خاکسپاری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 7 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/236764/خاکسپاری
پنج شنبه 8 خرداد 1404
چاپ شده
21
خاکْسِپاری، یا تدفین، گذاشتن جسد مردۀ انسان در گوری که در زمین کندهاند و پوشاندن آن با خاک. در فرهنگهای مختلف جهان برای پنهان نگهداشتن کالبد مردگان و بازگرداندن آنها به چرخۀ طبیعت، طریقهای دیگری مانند سپردن به آب، سوزاندن و نهادن در معرض عناصر طبیعی نیز به کار میبرند. هر یک از این اعمال معمولاً متأثر از عوامل مختلفی چون اوضاع جغرافیایی، باورهای دینی، و نظام اجتماعی جامعۀ به کار برندۀ آن است (نک : بریتانیکا، II/ 649). از سوی دیگر، شیوۀ تشییع و خاکسپاری یا دفن کردن مردگان، نیز مطابق با جایگاه دینی و اجتماعی فردِ درگذشته، با مراسمی همراه است که ممکن است ساده یا پیچیده و باشکوه باشد. در تمدنهای باستان، خاکسپاری از دیرباز اهمیت خاصی داشته است. همچنان که اقوام مختلف به بر زمین نماندن مرده و دفن جسد توجه ویژهای داشتهاند و برای نمونه، مصریان باستان اقدامات پر طول و تفصیلی برای خاکسپاری انجام میدادند، ساکنان بینالنهرین هم نگران بودند که مبادا مردهای دفن نشده بماند؛ نفرینِ «خاک جنازهات را نپذیرد» بارها در متنها آمده که نمایانگر این هراس است («تاریخ ... »، 170). اشارۀ کتاب مقدس و به روزگاری بد و زمانی که «لاشههای این قوم» روی زمین بماند و «غذای مرغان و جانوران» شود (ارمیا، 7: 33)، نشان میدهد که در میان بنیاسرائیل نیز دغدغۀ خاکسپاری وجود داشته است. بیرون کشیده شدن از قبر نیز بدترین سرنوشت برای مرده بوده است (برای نمونه، نک : جودائیکا، IV/ 291؛ ایرانیکا، IV/ 557). در میان آریاییان ساکن دشتهای آسیای مرکزی، دو سنت مردهسوزی و خاکسپاری رواج داشت. آنها قبرستانها را دور از نقاط مسکونی احداث میکردند و دور هر قبر دیواری گرد یا چهارگوش از سنگ میساختند. برای خاکسپاری، مرده را در حالت چمباتمه میخواباندند و سرش را رو به سوی غرب مینهادند. برخی هم مرده را میسوزاندند و خاکسترش را درون ظرفی داخل قبر مینهادند و یا به رود میسپردند. در مواردی هم، پس از سوزاندن مرده، بقایای استخوانهایش را با آب و شیر میشستند و در ظرفی قرار میدادند. خاکستر مرده را هم یا به آب نهر میسپردند و یا زیر درختی دفن میکردند (کوزمینا، 339-340). پیش از آریاییان، بومیان نجد ایران از آغاز دورۀ کشاورزی و استقرار دائم در «روستاهای ابتدایی» (ح 000‘8 قم)، مانند بسیاری از اقوام آسیای غربی، مردگان خود را زیر کف محل سکونتشان به خاک میسپردند (طلایی، 112). از این گذشته، وجود اشیائی که ظاهراً جنبه و کاربرد آیینی داشتهاند، در کنار اجسادِ به حالت چمباتمهزده معمولاً رو به سوی شرق، و اندودن جسد با گل اُخرا، نشان میدهد که آیینهای ویژهای برای خاکسپاری در میان این اقوام رایج بوده است. این طریق خاکسپاری و نیز دفن کردن کودکان و نوزادان در گورهای خمرهای که در این دوره رواج داشته، در حدود 000‘5 سال بعد، دستکم در برخی مناطق، منسوخ شده است (همانجا؛ مدودسکایا، 109). در دورههای بعد مردگان را همراه با اشیائی نزدیک به محل استقرار، در گورستان به خاک میسپردند (همو، 91-92). بنا بر نظر برخی پژوهشگران، اینگونه خاکسپاری نمایانگر اعتقادات مذهبی مردمانی بودهاست که به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتهاند (طلایی، 114، 120؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ اینگونه باورهای دینی، نک : افشارفر، 10-16). با به دست آمدن گورستانهایی همگانی با گورهایی دارای سازههایی از خشت و سنگ از 000‘ 3 قم، به نظر میرسد سنتهای خاکسپاری در سراسر نجد ایران یا دستکم در نیمۀ غربی آن یکسان بوده، و اشیاء یافتشده در کنار مردگان همچنان نشاندهندۀ رواج باورهای پیشین اقوام است (طلایی، 112-114). شواهد متعددی هم از تابوتهایی سفالین یا سنگی به دست آمده که جسد یا بقایای آن را درون تابوت و در زیر زمین مینهادند (نک : گیرشمن، 321). این شیوۀ خاکسپاری با سنت زردشتی (نک : دنبالۀ مقاله)، که بر آلوده بودن مردار و نگاهداشت پاکی خاک تأکید دارد، سازگار مینماید. در خاور نزدیک و میانه، از آغاز شهرنشینی نیز، مردم مردگان خود را با جامهها و زیورهایشان و دیگر اشیاء مورد نیاز آنها، ازجمله جنگافزارهایشان در گورستانهای نزدیک به شهر به خاک میسپردند. مقدار و ارزش مادی این اسباب و اشیاء بنابر جایگاه اجتماعی افراد متفاوت بود و شامل اشیائی بسیار گرانبها تا سفالهای ساده میشد (کامبخشفرد، 41). در نواحی جنوبی ایران که در قلمرو ایلامیان و متأثر از فرهنگ بینالنهرینی بوده است، شیوههای رایج خاکسپاری همانند بینالنهرین و کرانههای شرقی مدیترانه بوده است. از دورۀ ایلامی نیز چندین مقبرۀ سردابهای، به همراه بقایای استخوانهای فرمانروایان این منطقه به دست آمده است که نشان میدهد آنها را به شیوۀ معمول به خاک میسپردند. آثاری از اجساد سوخته هم به دست آمده که به نظر برخی، احتمالاً عمدی یا دستکم مطابق سنت جسدسوزی رایج در آسیای مرکزی یا هند نبوده است (نک : بویس، I/ 113). دفن کردن در تابوتهایی به شکل «وان» و از جنس برنز، سنگ یا سفال، به شیوۀ آشوری یا بابلی، هم در دورهای وجود داشته است. مشابه این گونه خاکسپاریها در دیگر نقاط نجد ایران هم دیده شده است (کامبخشفرد، 41-42). پس از فراگیر شدن دین زردشت، سوزاندن، غرق کردن و به خاک سپردن مرده گناه بزرگی شمرده میشد (وندیداد، 7: 10-14، 8: 73-76؛ نیز نک : فرهوشی، 154؛ نک : وندیداد، 1/ 352؛ روایت ... ، 120-121؛ صد در ... ، 26). در بیشتر متون بارها تأکید شده است که برای پرهیز از آلودن آب و خاک و آتش، باید جسد را در جایی بلند (دخمه و بعداً موسوم به برج خاموشی) در معرض هوای آزاد و در دسترس درندگان گذاشت تا آن را بدرند و سپس استخوانها را در استودانی (= استخواندان) نگاه دارند. براساس شواهدی از گورستانهای دورۀ ماد، پس از گسترش دین زردشتی، سنت خاکسپاری میان برخی از مردم رواج داشته است ( ایرانیکا، IV/ 560؛ نیز نک : فرهوشی، همانجا). در دورۀ هخامنشی جسد را در آرامگاهی صخرهای مینهادند یا درون تابوتی به خاک میسپردند و گاه بر فراز آن، تلی بلند (همانند گورتپههای آسیای مرکزی) ایجاد میکردند. همچنین در قلمرو پهناور هخامنشیان همزمان شیوههای خاکسپاری گوناگونی، از سنت قدیمی دفن مردگان در زیر خانه گرفته تا سوزاندن جسد رایج بوده است که در این دوره به تدریج منسوخ شد (کخ، 334؛ بریان، 144-145). این نمونهها، در کنار شواهدی از گورستانهای متعلق به دورۀ مادها نشان میدهند که حتى پس از گسترش دین زردشتی، تا دورۀ سلوکیان و پارتیان، سنت خاکسپاری در میان مردم، بهویژه در میان کوچگردان و بلخ و سغد و نیز در دیلم و گیلان همچنان رواج داشته است ( ایرانیکا، IV/ 560). سکاها نیز بزرگانشان را به خاک میسپردند و در کنار آنها اشیاء، اسبها، نوشیدنی و خوردنی و حتى برخی از خدمتگزارانشان را هم مینهادند و پس از پوشاندن گور، آن را به شکل تپهای درمیآوردند (هرودت، II/ 269؛ تالبوت رایس، 84-85). در نقاطی از ایران شرقی (ازجمله خوارزم) شواهد بسیاری از سنتهای زردشتی وجود دارد که قدمت آنها به سدههای 5-4 قم میرسد ( ایرانیکا، همانجا؛ نیز نک : بویس، II/ 25-26). هرودت از سنّت مغان دورۀ هخامنشی یاد میکند که مرده را پیش از خاکسپاری با پوششی از موم میپوشاندند (I/ 104). هدف از این کار، احتمالاً جلوگیری از آلوده شدن خاک یا شاید هم نوعی مومیایی کردن بوده است ( ایرانیکا، همانجا). دفن کردن مردگان در تابوت سفالین، پس از دورۀ هخامنشیان در سراسر ایران غربی نشانگر تأثیرات حضور فرهنگ هلنی در ایران بوده است. یکی از رسمهای هلنی نهادن سکه در دست و دهان و زیر سر مردگان بوده که شواهدی از آن در ایران نیز یافت شده است (نک : کامبخشفرد، 42؛ ایرانیکا، همانجا). بر پایۀ شواهدی چند پادشاهان اشکانی سنّت نیاکانی خود (در آسیای مرکزی) را ادامه دادهاند و مردگان را به همراه لوازم خود درون صخره یا گور مینهادند، اما پس از آن اشکانیان نیز از شیوۀ هلنی تأثیر پذیرفتند. در دورۀ اشکانیان، در سرزمینهای غربی قلمرو آنان، سنت هلنی را با شیوههای ایلامی و آشوری ـ بابلی درهم میآمیختند و مرده را در حالتی که دستهایش به پهلو چسبیده بود درون تابوتی چوبی یا سفالین (و گاهی لعابدار) میگذاشتند و در زیر سر و در دهان و دست او به شیوۀ هلنی، کلید یا سکه مینهادند. در شهرهای بزرگ، مردگان را به سبک دورۀ ایلامی بر روی سکویی درون سردابه قرار میدادند. استفاده از خمرههای سفالین بزرگ و کوچک برای دفن کردن کودکان هم که از دیرباز رواج داشته در این دوره ادامه یافته است (کالج، 96-97؛ کامبخشفرد، همانجا). در دورۀ ساسانی هم که شریعت زردشتی غلبه داشت، از خمره برای نگهداری استخوانهای اجساد مردگانی استفاده میشد که آنها را پیش از دفن در فضای باز و در معرض حملۀ درندگان و لاشخورها قرار داده بودند (همانجا). در نقاط دیگر سرزمین ایران خاکسپاری مردگان بدون توجه به اصول زردشتی همچنان ادامه داشته است ( ایرانیکا، همانجا). ایرانیان زردشتی فرد در حال احتضار را با آب تطهیر میکردند و اگر امکان تطهیر نبود، این کار را به مردهشوری واگذار میکردند. «پاکشوی» (مردهشور) برای حصول اطمینان از مرده بودن شخص مراسم «سَگدید» (نزدیک کردن سگی به جنازه) انجام میداد. سپس جسد را با «پادیاب» (مایعی فراهم آمده از ادرار نوعی گاو) میشست و با پارچۀ تمیز کفن میکرد (شهریاری، 190؛ نیز نک : مدی، .56ff). جنازه را 3 روز در اتاقی به همراه آتشی فروزان، نگاه میداشتند، بامداد روز چهارم جنازه را به دخمه یا برج خاموشی میبردند و کفنش را میگشودند و در آنجا مینهادند تا خوراک لاشخوران شود. آنگاه استخوانهای باقیمانده از جسد را درون استودان سنگی یا سفالی قرار میدادند. برخی پژوهشگران آثاری از طرز دفن کردن در آیین زردشتی را در سرزمینهای غیر زردشتی هم یافتهاند که نهادن جسد مرده در فضای باز، در میان قبایل نورستانی (کافری) در افغانستان کنونی، یکی از این نمونهها ست ( ایرانیکا، IV/ 561؛ نیز نک : بویس، I/ 113، حاشیۀ 24؛ برای آداب و احکام مربوط به مرده در سنت زردشتی، نک : روایات، 2/ 489 بب ). نزد زردشتیان ایران، سنت در دخمهگذاری مرده در سراسر دورۀ اسلامی رواج داشته است. در اواخر دورۀ قاجار به سبب پارهای مشکلات، شیوۀ معمول منسوخ شد و امروزه، زردشتیان مردگان خود را به خاک میسپرند (برای آداب شستوشوی و دفن مرده، نک : آذرگشسب، 208-210). در سنت یهودی و مسیحی، از دیرباز رسم بر آن بوده است که پس از درگذشت شخص، بیدرنگ جنازه را غسل و گاه با روغن تدهین و سپس حنوط میکردند و در پارچهای کتانی میپیچیدند و سر او را با دستمالی، به شکل عمامه میبستند. مصریان باستان برای کفن کردن، هر عضوی را جداگانه در پارچهای میپیچیدند، آنگاه در تابوتی مینهادند و به گورستان میبردند. در میان آنان سنت گذاشتن اشیاء گرانبها در کنار جسد نیز در پارهای موارد وجود داشته است (هاکس، 391، برای آگاهی بیشتر، نک : 684-685؛ عهد عتیق، یوشع، 30:245). در متون فقهی اسلامی احکامی برای رفتار با جنازۀ مردگان زیر عنوان «احکام الجنائز» آمده است که در برخی از این احکام، میان مذاهب، تفاوتهایی دیده میشود. در شریعت اسلام، پس از مرگ، چشمان و دهان مرده را بسته، و دستان او را در پهلوها و پاها را کنار هم گذاشته و او را برای خاکسپاری آماده میکنند (نک : طوسی، المبسوط، 1/ 174؛ ابوداوود، 3/ 319). میت را نخست غسل میدهند، پس از تکفین، تشییع میکنند و نماز میت برای او میخوانند و سرانجام، طبق آداب و احکامی خاص جنازهاش را به خاک میسپرند (نک : شهید اول، 28-30؛ طوسی، همان، 1/ 174- 189؛ جزیری، 1/ 530، 534-535). دفن کردن یعنی کندن زمین و پنهان کردن میت در آن از واجبات (و مانند دیگر اعمال خاکسپاری واجب کفایی) است. در همۀ مذاهب گذاشتن میت بر روی زمین و ساختن بنایی بر روی آن را جایز نمیدانند، حتى اگر درون تابوت باشد و ضرورتی در کار باشد (جزیری، 1/ 535؛ خمینی، 1/ 98). پس از کندن گور جنازه را درون آن میگذارند تا از تعدّی حیوانات و جانوران محفوظ بماند و بوی آن به مشام نرسد (جزیری، 1/ 534؛ مغنیه، 72-73؛ نشوقی، 202، 608). گودی قبر بنابر روایات در حدود قد یک انسان معمولی باید باشد و جنازه را باید تا رسیدن به قبر 3 بار بر زمین بگذارند و بار چهارم اگر مرد است، از سر درون قبر کنند و اگر زن، از پهنا (شهید اول، 19؛ خمینی، 1/ 101؛ شیخالاسلام، همانجا؛ نیز نک : طوسی، النهایة، 1/ 47). براساس فقه امامیه برای دفن زن لازم است زن یا یکی از محارمش (کسانی که به هنگام زنده بودن به وی محرم بودهاند) او را در قبر بگذارد. ولی اگر چنین کسانی در دسترس نبودند، مردی صالح هم میتواند او را به خاک بسپارد. با این حال، مذاهبی که فوت را قاطع رابطۀ زوجیت میدانند، همانند احکام غسل، شوهر را نامحرم زن میشمارند. شافعیه نیز گفتهاند که در هیچ صورتی زن کسی را به خاک نسپارد و اگر میت زن باشد، نخست شوهر یا دیگر محارم او، و در نبود آنها، دو نفر خواجه یا بیگانه و اگر هیچکدام نبودند، اجانب باید او را به خاک بسپارند و در هر صورت، مرد اجنبی هم بر زن مقدم است (مغنیه، 73). مرده را بر پهلوی راست رو به قبله میخوابانند به گونهای که سرش به سوی مغرب و پاهایش به طرف مشرق قرار گیرد. مذهب مالکیه اینگونه نهادن میت در گور را مستحب میداند (همانجا؛ نشوقی، 202؛ نیز نک : جزیری، 1/ 535). همچنین زیر سر مرده را خشت یا کلوخی میگذارند تا صورتش از جانب قبله برنگردد. بنابر فقه امامیه نخست گرههای کفن را میگشایند و در مورد میت مرد، گونۀ راست او را بر خاک مینهند و اندکی از تربت امام حسین (ع) همراهش میگذارند. سپس کسی او را تلقین میگوید و به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر و امامت ائمه شهادت میدهد. نخست 3 بار میگوید: «اسمع افهم یا فلان بن فلان (نام مرده و پدرش)» و سپس میگوید: «اذکر العهد الذی خرجت علیه من دار الدنیا شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و ان محمداً عبده و رسوله و ان علیاً امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین ... » و یکایک ائمه را نام برد و در پایان گوید: «صلوات الله علیهم اجمعین، ائمتک ائمة الهدی الابرار» (طوسی، النهایة، همانجا؛ نک : المبسوط، 1/ 186؛ نشوقی، 204). آنگاه باید روی مرده را با قطعهسنگهایی بپوشانند و درزهای آن را گلاندود کنند. آنکه او را در قبر میخواباند مستحب است که از سوی پاهای مرده از قبر بیرون آید. سپس بر روی آن خاک میریزند و فاتحه میخوانند. سطح قبر نباید بیش از 4 انگشت بالاتر از زمین باشد (شهید اول، همانجا؛ طوسی، همان، 1/ 187) و مستحب است که در شب اول دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند.
از آنجا که اکثریت جمعیت ایران مسلمان و پیرو تشیع امامیاند، آداب و اعمال مربوط به خاکسپاری مرده نیز کمابیش براساس فقه امامیه انجام میگیرد. اهل تسنن نیز به همین سان از احکام مذاهب خود پیروی میکنند. احکام یادشده عمدتاً دربرگیرندۀ اعمالی واجب است؛ ولی مواردی مستحب نیز ذکر شده است که برخی از آنها جزو سنت شدهاند و در آداب جاری مؤکداً رعایت میشوند. در کنار اینها پارهای از آداب نیز وجود دارند که احتمالاً بازماندۀ سنتهای قدیم یا متأثر از فرهنگهای دیگر و برخی هم متأثر از شرایط زمانهاند. به هر روی، آداب خاکسپاری از گذشته تا به امروز در نقاط مختلف ایران با تفاوتهایی اندک در جزئیات صورت میگیرد. فرد در حال احتضار را رو به قبله میخوابانند و با خواندن دعا (مثلاً دعای عدیله و حدیث کسا) و آیههایی از قرآن او را آرامش میدهند. وقتی جان سپرد، چشمها و دهانش را بسته و دستهایش را به پهلوهایش مینهند و پاهایش را دراز میکنند. اغلب دو انگشت شست او را با نخی به هم میبندند و پارچهای بر رویش میکشند و آمادۀ انتقال به غسالخانه میکنند (نک : رضایی، 449؛ شکورزاده، 207).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید