بغدادی، ابومنصور
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 30 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228851/بغدادی،-ابومنصور
شنبه 20 اردیبهشت 1404
چاپ شده
12
بَغْدادی، ابومنصور عبدالقاهر تمیمی بغدادی (د 429ق / 1037م)، ملقب به «استاد»، متكلم، فقیه و ریاضیدان كه در فقه، شافعیمذهب، و در اعتقاد، اشعری بود.
از آغاز زندگی او اطلاعات اندكی دردست است. گفتهاند كه زادبوم او بغداد بود، تا آنکـه پدر وی، ابوعبدالله طاهر بن محمد بن عبدالله بغدادی (د 383ق / 993م) كه مردی فرهیخته و دانش اندوخته بود، هر آنچه ازاهل و عیال و ثروت بسیار داشت، به همراه خود برداشت و رو به نیشابور نهاد (خطیب، 9 / 358؛ ابنعساكر، 254). سال ورود خاندان بغدادی به نیشابور روشن نیست، اما میدانیم كه عبدالقاهر در 370ق / 980م در مناظرهای در ناحیه خراسان و احتمالاً در نیشابور شركت داشته است (بغدادی، عبدالقاهر، الفرق...، 224). براساس برخی شواهد میتوان حدس زد زمانی كه عبدالقاهر از درسهای شیوخ بغداد بهره برده، حدود 20 سال داشته است (نکـ: همو، اصول ...، 314- 315، نیز نکـ: ادامۀ مقاله). عبدالقاهر در نیشابور نیز به تكمیل تحصیلات خود پرداخت و در حلقه درس ابواسحاق اسفراینی (د 418ق / 1027م) حاضر شد و پس از استاد خویش و به خواست وی، بر مسند او تكیه زد و سالیانی به تدریس علوم پرداخت (ابنعساكر، همانجا؛ صریفینی، 545). عبدالقاهر از بسیاری استادان دیگر نیز درس آموخته، و حدیث شنیده است كه از آن میان میتوان از ابواحمد عبدالله ابنعَدی، ابوبكر محمد بن حسن بن فورَك، ابوعمرو اسماعیل بن نُجَید، ابوعمرو محمد ابن جعفر بن مَطَر و قاضی ابومحمد عبدالله بن عمر مالكی نام برد (بغدادی، عبدالقاهر، اصول، 253، 310، 314، الفرق، 6 ؛ سبكی، عبدالوهاب، 3 / 223، 5 / 137، 141. برای استادان دیگر، نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، اصول، 104، 146، جمـ ، الفرق، 4-5؛ واحدی، 34، 301؛ ابنجوزی، 1 / 136؛ سبكی، عبدالوهاب، 3 / 355، 10 / 225). جامعیت علمی عبدالقاهر كه گفته میشود 17نوع از علوم را تدریس میكرده است (مثلاً نکـ: ابن عساكر، همانجا)، حلقه درس وی را به یكی از مهمترین حلقههای درسی منطقه خراسان و محل توجه دانشجویان آن زمان بدل ساخته بود (نکـ: صریفینی، همانجا؛ سبكی، عبدالوهاب، 5 / 136). از شمار شاگردان او، ابوبكر احمدبن حسین بیهقی، ابوالقاسم قشیری و امامالحرمین جوینی پرآوازهترند (ابنعساكر، همانجا؛ نووی، تهذیب ...، 1(2) / 268؛ ذهبی، 17 / 572؛ سبكی، عبدالوهاب، 5 / 137؛ برای دیگر نامها، نکـ: سلفی، 51؛ ابنجوزی، همانجا؛ صفدی، 19 / 46؛ سبكی، عبدالوهاب، 4 / 28، 5 / 141-143، جمـ، 10 / 225). در سرگذشتنامهها، از نیك طبعیو گشادهدستی عبدالقاهر سخن به میان آمده است، چنانکـه گفتهاند: دارایی فراوان خود را در راه كسب دانش و دستگیری از دانشآموزان صرف كرد و چیزی برای خود باقی نگذارد (مثلاً نکـ: صریفینی، همانجا؛ یافعی، 3 / 52؛ سبكی، عبدالوهاب، 5 / 138)؛ اما افزون بر این، گزارش مستقل دیگری درباره ویژگیهای شخصی و زندگی فردی عبدالقاهر، جز اینکـه دخترش را به عقد ابوالمظفر شاهفور (شهفور) بن طاهر اسفراینی (د 471ق / 1078م) درآورد (نکـ: سبكی، عبدالوهاب، 5 / 11، 64)، در دست نیست و در نتیجه، باید هر گونه ارزیابی دیگر را بر پایه قراین موجود بنا كرد. اندك شواهد موجود، از سفرهای عبدالقاهر به برخی شهرها مانند بلخ و ری حکـایت دارد. به نظر میرسد كه اشتغال عمده او در این سفرها، املای حدیث به خواهندگان آن و یا ارشاد و ایراد مناظرات كلامی بوده باشد (نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، 210، الملل...، 144؛ سبكی، عبدالوهاب، 7 / 249، حاشیه). سرانجام، عبدالقاهر بر اثر واقعهای كه از آن باعنوان «فتنه تركمانان» یاد كردهاند، نیشابور را به قصد اسفراین ترك كرد؛ اما چندی نگذشت كه درهمانجادرگذشت و در كنار آرامگاه استادش ابواسحاق اسفراینی به خاك سپرده شد (ابنعساكر، 253-254؛ صریفینی، 545 - 546؛ سبكی، عبدالوهاب، 5 / 137-139؛ نیز نکـ: ابنخلكان، 6 / 394). بر اساس گزارشی از ذهبی كه عبدالقاهر را در هنگام مرگ مردی كهنسال خوانده است (17 / 573)، احتمالاً سن او در آن زمان، هفتاد و بیش از آن بوده است؛ و از آنجاكه او در بغداد از ابن عدی (د 365ق / 976م) نیز حدیث شنیده بود، شاید بتوان تولد او را در حدود سال 350ق / 961م تخمین زد.
از عبدالقاهر اشعاری باقی مانده است كه بیشتر شیوه نظمهای تعلیمی را دارد و به ندرت میتوان در آنها ذوقی یا حلاوتی جست. او برخی از اشعار خویش را در نقض و احتجاج بر اهل دیگر فرق كلامی سروده است. مجموعهای مشتمل بر حدود 55 بیت را میتوان از لابهلای نگاشتههای خود وی و آثار دیگر نویسندگان، سراغ گرفت (نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، 42، 43، جمـ، الملل، 52، 86؛ ثعالبی، 4 / 414؛ ابنعساكر، 254؛ ابنشاكر، 1 / 614 - 615). آثار دیگری كه از عبدالقاهر برجای مانده، اندكی است از آنچه او نگاشته است:
اصول الدین، كه با نام التبصرة البغدادیة نیز شناخته میشده است (نکـ: دنبالۀ مقاله).این كتاب نخستینبار به كوشش هلموت ریتر در استانبول (1346ق/1928م) به چاپ رسیده است. 2. الایضاح عن اصول صناعة المسّاح (نکـ: دنبالۀ مقاله). 3. الفَرق بین الفِرَق، در 5باب كه با شرح حدیث «افتراق امت» آغاز میشود و پس از آن، در ضمن 3باب به بیان گرایشهای كلامی در میان مسلمانان میپردازد و در پایان، به توضیح آنچه خود، گروه رستگاران (الفرقه الناجیه) نامیده است، میپردازد. از میان چاپهای این كتاب، چاپ محمد زاهد كوثری (1367ق/1948م) و چاپ محمد محییالدین عبدالحمید (1384ق/ 1964م) كه هر دو در قاهره منتشر شده، قابل ذكر است. این كتاب در سدۀ 7ق، بهوسیله عبدالرزاق بن رزق الله رَسعَنی خلاصه شد كه با عنوان مختصر كتاب الفرق بین الفرق، به كوشش فیلیپ حِتّی در قاهره (1924م) به چاپ رسید. همچنین الفرق به وسیله محمد جواد مشكور و با نام تاریخ مذاهب اسلام به فارسی ترجمه شده است (تبریز، 1333ش، تهران، 1344ش). نیمۀ نخست آن هم توسط خانم سیلی و نیمه دوم آن نیز توسط هالكین به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. 4. الملل و النحل. این اثر همچون كتاب الفرق به بیان آراء فرقههای كلامی در دنیای اسلام پرداخته، و با ذكر فضلیت اهل سنت و جماعت خاتمه یافته است. بخشی از این كتاب براساس تنها نسخه موجود از آن، به كوشش البیر نصری نادر در بیروت (1390ق/1970م) به چاپ رسیده است. با اینکـه برخی از معاصران بر این باورند كه دو كتاب الفرق و الملل بغدادی در اصل یكی خلاصهای از دیگری است (نکـ: حتی، 5؛ عبدالرسول، «م»؛ سید، 19/47)، اما خود مؤلف از آن دو به عنوان كتابی مستقل یاد كرده است (نکـ: الفرق، 109، 230، 272، جمـ؛ نیز نکـ: اسفراینی، 175-176؛ سبكی، عبدالوهاب، 5/140؛ نادر، 17 ببـ، 37). 5. الناسخ و المنسوخ، كه در آن در ضمن 8 باب به بیان مفهوم و شرایط نسخ، و آیات ناسخ و منسوخ قرآن پرداخته شده است. این كتاب به كوشش حلمی عبدالهادی در 1407ق/1987م در عمّان به چاپ رسیده است.
تأویل المتشابهات فی الاخبار و الایات (نکـ: GAL, S,I/667)؛ 2. تفسیر اسماء اللهالحسنی (نکـ: همانجا)، یا تفسیرالاسماء والصفات فی الكلام و العلم الالهی (ششن، 2/202- 203)؛ 3. التكملة فیالحساب ( دفتر...،211؛ نیز نکـ: GAS, V/357)؛ 4. سرالصناعة (منصور، 70).
ابطال القول بالتولد؛ 2. احکـام الوطء التام، معروف به التقاء الختانین؛ 3. بلوغ المدی فی اصول الهدی؛ 4. التحصیل، در اصول فقه؛ 5. تفسیرالقرآن؛ 6. تفضیل الفقیرالصابر علی الغنی الشاكر؛ 7. الحرب علی ابن حرب (بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، 169)؛ 8. دلائل النبوة (همو، اصول، 158)؛ 9. الریاض المونقة؛ 10. شرح حدیث افترقت ... كه به نظر میرسد با آنچه در باب نخست كتاب الفرق آمده، همانند است (نکـ: حاجیخلیفه، 2/1039)؛ 11. شرح المفتاح، در فروع فقه شافعی، از آنِ احمدبن ابی احمد، معروف به ابن قاص طبری (نووی، المجموع، 1/208؛ حاجی خلیفه، 2/1769)؛ 12. كتاب الصفات یا الاسماء و الصفات (نکـ: سبكی، علی، السیف...، 32؛ قس: حاجی خلیفه، 2/1432)؛ 13. العماد فی مواریث العباد؛ 14. الفاخر فی الاوائل و الاواخر؛ 15. الفرائض (حاجیخلیفه، 2/1252)؛ 16. فضائح القدریة (بغدادی، عبدالقاهر، الفرق، 182)، كه همهجا از آن با نام فضائح المعتزلة یاد میشود؛ 17. فضائح الكرامیة (همو، الملل، 153)؛ 18. القضایا فی الدور و الوصایا (بغدادی، هدیه، 1/606)، یا الدور (حاجیخلیفه، 2/1418؛ نیز نکـ: اسنوی، 1/195؛ سیوطی، 1/380)؛ 19. كتاب فی الایمان (بغدادی، عبدالقاهر، اصول، 251، 270)، كه همهجا با نام الایمان و اصوله آمده است؛ 20. كتاب فیالسماع (شوكانی، 8/264)؛ 21. كتاب فی معنی العرش (بغدادی، عبدالقاهر، همان، 78)؛ 22. كتاب فی معنی لفظتی التصوف و الصوفی؛ 23. الكلام فی الوعید؛ 24. مشارق النور، در علم كلام (بغدادی، هدیه، همانجا)؛ 25. معیارالنظر؛ 26. الموازنة بین الانبیاء (بغدادی، عبدالقاهر، همان، 180)؛ 27. نفی خلق القرآن؛ 28. نقض ما عمله ابوعبدالله الجرجانی فیترجیحمذهب ابیحنیفة (برای بخشهایی از این كتاب، نکـ: سبكی، عبدالوهاب، 5/145-149، حاشیه؛ نیز نکـ: حاجیخلیفه، 1/398، 2/1245). این اثر بهسبب جانبداری از شافعی، در مقابل جرجانی كه هواخواه ابوحنیفه بود، مناقب الامام الشافعی نیز خوانده شده است (همو، 2/1839؛ افزون بر منابع پیشین، نکـ: ابنشاكر، 1/615؛ سبكی، عبدالوهاب، 5/140؛ صفدی، 19/47).
عبدالقاهر بغدادی امروزه، به علت انتشار چند اثر كلامی از وی، شاید بیشتر به عنوان یك متكلم اشعری متعصب باز شناخته شود، درحالیكه به نظر میرسد آراء او در زمینۀ فقه و به تبع آن، علم حساب كه در مباحث خاصی مانند باب ارث كاربرد داشت، بیشتر محل اعتنا بوده است. منابع كهن عبدالقاهر را از پیشروان دفاع از مذهب شافعی، بهویژه در مقابل حنفی مذهبان، بهشمار آوردهاند (سبكی، عبدالوهاب، 5 / 136، حاشیۀ 4، نیز 138)؛ هرچند كه جانبداری او از شافعی، گاه دور از افراط و تعصب نبوده است (همو، 5 / 145، حاشیۀ 4؛ نیز نکـ: حاجی خلیفه، 1 / 398). با این حال، آراء فقهی وی همواره مورد توجه فقیهان و اصولیان بوده، و در آثار مختلف مورد بحث قرار گرفته است (مثلاً نکـ: نووی، تهذیب، 1(2) / 268؛ سبكی، علی، الابهاج...، 1 / 344؛ سبكی، عبدالوهاب، 2 / 289، 3 / 20، حاشیۀ 3، نیز 378، 5 / 143-145؛ ابن قاضی شهبه، 1 / 212؛ حجاوی، 3 / 25، 174؛ بكری، 3 / 326). شاید با این وصف، دیگر عجیب نباشد كه خواننده كتاب اصولالدین عبدالقاهر بغدادی (ص 2-3، نیز نکـ: 189 ببـ) از همان آغاز دریابد كه با اثری از یك فقیه متبحر و مسلط به فروع احکـام روبهروست. درواقع، آنچه از آثار عبدالقاهر در علم كلام بهدست آمده است، از نظر محتوا متضمن مطلب تازهای نیست. او كه از طبقۀ سوم شاگردان ابوالحسن اشعری (د 324ق / 936م) بهشمار میرود (سبكی، عبدالوهاب، 3 / 370)، در آثار خویش بهطور عمده به بازگویی مطالب اسلاف خود پرداخته است؛ چنانکـه در آثار كلامی او، حتی اشارهای به نام و عقاید قاضی عبدالجبار (د 415ق / 1025م) متكلم بزرگ معتزلی معاصر وی نمیتوان یافت. ازاینرو، شاید بتوان گفت كه شهرت و اقتدار حوزۀ درسی وی در نیشابور، و بهطوركلی خطۀ خراسان بود كه بستر مناسبی برای ترویج تألیفات او فراهم آورد. بههرحال، نکـتۀ اساسی كه باید مورد توجه قرار داد، آن است كه عبدالقاهر بنای خود را بهطور اخص در كتاب الفرق بین الفرق بر نوعی بدعت در شیوۀ تبیین آراء كلامی نهاد كه میتوان آن را فاصله گرفتن از طرح بیطرفانه عقاید نامید. بهطوركلی، شیوۀ عبدالقاهر را در طرح مباحث كلامی، میتوان در ضمن این نکات مورد توجه قرار داد: الف - انکـار و تأویل هر آنچه بتوان در مورد مخالفان، نوعی كمال و فضیلت بهشمار آورد. بهطور نمونه، در اینباره میتوان به آنچه عبدالقاهر دربارۀ واصل بن عطا، نظّام و جاحظ آورده است، اشاره كرد ( الفرق،131-132، 175، جمـ، الملل، 84- 85، 91، جمـ). عبدالقاهر گاه اسامی افراد و گروهها را نیز از طریق توسل به صنایع لفظی و غیر آن، دستاویزی برای تحقیر و استهزا قرار داده است (مثلاً نکـ: الفرق، 164- 165، الملل، 127) و هدف عمدۀ او از اینهمه، اثبات این اصل است كه امامان و دانایان امت در همۀ علوم، تنها از میان پیروان اشعری به ظهور رسیدهاند ( اصول، 307-317،نیزنکـ:الفرق،322، 362- 365، الملل، 156). ب - كاربرد گستردۀ گزارشهای جدلی و خطابی كه فایدهای جز خاموشكردن دشمن یا خشنود كردن عوام ندارد. شیوه عبدالقاهر در برخی از این موارد، ملزم ساختن حریف به مخالفت با حکـمی فقهی است كه احتمالاً قابل مناقشه هم هست (مثلاً نکـ: اصول، 32، الفرق، 128، 168-169، الملل، 106، 121)، بساكه او هدفی جز زشت جلوه دادن شخصیت رقیب نداشته است (مثلاً نکـ: الفرق، 138، 145، 173، جمـ، الملل، 123، نیز نکـ: اصول، همانجا). ج - ایجاد تفرقه در میان قائلان به یك عقیده، از طریق پررنگكردن تفاوتها در مشربهای اعتقادی و تأكید بر اختلاف آبشخور فرق مختلف (مثلاً نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، اصول، 177- 178، الفرق، 120، 164، 250). د - بهكار بردن لحنی ستیزهجویانه و عنادآمیز در بیان مطالب كه گاه آشكارا از شأن مباحث علمی دور میشود (مثلاً نکـ: همو، اصول، همانجا، الفرق، 37، 118، 119، جم). هـ - تكفیر بیپروای مخالفان و متهم ساختن آنان به خروج از دین (مثلاً نکـ: همو، اصول، 71، الفرق، 277- 278، 280، جمـ، الملل، 53-56)؛ چنانکـه گویی مرز میان حق و باطل چنان روشن و فراخ است كه میتوان كلام اشعری را در هالهای روشن از حقانیت، و كلام دیگران را در حلقۀ تاریكی از تردید و بطلان دید. و - نگرش به قضایای كلامی نه از موقف جریانی سیال از ذهنیات و قضایای بشری، بلكه از زاویۀ نصوصی كه به دلالت و استحکام آنها اطمینان كامل وجود دارد. وی عملاً به نفع نص دست از اجتهاد بر میدارد - شیوهای كه بیشتر از اصحاب حدیث و اهل ظاهر به ظهور رسیده است - و این موضوعی است كه بازشناسی هویت عبدالقاهر متكلم را از عبدالقاهر فقیه مشكل میكند. عبدالوهاب سبكی از كتابی با نام شرح عقیدة الاستاذ ابی منصور كه خود نگاشته، خبر داده است (3 / 384). افزون بر این، دربارۀ زندگی و آثار عبدالقاهر بغدادی دو مقاله مستقل، یكی با عنوان «ابومنصور عبدالقاهربن طاهر بغدادی» از آن محمدجواد مشكور ( نشریه دانشكده ادبیاتتبریز،1333ش، س 6، شمـ 1، ص 284-295) و دیگری با عنوان «اصولالدین» به قلم فوزیه حسین محمود (تراثالانسانیة، 1969م، 6 / 287-306) در دست است. همچنین عبدالرحمان بدوی (1 / 634- 678) و لوئی گارده (ص (147, 377 ff. هركدام بخشی از آثار خویش را به بحث از او اختصاص دادهاند.
ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق / 1992م؛ ابنخلكان، وفیات؛ ابنشاكر، محمد، فوات الوفیات، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1951م؛ ابن عساكر، علی، تبیین كذب المفتری، دمشق، 1347ق؛ ابن قاضی شهبه، ابوبكر، طبقات الشافعیة، به كوشش عبدالعلیم خان، بیروت، 1407ق / 1987م؛ اسفراینی، شاهفور، التبصیر فیالدین، به كوشش محمدزاهد كوثری، قاهره، 1374ق / 1955م؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به كوشش عبدالله جبوری، بغداد، 1390ق / 1970م؛ بدوی، عبدالرحمان، مذاهبالاسلامیین، بیروت، 1971م؛ بغدادی، هدیه؛ بغدادی، عبدالقاهر، اصولالدین، استانبول، 1346ق / 1928م؛ همو، الفرق بین الفرق، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مكتبـةصبیح؛ همو، الملل و النحل، به كوشش البیر نصری نادر، بیروت، 1986م؛ بكری، عثمان، اعانة الطالبین، بیروت، 1418ق / 1997م؛ ثعالبی، عبدالملك، یتیمة الدهر، قاهره، 1354ق؛ حاجی خلیفه، كشف؛ حتی، فیلیپ، تعلیقات بر مختصر كتاب الفرق بین الفرق بغدادی، قاهره، 1924م؛ حجاوی، موسی، الاقناع فی حل الفاظ ابی شجاع، دارالمعرفه؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق / 1931م؛ دفتر كتبخانه لالهلی، استانبول، 1311ق؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1403ق / 1983م؛ سبكی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الكبری، به كوشش محمود محمد طناحی، قاهره، 1380ق / 1960م؛ سبكی، علی، الابهاج فی شرح المنهاج، بیروت، 1404ق؛ همو، السیف الصقیل، قاهره، مكتبـة زهران؛ سلفی، احمد، معجم السفر، به كوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1414ق / 1993م؛ سید، رضوان، تعلیقات بر الوافی بالوفیات (نکـ: همـ، صفدی)؛ سیوطی، الاشباه و النظائر، بیروت، 1403ق؛ ششن، رمضان، نوادر المخطوطات العربیة فی مكتبات تركیا، بیروت، 1400ق / 1980م؛ شوكانی، محمد، نیل الاوطار، بیروت، 1973م؛ صریفینی، ابراهیم، تاریخ نیسابور (منتخبالسیاقعبدالغافر فارسی)، به كوشش محمدكاظم محمودی، قم، 1403ق؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به كوشش رضوان سید، بیروت، 1413ق / 1993م؛ عبدالرسول، سلیمه، تعلیقات بر الفرق الاسلامیه كرمانی، بغداد، 1973م؛ منصور، عبدالحفیظ، فهرس مخطوطات المكتبة الاحمدیة بتونس، بیروت، 1971م؛ نادر، البیر نصری، مقدمه بر الملل و النحل (نکـ: همـ، بغدادی، عبدالقاهر)؛ نووی، یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنیریه؛ همو، المجموع، بیروت، دارالفكر؛ واحدی، علی، اسباب نزول الا¸یات، قاهره، 1388ق / 1968م؛ یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، بیروت، 1390ق / 1970م؛ نیز:
GAL, S; Gardet, L. and M.M.Anawati., Introduction a la theologie musulmane, Paris, 1981; GAS.عبدالامیر جابریزاده
بغدادی در كتاب اصولالدین كوشیده است تا در قالب 15 اصل كه خود آنها را «اصول دین» میخواند، طرح معرفتی منسجمی از الهیات اشاعره پیافكند و جالب اینجاست كه وی هر یك از این اصول را نیز در قالب 15 مسئله بررسی كرده است و حاصل این طرح ریاضیگونه كه تأثیر دانش ریاضی را بر دستگاه الهیاتی او نشان میدهد، 225 مسئلۀ شده است. او فشرده این اصول را در كتاب الفرق بین الفرق نیز آورده است (نکـ: ص 323 ببـ ). بغدادی معتقد است كه بر هر شخص عاقل و بالغی واجب است كه به حقیقت این اصول معرفت پیدا كند، زیرا در شاخههای هر یك از این اصول، مسائلی هست كه اهل سنت درمورد آنها یك اعتقاد واحد دارند و آنان كسانی را كه با ایشان در این اصول مخالفت ورزند، گمراه میدانند (همان، 323). فشرده اصول اعتقادی اشاعره و اهل سنت از نگاه بغدادی از این قرار است: اصل اول. بغدادی در این اصل همچون سایر فیلسوفان و متكلمان رئالیست، پس از مسلم انگاشتن عالم خارج از ذهن، معرفتهای زاییده از ادراكات بدیهی، حسی و استدلالی را واقع نما و معتبر میانگارد و از این رهگذر، سوفسطاییان را كه منکـر علوم و حقایق اشیائند، گمراه و كافر میخواند (همان، 324- 325، اصولالدین، 4-7). اصل دوم. عالم (همۀ موجودات جز خدا) حادث است و بجز خدا و صفات ازلی وی همه آفریده و مصنوع خداست. خدا مخلوق و مصنوع، و از سنخ عالم و اجزاء عالم نیست. ساختار عالم از جواهر و اعراض تركیب یافته، و جسم از اجزاء لایتجزا تشكیل شده است و ابراهیمبن سیار نَظّام (هـ م) و فلاسفهای كه جزء لایتجزا را منکـر شدهاند، كافرند (همان، 33- 35، الفرق، 328-329). اصل سوم. برخلاف عقیدۀ دهریه (هـ م)، همۀ پدیدهها محدثند و صانع دارند. ثمامه بن اشرس (هـ م) و برخی از معتزله كه افعال متولد (نکـ: هـ د، تولد) را فاقد فاعل میدانند، كافرند. خدا نهایت، حد، صورت، اعضا و احساس ندارد و مكانی او را محدود نمیكند، حركت و سكون ندارد و واحد است و همیشه باقی است (همان، 331-334، اصولالدین، 68 - 69). اصل چهارم. برخلاف آنکـه معتزله صفات خدا را نفی میكنند، این صفات همچون قدرت، حیات، اراده، سمع، بصر و كلام، صفاتی ازلی و نعوتی ابدیند. خدا بر همه مقدورات تواناست و این مقدورات هرگز پایان نمییابند. خدا به همه حوادث از ازل داناست. مؤمنان در آخرت خدا را رؤیت میكنند. هیچ رویدادی در عالم رخ نمیدهد، مگر آنکـه از ازل خدا آن را خواسته باشد. كلام خدا قدیم و غیرمخلوق، و حاوی امر، نهی، خبر و وعد وعید الهی است. «وجه» خدا همان ذات خداست، چشم خدا به معنای آن است كه او اشیاء را میبیند، دست خدا به معنای قدرت او، و تكیه زدن خدا بر عرش به معنای پادشاهی و سلطنت اوست (همان، 89-114، الفرق، 334-337). اصل پنجم. اسماء خدا توقیفی است و تنها اسمهایی را میتوان درمورد خدا به كاربرد كه در قرآن یا سنت صحیح یا اجماع امت برای خدا معین شده است (همان، 337- 338، اصول الدین، 114-130). اصل ششم. خداوند خالق همه پدیدههای عالم، اعم از حوادث خیر یا شر است و «كسبهای» مردم را نیز خدا میآفریند. خداست كه مردم را هدایت میكند و گمراه میسازد. اگر كسی بمیرد، یا كشته شود، به اجلی كه خدا برایش معین ساخته، از دنیا رفته است. هر كس آنچه میخورد، یا میآشامد - حلال یا حرام - همان روزیای است كه خدا برایش مقدر ساخته است (همان، 130-153، الفرق، 338-342). اصل هفتم. نبوت و رسالت امری مسلم و اثبات شده است. رسول با نبی تفاوت دارد. انبیا بسیارند، ولی شمار رسولان 313 است. همگی انبیا معصومند (همان، 342-343، اصول الدین، 153-169). اصل هشتم. انبیا صادق بودن ادعای خود را از راه معجزه اثبات میكنند و معجزه پیامبر اكرم(ص) قرآن است. وجه اعجاز قرآن در نظم آن است. اولیا دارای كرامتند (همان، 169- 185، الفرق، 344- 345). اصل نهم. اسلام 5 ركن دارد: شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر(ص)، برپا كردن نماز، پرداختن زكات، گرفتن روزه ماه رمضان و گزاردن حج. اصول احکـام شریعت عبارت است از كتاب، سنت و اجماع سلف (همان، 345-346، اصول الدین، 185-206). اصل دهم. احکـام مربوط به افعال مكلفان 5 است: واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح (همان، 206- 228، الفرق، 347). اصل یازدهم. خداوند بر نابود كردن همه چیز قدرت دارد. او در آخرت همۀ انسانها و حیوانها را زنده میكند. بهشت و جهنم تا ابد باقی است و هرگز دستخوش زوال نمیشود. پیامبر اكرم (ص) و صالحان امت،عدهای از گنهكارانرا شفاعت میكنند (همان، 348، اصولالدین، 228-246). اصل دوازدهم. گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی است و ایمان با ارتكاب گناه زایل نمیشود (همان، 247-270، الفرق، 351-352). اصل سیزدهم. بر مردم واجب است كه شخصی را به عنوان امام تعیین كنند تا قضات را بگمارد، مرزها را حفظ كند و فیء را تقسیم نماید. پیامبر(ص) هیچكس را به عنوان امام و جانشین خود تعیین نکـرد. یكی از شرایط امام، افزون بر علم، عدالت و سیاست، این است كه نسبش به قبیلۀ قریش برسد. امام نباید مرتكب گناه كبیره بشود و بر گناهان صغیره نیز نباید اصرار بورزد. ترتیب امامت ابوبكر، عمر، عثمان و علی به حق بود (همان، 349-351، اصول الدین، 270-294). اصل چهاردهم. فرشتگان از خطا مصونند و قاطبه اهل سنت، پیامبران را برتر از فرشتگان میدانند. بر مبنای حدیث «عشرۀ مبشره»، 10 تن از صحابه اهل بهشتند و باید آنان را تقدیس كرد (همان، 294- 318، الفرق، 352-353). اصل پانزدهم. دشمنان اسلام دو دسته بودند: عدهای از آنان همچون بتپرستان و سوفسطاییان، پیش از اسلام میزیستند و پارهای نیز پس از ظهور اسلام پدیدار شدند. بغدادی فرقههایی همچون شیعه و معتزله را جزو گروه اخیر میداند و بر آن است كه آنان كافر بودند، ولی در ظاهر اظهار مسلمانی میكردند (همان، 353-359، اصول الدین، 318-343). ناگفته نماند كه فخرالدین رازی در رسالۀ «اصول دین» (ص 54- 78)، محتوای این 15 اصل را در قالب 8 اصل، به عنوان مذهب اهل سنت آورده است (نیز نکـ: همو، كتاب الاربعین، سراسر كتاب).
بغدادی، عبدالقاهر، اصولالدین، استانبول، 1346ق / 1928م؛ همو، الفرق بین الفرق، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مكتبـة صبیح؛ فخرالدین رازی، «اصول دین»، چهارده رساله، به كوشش محمدباقر سبزواری، تهران، 1340ش؛ همو، كتاب الاربعین، حیدرآباد دكن، 1353ق.
ناصر گذشته
1. الایضاح عن اصول صناعه المسّاح، كه درباره اندازهگیری سطح و حجم است. در 1347ش احمد گلچین معانی دستنویسی از این رساله را به همراه متنی فارسی كه به نظر وی ترجمۀ رسالۀ الایضاح بود، در تهران منتشر كرد. اما مقایسه این دو دستنویس نشان میدهد كه هیچ ارتباطی میان آنها وجود ندارد. با اینهمه، از آنجا كه ابوالفتوح اصفهانی، مترجم رساله فارسی به صراحت رساله را به بغدادی نسبت داده است، میتوان این متن فارسی را ترجمۀ رسالۀ دیگری از ابومنصور دانست. شایان توجه است كه هیچیك از این دو رساله مطلب مهم و قابل ذكری در برندارد (نکـ: كرامتی، 48-52). 2. التكملة فی الحساب . این اثر مجموعهای از علم حساب روزگار مؤلف را شامل میشود. بغدادی در مقدمه آن میگوید: میخواستم كتابی بنویسم كه همه انواع دستگاههای حسابی را شرح دهد. این اثر به 7 قسمت بخش شده است: قسمت اول و دوم شامل حساب هندی با عددهای صحیح و كسرهاست؛ قسمت سوم حساب شصتگانی است كه با روش و ارقام هندی بیان شده است؛ قسمت چهارم درباره حساب انگشتی است؛ قسمت پنجم درباره جمع، تفریق، ضرب، تقسیم و اعداد گنگ است؛ قسمت ششم در بررسی خواص اعداد است و قسمت هفتم درباره حسابهای بازرگانی و سرگرمیهای ریاضی است. در این اثر، بغدادی به كتاب گمشدۀ الجمع و التفریق خوارزمی اشاره نموده، و مبحث حساب انگشتی را از آن كتاب نقل كرده است. وی در قسمت حساب اعداد گنگ از كتاب 10 اصول اقلیدس دربارۀ اعداد گنگ و ریشههای درجه دوم استفاده كرده است (سعیدان، .(9-10 بغدادی در بخش خواص اعداد هنگام بحث دربارۀ اعداد طبیعی زائد، ناقص، كامل و متحاب، به نتایج جالبی دست مییابد؛ از جمله اینکـه، میان 104 و106 عدد كاملی وجود ندارد و همۀ اعداد كامل به 6 یا 8 ختم میشوند. همچنین در این كتاب به اعداد متعادل برخورد میكنیم كه تا چندی پیش در غرب ناشناخته بودند (نکـ: هـ د، 9 / 369-370؛ نیز جعفری، .(125-139 اعداد متعادل به اعدادی گویند كه مجموع اجزاء آنها با هم برابر باشند. قاعده بغدادی را میتوان با روش امروزی چنین بیان نمود: اگر q2,q1,p2,p1 اعداد اول باشند و a= p 1 p 2 , p 1 ≠ p 2 b= q 1 q 2 , q 1 ≠q 2 دو عددa وb متعادلند در صورتی كه رابطۀq2 +q1=p2+p1 برقرار باشد. به عنوان مثال، بغدادی دو عدد 159 و 559 را متعادل میخواند، زیرا: 7 =53 +3+1=(159) 'σ57 =43 +13+1=(559) 'σاو میتوانست عدد 703 را نیز جزو همین اعداد حساب كند، زیرا: 57 =37 +19+1=(703) 'σغیر از این 3 عدد، اعداد 99 و 343 نیز دارای همان وزنه 57 است، ولی آنها را نمیتوان با روش بغدادی بهدست آورد. 57 =33+11+9+3+1=(99) 'σ57 =49+7+1=(343) 'σ
كرامتی، یونس، «الایضاح عن اصول صناعة المساح...»، آیینۀ میراث، تهران، 1379ش، س 3، شمـ 2 و 3؛ نیز:
Dja fari Naini, A., «A New Type of Numbers in a Seventeenth Century Manuscript: Al-Yazdi on Numbers of Equal Weight» , Journal for the History of Arabic Science, Aleppo, 1983; Saidan, A.S., «Al-Baghdad , Abu Mansur...», Dictionary of Scientific Biography, New York, 1980, vol. XV.علیرضا جعفرینائینی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید