صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / حزقیال /

فهرست مطالب

حزقیال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 5 آذر 1398 تاریخچه مقاله

حِزْقیال، یکی از انبیای بزرگ بنی‌اسرائیل، پس از ارمیا و اشعیا، که کتابی نیز به نام او در عهد عتیق وجود دارد. 
نام حزقیال (عبری: یحزقل) به معنای «باشد که خداوند قدرت ببخشد» است و او چنان‌که از متن کتابش می‌توان دریافت، فرزند کاهنی به نام بوزی بود و خود نیز به کهانت اشتغال داشت (حزقیال، 1: 2-3). جز اینها، تنها مطلبی که دربارۀ زندگی او می‌توان یافت، آن است که همسرش در تبعید و اندکی پیش از سقوط اورشلیم درگذشت (حزقیال، 24: 15-27). 
دربارۀ زمان و مکان زندگی و نبوت این نبی محققان و مورخان در سدۀ 14 ق / 20 م دیدگاههای گوناگونی ابراز داشته‌اند. برخی بر این باورند که وی همۀ عمر خود را در فلسطین به سر برد و تنها سفرهایی کوتاه به برخی از سرزمینهای مجاور داشت و برخی دیگر چنین می‌پندارند که وی بخشی از عمر خود را در فلسطین گذراند و در هنگام حملۀ نبوکدنصر به اورشلیم در 597 ق‌م به تبعید در بابل فرستاده شد، و باز برخی دیگر معتقدند که وی نخست در بابل می‌زیست و در زمانی نامشخص با آگاهی بابلیان و به خواست آنان به اورشلیم رفت تا هماهنگ با سیاستهای آنان به فعالیت بپردازد (ویزر، 225-226؛ مویلنبورگ، 568؛ براونلی، 250-252؛ هریسن، 823-832). 
محققان بر سر زمان نبوت و پیشگوییهای حزقیال نیز اختلاف نظرها و مباحثات بسیار داشته‌اند، اما امروزه بیشتر پژوهشگران عهد عتیق بر این باورند که با توجه به شواهد گوناگون، بهتر آن است که از تفسیر و تأویل اشارات تاریخی کتاب حزقیال بپرهیزیم و براساس این اشاره‌ها بکوشیم تا رویدادهای تاریخی زندگی این نبی را بازسازی کنیم. بر این اساس آنان چنین باور دارند که حزقیال تا پیش از حملۀ نبوکدنصر به یهودیه در 597 ق‌م، در فلسطین می‌زیست و در این هنگام، با تسلیم یهویاکین، حکمران یهودیه، و سقوط اولیۀ اورشلیم، به اسارت درآمد و همراه با یهویاکین و خانواده‌اش، اشراف، بزرگان و گروهی از مردم 
اورشلیم به بابل تبعید شد. حزقیال در آنجا در مکانی ویژۀ تبعیدیان یهودی به نام «تِل آبیب»، در کنار نهر خابور (یکی از شاخه‌های فرات) ساکن شد و نخستین الهامها و پیامهای خود را در همان‌جا دریافت کرد؛ به این ترتیب، می‌توان تمام دورۀ نبوت او را که به طورکامل در زمان پادشاهی نبوکدنصر (ح 605 یا 604-562 ق‌م) بود، به دو بخش تقسیم کرد: 1. از 593 (یا 592) تا 587 ق‌م، زمان سقوط نهایی اورشلیم و ویرانی معبد اول؛ 2. از 587 تا 571 ق‌م که زمان آخرین نبوت او ست (ویزر، 222-223؛ لزور، 261-262؛ مویلنبورگ، 569؛ هریسن، 833). 
به سبب برخی از ناهماهنگیها، تکرارها و اشکالهای درون‌متنی متعدد، اصالت کتاب حزقیال و نگارش آن به دست این نبی نیز موضوع مجادلات گسترده‌ای بوده است. بااین‌همه، امروزه بیشتر محققان در انتساب بخشهای عمدۀ این کتاب، به‌ویژه نبوتها، به شخص حزقیال هم‌داستان‌اند و ناهماهنگیها و دیگر مسائل را حاصل کار کاتبان و نسخه‌برداران بعدی، و نیز تغییرات ناشی از انتقال در زمانی دراز می‌دانند (نک‍ : مویلنبورگ، 568-569؛ براونلی، 252؛ واوتر، «کتاب حزقیال»، 776-777؛ ویزر، 225). تأکید بر این نکته ضروری است که این کتاب از نظر سبک و ویژگیهای ادبی یکپارچگی خاصی را نشان می‌دهد و عبارتها و جمله‌های آن، همه در قالب گزارشی از زبان اول شخص بیان می‌گردند. مکاشفه‌ها با دقت قابل توجهی تاریخ‌گذاری شده‌اند و همۀ آنها با عبارت « ... کلام خدا این‌چنین به من رسید ... » آغاز می‌شوند. در این مکاشفه‌ها به نبی با عبارت «ای پسر انسان!» خطاب می‌شود و در پی آن، فرمانی از جانب خداوند به او می‌رسد و همۀ مکاشفه‌ها با عبارت «و خواهید دانست که منم یهوه!» که خاص کتاب حزقیال است، پایان می‌گیرند (گرینبرگ، 637؛ لزور، 261). 
حزقیال در برهه‌ای بحرانی از تاریخ بنی‌اسرائیل به نبوت رسید که در آن، کشمکش و درگیری بر سر قدرت و مناطق تحت سیطره و نفوذ میان بابلیان و مصریان تمام سرزمینهای میان این دو دولت را فرا گرفته، و حکومتهای آنها را دستخوش بی‌ثباتی کرده بود. در این میان، پادشاهان یهودیه که گاه به سوی مصر و گاه به سوی بابل متمایل می‌شدند، به‌تدریج بر آشفتگی اوضاع افزودند و به این ترتیب، بابلیان که همکاری آنان را با مصر برنمی‌تافتند، هرچه بیشتر در حمله به یهودیه و اشغال آن مصمم شدند. این رویدادها سرانجام در 597 ق‌م و در دورۀ کوتاه حکمرانی یهویاکین، منجر به محاصرۀ اورشلیم توسط بابلیها، تسلیم یهویاکین و اسیر شدن جمع پرشماری از مردم این شهر گردید (شولتس، 263-265؛ گرینبرگ، 641-642). 
ظاهراً 5 سال پس از این واقعه بود که حزقیال نخستین نبوتهای خود را دریافت نمود و از آن هنگام تا محاصره و سقوط قطعی اورشلیم در 587 ق‌م به طور مداوم وقوع آن را پیشگویی می‌کرد و دربارۀ آن هشدار می‌داد؛ اما پس از این رویداد، وی توجه خود را از یک‌سو به تکذیب نبوتهای دروغین دربارۀ بازگشت زودهنگام تبعیدیان به بابل معطوف نمود و از سوی دیگر به پیشگویی دربارۀ سرنوشت دیگر دولتها و سپس لطف خداوند به بنی‌اسرائیل و احیای دوبارۀ معبد پرداخت. به این ترتیب، می‌توان کتاب حزقیال را به 3 بخش تقسیم کرد: 1. پیشگوییهای مربوط به سقوط قریب‌الوقوع اورشلیم (بابهای 1-24)؛ 2. نبوتهای مربوط به دولتهای بیگانه همچون مصر، صور، صیدون و جز آنها (بابهای 25-32)؛ 3. پیشگوییهای مربوط به تجدید حیات بنی‌اسرائیل، توجه خداوند به آنان، امید به بهروزی، و مکاشفۀ مربوط به معبد جدید (بابهای 33- 48). 
حزقیال در بخش اول پس از آنکه در بابهای 1-3 به بیان مکاشفۀ خود از جلال خداوند و تجلی عرش او می‌پردازد، از پذیرش دعوت الٰهی برای نبوت و انتخاب خود به عنوان «دیده‌بان بنی‌اسرائیل» سخن می‌گوید و با محکوم کردن اعمال شرک‌آمیز بنی‌اسرائیل و آلودن معبد به مظاهر شرک، به قوم خود به سختی هشدار می‌دهد و محاصره و ویرانی اورشلیم را به عنوان سرنوشتی محتوم پیشگویی می‌کند (بابهای 3-11). او افزون بر هشدار کلامی به قوم خود، برای تأکید بیشتر بر حقیقتی که پیام‌آور آن است، دست به اعمال نمادین می‌زند تا توجه تبعیدیان را هرچه بیشتر جلب کند، ازجمله آنکه 390 روز بر پهلوی راست و 40 روز بر پهلوی چپ خود می‌خوابد و در این مدت، تنها به اندازۀ جیرۀ مردم یک شهر محاصره شده از نان و آب بهره می‌گیرد. آن‌گاه پس از این دوره، مو و ریش خود را می‌تراشد و پس از تقسیم آن به 3 بخش، قسمتی را در آتش می‌سوزاند، بخشی را با شمشیر تکه‌تکه می‌کند و بخشی دیگر را بر باد می‌دهد تا به مخاطبانش نشان دهد که سرنوشتی مشابه در انتظار مردم اورشلیم خواهد بود (5: 1 بب‍‌ ). 
در بخش دوم، حزقیال پیشگوییهای خود را دربارۀ سرنوشت دولتها و ملتهای بیگانه بیان می‌کند و به‌ویژه به سرنوشت مصر، صور و صیدون می‌پردازد. بخش سوم که درواقع پیام‌آور امید و گشایش است، به بنی‌اسرائیل این امید را می‌دهد که خداوند یک‌بار دیگر به آنها مهربانی و تفقد می‌کند، آنان را به سرزمینشان بازمی‌گرداند و به ایشان قلبی نو و روحی جدید می‌بخشد تا خالصانه و تنها او را بپرستند. در ادامه، حزقیال با بیان مکاشفۀ خود از معبد جدید، جزئیات ساختمان، قوانین تطهیر و آیینهایی را که باید در آنجا برپا داشته شود، توضیح می‌دهد 
(بابهای 43-46). 
براساس محتوای این کتاب، حزقیال را می‌توان هم یک نبی و هم یک حکیم آشنا به سازوکار تقدیر الٰهی به‌شمار آورد. وی در هماهنگی با سنت انبیای پیش از خود با روشهای گوناگون، مکاشفه‌ها و الهامات خود را بیان می‌کند و از این طریق پیام خداوند را به مردم می‌رساند و از سوی دیگر، همچون یک حکیم می‌کوشد تا حکمت افعال خداوند، حقیقت و چرایی وجود شر در عالم و چگونگی سرنوشت بشر را از دیدگاه راست‌دینی یهودی توضیح دهد. موضوع محوری تبیین او از این امور، تعالی و تنزیه خداوند و تأکید بر تقدس او، و توضیح این نکته است که خداوند تنزه و تقدس خود را تنها در عذاب و عقاب بندگانی که نام و محل پرستش او را ملوّث ساخته‌اند، نشان نمی‌دهد، بلکه همچنین این تعالی و تقدس را در بخشایش و نجات بندگان توبه‌کرده و از گناه برگشتۀ خود نیز آشکار می‌سازد. در همین زمینه، موضوعی که حزقیال در جاهای مختلف کتاب خود بر آن پای می‌فشارد، مفهوم مسئولیت شخصی هر فرد در برابر اعمال خویش است و اینکه خداوند هرکس را تنها به سبب گناهان خودش مجازات می‌کند (14: 12 بب‍ ، 18: 4-20، 33: 9-20) و از این دیدگاه، وی گامی فراتر از آموزه‌های پیشین برمی‌دارد که براساس آنها، خداوند گناه پدران را بر پسران می‌نهد و نسلهای بعد را به سبب گناهان نسلهای پیش از آنها مجازات می‌کند (خروج، 20: 5). 
نکتۀ دیگری که در کتاب حزقیال دارای اهمیت است، پیشگویی وقایع آخرالزمانی و جزئیات آنها ست، چندان‌که برخی آن را پیش‌زمینۀ مکاشفات فرجام‌شناسانۀ یهودی به‌شمار آورده‌اند، هرچند که دربارۀ حزقیال نیز همچون دیگر انبیای بنی‌اسرائیل، وقایع نزدیک با رویدادهای آخرالزمانی درهم می‌آمیزند و گاه نمی‌توان آنها را به روشنی از یکدیگر تفکیک نمود. حزقیال همچنین با دادن شرح مبسوطی از ساختمان و شرایع مربوط به معبد آینده، حریمهای گوناگون آن و جزئیات مربوط به آداب کهانت و قوانین تطهیر و تقدیس، مفهوم جدیدی از پاکی و ناپاکی را در دین یهود ارائه کرد که مبنای نگرش بعدی نظریه‌پردازان این دین به چنین مفاهیمی گردید؛ ازاین‌رو، برخی از محققان معاصر حزقیال را شخصیتی ویژه و اثرگذار، در میانۀ سنت نبوت پیش از تبعید، و یهودیتی که پس از تبعید شکل گرفت، دانسته و او را «پدر یهودیت» خوانده‌اند (ویزر، 228-230؛ هریسن، 852-855؛ گرینبورگ، 643-644؛ واوتر، «حزقیال»، 775، «کتاب حزقیال»، 778؛ مویلنبورگ، 570). 
از سوی دیگر، وصفهای حزقیال از جلال خداوند و رؤیت عرش او در گذر زمان بستری برای رشد عرفان یهودی فراهم آورد، چندان‌که به‌ویژه از زمان معبد دوم به بعد و در دورۀ تلمودی منجر به شکل‌گیری جریانی به نام «مَئَسِه مِرکَبَه» (وصف ارابۀ الٰهی) گردید که در آن صاحبان مکاشفه می‌کوشیدند تا عرش یا ارابۀ الٰهی را وصف کنند (دَن، 290, 292؛ واوتر، «حزقیال»، 775-776؛ براونلی، 260؛ شولم، 66). 

حزقیال در منابع اسلامی

 در آیات قرآن کریم نمی‌توان نام حزقیال را یافت؛ اما مفسران مسلمان از دیرباز آیه‌های 243 و 244 سورۀ بقره (2) را اشاره به قومی از میان بنی اسرائیل دانسته‌اند که در قریه‌ای به نام داوردان، در نزدیکی واسط، یا در یکی از شهرهای شام اقامت داشتند و نبی ایشان حزقیل (هزقیل) بن بوزی (بوذی یا بوری) بوده است. بر اساس این تفسیرها، هنگامی که به سبب گناهان مردم بیماری همه‌گیری (طاعون یا جز آن) در میان قوم حزقیال شایع شد، آنان از ترس مرگ محل زندگی خود را ترک کردند و به دشتی روی آوردند؛ اما خداوند همگی آنان را به یکباره در همان‌جا میراند و سالهای بسیار بر پیکر آنان گذشت، چندان‌که بدنهایشان پوسید و تنها استخوانهایشان باقی ماند. در این هنگام، حزقیال که از آن وادی می‌گذشت، بر ایشان دل سوزاند و به اذن خداوند آنها را زنده گردانید، چنان‌که نخست استخوانهای پراکندۀ ایشان گرد هم آمد، سپس بر آنها رگ و پی و گوشت و پوست پوشیده شد و سرانجام روح به بدنهایشان بازگشت (ابن‌قتیبه، 51؛ طبری، تفسیر، 2 / 365-367، تاریخ، 2(1) / 535-540؛ میبدی، 1 / 649-650؛ ثعلبی، 221-223؛ مقدسی، 3 / 98؛ مسعودی، 1 / 103-104؛ ابن‌کثیر، قصص ... ، 1 / 232-233، تفسیر ... ، 1 / 528-530؛ یاقوت، 2 / 541-542). 
جالب توجه آنکه این روایت شباهت بسیاری به داستان رؤیت درۀ استخوانها در مکاشفۀ حزقیال و زنده گردانیدن صاحبان استخوانها به فرمان خداوند و توسط او دارد (37: 1-14). در روایتی دیگر، امام رضا (ع) در مباحثه‌ای با جاثلیق مسیحیان و رأس جالوت یهودیان، هنگام گفت‌وگو دربارۀ حزقیال، قوم او را مردمی از بنی‌اسرائیل می‌داند که توسط بخت نصر از اورشلیم به بابل آورده شده بودند و حزقیال 000‘35 تن از آنان را پس از آنکه 60 سال از مرگشان می‌گذشت، زنده گردانید (ابن‌بابویه، 1 / 159-160؛ مجلسی، 13 / 386). 
همچنین، بیشتر نویسندگان مسلمان حزقیال را به سبب آنکه در کهن‌سالیِ مادرش از او متولد شد، ابن‌العجوز خوانده‌اند و برخی نیز او را به سبب آنکه کفالت 70 نبی را برعهده گرفت و آنان را از مرگ رهانید، «ذوالکفل» نامیده‌اند (طبری، تفسیر، 2 / 367، تاریخ، 2(1) / 535؛ میبدی، 1 / 650؛ ثعلبی، 221-222؛ بلعمی، 524؛ ابن‌کثیر، قصص، 1 / 232؛ حمدالله، تاریخ ... ، 45؛ میرخواند، 1 / 324- 325؛ مجلسی، 13 / 383). 

آرامگاه حزقیال

یهودیان از دیرباز مقبره‌ای در فاصلۀ میان حله و نجف را آرامگاه حزقیال نبی می‌دانسته‌اند که در روستایی با نام امروزی الکفل و نام قدیم بَرمَلاحَه (بئر ملاحه) واقع شده است و بنـای فعلی آن ظاهراً بـه دورۀ ایلخانان بازمی‌گردد (نک‍ : سلمان، 1 / 216؛ غنیمه، 225؛ طریحی، 350؛ بن‌یاکوب، 645؛ جنبی، 96-97؛ گلدسیهر، 963)؛ همچنین در آثار نویسندگان مسلمان نیز نشانی از این انتساب یافت می‌شود (یاقوت، 1 / 594؛ هروی، 76؛ میرخواند، 1 / 326). 
یهودیان از گذشته‌های دور و از سرزمینهای مختلف به زیارت این آرامگاه می‌آمدند. افزون بر سفرنامه‌نویسان یهودی همچون بنیامین تطیلی که در 561 ق / 1166 م به زیارت آنجا رفت و در سفرنامۀ خود توصیفی از بنای آن به دست داد، پتحیای رگینز بورگی که در همان حدود از آنجا دیدن کرد، و دیگران نیز به وجود چنین آرامگاهی اشاره کرده‌اند (تطیلی، 308-312؛ غنیمه، 227- 228؛ طریحی، 353-357؛ گلدسیهر، بن‌یاکوب، همانجاها). از وصفهای تطیلی می‌توان دریافت که این مقبره در میان یهودیان جایگاه والا و ویژه‌ای داشت و آنان بر این باور بودند که نسخه‌ای از اسفار خمسه که در خزانۀ کتاب این آرامگاه بود، به دست شخص حزقیال نوشته شده است. این خزانه همچنین دارای نسخه‌های کهن دیگری نیز بود که به قول تطیلی، تاریخ نگارش آنها به زمان معبد دوم باز می‌گشت. یهودیان بیشتر در اواخر تابستان و اوایل پاییز، در فاصلۀ میان عید خیمه‌ها و عید کفاره به زیارت آنجا می‌رفتند و نذرهای گوناگونی را به آنجا تقدیم می‌کردند. برخی از یهودیان نیز در آنجا مجاور می‌شدند و از امکانات اوقافی که به این مقبره اختصاص داشت، روزگار می‌گذراندند (تطیلی، همانجا). بنابر روایتهای تاریخی، مسلمانان نیز این آرامگاه را مزار ذوالکفل نبی می‌دانستند و همواره زائرانی از نقاط دور و نزدیک به دیدن آنجا می‌رفتند (حرزالدین، 1 / 293؛ حمدالله، نزهة ... ، 32-33؛ ابن‌بطوطه، 101؛ هروی، همانجا؛ غنیمه، 231-232؛ طریحی، 362-363). 

مآخذ

ابن‌بابویه، محمد، عیون اخبار الرضا (ع)، به کوشش مهدی حسینی لاجوردی، قم، 1377 ق؛ ابن‌بطوطه، رحلة، بیروت، 1384 ق / 1964 م؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، 1416 ق / 1996 م؛ همو، قصص الانبیاء، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ بلعمی، تاریخ؛ تطیلی، بنیامین، رحلة، ترجمۀ عزرا حداد، ابوظبی، 2002 م؛ ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء (عرائس المجالس)، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ حرزالدین، محمد، مراقد المعارف، به کوشش محمدحسین حرزالدین، نجف، 1389 ق؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ همو، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ سلمان، عیسى و دیگران، العمارات العربیة الاسلامیة فی العراق، بغداد، 1982 م؛ شولتس، ساموئل، عهد عتیق سخن می‌گوید، ترجمۀ مهرداد فاتحی، تهران، 1371 ش؛ طبری، تاریخ، به کوشش دخویه، لیدن، 1964 م؛ همو، تفسیر؛ طریحی، محمدسعید، «ذوالکفل (حـزقیال)، سیرتـه و مشهـده فی بـابل»، المـوسم، به کوشش همو، بیروت، 1989 م، س 1، شم‍ 2-3؛ عهد عتیق؛ غنیمه، یوسف رزق‌الله، نزهة المشتاق فی تاریخ یهود العراق، به کوشش میربصری، لندن، 1997 م؛ قرآن کریم؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش باربیه دومنار، پاریس، 1877 م؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1903 م؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1357 ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1338 ش؛ هروی، علی، الاشارات الى معرفة الزیارات، به کوشش ژ. سوردل تومین، دمشق، 1953 م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: 

Ben-Yaacob, A., «Ezekiel’s Tomb», Encyclopaedia Judaica, Detroit etc., 2007, vol. VI; Brownlee, W. H., «Ezekiel», The International Standard Bible Encyclopedia, Michigan, 1979, vol. II; Dan, J., «The Religious Experience of the Merkavah», Jewish Spirituality, ed. A. Green, London, 1987, vol. I; Goldziher, I., «Dhu’l-Kifl», EI1, vol. II; Greenberg, M., «Ezekiel», Encyclopaedia Judaica, Detroit etc. 2007, vol. VI; Harrison, R. K., Introduction to the Old Testament, Michigan, 1975; Janabi, T. J., Studies in Mediaeval Iraqi Architecture, Baghdad, 1982; Lasor, W. S., «Ezekiel, Alternative Views and Additional Information», The International Standard Bible Encyclopedia, Michigan, 1979, vol. II; Muilenburg, J., «Ezekiel», Peake’s Commentary on the Bible, ed. M. Black, London / New York, 1962; Scholem, G., «Merkabah Mysticism or Ma’aseh Merkavah», Encyclopaedia Judaica, Detroit etc., 2007, vol. XIV; Vawter, B., «Ezechiel (Ezekiel)», New Catholic Encyclopedia, San Francisco etc., 1967, vol. V; id, «Ezechiel (Ezekiel), Book of», ibid; Weiser, A., Introduction to the Old Testament, London, 1961.

پریا الیاسی ـ بخش ادیان و عرفان

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: