ابوعبید جوزجانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226765/ابوعبید-جوزجانی
شنبه 20 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
اَبوعُبِیدِ جوزْجانی، عبدالواحد بن محمد، یكی از مشهورترین شاگردان و ملازمان ابن سینا و نیز گردآورنده و شارح برخی از آثار او.
از زندگی ابوعبید پیش از پیوستن به ابن سینا اطلاعی در دست نیست و آنچه دربارۀ فعالیتهای او در زمانهای بعد میدانیم، غالباً منحصر به شرح حال ابن سینا به قلم ابوعبید است(نک : ه د، ابن سینا) كه قفطی (ص 417-426) و ابن ابی اصیبعه (2 / 3- 9) آن را نقل كردهاند و نیز مقدمهای كه وی بر شفا و دانشنامه نوشته است. از عنوان «فقیه» كه نویسندگانی چون بیهقی (ص 45، 48، 51) به ابوعبید دادهاند، برمیآید كه وی ابتدا به تحصیل فقه و علوم دینی پرداخت و به گفتۀ خود چون دوستدار علوم فلسفی بود و آوازۀ شیخ الرئیس به گوش او رسید، ترك دیار گفت و در جرجان به ابن سینا كه در آن هنگام نزدیك به 32 سال داشت، پیوست و تا پایان عمر وی همچنان ملازم او بود (ابوعبید، مقدمۀ منطق، 1 / 1).به روایت بیهقی (ص 52)، ابوعبید 30 سال در خدمت ابن سینا بود، اما با توجه به آنكه شیخ الرئیس 58 سال زیست (د 428 ق) و ابوعبید در 32 سالگی وی یعنی در 403 ق در جرجان به او پیوست (قس: قزوینی، 253-254)، ملازمت او چنانكه قفطی (ص 422) نیز به نقل از خود ابوعبید اشاره كرده، از 25 سال بیشتر نبوده است. در حالی كه بنابر روایت ابن ابی اصیبعه (2 / 9) دربارۀ سن ابن سینا و تاریخ درگذشت و تولد او، ابوعبید تنها حدود 20 سال آخر عمر وی را با او بوده است.ابوعبید هر روز نزد ابنسینا به خواندن المجسطی میپرداخت و نیز شیخالرئیس رسالۀ المختصر الاوسط در منطق را در جرجان بر وی املا میكرد (بیهقی، 46). هنگامی كه ابن سینا به ری و سپس به همدان رفت و در آنجا به وزارت آلبویه رسید، ابوعبید از وزارت استاد كه چندان مجال تدریس و تصنیف به او نمیداد، اظهار دلتنگی كرد و بسی تأسف خورد (ابوعبید، همان، 1 / 2). به همین سبب كوشید تا استاد را به تصنیف و تدریس وادارد.چون ابنسینا از همدان، قصد اصفهان و پیوستن به علاءالدوله كرد، ابوعبید و دیگر یاران استاد نیز در زی صوفیان با او همراه شدند و به اصفهان رفتند. در اصفهان چون ابن سینا به فرمان علاءالدوله خواست به رصد كواكب و تنظیم زیج جدیدی بپردازد، ابوعبید را مأمور تهیۀ ابزار و آلات و استخدام صنعتگران كرد (قفطی، همانجا).در همدان، ابوعبید از ابن سینا خواست كه به تصنیف بپردازد و او تصنیف «طبیعیات» شفا را آغاز كرد. در این میان نابسامانیهای سیاسی و عزل و اختفای استاد و نصب مجدد او به وزارت پیش آمد، تا سرانجام پس از «طبیعیات» و «الهیات»، بخش «منطق» شفا نیز تصنیف شد (ابوعبید، همان، 1 / 2-3)، اگرچه در تبویب شفا، بحث منطق به روش ارسطو در آغاز كتاب آمده است (قس: مدكور، 1 / 4). ابوعبید جوزجانی خود مقدمهای بر شفا (همان، 1 / 1-4) نوشت و از عبارت «ادام الله ایامه» كه در حق استاد گفته، معلوم میشود كه ابن سینا در آن هنگام كه شاگردش شفا را تدوین میكرده و بر آن مقدمه مینوشته، زنده بوده است. ابوعبید پس از مرگ استاد نیز، با استفاده از مبحث ریاضیات شفا و آثار دیگر ابن سینا در ریاضیات، بخش ریاضی كتاب النجاة را تهیه كرد و بدان كتاب افزود (همو، ریاضیات، 399، 429).بخش موسیقی و ریاضی دانشنامۀ علائی شیخ الرئیس و نیز ترجمه و تلخیص بخش ریاضیات آثار دیگر ابوعلی، به خامۀ ابوعبید است (قزوینی، 254؛ معین، «و ـ ز»). به عقیدۀ ریو (II / 433) این كتاب را ابوعبید پس از مرگ ابوعلی تدوین كرد و نام دانشنامه بر آن نهاد. به گفتۀ ابوعبید جوزجانی (مقدمۀ منطق، 1 / 1-2)، شیخ الرئیس به نگاهداری آثار خود اهتمام نداشت و آنچه را تصنیف میكرد، به همان كسانی میداد كه طالب تصنیف آن بودند و نسخهای جهت خود نگاه نمیداشت. ازاینرو ابوعبید خاصه پس از مرگ استاد، به گردآوری آثار او اهتمام بسیار نشان داد و شرح حال ابن سینا از اقامت در جرجان كه ابوعبید به او پیوست، تا هنگام مرگ همه به قلم این شاگرد و ملازم وفادار اوست. به جرأت میتوان گفت: اگر ابوعبید نمیبود، اولاً كتب برجستهای چون شفا فراهم نمیآمد و ثانیاً بسیاری از آثار ابنسینا احتمالاً برجای نمیماند. با اینهمه عجیب است كه بیهقی (ص 94)، ابوعبید را ضعیفترین شاگرد شیخ الرئیس خوانده واشاره كرده كه او در مجلس درس استاد، به مرید شبیهتر بود، تا به دانشجو. از زندگی ابوعبید پس از مرگ ابن سینا اطلاعی در دست نیست.
گذشته از آنچه ابوعبید به كتابهای ابن سینا افزوده، آثار خود او اینهاست:
1. خلاص تركیب الافلاك، در شرح فصول احمد بن محمد فرغانی كه نسخهای از آن در مشهد موجود است (آستان، 8 / 347) و گویا همان كیفیة الافلاک یا کیفیة تركیب الافلاك اوست كه نسخههایی از آن در دست است (نک : GAS, VI / 281؛ ورهووه، 148)؛ 2. رسالهای در هندسه كه آن را براساس یادداشتهای ابنسینا فراهم آورده است و نسخهای از آن در بنگال نگهداری میشود (منزوی، 1 / 201)؛ 3. شرح قصیدۀ عینیۀ ابن سینا كه نسخههایی از آن در وین و مونیخ و برلین موجود است (فلوگل، I / 446؛ آومر، 305؛ آلوارت، شم 5346؛ 4. شرح احوال ابن سینا كه قفطی و ابن ابی اصیبعه آن را در آثار خود آوردهانـد (نک : قزوینی، 255).
1. تفسیر مشكلات كتاب قانون؛ 2. كتاب الحیوان به فارسی؛ 3. شرح رسالۀ حی بن یقظان ابن سینا (نک : بیهقی، همانجا).
در پایان مقاله.
سیدجعفر سجادی
نگارش بخش موسیقی كتاب نجات و بخش موسیقی دانشنامۀ علائی (فارمر، 219) اطلاع ابوعبید جوزجانی را از مبانی علمی موسیقی دوران اسلامی ایران نشان میدهد. با آنكه نگارشهای موسیقایی ابوعبید را همانند موسیقی ابن سینا و موسیقی نجات را خلاصهای از جوامع علم الموسیقی شفا شناختهاند و حتی موسیقی دانشنامۀ علائی را كه به فارسی است، ترجمهای از موسیقی نجات و در نتیجه خلاصهای از موسیقی شفا پنداشتهاند (دانشپژوه، 71)، از مقایسۀ آنها با یكدیگر میتوان دریافت كه ابوعبید در عین توجه به آثار استاد، مانند هر مؤلف صاحب نظری از اعمال ذوق و سلیقۀ خود غافل نبوده است. به عنوان مثال بعضی از قسمتهای موسیقی شفا (ابن سینا، 7- 9) را مانند مقدمۀ آن كه رنگ فلسفی و تا حدی عبارتپردزی داشته، در موسیقی نجات حذف كرده و در بسیاری از موارد، غیر از تلخیص در آنها تغییراتی نیز داده است. از جمله عبارت آغاز فصل اول از مقالۀ اول موسیقی شفا (همو، 9) را كه در رسم یا تعریف موسیقی بوده و اشارهای به دو مبحث بنیانی «احوال النغم»، یعنی تألیف و «احوال الازمنة» بین نغمهها یا «ایقاع»، یعنی وزنشناسی دارد، در موسیقی نجات به این صورت درآورده است: «ان صناعة الموسیقی یشتمل علی جزئین: احدهما یسمی التألیف موضوعه النغم و تنظیر فی حال التّفاقها و تنافرها والثانی الایقاع و موضوعه الازمنة المتخللة بین النغم» (ابوعبید، ریاضیات، 479) كه در «موسیقی دانشنامۀ علائی» چنین است: «صناعت علم موسیقی دو جزء است: یكی تألیف است و موضوع او نغمههاست و اندر حال اتّفاق ایشان و تلاتّفاق (= تنافر) ایشان نگاه كنند و دوم ایقاع است و موضوع او زمانهاست كه اندر میان نغمهها اوفتد» (همو، «موسیقی ... »، 17). این تعریف، شیواتر، رساتر و سادهتر از تعریف موسیقی شفا است.نمونۀ دیگر تعریف نغمه است در موسیقی نجات كه به جای عبارت نسبتاً پیچیدۀ شفا، «و اعلم ان الصوت من حیث یبقی زماناً محسوساً یسمی نغمة» (ابن سینا، 13)، با بهرهمندی از تعریف فارابی در الموسیقی الكبیر (ص 214) چنین پیراسته است: «النغمة صوت لابث علی حدة و ثقل من الحدة والثقل زماناً ... » (ابوعبید، ریاضیات، 479) و واژۀ «لابث» از مصدر لبث (مكث یا درنگ) كه كشش زمانی را در نغمهها نشان میدهد، از دقت نظر ابوعبید حكایت میكند.همچنین در عوض شرح مبسوط و تاحدی پیچیدۀ مربوط به ابعاد (فواصل) كه در موسیقی نظری قدیم محسوب میشده است، تعریف بعد به شكلی مختصر و مفید چنین آمده است: «مجموع نغمتین مختلفتین بالحدة والثقل» (همانجا) كه مزیت آن بر آنچه در موسیقی شفا (ابن سینا، همانجا) آمده: «و ان مجموع نغمتین متلاصقتین او بینهما نغمة یسمی بُعداً»، به خوبی محسوس است.سپس ابوعبید ابعاد را به طور كلی اشمل دو دستۀ اصلی: متفق و متنافر میداند كه فرقشان در «الذاذ و نفر» یا خوشایندی و ناخوشایندی آنهاست و همین تعریف را در «موسیقی دانشنامۀ علائی» (همانجا) چنین میبینیم: متفق آن بود كه از آن خوش آید نفس را»، «و بهری نامتفق كه او را متنافر گویند» و جالب توجه اینكه ساختار همین تعریف را به صورت اصوات موسیقایی و غیرموسیقایی در فیزیك صوت میتوان پایدار دید (اسماعیل بیگی، 2 / 11).بخش موسیقی دانشنامۀ علائی با آنك شباهت زیادی به موسیقی نجات دارد (دانشپژوه، 70-71)، چون برخلاف بخش موسیقی شفا و نجات به فارسی است، با توجه به كمبود اینگونه آثار، میتواند در حد خود ارزنده و شایان توجه باشد. از ویژگیهای موسیقی دانشنامۀ علائی بیان مفاهیم بنیادین موسیقی سنتی و اصیل ایران، در قالب الفاظ فارسی است كه در آن میان معادلهای فارسی اصطلاحات موسیقایی كمال اهمیت را دارد. به عنوان مثال در تعریف نغمه عبارت: «نغمت آوازی است ایستاده بر تیزی و گرانی، از تیزی و گرانی یك زمان بود» (ابوعبید، همانجا)، صفت «ایستاده» به جای قائم عربی و «تیزی و گرانی» برابر حدّت و ثقل، در اصطلاح موسیقیدانان قدیم و معادل زیری و بمی از زیبایی و شیوایی خاصی برخوردار است.
زیباتر از آن عباراتی است كه در بیان مفهوم «اسباب حدّت و ثقل» یا عوامل زیر و بمی صدا آورده است: «مرگرانی آواز را سببهاست و مرتیزی او را سببهاست و سببهای گرانی آواز همه آن بُوَند كه یاد كنیم: درازی رود و ستبری او و هستی او و فراخی سوراخ نای و دوری آن سوراخ از جایگان دیمن اندر وی و سستی آنچه زخم بر او افتد و متخلخلی او و درشتی او» (همو، «موسیقی ... »، 17- 18) كه در عین اختصار، تعریفی جامع و مانع است. در این عبارات رود به معنی زه یا رودۀ تابیده و جایزگین وتر به اصطلاح قدما، یا سیم در سازها و زخم هم ارز ضربه یا زخمه و مضراب است كه مانند تخلخل به جای سكوت یا فاصلۀ زمانی جلب توجه میكند. به ویژه آنكه با قوانین تارهای مرتعش كه تواتر یا بسامد آنها به 3 عامل: عكس طول، ریشۀ دوم نیروی كشش و عكس ریشۀ دوم جرم مخصوص (چگالی) خطی سیم انطباق دارد (اسماعیل بیگی، 2 / 240-244).
اشارۀ زودگذر ابوعبید جوزجانی به بربط (همان، 26) یا عود (خوارزمی، 238)، از این جهت باید مغتنم شمرده شود كه یادآورسازی است از سازهای باستانی و اصیل ایران (نک : ملكی، 20) كه بعدها سازی آرمانی در كشورهای اسلامی شناخته شده است. ابوعبید (همانجا) با بیان این نكته كه «برو 4 گونه رود بربستهاند»، نشان میدهد كه عود در آغاز دارای 4 رشته یا تار بوده است و سپس میگوید: «و پردۀ خنصر را بر جها یك گاه آلت (= 4/ 1 طول دسته) بربستند تا نغمت مطلق (دست باز) او با نغمت خنصر بر نسبت [مثل] مثلث و ثلث بود» (همانجا). این پرده كه ابوعبید جوزجانی شدی نخستی بار به جای واژۀ دستان از آن یاد میكند و به تعبیر او در 4/ 1 طول دستۀ ساز قرار داشته، صدایی ایجاد میكرده است به نسبت 3/ 1 + 1 یا 3/ 4 صدای پردهای كه از گذاشتن خنصر یا انگشت پنجم دست چپ تولید میشود. موسییقیدانان قدیم و بزرگ ایران از آن به صورت: الذی بالاربعة (فارابی، 323؛ ابن سینا، الشفاء، 19)، الذی بالاربع (ارموی، 12)، ذوالاربع (مراغی، 131؛ بنایی، 14) یاد كردهاند كه شامل 4 نغمه (نت) میشده است، مانند اح در نظام نغمهنگاری ابجدی قدیم و معادل سل ـ دو یا دوـ فادر آوانگاری جدید و معروف به چهارگان یا چهارم درست با نسبت 3/ 4 (خالقی، 202) كه در موسیقی قدیم دوران اسلامی ایران اثر و نقش بسیار مهمی داشته است و برای آن انواع متعدد و گوناگونی قائل بودهاند، چنانكه صفیالدین ارموی، 7 نوع از آن ذكر میكند وهمین انواع چهارگانها بودهاند كه با گونههای مختلف پنجگان تركیب میشده و ادوار (گامها) را تشكیل میدادهاند (بروكشلی، 867-870)، چنانكه گام دوماژور از دو چهارگان دو ـ فا و سل ـ دو تشكیل مییابد. در بخش پایانی «موسیقی دانشنامۀ علائی » (ابوعبید، 22-25) كه همانند جوامع علم الموسیقی شفا به وزنها و آهنگها اختصاص یافته است، با نكتههای شایان توجهی مواجه میشویم، مانند این عبارت: چنانكه گوین تَن تَن تَن و پس فاصله و پس تَن تَن تَن و این كلان خوانند» (ص 24) كه دور نیست منظور از كلان همان بزرگ باشد و با انگارهای چنین:
یا اندكی بعد میگوید: «و فضل میان ایشان به حس اندر نیاید و حكایت یك نغمت چنان كند و مر این را مرغول كردن گویند» (ص 27) كه بعدالقادر مراغی در شرح الدوار (ص 385- 386) به عنوان تحریر یا مرغوله به تفصیل همراه با انواع گوناگونی ذكر كرده است و اكنون نیز در موسیقی آوازی ایران با عنون غلت یا تحریر نقش هنری والایی برعهده دارد.
در پایان لازم است به این نكته اشاره شود كه رسالهای جداگانه در موسیقی در رسائل ابن سینا (1 / 285-296) به چاپ رسیده است كه از مقایسۀ آن با موسیقی نجات معلوم میشود، خلاصه گونهای است از بخش موسیقی نجات نگارش ابوعبید و آگنده از تحریف و تصحیف و اغلاط بسیار (همان، 1 / 286، حاشیۀ 1).
آستان قدس، فهرست؛ ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانباء، به كوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299 ق / 1882 م؛ ابن سینا، رسائل الشیخ الرئیس ابی علی الحسین بن عبدالله سینا، قم، 1400 ق؛ همو، الشفاء الریاضیات، جوامع علم الموسیقی، به كوشش زكریا یوسف، قم، 1405 ق؛ همو، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، به كوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1364 ش؛ ابوعبید جوزجانی، عبدالواحد بن محمد، ریاضیات النجاة (نک : هم ، ابن سینا)؛ همو، مقدمۀ منطق الشفاء ابنسینا، به كوشش قنواتی و دیگران، قاهره، 1371 ق؛ همو، «موسیقی دانشنامۀ علائی»، سه رسالۀ فارسی در موسیقی، به كوشش تقی بینش، تهران، 1371 ش؛ ارموی، عبدالمؤمن بن یوسف، الادوار، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ اسماعیل بیگی، ضیاءالدین، اكوستیك، تهران، 1330 ش؛ بركشلی، مهدی، «موسیقی»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش، ج 1؛ بنائی، علی بن محمد معمار، رساله در موسیقی، تهران، 1368 ش؛ بیهقی، علی بن زید، تتمة صوان الحكمة، لاهور، 1351 ق؛ خالقی، روح الله، نظری به موسیقی، تهران، 1370 ش؛ خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العلوم، به كوشش گوستاو فان فلوتن، لیدن، 1895 م؛ دانشپژوه، محمدتقی، نمونهای از فهرست آثار دانشمندان ایرانی و اسلامی در غناء و موسیقی، تهران، 1355 ش؛ فارابی، محمد بن محمد، الموسیقی الكبیر، قاهره، 1967 م؛ قزوینی، محمد، تعلیقات بر چهار مقالۀ نظامی عروضی، لیدن، 1909 م؛ قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحكماء، به كوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1902 م؛ مدكور، ابراهیم، مقدمه بر الشفاء ابن سینا، قاهره، 1371 ق؛ مراغی، عبدالقادر بن غیبی، شرح ادوار، به كوشش تقی بینش، تهران، 1370 ش؛ معین، مقدمه بر الهیات دانشنامۀ علائی، تهران، 1331 ش؛ ملكی، ایرج، «شاه خسرو و ریدك قبادی»، مجلۀ موسیقی، تهران، 1343 ش، شم 89-90؛ منزوی، خطی؛ نیز:
Ahlward; Aumer, J., Die arabischen Handschriften der K. Hof und Staatsbibliothek in München, Wiesbaden, 1970; Farmer, H. G., A History of Arabian Music, London, 1967; Flügel, G., Arabischen, persischen und türkischen Handschriften … , Wien, 1865; GAS; Rieu, Ch., Catalogue of the persian Manuscripts in the British Museum, London, 1881; Voorthoeve.
تقی بینش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید