صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / اصحاب صفه /

فهرست مطالب

اصحاب صفه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 27 شهریور 1398 تاریخچه مقاله

اَصْحابِ صُفّه، گروهی از یاران پیامبر اسلام (ص) ــ از مهاجرین ــ كه پس از هجرت به مدینه به سبب از دست دادن، یا رها كردن خانه و دارایی و جایگاه خود در قبایل، با پذیرش فقر و تنگدستی، به عبادت و تعلیم و تعلم و شركت در جهاد روی آوردند (نك‍ : سراج، 132-133؛ بیضاوی، 1 / 267). اینان كه در مدینه، در قسمت شمالی مسجد پیامبر (ص) (ابن‌تیمیه، 1 / 34) در محلی مسقف و بزرگ و خارج از مسجد، ولی متصل به آن به نام «صُفّه»، به معنای سكو یا ایوان (ابن منظور، ذیل صفّ)، زندگی می‌كردند، به تدریج به نام اصحاب صفه، اهل صفه و گاه اصحاب الظله شهرت یافتند (نك‍ : ابن سعد، 1(2) / 48، جم‍‌ ) و به اسوه‌هایی از پذیرش فقر و رها ساختن مظاهر دنیا برای روی آوری صرف به آخرت تبدیل شدند.
پیامبر اسلام (ص) اصحاب صفه را تحت حمایت خود داشت و با مؤانست و مجالست خود با آنان، و «اضیاف الاسلام» نامیدن ایشان (نك‍ : احمد بن حنبل، 2 / 515)، مسلمانان را به اكرام و در عین حال شناخت فضل و مراتب آنان تشویق می‌كرد (سراج، همانجا). در روایات از چگونگی فقر و تنگدستی اصحاب صفه بسیار گفت‌وگو شده است؛ تا آنجا كه گفته‌اند آنان از شدت فقر به خرمایی قانع بودند و از بی‌پوششی خود را گاه در ریگها پنهان می‌كردند. اگرچه در پی مساعی پیامبر اسلام (ص) مشكلات مالی آنها به تدریج كاهش یافت و كسانی كه تمایل به خروج از صفه را داشتند، تمكن سكنى گزیدن در جایی مناسب‌تر را یافته بودند، گروهی از آنان كه دنیا را به كلی رها كرده بودند، به رغم فراهم بودن تمكن نسبی، همچنان به عبادت و تعلیم و تعلم ادامه می‌دادند. همین امر سبب شده بود كه شكل نخستینِ اصحاب صفه دگرگون شده، این عنوان از صورت خاص خود به عنوانی عام و كلی بدل شود و به كسانی اطلاق گردد كه بعدها به علت تنگدستی و نداشتن خانه در صفه به سر می‌برده‌انـد (نك‍ : ذهبی، 400؛ سیوطی، 2 / 89). تغییرات شكلی و دگرگونی معنایی عنوان اصحاب صفه، در روایات تاریخی نیز موجب بروز اختلاف نظرهایی دربارۀ شمار آنان شد و هر یك از راویان در زمان حضور خود در مدینه و مشاهدۀ این گروه، نظری متناسب با شرایط زمانی به دست دادند و گاه شمار آنها را تا 400 تن آورده‌اند (نك‍ : راوندی، 25؛ بیضاوی، همانجا).
ابونعیم اصفهانی (1 / 143، 374، جم‍‌ )، هجویری (ص 97- 99) و برخی نویسندگان دیگر كه به دیدۀ اولیای الٰهی اصحاب صفه را می‌نگریسته‌اند، در آثار خود نام شماری از آنان را یاد كرده‌اند كه در آن میان كسانی از صحابۀ پیامبر اسلام (ص)، همچون ابوذر غفاری، سلمان فارسی، بلال بن رباح، واثلة بن اسقع و نیز نام ابوهریره دیده می‌شود (نیز نك‍ : احمد بن حنبل، 3 / 490؛ ابن سعد، 1(2) / 14، 48، جم‍ ؛ هجویری، 97، 98)، ولی انتخاب نامها و یاد كردن افرادی در شمار اصحاب صفه، گاه به دور از گرایشهای نویسندگان نبوده است (مثلاً نك‍ : همو، 99).
ویژگیهای اصحاب صفه زمینه‌ای بوده است تا برخی مفسران، از نزول شماری از آیات قرآنی (بقره / 2 / 273؛ انعام / 6 / 52؛ كهف / 18 / 28) در شأن آنان سخن آورند و در تفاسیر خود به آن اشاره كنند (مثلاً نك‍ : ابن سعد، 1(2) / 13؛ قمی، 1 / 202؛ طبری، 25 / 19؛ فخرالدین رازی، 7 / 84؛ سیوطی، 2 / 88، 7 / 352).
نویسندگان و شعرا نیز از موضوع اصحاب صفه استفاده كرده‌اند، چنانكه ابوعبدالرحمان سلمی (د 412 ق) در كتابی با عنوان تاریخ اهل الصفة به فضایل و مناقب آنان پرداخته است (نك‍ : هجویری، همانجا؛ ابن‌تیمیه، 1 / 36). در سده‌های 4 و 5 ق، گروههایی زهدگرا و خصوصاً صوفیه خود را به نوعی به اصحاب صفه منتسب می‌ساختند (نك‍ : سراج، 27)، تا آنجا كه حتى عنوان «صوفی» را مشتق از صفه دانسته، می‌كوشیدند تا این پیوند را ریشه‌دار و قوی نمایانند؛ اشتقاقی كه بیشتر مفهومی معنایی دارد و از نظر صرفی نادرست است (نك‍ : ابن جوزی، 162)؛ چنانكه از بزرگان اهل عرفان ابوالقاسم قشیری (د 465 ق) و شهاب‌الدین سهروردی (د 632 ق) به صراحت آن را اشتقاقی در معنا و نه در لغت دانسته‌اند (نك‍ : خاوری، 1 / 33؛ نیز كلاباذی، 21).

مآخذ

ابن تیمیه، احمد، مجموعة الرسائل و المسائل، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، به كوشش محمد منیر دمشقی، قاهره، 1928 م؛ ابن سعد، محمد، كتاب الطبقات الكبیر، به كوشش زاخاو و دیگران، لیدن، 1904-1905 م؛ ابن منظور، لسان؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق؛ بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل، بیروت، مؤسسة شعبان؛ خاوری، اسدالله، ذهبیه، تهران، 1362 ش؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، بخش سیرۀ نبوی، به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالكتاب العربی؛ راوندی، فضل‌الله، النوادر (نوادر الراوندی)، نجف، 1370 ق / 1951 م؛ سراج، عبدالله، اللمع، لیدن، 1914 م؛ سیوطی، الدر المنثور، بیروت، 1403 ق؛ طبری، تفسیر؛ فخرالدین رازی، محمد، التفسیر الكبیر، قاهره، المطبعة البهیه؛ قرآن كریم؛ قمی، علی، تفسیر، قم، 1387 ق / 1968 م؛ كلاباذی، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به كوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ هجویری، علی، كشف المحجوب، به كوشش ژوكوفسكی، سن‌پترزبورگ، 1344 ق / 1926 م.

حمید ابوطالبی

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: