آزاد، ابوالکلام
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 19 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/233545/آزاد، ابوالکلام
یکشنبه 18 خرداد 1404
چاپ شده
1
در 14 رمضان 1365ق / 12 اوت 1946م وقتی نهرو از سوی نایبالسلطنه، لرد ویول، مأمور تشکیل دولت موقت شد، نظر آزاد این بود که مقام وزارت کشور، نه دارایی، به مسلملیگ سپرده شود، ولی پیشنهاد وی پذیرفته نشد و این امر مشکلات بزرگی برای دولت موقت و کنگره پدید آورد که به ایجاد پاکستان شتاب بیشتری داد (همو، 248-249). ابوالکلام از شوال 1365ق / سپتامبر 1946م، تاریخ تشکیل دولت موقت، برای پذیرفتن مقامی در دولت زیر فشار کنگره بود. سرانجام با اصرار گاندی و نهرو وزارت آموزش و پرورش را در 21 صفر 1366ق / 15 ژانویۀ 1947م پذیرفت که تا هنگام مرگ در 2 شعبان 1377ق / 22 فوریۀ 1958م (3 اسفند 1336ش) این مقام را بهعهده داشت. وی علاوه بر این منصب، عضو مجلس مؤسسان (1365-1369ق / 1946-1950م)، عضو پارلمان هند (1369-1371ق / 1950-1952م)، عضو لوک سبها (در 1371ق / 1952م از رامپور، در 1376ق / 1957م از گورگائون یا هریانای امروزی) و علاوه بر اینها، معاون پارلمانی رهبر حزب کنگره و مشاور عالی نخستوزیر، جواهر لعل نهرو، بود (جاین، 44).
آزاد زیر نفوذ اندیشههای محمدعبده و سیدجمالالدین بود و چنانکه اشاره شد، روزنامهاش الهلال را نیز بر گردۀ العروةالوثقی انتشار داد. وی میان 3 نوع جنبش اصلاحطلبانۀ اسلامی معاصر امتیاز مینهاد: نخستینِ آنها تجددخواهی غربگرایان بود که پیروان آن شیفتگان تمدن اروپا بودند و شیوۀ اقتباس همهجانبه از آن را پذیرفته بودند. او سرسیداحمدخان (در هندوستان)، سلطان محمود و فؤادپاشا (ترکیه)، محمدعلی پاشا (مصر) و خیرالدین پاشا (تونس) را در این گروه جای میداد. دیگری جنبش اصلاح سیاسی، دفاع و احیاء بود که سیدجمالالدین آن را رهبری میکرد. آزاد، مدحتپاشا (از ترکیه 1238-1301ق / 1822-1883م) را نیز از این گروه میدانست. سوم، جنبش اصلاح دینی بود. نمایندگان این جنبش شیخ صدرالدین (از روسیه)، عبده (مصر)، عبدالرحمان کواکبی و کمالالدین قاسمی (سوریه) بودند. ابوالکلام خود را از این گروه سوم بهشمار میآورد. به نظر وی اصول اساسی این جنبش که برنامههای این گروه بر آن نهاده شده بود، چنین بود: 1. در شریعت اسلام امتیازی میان این جهان و جهان دیگر نیست؛ 2. مسلمانان تنها هنگامی میتوانند شایستۀ عنوان «بهترین امتها» باشند که از قرآن و سنت پیروی کنند: 3. شریعت اسلام کاملترین و خاتم قوانین وحی شده است؛ 4. انحطاط اسلام ناشی از تعطیل اجتهاد و جایگزین شدن ظواهر و جزئیات دین به جای اصول است (احمد، 66، به نقل از آزاد؛ خطبات، 199-202). ابوالکلام میان «تأسیس» (که معادل است با نوسازی بر پایۀ نمونۀ نخستین) و «تجدید» که تجددخواهی ناب و ساده است (آنگونه که سرسیداحمدخان تبلیغ میکرد)، فرق مینهاد. وی میگفت: چون اسلام دین کمال مطلوب است، ضرورتاً باید در خودداری کمال باشد. بنابراین، آنچه برای عینیت بخشیدن به این کمال لازم است، اجتهاد است و نوسازی، نه تجددخواهی (همو، 67، به نقل از آزاد، خطبات، 207- 208). وی در زمینۀ سیاسی، با پیشنهاد پان اسلامیسم، میان دو نوع نیروی متضاد امتیاز مینهاد: نوع وحدتبخش و نوع تجزیهگر. نوع نخست مستلزم رهبری واحد سازمان اجتماعی مسلمانان («جماعت») است و دیگری موجب عدم وحدت و اغتشاش (جدایی از «جماعت») و سوق دادن آن به هرج و مرج است که وی آن را «جاهلیت» مینامید (همو، 67، به نقل از آزاد خطبات، 220-231). نیروهای تمرکزیافتۀ رهبریِ «جماعتِ» مسلمان در یک فرد (پیامبر) و پس از او در «خلافت خاصۀ» خلفای راشدین (خلافت راشده) تبلور مییابد که باید میان آن و «خلافةالملوکی» اموی، عباسی و عثمانی تفاوت نهاد. او نظرات سیدجمالالدین را تکرار میکرد که عباسیان باید به سبب اهمال در وظایف اجتهاد سرزنش شوند. با وجود این، معتقد بود که حتى چنین نهادی یعنی خلافت سلطنتی، توانسته است مفهوم قابل درکِ مرکزِ سیاسیِ «دارالاسلام» را از خود باقی گذارد. به نظر او بنیادهای جامعۀ واحد اسلامی (پان اسلامیسم)بر 5 ستون نهاده است: هواداری و وفاداری «جماعت» نسبت به یک خلیفه یا امام، توجه به دعوت خلیفه، فرمانبرداری از خلیفه، هجرت به «دارالاسلام» که میتواند به صورتهای گوناگون انجام گیرد، و جهاد که این نیز میتواند شکلهای بسیار بیاید. وی در مورد بخش هندی این «جماعت» از تعیین یک امام یا قائد محلی یا نوعی نایبالسلطنۀ دینی خلیفۀ عثمانی، طرفداری میکرد و میکوشید تا مولانا محمودالحسن دیوبند را به پذیرفتن این مقام وا دارد (همو، 67، به نقل از خطبات، 159-160، 165-166). این نظر نیز تا اندازهای، مطابق نظرات سیدجمالالدین بود. وی به تلخی به روش سرسیداحمدخان نسبت به خلافت ترکیه میتاخت و مانند سید با استناد به نص قرآن، استدلال میکرد که مبارزه (جهاد) با کسانی که حتی بخشی از «دارالاسلام» را اشغال کردهاند، واجب است. معتقد بود که وفاداری سیاسی نسبت به خلیفۀ عثمانی لازم است. وی خلیفه را برخلاف پاپ، رهبر روحانی نمیدانست، بلکه پیشوای سیاسی روز میشناخت؛ زیرا «رهبری روحانی در اسلام تنها شایستۀ خدا و پیامبر اوست». بنابراین، اگرچه اطاعت از خلافةالملوکی (خلافت سلطنتی) بر همۀ مسلمانان واجب است، ولی این اطاعت در حد تسلیم در برابر خدا و پیامبر نیست (همو، 67، به نقل از خطبات 165-166؛ عنایت، اندیشۀ سیاسی، 111). عنایت عقیده دارد که او در این نظرات فقط با جرح و تعدیلهای معدودی نظر ماوردی را بازگو کرده است (همانجا). از خلافت سلطنتی تنها هنگامی میتوان سرپیچی کرد که فرمانهایش مخالف قرآن و سنت باشد (احمد، 67، به نقل از خطبات، 219-220، 249-250، 287- 288). او میخواست یک سوسیالیست انساندوست باشد و با اینکه مردی میانهرو بود، در میان پیران سیاست، رادیکالترین بود، ناسیونالیستی گرمرو بود که هرگز شانه از زیر وظایف ملی خویش خالی نمیکرد و 30 سال رهبر اصلی کسانی بود که آرزو داشتند اسلام آزاداندیش به عمل درآید. اسلام وی بشردوستانه بود. او انسانگرایی اسلام را جدی میگرفت و مطابق آن عمل میکرد. وی از استنتاج مستقیم نظرات جدید از قرآن خودداری میکرد، ولی با بهکارگیری «روح جاودانی» قرآن در حل مسائل و مشکلات روز، به روشی در سیاست دست یافت که او را 30 سال در زمرۀ بزرگترین رهبرانِ پیشروِ کشورش جای داد (اسمیت، «اسلام نوین در هند»، 128, 212). وی میان اسلام و دلبستگی به سرزمینهای اسلامی از یکسو و ناسیونالیسم هندی از سوی دیگر، تضادی نمیدید (نهرو، کشف هند، 577) و چنانکه گفته شد با طرح ایجاد پاکستان مخالف بود و دربارۀ نام پاکستان میگفت: تقسیم جهان به دو بخش پاکان و ناپاکان برخلاف دین و روح واقعی اسلام است (آزاد، 196). وی معتقد بود که مشکل اساسی کشور جنبۀ اقتصادی دارد نه فرقهای. مشکلات اساسی با کسب آزادی و استقلال از میان میرود نه با تجزیۀ کشور (همو، 251). با آنکه آزاد خود از نخستین اعضای مسلملیگ بود، بعدها از مخالفان آن گشت. معتقد بود که مسلملیگ برای مخالفت با کنگره پدید آمده است و بهندرت میتوان کسی را در این حزب یافت که در راه آزادی هند تلاش کرده باشد (همو، 304). رهبر مسلملیگ، محمدعلی جناح، نیز از انتقاد آزاد برکنار نماند: جناح بیشتر اهمیت سیاسی خود را پس از رها ساختن کنگره از دست داده بود و بیشتر مسلمانان هند به او و سیاستش بدبین بودند، ولی پس از آنکه گاندی سادهاندیشانه نامهای با خطاب «قائد اعظم» به وی نوشت و نامه روز بعد در روزنامهها نشر یافت، آب رفته به جوی بازگشت و بار دیگر موقعیت جناح استوار شد وگرنه وی برای آزادی هندوستان نه کاری کرده و نه سخنی گفته بود (همو، 133، 134). در برابر، جناح نیز از مخالفت و تاختن به آزاد خودداری نمیکرد و با دادن نسبتهایی به وی، میکوشید از نفوذ و محبوبیت او در میان مسلمانان بکاهد (اسمیت، «اسلام نوین در هند»، 212؛ اینترنشنال؛ احمد، 68). وی معتقد بود که دلیلی برای استفاده از بمب اتمی در ژاپن بدون اطلاع قبلی نبود. این همانندِ بهکارگیریِ گازِ سمی در جنگ، غیرانسانی است (آزاد، 166).
آزاد محققی متبحر در دین بود که مسائل دینی را با دیدی تاریخی و بیطرفانه مطالعه میکرد. وی کتابهای بسیار خوانده بود و اطلاعات گستردهای داشت. گفتهاند کتابخانۀ خصوصی او ازجملۀ بهترین کتابخانههای هندوستان بوده است. در جریان تلاشهای سیاسی خویش نیز از مطالعه و تحقیق دست نکشید. مثلاً ترجمه و تفسیر قرآن او به اردو، ترجمان القرآن، که بسیار مورد تحسین قرارگرفته و مهمترین کار عملی او شمرده شده، حاصل بیش از 20 سال کار و تلاش اوست (اسمیت، «اسلام نوین در هند»، 212؛ امین، 1 / 142). تألیفات وی اینهاست: 1. تذکره، چاپ 1337ق / 1919م؛ 2. مسألۀ خلافت، 1338ق / 1920م؛ 3. تحریم (بایکوت، رسالهای به اردو)، 1339ق / 1921م؛ 4. دعوت عمل (خلاصههایی از سرمقالههای الهلال)، 1339ق / 1921م؛ 5. اتحاد اسلامی، 1339ق / 1921م؛ 6. مضامین تازه (مجموعۀ مقالات)، 1339ق / 1921م؛ 7. قول فیصل (ترجمۀ عربی آن: ثورةالهندالسیاسیة)، 1340-1341ق / 1922-1923م؛ 8. ترجمانالقرآن، 2 جلد، 1350-1355ق / 1931-1936م؛ 9. خطبات آزاد 1363ق / 1944م؛ 10. مضامین ابوالکلام آزاد 2 جلد، 1363ق / 1944م؛ 11. مکالمات ابوالکلام، 1363ق / 1944م؛ 12. غبار خاطر و کاروان خیال (مجموعۀ نامههایی که از زندان دژ احمدنگر برای مولانا حبیبالرحمانخان شیروانی نوشته است. این نامهها لطیف و دلکش است و اندیشههای دینی و فلسفی او را منعکس میسازد)، 1364ق / 1945م؛ 13. نقش آزاد (مجموعۀ نامهها)؛ 14. شهید اعظم (درباره حضرت امامحسین علیهالسلام)، 1364ق / 1945م؛ 15. مسلمان عورت (زن مسلمان، ترجمه از متن عربی، تألیف فرید وجدی افندی)، 1365ق / 1946م؛ 16. تشریحات آزاد (مجموعۀ نوشتهها)، 1365ق / 1946م؛ 17. سخنرانیهای مولانا آزاد، 1366-1374ق / 1947-1955م؛ 18. خطبۀ احیای ملت (یک سخنرانی مذهبی)، 1375ق / 1956م؛ 19. هند آزادی گرفت، 1378ق / 1958م (شرح حال سیاسی آزاد از زبان خود او که به زبان اردو به همایون کبیر املا کرده و وی آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. این کتاب توسط امیر فریدون گرکانی به فارسی برگردانده شده و در 1342ش در تهران نشر یافته است). 20. باقیات ترجمانالقرآن، ج 3 تفسیر او، 1382ق / 1962م؛ 21. امالکتاب، (تفسیر سورۀ فاتحةالکتاب، در حدود 400 صفحه، 1382ق / 1962م؛ 22. اصحاب کهف، 1383ق / 1963م؛ 23. صدای حق، 1383ق / 1963م؛ 24. عزیمت و دعوت، 1384ق / 1964م؛ 25. مسألۀ مسیحیت، 1384ق / 1964م؛ 26. خدا در قرآن (مفهوم قرآنی خدا)، 1384ق / 1964م؛ 27. اسلام و مسیحیت، 1385ق / 1965م؛ 28. جنگ از نظر اسلام، 1385ق / 1965م؛ 29. حقیقت فنا و بقا، 1386ق / 1966م؛ 30. قرآن بشریت را به راه پیشرفت هدایت میکند، 1390ق / 1970م؛ 31. عدل الٰهی در قرآن، 1393ق / 1973م؛ 32. احرار اسلام (قانون اساسی دولت اسلامی)؛ 33. دو قطره خون شهادت (در شرح حال سرمد و حلاج)؛ 34. مسلمان و کنگره؛ 35. ذوالقرنین یا کوروش کبیر، یا شخصیت ذوالقرنین (فصلی از تفسیر بزرگ او، ترجمانالقرآن، ترجمۀ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1342ش)؛ 36. «نامۀ نهرو»، این نامه که پس از استقلال هند در 1326ش / 1947م از سوی جواهر لعل نهرو خطاب به احمد قوامالسلطنه نخستوزیر وقت ایران ارسال شد و پیشنویس آن در موزۀ نهرو در دهلینو باقی است، توسط آزاد به فارسی نوشته شده است (نهرو، میعاد با سرنوشت، 79)؛ 37. «ابوریحانالبیرونی و جغرافیةالعالم»، 1371ق / 1952م (مقالهای در مجلۀ ثقافةالهند).به این تألیفات باید فهرست مجلاتی را که منتشر ساخته افزود: 1. لسانالصدق، ماهانه، نزدیک به یک سال؛ 2. الهلال، هفتگی، دورۀ اول از شعبان 1330 تا محرم 1322ق / ژوئیه 1912 تا نوامبر 1914م؛ در 5 جلد؛ 3. البلاغ، هفتگی، از محرم 1334 تا رجب 1335ق / نوامبر 1915 تا آوریل 1916، یک جلد؛ 4. پیغام، هفتگی، از محرم 1340 تا ربیعالثانی 1340ق / سپتامبر 1921 تا دسامبر 1921م، یک جلد؛ 5. الجامعه، به زبان عربی چندی هفتگی و پس از آن ماهانه، از رمضان 1341 تا ذیقعدۀ 1342ق / آوریل 1923 تا ژوئن 1924م؛ 6. الهلال، هفتگی، دورۀ دوم، از ذیحجۀ 1345 تا جمادیالثانی 1346ق / ژوئن 1927 تا دسامبر 1927م، یک جلد (اردو دایرۀ معارف اسلامیه؛ جاین، 44؛ ثقافةالهند، مجلس الهند للروابطالثقافیة، دهلی، 1952م، 3 / 1).
آزاد در مقام وزارت آموزش و پرورش هند این بنیادها را نهاد: 1. فرهنگستان سهیتیه؛ 2. فرهنگستان سنگیت نتک؛ 3. فرهنگستان للیت کله؛ 4. کمیسیون آموزش دانشگاهی، 1367ق / 1948م؛ 5. کمیسیون آموزش متوسطه، 1371ق / 1952م؛ 6. انستیتو تکنولوژی هند، در شهر کهرگپور؛ 7. کمیسیون بورسهای دانشگاهی؛ 8. شورای روابط فرهنگی هند، در دهلینو؛ 9. شورای آموزش فنی سراسری هند. وی آن را تجدید سازمان کرد تا زنجیرهای از آزمایشگاههای تحقیقاتی در سرتاسر هند برپا گردد. آزاد پیش از این، در گرماگرم مبارزات سیاسی و در کنار فعالیتهای علمی، ادبی و مطبوعاتی از خدمات فرهنگی دیگر نیز غافل نبود. در ربیعالاول 1330ق / فوریۀ 1912م در پنجمین اجلاس سراسری مسلملیگ که در شهر کلکته برپا شد، از لایحۀ آموزش ابتدایی گوکهل و آموزش رایگان حمایت کرد و در اوایل 1332ق / 1914م مدرسهای به نام دارالارشاد در کلکته بنیاد نهاد. در این مدرسه جوانانی قرآن میآموختند و تربیت اسلامی مییافتند و پیمان میبستند که خود را وقف اسلام کنند. دارالارشاد در 1335ق / 1916م همزمان با توقیف مجلۀ البلاغ تعطیل شد. آزاد هنگامی که در رانچی بازداشت بود، مردم را به دینداری دعوت میکرد. وی مدرسهای در آنجا بنیاد نهاد که تا امروز برجاست و دارای دورۀ کامل متوسطه است (جاین، 42؛ اردو دایرۀ معارف اسلامیه). چون آزاد به روابط فرهنگی بینالمللی دلبستگی بسیار داشت، بنای زیبای «مرکز شورای روابط فرهنگی» در دهلی، که به سبک معماری هندی ـ اسلامی ساخته شده، به نام او «آوازۀ بهاون» (کاخ آزاد) نامیده میشود.
ستایشهای گاه اغراقآمیز نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان از آزاد، حاکی از شخصیت برجستۀ اوست. اسمیت مینویسد: شاید در هند هیچیک از مسلمانان در اندیشه، آگاهی، دانش و در عین حال مقام روحانیت به پای او نرسد. وی همچنین از زمرۀ بزرگترین تجددخواهان است («اسلام نوین در هند»، 127-128). او مورد احترام و محبوب همه حتى مخالفان سیاسی خویش بود. برای امثال نویسندگان روزنامۀ لاهور (موسوم به انقلاب)، هنگامی که با وی میستیزیدند، ناگزیر بودند سخن خویش را با ستایش وی به عنوان محققی محترم و مسلمانی بزرگ آغاز کنند و سپس او را مثلاً گمراه بنامند (همو، همان، 211, 212). مدیری مدبر و برجسته، سخنران و نویسندهای نافذالکلام، مخالف خرافات و آیینهای تشریفاتی مذهبی بود؛ مطالعه و اتاق کمیته را بر میدانهای عمومی ترجیح میداد؛ ذهن وقاد او در کمیتهها بهترین نمود را داشت و در این جاها بود که هندو، مسلمان و هرکس دیگر او را به خوبی درک و تقدیر میکرد. در مقایسه با دیگر دانشمندان مسلمان هند، نظری گشادهتر و عقلیتر داشت. رهبران پیرتر و محافظهکارتر مسلمان از او انتقاد میکردند، ولی دانشمندترین ایشان هم نمیتوانست در مباحثه و استدلال حتى براساس متون مقدس و سنن اسلامی با او مقابله کند؛ زیرا در همۀ این زمینهها نیز معلوماتش از آنان بیشتر بود. مردی آرام، محتاط و با سلیقههای اشرافمآبانه بود و چیزهای خوب زندگی را دوست داشت. خود در نامهای مینویسد: به هر کاری پرداختم در آن سنگ تمام نهادم (همانجا؛ جاین، 44, 46؛ نهرو، کشف هند، 576). آزاد پس از 70 سال زندگی در دهلی درگذشت. آرامگاه ساده و زیبایش در دهلی کهنه، نزدیک مسجدجامع و دژ سرخ واقع است. دولت هند برای گرامیداشت خاطرۀ او هر سال در روز مرگش یادبودی ترتیب میدهد که یکی از شخصیتهای ممتاز فرهنگی هند یا جهان در آن مجلس سخن میراند (همو، میعاد با سرنوشت، 79).
آزاد، مولانا ابوالکلام، هند آزادی گرفت، ترجمۀ امیر فریدون گرکانی، تهران، سازمان کتابهای جیبی، 1342ش؛ اردو دایرۀ معارف اسلامیه؛ اسمیت، ویلفرد کنتول، اسلام در جهان امروز، ترجمۀ حسینعلی هروی، دانشگاه تهران، 1356ش؛ امین، حسن، الموسوعة الاسلامیة، بیروت، 1395ق / 1975م1 / 114-144؛ اینترنشنال؛ حسین، سیدنظیر، «ترجمۀ احوال امام الهند مولانا ابوالکلام آزاده»، ذوالقرنین یا کورش کبیر، نوشتۀ ابوالکلام آزاد، ترجمۀ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، ابنسینا، 1339ش، صص شصت ـ شصت و هشت؛ حکمت، علیاصغر، سرزمین هند، دانشگاه تهران، 1337ش، صص 356-393؛ دایرةالمعارف بزرگ شوروی؛ رولان، رومن، مهاتما گاندی، ترجمۀ محمدقاضی، تهران، انتشارات روز، 1347ش، صص 35، 81، 85، 87، 221؛ عنایت، حمید، اندیشۀ سیاسی در اسلام معاصر، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، 1362ش؛ همو، سیری در اندیشۀ سیاسی عرب، تهران، جیبی، 1356ش؛ کیهان، روزنامه، 11 تیر 1330ش، شمـ 2456، ص 8، 15 تیر 1330ش، شم 2459، صص 1، 7، 20 تیر 1330ش، شم 2464، ص 1، 22 تیر 1330ش، شم 2465، صص 1، 4، 5، 7، 25 تیر 1330ش، شمـ 2468، ص 7؛ نهرو، جواهر لعل، زندگی من، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1339ش؛ همو، کشف هند، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، امیرکبیر، 1361ش؛ میعاد با سرنوشت، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، حیدری، 1363ش، نیز:
Ahmad, Aziz, Studies in Islamic Culture in the Indian Environment, Oxford University Press, 1964; Jain, Kumar Navish, Muslims in India, A Biographical Dictionary, New Delhi Manohar Publications, 1979, Vol. I, London University Catalogue of the School of Oriental and African Studies, 1963; Smith, Wilfred Cantwell, Modern Islam in India, London, Victor Gollancz Ltd., 1946; University of Chicago, Catalogue of the oriental Institute Library, 1970, II / 563-564.
هادی عالمزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید