بست و بست نشینی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 8 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239353/بست-و-بست-نشینی
چهارشنبه 26 دی 1403
چاپ شده
2
بَسْت و بَسْتْنِشینی، بست مكانی امن و مقدس برای پناهجويان از هر گروه و صنف؛ و بستنشینی رسمی بود که مردم برای دادخواهی، تظلم و احقاق حقوق ازدسترفته، همچنين مجرمان، متهمان و مظنونان برای فرار از مجازات در برخی از مكانها به نام بست پناه میگرفتند. ورود به حريم بست و پناهگرفتن و اقامت موقت در آن را بستنشينی میگفتند.برخی پژوهشگران واژۀ بست را كه ستاك يا اسم مصدر «بستن» است ازupastâm ) پیشوند -upa و ريشۀ فعلی stā-) به معنای «مدَد، مساعدت، كمكرسان» در فارسی باستان (نك : شارپ، 146؛ كنت، 176) وōstām ياustām به معنای «پافشاری، ايستادگی، تحصن» در پهلوی دانستهاند (هوبشمان، 20 ). اين واژه در فارسی ميانه به صورت abestām وabestān «پناهبردن، ملتجیشدن، اعتمادكردن، اطمينانداشتن» (مكنزی، 3) آمده است.مؤلف بهار عجم در تعريف بست چنين مینويسد: «بر دور مزاراتِ حضرات، به فاصلۀ يك كرده (كرت) كمابيش، از جهت منع درآمدن دواب، چوببست كنند و هر گناهكاری يا دادخواهی كه در آن بست درآيد، كسی مزاحم حال او نتواند شد و خدمۀ مزارات مقدسات به حمايت دادخواه فراهم آمده، داد او از بيدادگر ستانند، و به جای چوببست، زنجيربست هم كنند» (ص 147).
به سبب مشابهت نزديك بستنشينی با مفاهيمی چون تحصن، امان، تحتالحمايگی و پناهندگی، میتوان بست را نوعی «نوانخانه» دانست كه در زمان ساسانيان نيز وجود داشته است ( ايرانيكا، III / 856 ). ظاهراً آتشكدهها و معابد نيز در گذشته نوعی بست به شمار میآمدهاند (پروكوپيوس، 114).به نظر میرسد که بست و بستنشينی بیشتر در زمان صفويان رایج، و اوج و رونق آن در دورۀ قاجاريان بوده است؛ البته، پيش از آن نيز چند مورد میتوان يافت؛ مثلاً در اوايل عصر مغول، خواجه شمسالدين صاحبديوان به سبب ترس از جان خود از اصفهان به قم رفت و در حرم حضرت معصومه (ع) معتكف شد (فقيهی، 1 / 186؛ قس: منتخب ... ، 45). همچنين تيمور گوركانی (736-807 ق / 1336-1404 م) آرامگاه شيخ صفیالدين اردبيلی را به عنوان بست معرفی كرد كه در دوران صفوی هم دارالامان و پناهگاه و بست مقصران بود (نك : فلسفی، 2 / 101-102؛ هينتس، 72؛ تاورنيه، I / 68 ؛ نيز نك : I / 1088 ,EI²). در دورۂ شاه عباس دوم، دولتخانۀ اصفهان نيز محل بستنشينی بود ( ايرانيكا، III / 857).
محل «بست» طيف وسيعی را شامل میشد، مانند اماكن مقدس و بقاع متبرك مسلمانان، همچون كعبه، بارگاه امام حسين (ع) و آستان امام رضا (ع). بست امام رضا (ع) بنايی در خارج از صحن مقدس بود. اين بست سهدهانه، ديواری ساده و آجری داشت كه زنجيری به عنوان علامت بست به آن آويخته بودند. اكنون آستان قدس رضوی دارای 3 بست در شرق، غرب و شمال صحن عتيق است كه به نامهای بست بالا، پايين و طبرسی معروفاند (نك : دبا، 1 / 346-347). همچنين از بستهای قدیم امامزادهها، میتوان از آستان شاهچراغ (ع) در شيراز، حرم حضرت معصومه (ع) در قم، آستان حضرت عبدالعظيم (ع) در ری و نيز بقعۀ سيد علاءالدين حسين در شيراز و مزار شيخ صفیالدين در اردبيل نام برد.از مكانهای ديگری نيز به عنوان بست استفاده میشد، مثل برخی تكايا، خانقاهها، رباطها و زاويهها ( ايرانيكا، همانجا)؛ مساجدی مثل مسجد شاه تهران (مسجد امام خمينی كنونی) (آدميت، 432؛ براون، 112) و مسجد نو در شيراز (پيرزاده، 1 / 75)؛ منازل برخی از مجتهدان و افراد سرشناس (ناظمالاسلام، 3 / 429؛ آدميت، همانجا؛ كتاب آبی، 1 / 39؛ ماسه، I / 405)، مثل خانۀ شيخ حسن در ری كه سيدجمالالدين اسدآبادی در آن بست نشسته بود (حاجسياح، 327) و خانۀ حاجآقا جمال اصفهانی در اصفهان (نجمی، 83)؛ برخی ميدانها، مثل توپخانه و توپهای جنگی موجود در آن (نك : دنبالۀ مقاله)؛ برخی عمارات مثل عالیقاپو (شاردن، 77؛ كمپفر، 205) و سفارتخانههايی مانند سفارت انگليس (سرنا، 282؛ شيل، 165؛ رايت، 70؛ براون، همانجا؛ پولاك، 326؛ كتاب آبی، 3 / 762؛ دولتآبادی، 2 / 71)، سفارت روسيه (شيل، 164؛ كتاب آبی، 1 / 184، 236، 2 / 406)، سفارت عثمانی (همان، 3 / 556؛ كتاب نارنجی، 2 / 76)، و سفارتخانههای فرانسه، ايتاليا و اتريش ( كتاب آبی، 1 / 200؛ كتاب نارنجی، همانجا)؛ تلگرافخانهها ( كتابآبی، 1 / 39، 4 / 959؛ رايت، همانجا؛ باقری، 1 / 280)؛ اصطبلهای سلطنتی (شيل، 165؛ بنجامين، 161؛ رايت، شاردن، آدميت، همانجاها)، طويلههای اعيان (كرزن، I / 162؛ بنجامين، همانجا؛ پولاك، 325؛ وقايع ... ، 77) و آشپزخانههای سلطنتی (شاردن، نيز EI²، همانجاها). گاه به برخی از جنگافزارهای جديد، مثل توپ مرواريد (ه م)، و ديگر توپهای جنگی نيز پناه میبردند و در كنارشان بست مینشستند (سرنا، 61؛ نجمی، 84؛ ناظمالاسلام، پولاك، همانجاها؛ وقايع، 319، 351). به برخی درختان، مثل چنار عباسعلی واقع در ارگ سلطنتی كه گويا از دورۀ صفويه بر جای مانده بود (نجمی، 83)، نيز پناه میجستند.
گرچه برای بستنشينی، قانونی مدون وجود نداشته است، اما درگذر زمان و به علل گوناگون، ازجمله اعتقادات مذهبی، باورهای عمومی، ترس و برخی فشارهای داخلی و خارجی، بستنشينی و حفظ حرمت امنيت آن بهتدريج در ميان مردم به صورت عرف درآمد، چنانكه بستشكنی عملی غيرعادی، غيراخلاقی و حتى غيرقانونی تلقی میشد (نك : دنبالۀ مقاله). از جمله مقررات عرفی بست يكی اين بود كه هر كس با هر جرمی، میتوانست خود را به حريم بست برساند و در آن بست نشيند و تا زمانی كه مردم نيازمنديها و آذوقۀ او را تأمين میكردند، به زندگی خود ادامه میداد و از هرگونه تعرض و تعقيب، حتى از جانب مقامات قانونی و گاهی حتى شاه، مصون بود (بروگش، II / 270؛ واله، 369؛ خانيكف، 111؛ شاردن، شيل، همانجاها؛ ييت، 334). گاه مصونيت بستنشين يا «بَستی» با در چنگ گرفتن زنجيری كه در بست آويخته بودند و يا به دست گرفتن سر و دم اسبی در اصطبل و يا چسبيدن به چرخ يا بدنۀ توپ جنگی تحقق میيافت (پولاك، كرزن، همانجاها؛ وقايع، جم ). تا زمانی كه كسی در بست مینشست، احتياجات او را معمولاً مردم يا متولی بست تأمين میكردند (بنجامين، پولاك، سرنا، همانجاها؛ تاورنیه، I / 68). هرگاه حريم بست به دست عمّال حكومتی شكسته میشد، قضيه عمدتاً با حمايت علما، برخی از سفرای خارجی، مردم و حتى خود مقامات حكومتی به سود بستنشين، خاتمه میيافت (وقايع، 530؛ كتاب نارنجی، همانجا؛ الگار، 178؛ ميرنيا، 163).
در طول تاريخ بهويژه در دوران قاجاريه كه اوج بستنشينی بوده، واقعههای تاريخی بسياری روی داده كه در سرنوشت فرد يا افراد بستنشين و يا جامعه، تأثيرگذار بوده است. داغترين و جنجالیترين بستنشينيها، آنهايی بودند كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم به مسائل سياسی، به ويژه به نقش و مداخلۀ سفارتخانهها، روحانيان و كارگزاران حكومتی مربوط میشده است. مثلاً بستنشينی ميرزا هاشم خان نوری در سفارت انگليس و درگيری دولت بر سر اين قضيه و جريان همسر وی (خواهرزن ناصرالدين شاه) كه منجر به مداخلۀ مستقيم شخص شاه در ماجرا شد، كشمكشهای شديد لفظی و مكتوب ميان سفارت انگليس و دربار ايران را پيش آورد و متعاقب آن انگليس به سواحل جنوبی ايران لشكر كشيد كه سرانجام به قرارداد پاريس (1269 ق / 1852 م) منتهی شد (بيانی، 2 / 191 بب ؛ رائين، 281 بب ؛ مجموعه ... ، 10 بب ). همچنين درگيری سفارت انگليس و روحانيت متنفذ با ميرزا تقیخان اميركبير بر سر برچيدن بستها و جلوگيری از آيين بستنشينی، منجر به تيرگی روابط ميان دولتهای ايران و انگليس گرديد. سرانجام در 1266 ق / 1850 م، اميركبير رسماً آيين بستنشينی را ملغا اعلام كرد و اين منع قانونی تا زمان مرگ وی (1268 ق) معتبر باقی ماند (آدميت، 432).نمونۀ ديگر، بستنشستن سيدجمالالدين اسدآبادی به مدت 7 ماه در زاويۀ حضرت عبدالعظيم (ع) بود كه سرانجام، به فرمان ناصرالدين شاه، مأموران حكومتی با زور و توهين بست او را شكستند و سيدجمالالدين را از حرم بيرون راندند و به خارج از كشور تبعيد كردند. اين اولين بار بود كه بست يك حرم به زور شكسته میشد (الگار، 278-280). يكی ديگر از نمونههای تاريخی، بست نشستن ميرزا رضا كرمانی در حرم حضرت عبدالعظيم (ع) بود كه در همانجا در 1313 ق / 1895 م ناصرالدين شاه را به قتل رسانيد (خالصی، 155-156).بزرگترين و مهمترين بستنشينی در تاريخ ايران در دورۀ نهضت مشروطيت، و مخالفت با مظفرالدين شاه و درخواست عدالتخانه پيش آمد. در اين زمان، جمعی در گروههای گوناگون در قم، و سپس در حضرت عبدالعظيم (ع) به مدت يك ماه (1323 ق / 1905 م) بست نشستند. پس از آن، در كمتر از دو هفته حدود 14هزار نفر از علما، ملايان و تجار نيز در محوطۀ 15جريبی سفارت انگليس گرد آمدند و به مدت 3 هفته در آنجا بست نشستند و در جمادیالآخر 1324، فرمان شاه را گرفتند ( كتاب آبی، نيز كتاب نارنجی، جم ؛ كسروی، 107، جم ؛ دولتآبادی، 2 / 71، جم ؛ اسكندری، 173، جم ؛ الگار، 278، جم ؛ حاجسياح، 558؛ باقری، 1 / 267 بب ؛ ويشارد، جم ؛ براون، 112 ، جم ).به احتمال بسيار، آخرين بستنشينيها در 1303 ش روی داد و آن بستنشستنِ سربازی فراری در حرم حضرت عبدالعظيم (ع) بود كه سرانجام با عذرخواهی مكتوب رضاخان (پهلوی) به دنبال شكسته شدن بست، پايان يافت (نك : عقيلی، 5834- 5838). مورد ديگر، تحصن جمعی از مردم در 1314 ش به رهبری شيخ تقی بهلول در اعتراض به تحميل نوعی كلاه فرنگی به مردان در مسجد گوهرشاد مشهد بود (دولتآبادی، 4 / 431؛ صديق، 2 / 306- 308).
دربارۂ بست و بستنشينی در كتاب كوكب مظفری (چ 1313 ق) نكتۀ مهمی آمده است: «اگرچه رسم بست برخلاف عدل است، اما تا بستخانۀ قانون در ملكی نيست، به جهت اخماد نار غضب حكام جائر، وجود بستخانه سببی بزرگ است» (نك : تكميل همايون، 465). سرانجام، پس از وضع قوانين مدنی و جزايی و ايجاد عدالتخانهها، بساط بست و بستنشينی برچيده شد و جای آن را دادخواهی در دادگاهها و برخی مظاهر مشابه، مانند پناهندگی، تحتالحمايگی و بهويژه تحصن (فیالمثل تحصن در جلو درِ سفارتخانهها، خبرگزاريها، دفاتر سازمان ملل و يا برخی مراكز قانونگذار چون مجلس) گرفت. اين نوع پناهجويی و دادخواهيهای سياسی، اجتماعی و اقتصادی كموبيش خاطرۀ بست و بستنشينی را به اذهان متبادر میسازد.
آدميت، فريدون، اميركبير و ايران، تهران، 1355 ش؛ اسكندری، عباس، كتاب آرزو، تهران، 1361 ش؛ الگار، حامد، نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1359 ش؛ باقری، علی، جامعه و حكومت در ايران، دوران قاجار، تهران، 1371 ش؛ بهار عجم، لاله تيك چند بهار، لكهنو، 1334 ق / 1916 م؛ بيانی، خانبابا، پنجاه سال تاريخ ايران در دورۂ ناصری، تهران، 1375 ش؛ پروكوپيوس، جنگهای ايران و روم، ترجمۀ محمد سعيدی، تهران، 1338 ش؛ پولاك، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ كيكاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ پيـرزاده، محمدعلی، سفرنـامه، به كـوشش حافظ فرمانفرماييان، تهران، 1360 ش؛ تكميل همايون، ناصر، «كوكب ناصری»، پژوهشنامۀ تاريخ مطبوعات ايران، تهران، 1376 ش، س 1، شم 1؛ حاجسیاح، محمدعلی، خاطرات، به کوشش حمید سیاح و سیفالله گلکار، تهران، 1356 ش؛ خالصی، عباس، تاريخچۀ بست و بستنشينی، تهران، 1366 ش؛ خانيكف، ن. و.، سفرنامه، ترجمۀ اقدس يغمايی و ابوالقاسم بیگناه، مشهد، 1375 ش؛ دبا؛ دولتآبادی، يحيى، حيات يحيێ، تهران، 1361 ش؛ رايت، دنیس، نقش انگليس در ايران، ترجمۀ فرامرز فرامرزی، تهران، 1361 ش؛ رائين، اسماعيل، حقوقبگيران انگليس در ايران، تهران، 1362 ش؛ سرنا، كارلا، آدمها و آيينها در ايران، ترجمۀ علیاصغر سعيدی، تهران، 1362 ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، بخش اصفهان، ترجمۀ حسين عريضی، تهران، 1362 ش؛ صديق، عيسى، يادگار عمر، تهران، 1354 ش؛ عقيلی، عبداللٰه، «واقعۀ بستنشستن سرباز در حضرت عبدالعظيم»، ناموارۀ دكتر محمود افشار، به كوشش ايرج افشار و محمدرسول درياگشت، تهران، 1377 ش، ج 10؛ فقيهی، علیاصغر، تاريخ جامع قم، قم، حكمت؛ فلسفی، نصراللٰه، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1344 ش؛ كتابآبی، به كوشش احمد بشيری، تهران، 1362 ش؛ كتاب نارنجی، به كوشش احمد بشيری، تهران، 1366 ش؛ كسروی، احمد، تاريخ مشروطۀ ايران، تهران، 1371 ش؛ كمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ كيكاووس جهانداری، تهران، 1360 ش؛ مجموعۀ متون و اسناد تاريخی (قاجاريه)، به كوشش محمود غروی، تهران، 1363 ش؛ منتخب التواريخ، منسوب به معينالدين نطنزی، به كوشش ژان اوبن، تهران، 1336 ش؛ ميرنيا، علی، وقايع خاور ايران، مشهد، 1367 ش؛ ناظمالاسلام كرمانی، محمد، تاريخ بيداری ايرانيان، تهران، 1357 ش؛ نجمی، ناصر، دارالخلافۀ تهران، تهران، 1356 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاعالدین شفا، تهران، 1348 ش؛ وقايع اتفاقيه (مجموعۀ گزارشهای خفیهنویسان انگلیس)، به كوشش علیاکبر سعيدی سيرجانی، تهران، 1362 ش؛ هينتس، والتر، شاه اسماعيل دوم صفوی، ترجمۀ كيكاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ نيز:
Benjamin, S. G. W., Persia and the Persians, London, 1887; Browne, E. G., The Persian Revolution of 1905-1909, London, 1969; Brugsch, H., Reise der K. preussischen Gesandtschaft nach Persien, 1860-1861, Leipzig, 1863; Curzon, G. H., Persia and the Persian Question, London, 1892; EI2; Hübschmann, H., Persische Studien, Strassburg, 1895; Iranica ; Kent, R. G., Old Persian Grammar, Texts, Lexicon, New Haven, 1953; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Sharp, R. N., The Inscriptions in Old Persian Cuneiform of the Achaemenian Emperors, Shiraz, 1977; Sheil, M. L., Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856; Tavernier, J. B., Voyages en Perse, Paris, 1677; Wishard, J., Twenty Years in Persia, New York, 1908; Yate, C. E., Khurasan and Sistan, London, 1977.
پیمان متین (تل : دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید