صفحه اصلی / مقالات / اصلاح دینی /

فهرست مطالب

اصلاح دینی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 16 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اصلاح دینی \eslāh-e dīnī\، جنبشهایی برای تصحیح جنبه‌هایی از نظم دینیِ موجود که ناروا شمرده می‌شوند. این تصحیح غالباً با تفسیر، تغییر یا منتفی‌کردنِ بعضی آداب، احکام یا اصولِ دورۀ قبل صورت می‌پذیرد.
ادیان جهان مبتنی بر اصولی اعتقادی یا اخلاقی، و تابع نظامهایی‌اند که همپای پیچیده‌ترشدن فرهنگها، ابعاد و معانی تازه‌ای می‌یابند و از این رو، غالباً دیده می‌شود که اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم باعث دگرگونی در تعالیم پذیرفته‌شدۀ دینی می‌گردند، و به بیان دیگر، زمینۀ اصلاح دینی را فراهم می‌آورند. گاه نیز اصلاح دینی درونی است و پیروان و ارباب یک دین خواهان برقراری سامان جدید در آن می‌شوند.
بعضی اصلاحات درونی ادیان را کسانی بیرون از گروه دینیاران (کشیشان / کاهنان / روحانیان) پایه‌گذاری کرده‌اند، اما در اکثر موارد نیاز به اصلاح را ابتدا دینیاران بیان، و برنامه‌ای برای اجرای آن طرح کرده‌اند. خواسته‌های این دو گروه ادیان را دگرگون کرده است و چه بسیارند کسانی که بدعت‌گذار خوانده می‌شدند، اما بعدها به قدیس مبدل شده‌اند. از‌این‌رو، رفته‌رفته دیدگاههای نوین دینی متأثر از شرایط جدید اجتماعی و زمینه‌های نوین اخلاقی پدید می‌آید که البته ممکن است در آغاز ناخوشایند و حتى گاه ترس‌آور باشد. در گذشته، طلایه‌داران نظریه‌های نوین را به سکوت وامی‌داشتند؛ آنان را محکوم، خلع لباس، اخراج و تکفیر می‌کردند؛ حتى آنان را می‌سوزاندند یا به دار می‌کشیدند. امروزه در جهان غرب، بیشتر رهبران دینی دریافته‌اند که با خاموش‌کردن اندیشمندان نمی‌توان اندیشه را خاموش کرد. از‌این‌رو، در غرب، از سدۀ 19 م / 13 ق به این سو، تحملِ اصلاح و مصلحان دینی تبدیل به یک هنجار شده است.
دین‌داران در همۀ ادیان به هیچ‌چیز به‌اندازۀ اعمال سنتیِ دینیِ خویش اهمیت نمی‌دهند. به عقیدۀ روان‌شناسان، آموخته‌های دورۀ کودکی در ذهن ماندگارترند و عقاید و اعمال سنتیِ دینی از این دسته‌اند. ماندگارترین باورها و اعمال آنهایی است که از بنیادگذاران ادیان به دین‌داران بعدی می‌رسد، اما در بعضی موارد، حتى تعالیم سنتیِ پیش ‌از پیدایش دین جدید تا مدتها، یا برای همیشه، در آن دین باقی می‌مانند. از آنجا که مناسک دینی در تأثیرپذیرترین ادوارِ زندگیِ انسان به ضمیر وی راه می‌یابد، مردم معمولاً در جریان اصلاح دینی، آنها را حفظ می‌کنند و در مواردی، حفظ مناسک سنتی، یا بخش عمد‌ه‌ای از آن، با فرایند اصلاح دینی همخوان است.
اصلاح دینی لزوماً به معنای حذف جنبه‌های شاعرانه و اسطوره‌ای پذیرفته‌شده در یک دین نیست. می‌توان بسیاری موارد را در یک دین پذیرفت و جنبه‌های قابل قبولی از ابعاد سنتیِ آن را حفظ کرد. از سوی دیگر، موارد بسیاری وجود دارد که سنتهای باستانی باید جای خود را به آرمانهای تازه‌تر و والاتر بسپرند؛ طرف‌داران اصلاح دینی برای تغییر این سنتها مبارزه می‌کنند.

 اصلاح دینی به دو طریق اجرا می‌شود: راه ساده‌تر و معمول‌تر آن است که در پرتو دریافتهای جدید، متون دینی و نظریه‌های موجود از نو تفسیر شوند و بدین‌ترتیب، شکل نوینی از عمل دینی پدید آید، بی‌آنکه دین‌داران مجبور به ترک آن عمل باشند. در مواردی که چنین اصلاحی ممکن نیست و در عین حال آن باور یا عمل دینی هم دیگر پذیرفتنی نمی‌نماید، اصلاح به‌ناچار ریشه‌ای خواهد بود. در این حالت، عمل دینی و اصلی که پایۀ آن است به‌کلی تغییر می‌یابد. در چنین شرایطی تفسیرهای تازه به‌تنهایی کارساز نیست. 
هرچند اصلاح دینی در اکثر ادیان صورت می‌پذیرد، جریانات منتهی به اصلاح در بعضی از دینها چشمگیرتر و مؤثرتر است. این جریانات در دین مسیحی، به‌ویژه مورد توجه مورخان (علی‌الخصوص مورخان ادیان) قرارگرفته، و پس ‌از آن، اصلاح دینی در دو دین یهودی و هندویی شاخص است.

اصلاحِ دینیِ مسیحی

اصلاح دینی در مسیحیت به جنبش بزرگ دینی در کلیسای مسیحی اطلاق می‌شود که از اوایل سدۀ 16 م / 10 ق در آلمان آغاز شد و به‌سرعت در بخش بزرگی از اروپا گسترش یافت و سرانجام به جدایی از کلیسای کاتولیک رُمی و برقراری آیین پرُتستان انجامید که هم ازلحاظ اصول اعتقادی و هم ازلحاظ تشکیلات کلیسایی با مسیحیت کاتولیک تفاوت داشت.
مراجع کاتولیک آیین پرتستان را فسادی در عقیده و جداییِ عامدانه از اصولی اعتقادی می‌دانستند که خداوند در نهاد کلیسا به ودیعه گذاشته است. به‌زعم آنان، این فساد عقیده به ارتداد و دوری از ایمان صحیح و نفی قوانین اخلاقی مسیحی منجر شده است. رهبران کلیسای کاتولیک چنین می‌اندیشیدند که تعالیم جدید جرثومۀ تازه‌ای از تباهی و شرارت‌ را به جهان وارد می‌کند.
اصلاح‌طلبان (پرتستانها) نیز معتقد بودند که کلیسای کاتولیک از تعالیم اصیل دینی و قواعد عملی کلیسای آغازین منحرف شده، و این‌چنین خود را از پیکر زنده و رازآمیز مسیح جدا کرده است. آنان همچنین اعتقاد داشتند که رشد سرسام‌آور دستگاه دیوانی کلیسای سده‌های میانه حیات روحانی را چنان خشک و بی‌جان ساخته است که گویی رستگاری تنها حاصل عمل به شعایر و ظواهر دین و یا شیوه‌های شبه‌راهبانه است. مهم‌تر از اینها اینکه پاپ و کلیسای کاتولیک به نام روح‌القدس مؤمنان را استثمار می‌کنند و این انحطاط اخلاقی باعث سرافکندگی مسیحیت است. در نظر اینان، اصلاحات پرتستانی، نه‌تنها الحاد نبود، بلکه بازگشتی به آرمانهای اخلاقی و اصول اعتقادی مسیحیت اصیل بود. در حقیقت، آیین پرتستان که از مسیحیت قدیم و سده‌های میانه برخاسته بود، بسیاری از جنبه‌های مهم آیین کاتولیک را حفظ کرد. هر دو آیین مفهوم بنیادینِ رستگاری ازطریق تجربۀ اخلاقی و عرفانی و با میانجیگری عیسى مسیح را پذیرفته بودند و هر دو مسیح را پسر خدا می‌دانستند. همچنین هر دو تفسیر روحانی مشابهی از تاریخ و سرنوشت نهایی بشر داشتند، اما اختلافشان در نحوۀ وصول به هدف بود.
اصلاح دینی مسیحی همراه با نهضت رنسانس، که قبل از آن واقع شده بود، و انقلاب فرانسه، که پس ‌از آن صورت گرفت، شیوۀ زندگی ‌سده‌های میانه را در اروپای غربی کاملاً دگرگون کرد و مبدأ دوران تجدد (مدرنیته) شد.
کلیسای کاتولیک در سده‌های میانه ــ که اصلاحگران دینی سدۀ 16 م از آن سر برآوردند ــ دستگاهی عظیم و پیچیده بود. کلیسا، و به‌ویژه پاپها، در طی سده‌ها، عمیقاً درگیر مسائل سیاسی شده بودند. فریب‌کاریها و توطئه‌های سیاسی، همراه با افزایش قدرت و ثروت کلیسا، باعث ورشکستگی معنوی آن شده بود. اعمال نادرستی مانند فروشِ آمرزش یا امتیاز دینیاری و انحطاط دینیاران، که مؤمنان را استثمار می‌کردند، اعتبار مقامات دینی را شدیداً متزلزل کرده بود.
ریشه‌های جنبش اصلاح‌ دینی به سدۀ 14 م / 8 ق و به انتقادات لولاردها و هوسیان از ساختار سلسله‌مراتبی کلیسا بازمی‌گشت. قبل از آن نیز «انشقاق بزرگ» (جدایی کلیسای ارتدکس از کلیسای کاتولیک در سدۀ 11 م / 5 ق) از اقتدار پاپ کاسته بود و همۀ اینها باعث نارضایی گسترده از دنیاگرایی پاپها و درگیریهایشان در امور سیاسی و اقتصادی شده بود. اما آغاز اصلاح ‌دینی مسیحی را می‌توان در 1517 م / 923 ق در نظر گرفت، یعنی زمانی که عالِمِ الٰهیات آلمانی، مارتین ‌لوتر (1483- 1546 م)، به انحطاط نظام ‌پاپی و کلیسای کاتولیک رمی اعتراض کرد. در 31 اکتبر 1517، رویدادی در یک دانشگاه دورافتاده در ایالت ساکسونی آلمان آغاز جنبشی بزرگ در دین مسیحی بود که بعدها به اصلاح دینی پرتستان مشهور شد. در آن روز، مارتین ‌لوتر، که یک راهب آوگوستینی و استاد دانشگاه ویتنبرگ بود، 95 برنهاد خود را دربارۀ امکان اعطای آمرزش، بر درِ کلیسای آن شهر کوبید. این برنهادها، که به لاتین نوشته شده بود، ظرف مدتی کوتاه به آلمانی ترجمه، و در سراسر کشور پخش شد. لوتر که در آغاز نمی‌خواست از کلیسا ببُرد، به‌زودی کانون تجمع همۀ کسانی شد که از کلیسای وابسته به پاپ ناراضی بودند. اما اعتراض لوتر در حقیقت اعتراضی دینی و ناشی از فهم وی از کتاب مقدس بود، و نه اعتراضی سیاسی.
مارتین لوتر خود را از اصلاحگران متقدم دیگر از این لحاظ متمایز می‌دانست که آنان به انحطاط کلیسا انتقاد می‌کردند، ولی او به ریشه‌های الٰهیاتی مسئله و به انحراف کلیسا از اصل رستگاری و رحمت الٰهی توجه می‌کرد. مطالعات لوتر در الٰهیات باعث شد که وی به بعضی از مهم‌ترین اصول کلیسای کاتولیک (همچون نظریۀ تبدل جوهر در عشاء ربانی یا تجرد دینیاران و برتری بی‌چون‌وچرای پاپ) حمله کند. او همچنین، خواستار اصلاحات ریشه‌ای در سازمانهای دینی شد.
وقتی گروه بزرگی از امرای حاکم و نمایندگان آلمانیِ شهرهای آزاد، که به جنبش اصلاح دینی پیوسته بودند، به تصمیم دیتِ (مجمع) اشپایر (1529 م) مبنی بر منع آزادی اصلاح‌طلبان و جلوگیری از گسترش اصلاحات اعتراض کردند، اصلاح‌طلبان را پرتستان (معترض) خواندند، و این صورت جدید مسیحیت آیین ‌پرتستان نام گرفت. تا 1530 م / 937 ق، امرای بعضی ایالات آلمان و نیز پادشاهان سوئد و دانمارک به حمایت از آراء پرتستانی برخاستند و درصدد برآمدند تا از کلیسای رمی جدا شوند و در سرزمینهای تحت امر خود کلیساهایی منطبق بر اصول پرتستانی تدارک کنند.
در سویس، جنبش اصلاحات نخست به‌وسیلۀ تسوینگلی (1484-1531 م / 889-937 ق) هدایت شد که در زوریخ جنبشی بر ضد پاپ، سلسله‌مراتب کلیسایی و رهبانیت به راه انداخت. پس ‌از مرگ وی، رهبری این جنبش به دست کالون (1509-1564 م / 915-972 ق) افتاد که عقاید اصلاحی‌اش کاملاً معطوف به اصول اعتقادی بود. آیین کالونی محرکی در مناطق غربی آلمان، فرانسه، هلند و اسکاتلند شد، اگرچه در هریک از این سرزمینها اصلاحات مزبور ناگزیر با کشمکشهای سیاسی درآمیخت. آیین کالونی همچنین ازلحاظ اصول اعتقادی بر «کلیسای انگلیسی» تأثیر گذاشت. متقابلاً در درون کلیسای کاتولیک جنبش «ضد اصلاحات» شکل گرفت که به توازن دو طرف کمک کرد. پس ‌از «جنگهای سی‌ساله» (1618- 1648 م / 1027- 1058 ق) دوران جنگهای دینی نیز خاتمه یافت.

اصلاح دینی یهودی

اصلاح در دین یهودی جنبشی بود که از اوایل سدۀ 19 م / 13 ق در آلمان آغاز شد و هدف آن اصلاح عبادات، شعایر و اعتقادات یهودی در پرتو دستاوردهای علمی و معارف جدید بود. مبنای جنبش مزبور این اعتقاد بود که چون بسیاری از اعمال دینی یهودی مستقیماً وحی الٰهی نیستند، اگر این اعمال با زندگی امروزین سازگاری نداشته باشند، تداوم آنها صحیح نیست؛ عبادات و اعمال دینی باید با «روح زمانه» انطباق بیابند. بنابراین، بیش ‌از هر چیز باید بر شریعت و تعالیم اخلاقی انبیاء تأکید شود. همچنین عقل و تجربه در ارزیابی اعتقادات تقدم دارد. ازاین‌رو، جنبش اصلاح دینی در برابر یهودیت ارتدکس قرار گرفت که برای کتاب مقدس و نوشته‌های ربانی مرجعیت مطلق قائل بود. از نظر اصلاحگران، لازم نبود که مؤمنان هنگام نماز شال ببندند یا سرشان را بپوشانند؛ مردان و زنان می‌توانستند در مراسم نیایش در کنار یکدیگر بنشینند؛ قوانین دینی مربوط به خوراکیها (حلال و حرام و غیره) هم آسان‌تر شد.
اصلاح دینی یهودی که از عصر روشنگری برخاسته بود، مدعی پیروی از موشه مندلسون (1729-1786 م / 1142-1201 ق)، فیلسوف یهودی آلمانی، بود که به تفسیر مجدد الٰهیات یهودی دست زد. به‌عقیدۀ مندلسون، شعایر یهودی خاص آن دین است، ولی اصول دینی، اگر بر زمینۀ عقلانی بنا نهاده شود، مختص هیچ قومی نیست و هرکس می‌تواند پیرو آن باشد.
نخستین «معبد» اصلاح‌شدۀ یهودی در 1818 م / 1234 ق در هامبورگ آلمان تأسیس شد. در 1844- 1846 م / 1260-1262 ق این جنبش توانست در محافل ربیهای یهودی قدمهای بزرگی برای تعریف خود بردارد و در بیانیۀ پیتسبرگ (1875 م) اصول جدید خود را اعلام کرد، اما این اصول در 1937 و 1976 م / 1316 و 1355 ش با دو بیانیۀ دیگر تعدیل شد.
اصلاحِ دینیِ یهودیِ «کلاسیک» کوشید تا خود را با ملاکهای سدۀ 19 م وفق دهد و بر ضد مرجعیت گذشته قیام کرد. این جنبش «ذات دین یهودی» را در یکتاپرستیِ اخلاقی و یا در تعالیم انبیاء بنی‌اسرائیل خلاصه می‌کرد و معتقد بود که این تعالیم وحیانی طبیعتی پیشرو دارند و در هر نسل تجدید می‌شوند. بیانیۀ پیتسبرگ سنت دینی ربانیِ بیان‌شده در تلمود را رد کرد، زیرا هدف آن را حفظ توحید خالص یهودی در محیطی مشرکانه می‌دانست، امری که دیگر منتفی شده بود. این تفسیر جدید از دین به عقل بشری اتکا داشت، و ازاین‌رو، مختص هیچ قومی نبود. بر این اساس، جنبش اصلاح دینی صهیونیسم را رد کرد. این جنبش همچنین وجود یک شخصیت مسیحا را انکار کرد و به عصر مسیحایی قائل شد، که در جریان پیشرفت بشر حادث خواهد گشت.
ماجراهای سدۀ 20 م و آنچه در آن بر سر یهودیان آمد، و تحولات سیاسی و فکری در جامعۀ یهود در نیمۀ دوم این سده باعث تغییراتی در مبانی فکری اصلاح این دین شد. در نتیجه، این جنبش بار دیگر بر ارزش و اهمیت آداب و شعایر یهودی تأکید کرد و طرف‌دار قاطع صهیونیسم شد. امروزه اکثر معتقدان به اصلاح دینی یهودی در آمریکای شمالی فعال‌اند.

 اصلاح دینی هندویی

 دین هندویی در پاسخ به مظاهر فرهنگ غربی (مسیحیت، عقلانیت، سودگرایی، دانشهای جدید)، پس ‌از سده‌ها سکون و رکود، به حرکت درآمد، به دفاع از خود برخاست و به بازاندیشی در معیارها و تعالیم خود پرداخت. در ابتدا این حرکت در برابر شیوه‌های فکری و عملی غربی صرفاً جنبۀ دفاعی داشت، اما به‌زودی اعتمادبه‌نفس یافته، به تفسیر مجدد سنتهای خود پرداخت تا با جهان نوین انطباق یابد؛ تا آنجا که حتى به تبلیغ و اشاعۀ تعالیم و روشهای عبادی خود در غرب دست یازید.
حضور بریتانیاییها و به‌ویژه مبلغان مسیحی در هند و آشنایی آنان با دین هندویی موجب بروز انتقادات بسیار ایشان از روشها و سنن هندویی شد. اموری مانند ازدواج در خردسالی، سوزاندن بیوه‌ها، کشتن نوزادان، چندهمسری، و آنچه غربیان «بت‌پرستی هندوان» می‌خواندند، شگفتی آنان را برانگیخته بود. نخستین واکنشهای هندوان به این مواضع غربیان در کلکته صورت پذیرفت که مرکز حکومت بریتانیا بر سراسر هند بود (1780-1912 م).
حتى پیش ‌از نفوذ مسیحیت، نخستین نشانه‌های تمایل به تغییر را یک شخصیت برجستۀ هندی به نام رام موهن روی (1772-1833 م) نشان داد، که نهضتی به نام براهمو سماج (انجمن برهمن) را در کلکته پایه‌ریزی کرد. براهمو سماج اساساً بر تعالیم اوپنیشدها مبتنی بود و آن را منشأ تمامی آگاهی می‌دانست و مدعی بود که این متونْ اصلی یکتاپرستانه را تعلیم می‌دهند. رام موهن روی آدابی شبیه آداب مسیحیت را نیز در این جنبش جدید گنجاند. براهمو سماج، پس ‌از مرگ وی، مدتی دچار وقفه شد تا آنکه دبندرناته تگور / تاگور (1817-1905 م) رهبری جنبش را به دست گرفت. او که تمایلات ملی و عرفانی داشت، جنبه‌های مسیحی را از اعمال دینی حذف کرد و اعتقادنامه‌ای برای آن تنظیم نمود که براهمو دهرمه نام داشت. گرایش جدید نیز همچنان بر اوپنیشدها متکی ماند، ولی درعین‌حال تکریم تمثالها و اعتقاد به تناسخ، اوتاره‌ها و سیستم فلسفی ادویته‌ را رد می‌کرد و در مقابل، بیشتر بر الزامات اخلاقی و نیک‌خواهی، و همچنین بر لزوم آموزش علوم جدید تأکید می‌نمود. جریان فکری تاگور بر اصلاحات تدریجی تأکید داشت و همین باعث بروز انشعاب از سوی کسانی شد که به اصلاحات عمیق‌تر و سریع‌تر معتقد بودند و این جنبش پس ‌از یک انشعاب دیگر بسیار ضعیف شد.
جنبش اصلاحی دیگر در آیین هندویی آریه سماج نام داشت که اساساً به‌وسیلۀ سوامی دیاننده سرسوتی در پنجاب شکل گرفت. آریه سماج وده‌ها را اصل گرفت و آن را مرجع تمامی معرفت دانست. بر این اساس، وی تکریم تمثالها، اوتاره‌ها و مراقبه را رد کرد، ولی تناسخ و تقدیس گاو را پذیرفت. همچنین، بسیاری از سنتهای هندویی نیز مورد تأیید این آیین بود. این جنبش نیز بر اثر بروز انشعابات ضعیف و بی‌اثر شد.
شاید بتوان گفت که بیشترین تأثیر را در حرکت دین هندویی به‌سمت اصلاح، گاندی (مهندس کرمچند گاندهی، 1869- 1948 م) داشته است. او خود را پیرو صدیق آیین هندویی می‌دانست، ولی با وجوهی از آن که با عقل و اخلاق مطابقت نداشت، مخالف بود. وی ازدواج در خردسالی را آفتی در این دین تشخیص داده، از منزلت زنان دفاع می‌کرد. گاندی با اینکه تا حدودی نظام کاستی را می‌پذیرفت، با پدیدۀ نجس‌بودن به‌شدت مبارزه می‌کرد. او با گرفتن روزه‌های طولانی طبقۀ براهمن (دینیاران هندو) را وادار کرد که درهای معابد را به روی این گروه طردشده بگشایند. وی ایشان را هریجن (فرزندان خدا) نامید. گاندی به همۀ کتب مقدس احترام می‌گذاشت و در نیایشهای روزانۀ خود بخشهایی از کتب مقدس مختلف را می‌خواند.
هم‌عصرِ گاندی، تاگور (ربیندرناته تگور، 1861-1941 م) نیز به نزدیک‌کردن هند به غرب می‌اندیشید. افکار او تلفیقی از انسان‌گرایی غربی و تعالیم اوپنیشد بود و کوشید تا از راه آموزش دانشهای غربی، ادبیات و هنرهای جهان شرق و غرب را به هم بشناساند.

مآخذ

Abingdon Dictionary of Living Religions, ed. K. R. Crim, Nashville, 1981; Britannica, 2008; Collier’s Encyclopedia, eds. W. D. Halsey and E. Friedman, New York / London, 1986 (under «Reformation»); Encyclopedia International, New York, 1970 (under «Reformation»); ER (under «Reform Judaism»); Funk and Wagnalls New Encyclopedia, eds. J. L. Morse and W. H. Hendelson, New York, 1972 (under «Reformation»); The Wordsworth Dictionary of Beliefs and Religions, ed. R. Goring, Edinburgh, 1995; World History, from Earliest Times to 1800, vol. III, ed. H. Judge, Oxford, 1990 (under «Reformation»).

بخش ادیان، اساطیر و عرفان

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: