رایج در اصفهان را توضیح داده است. 
جغرافیای اصفهان که نسخۀ مختصر منحصربه‌فرد آن به خط مؤلف، و متعلق به کتابخانۀ ملک است، نخست به‌معرفی ایرج افشار و به‌تصحیح منوچهر ستوده در انتشارات مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات علوم اجتماعی دانشگاه تهران در 1342 ش منتشر شد. این کتاب در 1388 ش به کوشش الٰهه تیرا در تهران و با همکاری نشر اختران تصحیح مجدد و چاپ شد. 

مآخذ

آل‌احمد، جلال، «و چند کلمۀ دیگر»، جغرافیای اصفهان (نک‍ : هم‍ ، تحویلدار)؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ تیرا، الٰهه، مقدمه بر جغرافیای اصفهان، تهران، 1388 ش؛ ستوده، منوچهر، مقدمه بر جغرافیای اصفهان (نک‍ : هم‍ ، تحویلدار)؛ لغت‌نامۀ دهخدا.

نیره افتخاری


 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: