صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / بخاری /

فهرست مطالب

بخاری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بُخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم ‌جُعفی (13 شوال 194-256ق/ 20 ژوئیۀ 810-870م)، محدث نامدار ماوراءالنهر، صاحب صحیح و پیشوای محدثان اهل سنت. نیای بزرگ وی،بردزیه (بزدزیه)، دهقانی سغدی، و بر دین سغدی، و بر دین زرتشتی بود و فرزند او مُغیره، جد دوم بخاری، به دست یَمان جعفی، والی بخارا اسلام آورد و به سبب همین رابطه، نسب جعفی یافت (خطیب، تاریخ...، 2/ 6).
بخاری در بخارا متولد شد (همانجا) و از آنجا که پدرش اسماعیل خود از طالبان علم بود و از کسانی چون مالک بن انس و حَمّاد بن زید بهره داشت (بخاری، التاریخ...، 1/ 306)، محمد را به هنگام به تحصیل واداشت. دانسته‌های ما دربارۀ دورۀ تحصیل بخاری، بیشتر مبتنی بر خاطراتی است که محمدبن ابی حاتم بخاری، نویسندۀ مناقب وی (ﻧﻜ : بخش آثار)، به نقل از خود او آورده است.
بخاری بدان‌سان که رسم روزگارش بود، به موازات آموزشهای ابتدایی، از حدود ده سالگی به استماع حدیث روی آورد و در آغاز کار از برخی از محدثان بخار ابهره جست (خطیب، همان، 2/ 6-7). در همین اوان نوجوانی، حافظۀ توانمند و کم‌نظیر او به یاریش شتافت و افزون بر حفظ احادیث، به تدریج توانایی تشخیص نیز در او پدید آمد و گاه اشتباه استادان خود را متذکر می‌شد (مثلاً ﻧﻜ : همان، 2/ 7، 11). وی در بخارا از کسانی چون عبدالله بن محمد جعفی دورۀ زندگیش، سفر یا سفرهایی به مرو کرد و در این فرصت از استادان برجستۀ مروزی نیز حدیث شنید (ذهبی، سیر...، 12/ 401) و در 209ق/ 824م نیز سفری به نیشابور کرد (همان، 12/ 404). هنگامی که در 16 ساله بود، کتب محدثان بزرگی چون ابن مبارگ و وکیع بن جراح را از برداشت و مباحث آنان در فقه الحدیث را درمی‌یافت (خطیب، همان، 2/ 7).
نخستین سفر او به بیرون خراسان، در حدود سال 210ق بود که به همراهی مادر و برادرش راهی حج شد. وی پس از به جای آوردن مناسک حج به بخارا بازنگشت و در مراکز علمی حجاز و عراق به استماع حدیث پرداخت (همانجا). بخاری 17 سال داشت که از او حدیث شنیدند و نخستین خاطره‌اش از تحدیث مربوط به حدود سال 211ق بود که خود برای استماع، در شام به در خانۀ محمد بن یوسف فِریابی رفته بود (ذهبی، همان، 12/ 401). او سال بعد در مکه نزد عبدالله ابن زبیر حُمیدی بود و استاد آن اندازه به وی اعتقاد یافته بود که در مجادلات علمی از او نظر می‌خواست (همانجا).
وی در حدود 18 سالگی نخستین تجربۀ تألیفی خود را در مجاورت حرم رسول اکرم(ص)، با نگرش پیش‌نویسهای کتاب مشهور خود التاریخ‌الکبیر آغاز کرد (خطیب، همانجا). پس از آن به سختی می‌توان انگیزه‌های تعلم و تعلیم را در سفرهای بخاری از یکدیگر باز شناخت؛ وی که سخت به آموختن حدیث دلبسته بود و برای استماع از شیوخ گوناگون سفر می‌کرد، در خلال این سفرها با اتکا بر توشه‌ای که داشت، از تعلیم حدیث نیز روی برنمی‌تافت. بخاری به گفتۀ خود در این سالها سفرهایی به مکه، مدینه، کوفه، بصره، واسط، بغداد و مراکز جزیره، شام و مصر داشته، و با بیش از هزار شیخ دیدار، و ده‌ها هزار حدیث استماع کرده است؛ وی از برخی شهرها بارها دیدن کرده است؛ چنانکه به بصره 4 بار، به بغداد 8 بار و به کوفه و حرمین شریفین سفرهایی پرشمار داشته است (لالکایی، اعتقاد...، 1/ 173-174).
در میان شیوخ او، از محدثان برجسته‌ای چون اسحاق بن راهویه، قتیبة بن سعید و علی بن شفیق از مرو و دیگر نقاط خراسان، ابراهیم بن موسى فراءازری، ابونعیم فضل بن دُکین، عبیدالله بن موسى، عبدالله بن نُمیر، عبدالله و عثمان پسران ابی شبیه از کوفه، ابوعاصم ضحاک بن مَخلّد، حَجّاج بن مِنهال و علی بن عبدالله مَدینی از بصره، احمد بن حنبل، یحیی بم مَعین و او عُبید قاسم بن سلّام از بغداد، عمروبن خالد حَرّانی از بلاد جزیره، آدم بن ابی اِیاس، محمدبن یوسف فریایی و ابومسهر ازرقی از مکه، ابومصعب زهری، اسماعیل بن ابی اُویس و عبدالله بن نافع زبیری از مدینه، ابوصالح کاتب اللیث و نُعین بن حَمّاد از مصر می‌توان یاد کرد (همانجا؛ ابن نقطه، 1/ 33؛ مزی، 24/ 431-434؛ ذهبی، همان، 12/ 394-395 ﺑﺒ ). اگر چه بخاری سعی بر درک شیوخ متقدم داشت، از شیوخی در طبقات متأخرتر نیز غفلت نورزیده، و گاه حتى از برخی اقران خود نیز روایت کرده است (ﻧﻜ : همان، 12/ 395-396).
برخورداری بخاری از اسنادی عالی، و آغاز کردن تحدیث از جوانی موجب شده است تا نام شخصیتهایی با وجود اختلاف نسل در میان شاگردان و راویان او به ثبت برسد؛ از آن جمله می‌توان به مشاهیری چون مُسلم بن حجاج نیشابوری، ابوعیسى تِرمِرذی، ابوبکر ابن خُزیمه، ابوبکر بزّار، محمدبن نصر مروزی، ابراهیم حَربی، یحیی بن محمد ابن صاعد، ابوحامد ابن شرقی، ابوحاتم رازی، ابوزُرعۀ رازی، احمدبن عَبدان اهازی، ابوبکر ابن ابی الدنیا، ابوبکر ابن ابی عاصم، و محمد بن یوسف فَرَبْری در خور ذکرند (ﻧﻜ : بزار، 3/ 245، ﺟﻤ ؛ مروزی، 116، ﺟﻤ ؛ ابن ابی حاتم، الجرح...، 3(2)/ 191؛ ابن نقطه، همانجا؛ مزی، 24/ 434-436؛ ذهبی، همان، 12/ 397).
به‌رغم شهرت بخاری رویدادهای زندگی وی در دورۀ تعلیم و تألیف به درستی ثبت نشده است و داده‌های برخی شاگردان او چون ابن ابی‌حاتم وراق و فربری نیز در معرفی استاد بیشتر بر محور فضایل و مناقب متمرکز است و به ندرت اطلاعات دقیقی در آن دیده می‌شود.
بی‌تردید آغاز تدوین مجموعۀ الجامع الصحیح، نقطۀ عطفی در زندگی بخاری محسوب می‌شود و با توجه به ویژگیهای این اثر، اندیشۀ تألیف آن را باید حاصل پختگی شخصیت علمی بخاری دانست. با تکیه بر این روایت که بخاری اندیشۀ تألیف صحیح را از مجلسی که در حضور اسحاق بن راهویه (در نیشابور) منعقد بوده، الهام گرفته است (ﻧﻜ : حازمی، 66؛ نوری، 1(1)/ 74)، می‌توان تخمین زد که طرح اولیۀ این کتاب در سالهای واپسین زندگانی اسحاق (د 238ق/ 852م) شکل گرفته است. همچنین با تکیه بر این گفتۀ بخاری که طرح الجامع الصحیح، از آغاز تا تألیف نهایی حدود 16 سال طول کشیده است (ﻧﻜ : خطیب، تاریخ، 2/ 14)، می‌توان پایان این طرح را در اواخر دهۀ 240ق گمانه زد. این تخمین با سندی دیگر تأیید می‌شود و آن ثبت مربوط به نخستین استماع صحیح از بخاری، توسط شاگردش فربری در 248ق/ 862م است (دربارۀ منابع بخاری در تألیف این کتاب، ﻧﻜ : سزگین، «منابع...»، سراسر کتاب؛ قس: گلدسیهر، II/ 234-245).
بر پایۀ برخی از قراین، بخاری بخشی از دورۀ تعلیم خود را در بخارا گذرانده، و در اواخر زندگی عبدالله بن منیر (د 241ق/ 855م)، در بخارا می‌زیسته است (ﻧﻜ : ذهبی، همان، 12/ 424)، اما به دلیلهایی که هنوز روش نیست، بخارا را ترک گفته است. بر پایۀ روایتی، وی در 247ق سفری به ری داشته است (همان، 12/ 433). بر اساس گزارش فربری، وی برهه‌ای از دورۀ تألیف صحیح را در شهر کوچک فربر گذرانده (ﻧﻜ : نووی، 1(1)/ 75) و احتمالاً در همانجا و در 248ق تألیف کتاب را به پایان آورده است، چه، می‌دانیم که نخستین سماع کتاب توسط شاگرد و همراهش، فربری از او در همان سال و در همان شهر بوده است (ﻧﻜ : کلاباذی، 1/ 24؛ ابن خیر، 95؛ ابن نقطه، 1/ 33؛ برای اقدام او به ساختن رباطی در فربر، ﻧﻜ : ذهبی، همان، 12/ 450). چنین می‌نماید که بخاری پس از پایان رساندن کتاب خود، بار دیگر سفرهایی را آغاز کرده، چنانکه در 250/ 864م نیز دیداری از ری داشته است (ﻧﻜ : ابن ابی حاتم، الجرح، 3(2)/ 191). شاید سفر او به بلخ نیز در همین سالها بوده باشد (ﻧﻜ : ذهبی، همان، 12/ 395).
براساس گزارش حاکم نیشابوری، بخاری در همان سال 250ق به نیشابور درآمد و در آن دیار رحل اقامت افکند و تا 255ق همانجا زیست (ﻧﻜ : همان، 12/ 404). با این حال، اسانید روایت صحیح نشان از آن دارد که بخاری در 252ق، به بخارا رفته، و در آنجا به القاء و اسماع صحیح خود مبادرت کرده است؛ هم در این مجالس است که فربری موفق شده تا صحیح بخاری را برای بار دوم استماع نماید (ﻧﻜ : کلاباذی، ابن خیر، همانجاها؛ ابن نقطه، 1/ 126).
بخاری در آغاز اقامت خود در نیشابور از حمایت محافل اصحاب حدیث آن دیار، به ویژه محمد بن یحیى ذُهْلی که از شیوخ بخاری نیز بوده، برخوردار بوده است؛ اما چنین می‌نماید که این روابط در اواخر این سالها روی به سردی نهاده است. اگرچه عده‌ای، رقابتهای حرفه‌ای را در این امر عامل اصلی شمرده‌اند، اما ظاهراً برخی دیدگاههای خاص بخاری زمینۀ بروز این خصومت بوده استو ذهلی ضمن متم ساختن بخاری به بدعت، حضور در مجلس او را بر اصحاب حدیث تحریم کرد و با توجه به نفوذ او در میان اصحاب حدیث، ادامۀ فعالیت برای بخاری ناممکن شد و به ناچار نیشابور را ترک گفت (خطیب، تاریخ، 2/ 30؛ ذهبی، سیر، 12/ 442، 453ﺑﺒ ). ذهلی در مکاتباتی با محافل حدیثی دیگر بلاد چون ری و بخارا نیز آنان را از همراهی با بخاری پرهیز داد (مثلاً ﻧﻜ : ابن ابی حاتم، همانجا)؛ چنانچه شیخ اصحاب حدیث ری چون ابوحاتم و ابوزرعه، به این تحریم پیوستند (همانجا)، اما گویا در بخارا وضع به گونه‌ای دیگر بود.
بخاری پس از ترک نیشابور، پس از سالها شاید برای اقامت به موطن خود بخارا بازگشت و با وجود کوششهای ذهلی، از سوی علما و عامۀ مردم با استقبالی شگرف روبه رو شد (ذهبی، همان، 12/ 463). خالد بن احمد ذهلی، امیر بخارا که در این برهه از سوی طاهریان بر آن دیار فرمان می‌راند، خود از شیفتگان حدیث بود و چنین می‌نماید که بخاری از حمایت مؤثر او برخوردار بوده است. اندکی پس از ورود بخاری به موطنش، خالد از او درخواست کرد که مجلسی خصوصی برای آموختن حدیث به وی و فرزندانش اختصاص دهد؛ اما بخاری این درخواست را به تندی رد کرد و با بیان دیدگاه خود دربارۀ شأن حدیث، از امیر خواست که در صورت تمایل خود و فرزندانش در جلسات عمومی شرکت جویند. این برخورد بخاری موجب رنجش امیر بخارا گردید و شاید با بهره‌گیری از اتهاماتی که محمدبن یحیِى ذهلی، عنوان می‌کرد، شرایط راندن بخاری از بخارا را نیز فراهم شد (خطیب، همان، 2/ 33؛ نیز ﻧﻜ : ذهبی، همان، 12/ 406-407).
بخاری این‌بار، راهی سمرقند شد که در آنجا شماری از خویشان او می‌زیسته‌اند. او روستای خَرتَنگ، در نزدیکی سمرقند را نیز اقامتگاه مناسبی برای خود ندید، چه گویا نامه‌ای به سمرقندیان رسیده بود که آنان را نیز به بیرون راندن بخاری امر می‌کرد. وی که در آستانۀ ماه رمضان به خرتنگ رسیده بود، رمضان سختی را در آنجا گذراند و در شب عید فطر 256ق درگذشت (خطیب، همان، 2/ 34؛ ذهبی، همان، 12/ 466؛ برای اخباری در فضایل و کرامات وی، ﻧﻜ : لالکایی، کرامات...، 247-248؛ ابن جوزی، 4/ 168-171؛ ذهبی، همان، 12/ 438 ﺑﺒ ).

بخاری در حوزۀ حدیث و رجال

بی‌شک بخاری، چه به روزگار خود و چه در طی قرون پس از خود، به عنوان محدث شناخته می‌شده، و هر گونه ورود او به حوزه‌ای بیرون از حدیث، به عنوان کوششی جانبی برای او بوده است.
با آنکه کتابی از کتب رجالی اهل سنت از یاد و ستایش بخاری خالی نیست، گزینش چند سخن دربارۀ نمایاندن جایگاه والای او دشوار می‌نماید؛ شاید گویاترین سخن از آنِ استادش احمد بن حنیل باشد که می‌گفت: «از خراسان کسی چون بخاری برون نیامده است» (ﻧﻜ : ابن نقطه، 1/ 9-10) و بر آن این سخن ابن خزیمه شاگرد پرآوازه‌اش را باید افزود که «در زیر آسمان کسی را به حدیث داناتر از بخاری نمی‌شناسم» (ﻧﻜ : همو، 1/ 10؛ برای مجموعه‌ای از ستایشهای معاصران، ﻧﻜ : خطیب، همان، 2/ 16ﺑﺒ ؛ ذهبی، همان، 12/ 416 ﺑﺒ ). سرانجام باید گفت که وی هرگز کسی در حوزۀ حدیث اهل سنت در طی قرون به پایۀ اعتبار او نرسیده است (ﻧﻜ : ابن صلاح، 18؛ سبکی، 2/ 215، قس: 3/ 278-279).
سخت‌کوشی، جهانگردی و جست‌وجوگری بخاری، در کنار حافظۀ قوی، از مهم‌ترین سببهای اعتبار او در حدیث بوده است؛ اما افزون بر این، شیوۀ خاص وی در فراگیری حدیث نیز جایگاه او را در مین محدثان عصرش متمایز ساخته است. وی در گوشه‌ای از خاطراتش چنین آورده که «نوشتن حدیث من همچون دیگران نبوده است؛ من هرگاه از کسی حدیث می‌شنیدم و می‌نوشتم، از نام و کنیه و نسبش می‌پرسیدم. اگر آن مرد اهل فهم بود، چگونگی حمل حدیثش را جویا می-شد و اگر بر آن پایه نبود، از او درخواست می‌کردم تا اصل و نسخۀ روایتش را به من بنمایاند» (ذهبی، سیر، 12/ 406).
همین روحیۀ بخاری در شناسایی اسانید حدیث و رجال آن موجب شده است که وی در مهارتهای گوناگون شناخت اسانید بر همگنان عصر فایق آید و از همین روست که ابوعیسێ ترمذی صاحب سنن گوید: کسی را که در علل حدیث، تاریخ (رجال) و معرفت اسانید در سراسر عراق و خراسان داناتر از بخاری نیافته‌ام (ﻧﻜ : 5/ 738). یکی از حکایات مشهور دربارۀ بخاری، داستان آزمایش او توسط محدثان بغداد است که آنان به عمد احادیثی را با متون و اسانید مقلوب برای بخاری خوانده‌اند و بخاری یکایک خطاها را بازشناخته است (ﻧﻜ : حمیدی، 1/ 214-215؛ خطیب، تاریخ، 2/ 20).
به‌هرروی، فارغ از اندک انتقادات مربوط به عصر بخاری نسبت به شخصیت علمی وی که از باورهای خاص او و تبلیغاتی ذهلی بر او سرچشمه می‌گرفت، در نسلهای بعدی و در طی قرون پس از آن، وی به طور عام به عنوان شخصیتی موجه مقبولیت بی‌نظیری داشته است. گفتنی است که رواج و مقبولیت عام صحیح بخاری نیز سرنوشتی همسان خودوی داشته است؛ چه، این کتاب را با آنکه جز فربری چندین تن دیگر نیز از بخاری استماع کرده بودند، در نسل شاگردان بخاری تنها توسط فربری رواج یافته، و از نسل دوم روی به استفاضه نهاده است (ﻧﻜ : ابن اثیر، 1/ 186؛ ابن دقیق العید، 297-298؛ نیز فوک، 66، ﺟﻤ ). نقدهای بعدی از سوی کسانی چون دارالقطنی، صرفاً نقدی علمی بوده است (مثلاً ﻧﻜ : ص 121 ﺑﺒ ؛ برای نقش او در تاریخ حدیث آسیای مرکزی، ﻧﻜ : پاکتچی، «سهم...»، سراسر مقاله).
گفتنی است که بخاری در اصول علم حدیث نیز به استنباط برخی مبانی از احادیث نبوی به شیوه‌ای شبیه استنباطهای فقهی روی آورده، و نمونه‌هایی از آن در منابع بازتاب یافته است (مثلاً ﻧﻜ : ترمذی، 3/ 15).
مبانی گزینش بخاری در صحیح، در منابع گوناگون ازجمله کتابهای شروط‌الائمه بررسی شده است (ﻧﻜ : ﻫ د، صحیح بخاری)، اما افزون بر آن باید به پژوهشهایی اشاره کرد که در جهت تبیین جزئیات روش‌شناختی نقادیهای بخاری دربارۀ احادیث صورت گرفته است؛ ازجمله: کتاب خالد منصور دُریس، با عنوان موقف الامامین البخاری و مسلم من اشتراط اللقیا و السماع فی الاسناد المعنعن بین المتعاصرین (ریاض، 1997م) و کتاب ابوبکر کافی، با عنوان مهنج الامام البخاری فی تصحیح الاحادیث و تعلیلها (بیروت، 2000م).
در حوزۀ رجال، ویژگی مهم شخصیت بخاری، یعنی مقبولیت عام دانش رجالی او حتێ در میان معاصران، و نیز اقدام وی به تألیف التاریخ الکبیر، به عنوان نخستین موسوعۀ رجالی از نوع خود، آثار بعدی در رجال اهل سنت را به شدت متأثر ساخته، و در این تأثیرپذیری حتێ آثار منتقدانش چون الجرح و التعدیل ابن ابی‌حاتم مستثنێ نبوده است (ﻧﻜ : خطیب، موضح...، 1/ 141-15). گفتنی است که داده‌های رجالی بخاری از سوی عالمان معاصرش در ری که با او در عقیده نیز اختلاف داشتند ـ ابوزرعۀ رازی و ابوحاتم رازی ـ به دیدۀ نقد نگریسته شد، و حتێ ابن ابی حاتم تحت تأثیر پدرش در رساله‌ای مستقل، خطاهای بخاری در رجال را مدیون ساخت (ﻧﻜ : بیان،...، ﺟﻤ )، اما بخش مهمی از این انتقادات در نگاه داوران نسلهای بعد چون خطیب بغدادی (همانجا) ناوارد تشخیص داده شد.
بخاری بر پایۀ ورعی که شخصاً بدان پابند بوده، پاره‌ای از اظهار نظرهای رجالی مرسوم در عصر خود را فراتر از یک نقد فنی، و در حد غیبت و عملی غیراخلاقی می‌شمرده است. وی ضمن نگرانی از تعریفهای متفاوتی که از عوامل جرح راوی وجود داشت. وی ضمن نگرانی از تعریفهای متفاوتی که از عوامل جرح راوی وجود داشت، جرحهای غیر مسئولانه را بی‌اعتبار شمرده، برآن بود که جرح ناقدان باید شرح و بیان وجه ضعف همراه بوده باشد. هم از این‌روست که او خود برخی از رجال جرح شده چون عِکرِمه، مولای ابن‌عباس و اسماعیل بن ابی‌اویس را در روایت دور از ضعف شمرده، و احادیث آنان در صحیح خود وارد ساخته است (ﻧﻜ : خطیب، الکفایة...، 108؛ حازمی، 71-74).
 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: