اعتضاد السلطنه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 24 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/230911/اعتضاد-السلطنه
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
9
اِعْتِضادُالسَّلْطَنه، علیقلی خان (1234- 1298 ق / 1819-1880م)، از شاهزادگان دانشمند و نواندیش اواسط دورۀ قاجار و پنجاه و چهارمین پسر فتحعلی شاه كه در سمت وزارت علوم و ریاست ادارۀ انطباعات و مدیریت دارالتألیف دولتی، خدمات ارزندهای برای گسترش فرهنگ و حمایت از دانشمندان و روشن كردن افكار و راهنمایی اندیشهها به سوی علوم جدید انجام داد. تولد وی را بیشتر منابع در 1234 ق ضبط كردهاند، اما اگر گزارش دیوان بیگی كه میگوید: علیقلی میرزا در وقت مرگ پدرش (1250 ق) بیش از 13 سال نداشت (2 / 1291)، درست باشد، تولد او در 1237 ق / 1822 م بوده است. مادر علیقلی میرزا به نام گل پیرهن خانم اصلاً از ارامنۀ تفلیس بود (بامداد، 2 / 442) و دو پسر دیگر به نامهای عباسقلی میرزا و نورالدهر میرزا و یك دختر به نام خاور سلطان خانم داشت (نوایی، 2 / 1294).علیقلی میرزا از همان ایام كودكی به آموختن دانش، شوق و رغبت تمام داشت و هرگز از خواندن و نوشتن نمیآسود (یغمایی، 6). او نخست تحت تربیت و آموزش میرزا نظرعلی حكیمباشی قرار گرفت و پس از آن به خواندن كتب فارسی و دیوانهای شعرای قدیم و معاصر روی آورد و آنگاه به مطالعۀ جغرافیا و نجوم و دیگر دانشهای متداول پرداخت. هنوز سنین جوانی را میگذراند كه به دستور برادرزادهاش محمدشاه، سمت كارگزاری و وزارت و پیشكاری مهدعلیا همسر شاه و مادر ناصرالدین میرزا ولیعهد را بر عهده گرفت. اندكی بعد، محمدشاه حكومت خلخال را به او سپرد؛ اما وی پیشكاری ملكه را رها نكرد و برادرش ــ عباسقلی میرزا ــ را به جای خود به آن شهر فرستاد (هدایت، رضاقلی، 10 / 561-562). به تدریج مهدعلیا كه زنی هوشمند و زیرك بود، دانش و صمیمیت و وفاداری علیقلی میرزا را دریافت و او را در زمرۀ نزدیكان خویش درآورد و پیوندی استوار میان آن دو برقرار گردید (یغمایی، همانجا).چون محمدشاه درگذشت، پیش از آنكه ناصرالدین میرزا ولیعهد از تبریز به تهران بیاید، مهدعلیا زمام امور كشور را در دست گرفت و با همكاری اعتضادالسلطنه كارها را حل و فصل میكرد (سپهر، 3 / 5؛ خورموجی، 36-37) و چون غالب دولتمردان خواهان عزل حاج میرزا آقاسی بودند، مهد علیا او را وادار به استعفا كرد و میخواست با یاری علیقلی میرزا یكی از معتمدان خود، یعنی میرزا آقاخان نوری را به صدارت بنشاند؛ اما این نقشه عملی نشد و اعتضادالسلطنه در معرض بدگمانی شاه جدید و صدراعظم وی امیركبیر قرار گرفت (اقبال، 54؛ بامداد، 2 / 443). بدین سبب، در سراسر دوران 3 سالۀ صدارت امیر، اگرچه او محترم میزیست، منصب مهمی نیافت و كار بزرگی به وی رجوع نشد (اقبال، همانجا؛ یغمایی، 9).علیقلی میرزا در این دوره فرصت بیشتری یافت تا به كسب دانشهای نو بپردازد. پس در محضر استادان، همچنین از راه معاشرت مداوم با دانشمندان بر میزان اطلاعات و دانش خود افزود؛ كتابخانۀ ارزنده و بزرگی نیز برای خود گرد آورد. بدین ترتیب، هنوز دوران جوانی را طی نكرده بود كه در سلك اهل دانش درآمد و شروع به تألیف كرد (اقبال، 55). از معلمان نامور او میرزا عبدالرحیم هروی بود كه بعدها در زمرۀ پیروان میرزا علی محمد باب درآمد. این عبدالرحیم بعدها سبب زحماتی برای اعتضادالسلطنه گردید؛ چه، وقتی دستگیری طرفداران باب آغاز شد، میرزا عبدالرحیم را كه پنهان شده بود، از اعتضادالسلطنه طلب كردند و او ناگزیر و از ترس امیركبیر نخست وی را تحویل داد؛ اما شفاعت و وساطت كرد تا گناهش را بخشیدند (خورموجی، 113؛ نوایی، همانجا). چون امیركبیر بركنار و كشته شد، مخالفان او از جمله اعتضادالسلطنه به تدریج وارد امور سیاسی شدند. چیزی نگذشت كه علیقلی میرزا مناصب متعددی چون وزارت علوم و ریاست دارالفنون را در دست گرفت. او در نوروز 1235 ش / شعبان 1272 ق ملقب به اعتضادالسلطنه شد (خورموجی، 163؛ بامداد، همانجا) و در این سال یا سال بعد ریاست مدرسۀ دارالفنون به او محول گردید (یغمایی، 12؛ اعتمادالسلطنه، المآثر ... ، 1 / 42). وی در طول تصدی ریاست دارالفنون خدمات گرانبهایی برای توسعۀ این مركز علمی مهم كه نقش بزرگی در بالا بردن سطح دانش كشور داشت، انجام داد؛ چنانكه در 1275 ق / 1859 م گروهی از درس خواندگان آنجا را برای ادامۀ تحصیل به اروپا فرستاد (بامداد، همانجا؛ مستوفی، 1 / 86). به هرحال كفایت و كاردانی اعتضادالسلطنه در این شغل موجب شد كه در 1276 ق / 1860 م به هنگام تأسیس وزارت علوم، این وزارتخانۀ نوین را به او سپارند. اعتضادالسلطنه در این منصب خدمات بسیار انجام داد. چند روزنامه در همین زمان تأسیس كرد و مقالاتی به فرانسه در آنها انتشار داد. فرستادن دانشجو به اروپا را ادامه داد و برای آشنایی جوانان با تمدن جدید كوششها كرد. در دارالفنون آزمایشگاه مجهزی ایجاد كرد و معلمان فیزیك و شیمی و طبیعی را به تهیۀ برخی مواد شیمیایی در كشور برانگیخت (یغمایی، 5، 16-17).از جمله خدمات دیگر اعتضادالسلطنه، ایجاد خطوط تلگراف در ایران بود. موضوع این اختراع را ملكمخان كه ازجمله مدرسان دارالفنون بود، مطرح ساخت و آوازۀ آن به گوش شاه رسید؛ او نیز اعتضادالسلطنه را مأمور كرد كه با یاری ملكمخان و كرسیس اتریشی، معلم دیگر دارالفنون به تهیۀ ابزارها و وسایل لازم برای ایجاد خط تلگراف در تهران بپردازند. بدین گونه در 1274 ق / 1858 م بین قصرشاه و باغ لالهزار یك خط تلگراف كشیده شد (خورموجی، 236؛ افشار، سواد ... ، 231-232). چند ماه بعداعتضادالسلطنه مـأمور شد كـه بیـن تهران و سلطـانیـه ــ ییلاق قاجاریه ــ خط تلگراف ایجاد كند و بدین كار توفیق یافت (همانجا؛ اعتمادالسلطنه، تاریخ ... ، 3 / 1815؛ یغمایی، 12-13). اعتضادالسلطنه خود از این كوششها به تفصیل سخن گفته است (نك : همانجا). او در 1276 ق مأمور كشیدن خط تلگراف به تبریز شد و آن كار را در رجب 1277 / ژانویۀ 1861 به اتمام رساند و میرزا جوادخان سعدالدوله را به ریاست تلگرافخانۀ تبریز گماشت (همو، 14-15). به سبب این كوششها، با آنكه اعتضادالسلطنه خود از فن تلگراف اطلاعی نداشت، چون وزارت كل تلگراف دایر شد، در 1294 ق تصدی آن را به او دادند (افشار، همان، 233-234). ظاهراً آخرین خدمات او در توسعۀ تلگراف ایران احداث یك خط دیگر از بوشهر تا جلفا، و احداث خطی تا گیلان بود (اعتمادالسلطنه، تاریخ، 3 / 1887؛ روزنامه ... ، 1 / 492).اعتضادالسلطنه پس از انجام دادن این خدمات مهم ــ كه در ایران به كلی تازگی داشت ــ بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت؛ چنانكه در 1283 ق / 1866 م بجز مشاغل قبلی امور مربوط به صنایع و تجارت و معادن نیز به او محول شد. اعتمادالسلطنه مشاغل او را در همان سال چنین برشمرده است: وزارت علوم و صنایع و تجارت، ریاست مدرسۀ دارالفنون و تلگرافخانه، معادن، روزنامههای دولتی و علمی، باسمه خانههای تهران و ولایات، كارخانجات، و حكومت ملایر و تویسركان (همان، 3 / 1884-1885). حكومت این شهرها بدان سبب به او داده شده بود كه مالیات و عواید آنها را به مصرف دارالفنون برساند (خورموجی، 300). حكومت بروجرد هم مدتی به او تعلق داشت (اعتمادالسلطنه، المآثر، 1 / 58).در 1291 ق / 1874 م ناصرالدین شاه مجدداً دستگاههای دولتی را در 6 وزارتخانه متمركز كرد و وزارت علوم و برخی ادارات دیگر را به اعتضادالسلطنه داد (همو، تاریخ، 3 / 1933، 1953). وی افزون بر اینها در تنظیم امور تجارت و پیشهوری، شیوههایی خردمندانه به كار میبست. از خدمات ارزنده و ابتكاری او در این باره تعیین حدود فعالیت اصناف مختلفی چون صحافان، كاغذفروشان و كتابفروشان بود (یغمایی، 19).سالهای پایانی زندگی اعتضادالسلطنه همراه با شكوه و شهرت فراوان بود. در این زمان وزارت علوم، و تقریباً تمام دوایر علمی و فرهنگی كشور تحت تصدی و سرپرستی او قرارداشت. زمانی كه اعتضادالسلطنه وزیر علوم شد، این وزارتخانه، هیچ تشكیلات و تأسیساتی نداشت (مستوفی، 1 / 87؛ ظل السلطان، 176)، اما او از كوشش باز نایستاد و آن را فعال گردانید و توسعه داد. گاه نیز او مأمور كارهایی دیگر چون نظارت بر آبلهكوبی كودكان در سراسر كشور میشد (اعتمادالسلطنه، همان، 3 / 2008). از مشاغل دیگر اعتضادالسلطنه تصدی ادارۀ بنای دیوان، مدیریت دارالتألیف و ریاست ادارۀ انطباعات بود (همو، المآثر، 1 / 44، 46). وی گاه تصدی برخی مناصب خود را به دیگران واگذار میكرد، از جمله مسئولیت ادارۀ تلگرافخانه را به مخبرالدوله و ادارۀ مدارس را به نیرالملك واگذار كرده بود (صفایی، 176).هنگامی كه ناصرالدین شاه در 1288ق دارالشورای كبرى را تشكیل داد، اعتضادالسلطنه نیز جزو اعضای اصلی آن بود (یغمایی، همانجا؛ بامداد، 2 / 446). وی در 1290 ق / 1873 م با شاه به اروپا رفت و پس از بازگشت ــ وقتی در صفر 1291 / آوریل 1874 به اشاره و تشویق میرزا حسین خان سپهسالار مجلسی به نام مجلس تنظیمات حسنه تشكیل شد ــ مأمور اجرای این طرح گردید و سپس به ریاست كل آن منصوب شد (آدمیت، 218- 219؛ یغمایی، 19-20). گفتنی است كه وی همواره از برنامههای اصلاحی میرزا حسین خان سپهسالار نیز جانبداری میكرد (آدمیت، 251).اعتضادالسلطنه سرانجام درشب عاشورای سال 1298 ق / 12 دسامبر 1880 م در تهران درگذشت و پیكرش را در صحن شمالی حرم حضرت عبدالعظیم به خاك سپردند (اعتمادالسلطنه، المآثر، 1 / 262؛ هدایت، مهدیقلی، 109).یگانه پسر اعتضادالسلطنه موسوم به محمدحسن میرزا، بعدها، یعنی در 1309 ق / 1892 م لقب معتضدالسلطنه یافت و در 1322 ق / 1904 م حاكم گلپایگان و خوانسار گردید و در 1307 ش درگذشت (بامداد، 5 / 226-227).اعتضادالسلطنه مردی نویسنده و ادیب و مورخ بود و دانشمندان و ادیبان و شاعران را مینواخت. خود شعر میسرود و متخلص به فخری بود. گروهی از ادیبان و شاعران مشهور آن عصر تحت حمایت او روزگار به سر میبردند. او از حامیان سروش و قاآنی بود و به ویژه با معرفی قاآنی به مهدعلیا اسباب اقامت دائمی او را در تهران فراهم ساخت (اعتمادالسلطنه، همانجا؛ آرینپور، 1 / 95-96) و زمانی كه امیركبیر بر قاآنی خشم گرفت و دستور داد مواجب او را قطع كردند، اعتضادالسلطنه وساطت كرد و شاعر را كه تا حدودی فرانسه میدانست، به شغل مترجمی گمارد (همو، 1 / 100).وی در مباحث علمی از خود انعطاف نشان میداد. با علما و دانشمندان انجمنها داشت (اعتمادالسلطنه، همان، 1 / 261-262) و برخی از شعرای نامدار در ستایش او قصیدهها پرداختند (دیوان بیگی، 2 / 1291). جانشین او، یعنی اعتمادالسلطنه با وی مخالفت میورزید؛ چنانكه بدگویی او از قائم مقام را بهانه ساخت و در صدر التواریخ به انتقاد از وی پرداخت (ص 146-147).اعتضادالسلطنه از رجال وطنخواه عصر قاجار است. هرچند مشاغل متعددی پذیرفت، اما در واقع انگیزهاش خدمت به وطن بود و از زدوبندهای متداول در دربار میگریخت. سیاح روشنفكر روحانی آن روزگار با همۀ انتقاداتی كه از رجال دیگر آن دوره دارد، نسبت به وی لحنی مساعد گرفته، و تصریح كرده است كه اعتضادالسلطنه مسئول ضرابخانه بود و چون به شاه پیشكش نداد، توسط امینالسلطان از آن شغل عزل شد، ولی چیزی نگذشت كه ارزش پول ایران تنزل یافت (ص 78). به گفتۀ همو، اعتضادالسلطنه از كارهای امیركبیر صدراعظم مقتول ایران حمایت میكرد و او را مسبب آبادانی ایران میدانست (ص 95). وی در دوران تصدی وزارت علوم، در پی اصلاح خط فارسی برآمد و در این زمینهها با آخوندزاده مكاتبه كرد و او نیز فواید طرح خود را در اصلاح یا تغییر خط فارسی برای وزیر علوم مینوشت (آخوندزاده، 94، 219). فرهاد میرزا معتمدالدوله برادر دانشمند اعتضادالسلطنه نیز همواره از وی با احترام یاد میكرد و نامههای بسیار به او مینوشت (ص 60-61، 67- 68، 149-150).از كسان دیگری كه مورد توجه اعتضادالسلطنه و همنشین او بودند، باید از یغمای جندقی، میرزا طاهر شعری اصفهانی، میرزا عبدالرحیم هروی و میرزا احمد طبیب كاشانی نام برد كه برخی از آنها در مدح او شعر میگفتند (یغمایی، 15). او همچنین ملاعلی محمد اصفهانی استاد ریاضیات قدیم را از اصفهان به تهران فراخواند و در دارالفنون به تدریس برگماشت (اعتمادالسلطنه، المآثر، 1 / 268).اعتضادالسلطنه از نگاه منتقدانش شخصیت چندان موجهی نداشت. احتشامالسلطنه رجل ملی برجستۀ معاصرش دربارۀ او میگوید: وزیر علوم به عیش و عشرت اشتغال داشت (ص 29). مجدالملك هم دیدگاهها و عملكرد سیاسی وی را در دوران وزارت زیر ذرهبین انتقاد قرار داده، و به كنایه و تصریح كارهای او را اسباب خنده و تفریح خارجیان شمرده است (ص 45، 59، 63). این نظرها در مجموع مقرون به انصاف و بیطرفی نیست. او در نشر علوم و فنون جدید و ترویج افكار نو و چاپ كتاب سهم بسزایی داشت و خدمات متعددی انجام داد.از اعتضادالسلطنه كتابخانۀ مهمی به یادگار ماند كه پس از مرگش میرزا حسین خان سپهسالار آن را خرید و جزو كتابخانۀ مدرسۀ خود گردانید و اكنون در آنجا نگهداری میشود. اعتضادالسلطنه شاید به سبب داشتن افكار نو متهم به بابیگری شده بود؛ البته علایق او به برخی سران بابیه هم از نظرها پنهان نماند. به همین سبب چون فتنۀ باب درگرفت و امیركبیر به سركوب آن پرداخت، اعتضادالسلطنه مورد مؤاخذۀ شدید صدراعظم واقع شد (اقبال، 57- 58).
1. اكسیر التواریخ، كه تاریخی عمومی است در دو جلد. جلد اول از كیومرث، نخستین پادشاه افسانهای ایران شروع میشود و تا پایان دولت زندیه را در برمیگیرد. جلد دوم كه بخش مهم و ارزندۀ این اثر است، مشتمل بر تاریخ نخستین پادشاهان قاجار و پیشینۀ آنهاست و سلسلۀ حوادث تا سال هشتم پادشاهی محمدشاه ادامه مییابد. افزون بر آن، احوال دانشمندان و شاعران و عارفان این عهد تقریباً به تفصیل در آن ذكر شده است. تألیف جلد اول كتاب در سفر هرات در 1253 ق / 1837 م به دستور محمدشاه صورت گرفت و جلد دوم را مؤلف در 1258 ق / 1842 م تنظیم كرد (كیانفر، 25، 27). اكسیر التواریخ از منابع تاریخی درجه اول عصر قاجار است، اما مؤلف برای خوشآمد شاه در آن از قائم مقام بدگویی كرده است. سالها بعد اعتمادالسلطنه در صدر التواریخ به پاسخ برخاست و او را به غرضورزی متهم كرد (ص 146-147). از اكسیر التواریخ دو نسخۀ خطی در كتابخانههای مركزی دانشگاه تهران، و عارف حكمت مدینه برجای مانده، و در سالهای اخیر جلد دوم براساس نسخۀ دانشگاه انتشار یافته است (كیانفر، همانجا).2. المتنبئین، كتابی در شرح زندگانی مدعیان نبوت چون مانی، مزدك، به آفرید و دیگران كه با ذكر احوال و كارهای میرزاعلی محمدباب پایان مییابد. اهمیت این اثر در همین بخش آخر آن است. اعتضادالسلطنه ازآنرو كه با دستهای از سران بابیه دوستی و ارتباط داشت و خود او چندی در معرض تهمت همكاری با آنان قرار گرفت، برای تبرئۀ خود به تألیف این اثر پرداخت. با این وصف در بررسی این واقعه جانب انصاف را نگهداشت و به اغراق و گزافهگویی روی نیاورد. نثر این كتاب ساده و روان و گویا و بیتكلف است. بخش آخر آن را عبدالحسین نوایی تصحیح كرده، و با عنوان فتنۀ باب (تهران، 1351 ش) به چاپ رسانده است.3. فلك السعاده، كه اعتضادالسلطنه آن را در رد سخنان منجمان و كاهنان و معتقدان به ستارهشناسی و سعد و نحس كواكب در 3 «برج» و یك «دقیقه» نوشته است. از مندرجات آن، افكار مترقی نویسنده را میتوان بازیافت. مؤلف اعتقاد به نیك اختری و بد اختری را خاصه از نظر تأثیر زیان آورش در زندگی روزمرۀ آدمی نكوهش میكند. او معتقد به اصالت عمل و اختیار آدمی است و این رساله را برپایۀ تحقیقات نیوتن و با توجه به آراء دانشمندان پیشین مسلمان خاصه بیرونی و فارابی نوشته، و احكام نجومی را سراسر بیمعنی دانسته است؛ اما پس از تألیف این كتاب گروهی با او از در دشمنی درآمدند (آدمیت، 21-23). تألیف فلك السعاده در 1278 ق / 1861 م به پایان رسید و در همان سال در تهران منتشر گردید (اقبال، 56-57).4. تاریخ وقایع و سوانح افغانستان، كه نخستین كتاب از آثار ایرانیان عصر ناصری دربارۀ افغانستان و حوادث آن است. اعتضادالسلطنه آن را در 1273 ق / 1857 م تألیف كرد و در همان سال در تهران به چاپ رساند. كتاب مشتمل بر جغرافیای افغانستان، پیشینه و نژاد افغانها و طوایف آنجاست و مؤلف با تدوین آن احاطۀ خود را به مسائل تاریخی آن ناحیه نشان داده است (همو، 55). این اثر در 1365 ش به كوشش هاشم محدث تجدید چاپ شده است.5. ترجمۀ یك فصل از آثار الباقیه. این قسمت را اعتضادالسلطنه با یاری ملاعلی محمداصفهانی به فارسی درآورد و دیباچهای بر آن نگاشت. این اثر به كوشش اكبر داناسرشت با همین عنوان به چاپ رسیده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید