صفحه اصلی / مقالات / اعشی همدان /

فهرست مطالب

اعشی همدان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 28 مهر 1398 تاریخچه مقاله

اَعْشى هَمْدان، ابومصبح عبدالرحمان بن عبدالله (30- 83 ق / 651-702 م)، شاعر عصر اموی. اصل او از جُشَم (شاخه‌ای از قبیلۀ یمنی همدان) است (نك‍ : سمعانی، 13 / 423؛ همدانی، 68؛ بلاشر، 517). اعشى در كوفه متولد شد. وی در آغاز در ردیف فقیهان و قاریان كوفه بود و با عامر شعبی (د 103 ق)، فقیه مشهور كوفه همنشینی داشت و خواهر او را به زنی گرفت، اما سرانجـام، فقه و قرائت را رها ساخت و به شعر روی آورد (نك‍ : ابوالفرج، 6 / 33-34؛ ابن‌عساكر، 9 / 1003، 1005؛ ابن شاكر، 3 / 266-267؛ صفدی، 18 / 166؛ ابن كثیر، 5 / 54). بلاشر (همانجا) گرایشی موقتی و ضمنی به تشیع را در این دگرگونی بی‌تأثیر نمی‌داند.
گفته‌اند كه اعشى با موسیقی‌دان هم روزگارش احمد نصیبی (ه‍ م) دوستی داشته، و نصیبی اشعار او را به آواز می‌خوانده است (نك‍ : فارمر، 9؛ بهبیتی، 91). اعشى را می‌توان شاعری سیاسی و هوادار زبیریان دانست، هر چند كه شعرش از برخی عواطف سلحشوری، یا مدایح فرصت‌طلبانه تهی نیست؛ نیز گرایش تند به یمنیان و دفاع از ایشان، در سراسر شعرش آشكار است.
وی در 61 ق در شمار سپاهیان سلم بن زیاد بود كه به خُجَنده گسیل شدند (یاقوت، 2 / 404؛ ابن اثیر، 4 / 97). ظاهراً پس از این واقعه در 63 ق به زبیریان كه در صدد براندازی حكومت امویان بودند، پیوست (نك‍ : بلاشر، 516). پس از روی كار آمدن مروان بن حكم (حك‍ 64-65 ق / 684-685 م) به شام رفت و پس از چندی سرگردانی به نعمان بن بشیر، كارگزار حمص كه هوادار زبیریان بود، پیوست و با مدایحی از او و دیگر یمنیان حمص، پاداشهای كلان ستاند (ابوالفرج، 6 / 49-50؛ ابن‌عساكر، 9 / 1004؛ ذهبی، 41؛ بلاشر، همانجا؛ محاسنی، 103). پس از مرگ نعمان در 65 ق، اعشى به ناچار به كوفه كه تحت سیطرۀ زبیریان بود، بازگشت. از اشعار وی در این دوره قصیده‌ای است كه در آن شاعر نبرد توّابین به رهبری سلیمان بن صرد در عین الورده، و شكست آنان را تصویر كرده است. او كشته شدگان را رثا می‌گوید و به امویان می‌تازد. این قصیده از مهم‌ترین قصایدی است كه برضد امویان سروده شده است (نك‍ : طبری، 5 / 607- 609؛ مسعودی، 3 / 296-297؛ ابن اثیر، 4 / 186- 189؛ نیز نك‍ : محاسنی، 102-103؛ خلیف، 384-385).
میان سالهای 66 و 67 ق، اعشى در كنار اشراف كوفه و همدل با زبیریان بود كه در جنگهای جبانة السبیع، فدار اول و فدار دوم شركت جست. وی در برخی از سروده‌های خود با اشاره به این وقایع، مختار و هوادارانش را سرزنش می‌كند و خود را دوستدار خـاندان پیامبر (ص) و پیرو قرآن معرفی می‌نماید (نك‍ : بلاذری، 5 / 234-235؛ دینوری، 306؛ طبری، 6 / 83-84، 97- 98، 101-103؛ نیز نك‍ : خلیف، 401-403). در 67 ق، وی با سپاهیان مهلب كه از سوی مصعب بن زبیر برای جنگ با خوارج فرستاده شده بودند، همراه می‌گردد. شاعر تا 71 ق در كنار مصعب است و پس از مرگ او قصیده‌ای طولانی در رثایش می‌سراید (ص 312-315؛ ضیف، 333؛ بلاشر، همانجا)، اما پس از شكست زبیریان، وی گویا برای تقرب به دستگاه خلافت بنی‌امیه، در زمان بشر بن مروان كه بر عراق حكومت داشت، به سپاهیان زبیربن خزیمۀ خثعمی برای جنگ با خوارج (در جلولاء) می‌پیوندد و پس از شكست سپاهیان اموی زبان به هجو فرمانده سپاه می‌گشاید كه 5 بیت از آن در اغانی نقل شده است (ابوالفرج، 6 / 55-56).
پس از این تاریخ شاعر با دوست خود خالد بن عتاب ریاحی كه از جانب حجاج عامل اصفهان شده بود، به آن شهر می‌رود، اما در آنجا از خالد كه پیش‌تر بدو وعدۀ یاری داده بود، جفا می‌بیند و گفته‌اند كه مدتی نیز به زندان افكنده می‌شود، به همین سبب به كوفه باز می‌گردد (همو، 6 / 45؛ بلاشر، همانجا). پس از بازگشت به كوفه از جانب حجاج به سرزمین دیلم و نواحی دستبا (میان ری و همدان) فرستاده می‌شود و به اسارت دیلمیان در می‌آید، اما پس از چندی، به یاری دختری دیلمی كه عاشق او شده بود، می‌گریزد (قس: EI2، كه درآن دختر ترك پنداشته شده است). قصیده‌ای از او در این باره در دست است (اعشى، 334-336؛ ابوالفرج، 6 / 34-36؛ تنوخی، 2 / 122-123؛ نیز نك‍ : نالینو، 174).
بار دیگر در حالی كه به گفتۀ خود حدود 50 سال داشته است، به اجبار همراه سپاهی از كوفیان به مكران می‌رود و بر اثر اقامت طولانی در آنجا بیمار می‌شود. وی رنجهای خود را در مكران ضمن قصیده‌ای بلند بیان می‌كند كه تنها 58 بیت از آن موجود است (ص 326- 329؛ ابوالفرج، 6 / 38-42).
به نظر می‌رسد كه شاعر پس از تحمل سختیهایی در مكران، دیگر مایل نبود كه به كوفه باز گردد، از همین روی، راهی سیستان می‌شود. در آن زمان عبیدالله بن ابی بكره والی سیستان در حال جنگ با رتبیل پادشاه ترك بود (79 ق) و پس از شكست عبیدالله، اعشى او را به سبب سوء تدبیر هجو می‌كند و بر سپاه شكست خورده‌اش، می‌گرید (ص 317؛ طبری، 6 / 322-324؛ ضیف، 333-334).
پس از مرگ عبیدالله، عبدالرحمان ابن اشعث (ه‍ م) به ولایت سیستان رسید (80 ق) و اعشى كه با او خویشاوندی داشت (نك‍ : ابوالفرج، 6 / 46، 48، بیت 15)، از او خواست كه از مالیات سیستان سهم بیشتری به او بخشد، اما ابن اشعث با درخواستش موافقت نكرد و به همین سبب، شاعر در قصیده‌ای مفصل كه حاوی اطلاعات تاریخی است به برشماردن جنگها، دلاوریها و یاوریهای خود در دفاع و حمایت از ابن اشعث می‌پردازد و بدین سان، او را سرزنش می‌كند (طبری، 6 / 329؛ ابوالفرج، 6 / 47- 49).
در 81 ق / 700 م هنگامی كه ابن‌اشعث بر حجاج خروج كرد، و اعشى كه از حكومت بنی‌امیه دلخوشی چندانی نداشت و از جانب حجاج نیز چند بار به سختی و رنج گرفتار آمده بود، فرصت را غنیمت شمرده، با ابن اشعث همراه شد و او را مدح، و سپاهیانش را در كوفه به جنگ ترغیب كرد و حجاج را با زبانی گزنده هجـا گفت (طبـری، 6 / 337؛ ابوالفـرج، 6 / 45-46؛ نیـز نك‍ : محاسنی، 103).
پس از شكست ابن اشعث در واقعۀ دیرالجماجم در 83 ق، اعشى به همراه گروهی دیگر به اسارت در آمد، او را نزد حجاج بردند و حجاج اشعاری را كه وی در هجوش سروده بود، یادآور شد. و تلاش شاعر برای جلب عطوفت حجاج و انكار هجویات خود به جایی نرسید و به دستور حجـاج كشتـه شد (نك‍ : خلیفه، 1 / 366؛ ابن حبیب، 7 / 266-267؛ طبری، 6 / 375- 378؛ ابوالفرج، 6 / 58-62؛ آمدی، 12-13؛ ابن‌خلدون، 3(1) / 114؛ نیز نك‍ : محاسنی، 103-104).


شعر

آنگونه كه شایسته است اهتمامی به گردآوری و بررسی اشعار اعشى نشده است. رودلف گایر تنها 50 قطعه از سروده‌های او را همراه دیوان اعشى، میمون بن قیس (ه‍ م) به چاپ رسانید (لندن، 1928 م) كه از آن میان 15 قصیده طولانی و با اهمیت است. اصمعی از اعشى به عنوان شاعری بزرگ یاد كرده است (ص 14). شعر اعشى به همان شیوۀ كهن و بسیار روان، و تعبیراتش دارای طراوتی خاص است. وی در زمینه‌های مختلف چون مدح، هجا، عتاب و غزل شعر سروده، اما اشعار خود را بیشتر وسیله‌ای برای بیان حماسه‌های سیاسی، فتوحات و جنگها قرار داده است و به همین سبب، این نوع از اشعار او جایگاه ویژه‌ای دارد و برای ادب عربی ثروتی گرانبها به شمار می‌رود (نك‍ : خلیف، 336-343، 400؛ بلاشر، 517؛ نیز نك‍ : EI2). دو قصیدۀ شكوائیه نیز دارد كه پس از جدا شدن از همسرش ام‌الجلال، و ازدواج با زنی به نام جزله (یا خوله) سروده است (ص 338-340؛ ابوالفرج، 6 / 51-54).
در باب زهد نیز ابیاتی از او در دست است كه به عقیدۀ برخی معاصران باید در ردیف نخستین سروده‌های او باشد، یعنی زمانی كه با شعبی و دیگر خطیبان و واعظان كوفه آمد و شد داشته است (نك‍ : ضیف، 332). سروده‌های اعشى آنجاكه برگرفته از تجارب شخصی و انفعالات درونی اوست، صادقانه و عمیق، و دارای تصویری هنری و لطیف است كه خیال در آن موج می‌زند (نك‍ : خلیف، 337، 343). در قصیدۀ پنجم دیوان كه نوعی رثای سیاسی است، امام حسین (ع) را ستوده، و بر شهیدان كربلا گریسته است (ص 315).
از چند كلمۀ فارسی كه او به كار برده، كلمۀ نیم (لباس كوتاه، نیم تنه) جالب توجه است كه در قصیدۀ 45 بیت 7 آمده است (ص 341). بلاشر ساختمان قصاید اعشى را بررسی كرده است (همانجا). نسخۀ خطیِ 6 قصیده از او در كتابخانۀ برلین موجود است ( آلوارت، شم‍ 7524(1)).

مآخذ: آمِدی، حسن، المؤتلف و المختلف، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1381 ق / 1961 م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن حبیب، محمد، اسماء المغتالین، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1374 ق / 1955 م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن شاكر، محمد، عیون التواریخ، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق، عمّان، دارالبشیر؛ ابن كثیر، البدایة و النهایة، به كوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ اصمعی، عبدالملك، فحولة الشعراء، به كوشش چ. تُری، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ اعشى، عبدالرحمان، بخشی از دیوان، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به كوشش رودلف گایر، لندن، 1928 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، بغداد، 1936 م؛ بهبیتی، نجیب محمد، تاریخ الشعر العربی حتى آخر القرن الثالث الهجری، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛ تنوخی، محسن، الفرج بعد الشدة، به كوشش عبود شالجی، بیروت، 1398 ق / 1978 م؛ خلیف، یوسف، حیاة الشعر فی الكوفة الى نهایة القرن الثانی للهجرة، قاهره، 1388 ق / 1968 م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1968 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر و جمال‌الدین شیال، قاهره، 1960 م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1411 ق / 1990 م؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، حیدرآباد دكن، 1402 ق / 1982 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به كوشش ایمن فؤاد سید، ویسبادن، 1408 ق / 1988 م؛ ضیف، شوقی، تاریخ الادب العربی، العصر الاسلامی، قاهره، 1976 م؛ طبری، تاریخ؛ محاسنی، زكی، شعر الحرب فی ادب العرب، قاهره، 1961 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به كوشش شارل پلا، بیروت، 1973 م؛ همدانی، حسن، الاكلیل من اخبار الیمن و انساب حمیر، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

 

Ahlwardt; Blachère, R., Histoire de la littérature arabe, Paris, 1952-1966; EI2; Farmer, H. G., A History of Arabian Music, London, 1967; Nallino, C. A., La Littérature arabe, tr. Ch. Pellat, Paris, 1950.
بابك فرزانه

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: