اخی اوران
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 23 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229477/اخی-اوران
جمعه 12 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
اَخی اِوْران، ابوالحقایق نصیرالدین محمودبن احمد (566-659ق/ 1171-1261م)، پیر صنف دباغان ترک و پایهگذار طریقت اخی لیق که در آناتولی به اخی اوران معروف است (مجدی، 33؛ چاغاتای، 41, 49). اگرچه وی شخصیتی تاریخی است و گُلشهری سرایدۀ مثنوی «کرامات اخی اوران طاب ثراه» از اشنایی نزدیک خود با او یاد کرده (تشنر، 31, 34)، اما زندگیش با افسانهها درآمیخته، و جزئیات آن تاکنون بهطور دقیق روشن نشده است (چاغاتای، 49). یکی از معانی اوران (اورن) در زبان ترکی، اژدهاست و بنا به روایت مناقبنامهها، وی چون به صورت اژدها ظاهر میشده، به اخی اوران (آهی اوران) شهرت یافته است (اولیاچلبی، 1/ 595؛ گولپینارلی، 59). اصل و تبار او نیز با روایاتی افسانهآمیز توأم است: در مناقبنامهها از او به عنوان پسر عباس عموی پیامبر اسلام(ص) (چاغاتای، 41؛ تشنر، 32؛ EI2) و کمربستۀ علی بن ابیطالب(ع) (نک: وایدا، 81) یاد شده است (نیز نک : چاغاتای، همانجا). مصطفى عالی او را «عجم» و «مفخر روم» دانسته است (ص 64).مآخذ موجود دوران زندگانیش را نیز به اختلاف یاد کردهاند: برخی او را با علاءالدین کیقباد اول سلجوقی (د 634ق) فرمانروایی آسیای صغیر همعصر دانستهاند (گولپینارلی، 50؛ چاغاتای، 49, 89)، لیکن اکثر مآخذ عثمانی او را از عارفان زمان اورخان سلطان عثمانی (د 761ق)، یعنی حدود یک قرن متأخرتر به شمار آوردهاند (عاشق پاشازاده، 200؛ اولیا چلبی، 2/ 39؛ ثریا، 1/ 309). برخی نیز او را معاصر حاج بکتاش ولی (عالی، همانجا) و از یاران وی و صاحب کرامات بسیار دانستهاند (نک : گولپینارلی، 50-59) و هاشم بابا مؤلف عنقای مشرق حتى او را با عثمان غازی مؤسس سلسلۀ عثمانی معاصر دانسته است (نک : کوپریلی، 407، حاشیۀ 2). آنچه مسلم است اینکه وی در خراسان و ماوراءالنهر از مریدان احمد یسوی (د 562ق/ 1167م) مبادی طریقۀ صوفیه را فرا گرفت و سپس به زیارت مکه رفت و در اثنای سفر با اوحدالدین کرمانی (د 635ق/ 1237م) آشنا شد و به او انتساب جست و به هدایت مجدالدین اسحاق، پدر صدرالدین قونوی، به آناتولی آمد (چاغاتای، 49-50). نخست در دِنیزلی، سپس در قونیه و قیصریه اقامت گزید و در شهر اخیر کارگاه دباغی دایر کرد و از صدرالدین قونوی اجازت یافت. سپس در قیرشهر مقام گرفت (گولپینارلی، 52). اخی اوران که اخی باباها و دباغان آناتولی سلسلۀ خود را به او و از طریق او به زید هندی، پیر کل دباغان، میرسانند (اولیا چلبی، 1/ 594؛ تشنر، همانجا)، سازمان اخی لیق (اخی لیک) را پی افکند و در گسترش نفوذ و اعتبار آن کوشش بسیار به کار برد (نک : ه د، اخی)، به طوری که دولتمردان عثمانی ــ ازجمله اورخان و پسرش مراد عثمانی ــ به عضویت در ان افتخار میکردند (چاغاتای، 50-51).مدفن او را مآخذ به اختلاف در طرابوزان (سامی، 2/ 805)، دنیزلی (اولیا چلبی، 1/ 595)، آق شهر (هامرورگشتال، I/ 186) آورده، بقعههایی را در طرابوزان ــ محلۀ بوزتپه ــ قونیه و بورسیه به او نسبت میدهند، اما آرامگاه و تکیۀ او اکنون در قیرشهر قرار دارد و یکی از زیارتگاهها محسوب میشود (چاغاتای، 49؛ تشنر، 33-34). به استناد سنگنوشتههای مورخ 854 و 886ق/ 1450 و 1481م به نام علاءالدولةبن سلیمان، به نظر میرسد که این زاویه در سدۀ 9ق/ 15م ساخته شده است. پس از آن در 968ق/ 1561م، در زمان سلیمان قانونی (حک 926-974ق/ 1520-1566م) آرامگاه مرمت و یا تجدید بنا گردید (کونتر، II/ 434-435؛ برای جزئیات زاویۀ اخی اوران، نک : روبن، 195-199؛ «دائرةالمعارف ...»، I/ 530-531). تکیۀ اخی اوران موقوفات بسیاری در روستاهای اطراق قیر شهر داشته است (چاغاتای، 50؛ تشنر، 33). آثاری نیز به زبان فارسی به اخی اوران نسبت میدهند (چاغاتای، 41). دو برادر از عالمان زمان سلطان سلیمان قانونی در قونیه به نامهای محمد و احمد ملقب به اخوین به سبب اینکه پدرشان پیر صنف دباغ و خانقاه اخی اوران بود، به اخیزاده معروفند (عطائی، 8، 57؛ ثریا، 4/ 116). پیرحسن را که آرامگاهش در ابهر قرار دارد، فرزند اخی اوران دانستهاند (کاتبی، 183).
اولیا چلبی، محمد ظلی، سیاحتنامه، استانبول، 1374ق؛ ثریا، محمد، سجل عثمانی (تذکرۀ مشاهیر عثمانیه)، استانبول، 1308-1316ق؛ سامی، شمسالدین، قاموسالاعلام، استانبول، 1306ق؛ عاشق پاشازاده، تاریخ، استانبول، 1332ق؛ عالی، مصطفى، کنهالاخبار، استانبول، 1227ق؛ عطائی، عطاءالله، حدائق الحقائق فی تکملة الشقائق، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، 1989م؛ کوپریلی، محمد فؤاد، «آناطولیده اسلامیت»، دارالفنون ادبیات فاکولته سی مجموعه سی، استانبول، 1338ق/ 1922م، شم 5؛ مجدی محمد افندی، حدائق الشقائق (ذیل الشقائق النعمانیة)، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، 1989م؛ کاتبی، سیدی علی، مرآتالممالک، ترجمۀ محمود تفضلی و علی گنجهلی، تهران، 1355ش؛ نیز:
Çağatay, N., Bir türk kurumu olan ahilik, Ankara, 1989; EI2; Gölpınarlı, A. Manakıb-I Hocı Bektâs-I Velî (Vilâyet nâme), Istanbul, 1958; Hummer-Purgstall, J., Geschichte des osmanischen Reiches, Graz, 1963; Kunter, H. B., «Kitâbelerimiz», Vakıflar dergisi, Ankara, 1942; Ruben, W., «Eigenartige Denkmaeler aus kīrsehir», Belleten, Ankara, 1948, vol. XII, no. 45; Taeschner, F., «Beiträge zur geschichte der achis in Anatolien (14-15. Jhr»), Islamica, Leipzig, 1931; Türkiye diyanet vakfı İslam ansiklopedisi, Istanbul, 1988; Vajda, G., «Les corps de métiers en Turquie», Revue des études islamiques, Paris, 1934. علیاکبر دیانت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید