ابن هشام، ابومحمد عبدالملک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226105/ابن-هشام،-ابومحمد-عبدالملک
یکشنبه 14 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
اِبْنِ هِشام، ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمَیری (د 213 یا 218 ق / 828 یا 833 م)، محدث، مورخ، ادیب، نسبشناس و تدوینکنندۀ مشهورترین کتاب دربارۀ سیرۀ پیامبر. از زندگی وی آگاهیهای ناچیزی در دست است. نخستینبار در سدۀ 6 ق / 12 م سهیلی (1 / 33، 43) در شرح خود بر سیره و پس از او قفطی (2 / 211-212) اشارههای کوتاهی به زندگی او کردهاند. برخی آگاهیها نیز از طریق ذهبی (10 / 429) به دست میآید. قدیمترین منبع، ابنهشام را به حمیریان یمن نسبت میدهد (سهیلی، همانجا)، اما قفطی (همانجا) این نظر را مبتنی بر حدس و گمان میداند و با استناد به گفتۀ تاریخنگار مصری، ابوسعید عبدالرحمن بن یونس، او را ذُهْلی، منسوب به ذهل ابنمعاویة بن ... ، تیرهای از کِنده، میشمارد (قس: ابراهیم، 2 / 212، حاشیۀ 6). ذهبی (همانجا) ذهلی بودن ابنهشام را صحیحتر میداند و برخی نیز او را مَعافِری و سَدوسی دانستهاند (نک : سهیلی، ذهبی، همانجاها؛ خشنی، 3). به هر حال دلایل روشنی برای تعیین دقیق نسب او در دست نیست (سقا، «ف»). تنها نکتۀ قابل ذکر این است که نمیتوان علاقۀ ابن هشام را به حمیریان نادیده گرفت، زیرا او اثری دربارۀ پادشاهان حمیر تألیف کرده و پدر او نیز به تاریخ این قوم علاقهمند بوده و ابنهشام چند بار وقایعی را از طریق او در این اثر نقل کرده است (نک : التیجان، 173-174، 214، 222). ظاهراً ابنهشام در بصره به دنیا آمده است، اما زمان تولد او به درستی معلوم نیست. تنها میدانیم در میان کسانی که او مستقیماً از آنان روایت کرده، کسی نیست که پیش از نیمۀ سدۀ 2 ق درگذشته باشد و نیز او پیش از مرگ بَکّائی، شاگرد برجستۀ ابن اسحاق (183 ق)، در سنّی بوده است که بتواند متن کامل سیره را از وی اخذ کند (ابنهشام، السیرة، 1 / 5؛ قفطی، همانجا؛ ابنخلکان، 2 / 328). ابنهشام در زادگاه خود پرورش یافت و از آنجا که اکثر رجال سند او در سیره از مردمِ کوفه و بصرهاند (مهدوی، 33)، وی میبایست بخش مهمی از زندگی و آموزشهای خود را در این نواحی گذرانده باشد، چنانکه بکائی را نیز در میان همین رجال میبینیم (نک : ابنخلکان، همانجا؛ برای فهرست کاملی از رجال سند ابنهشام در السیرة، نک : مهدوی، 142-144). از استادان و رجال حدیث او میتوان ابوعبیده معمر بن مثنی (ابنهشام، همان، 1 / 42، 49، 196، جم )، ابوزید انصاری (همان، 1 / 13، 57، 70، جم )، خلف احمر (همان، 1 / 9، 91، 3 / 38، جم ) و هیثم بن عدی (همو، التیجان، 261) را نام برد. همچنین اسد بن موسی اموی را نیز باید از استادان معتبر او به شمار آورد، زیرا ابن هشام التیجان را بیشتر از طریق وی نقل کرده است (نک : ص 9، 73، 97، 118). تاریخ ورود ابنهشام به مصر معلوم نیست، اما میدانیم که وی در اینجا که آخرین منزل سفرهای علمی او بود (قس: سقا، همانجا)، مقیم شد و تا پایان عمر در مصر زیست (قفطی، ذهبی، همانجاها). ابنهشام میبایست پیش از ورود به مصر از بکائی استماع کرده باشد، زیرا وی در مصر سیره را روایت میکرد. از گروه بسیاری که در مجلس حدیث ابنهشام حضور مییافتند، تنها نام برخی به جا مانده است (نک : قاضی عیاض، 3 / 134، 136) که برجستهترین آنان عبدالرحیم بن برقی راوی سیره در مصر است (همو، 3 / 84؛ ابنخیر، 233-236؛ یاقوت، 1 / 574؛ ذهبی، 13 / 48). ابنهشام در ادب و شعر نیز دستی توانا داشت و در این زمینه پیشوای بلامنازع مصر به شمار میآمد. شاید به همین سبب بود که هنگام ورود شافعی در 198 ق / 814م به مصر (اسنوی، 1 / 12؛ قاضی عیاض، 1 / 382)، ابنهشام در دیدار از او درنگ کرد، اما چون یکدیگر را ملاقات کردند، به انشاد شعر برای هم پرداختند و ابنهشام پس از این دیدار شافعی را ستود (ذهبی، 10 / 429؛ ابن کثیر، 10 / 294). توجه ابنهشام را به نسب، ادب، لغت و فصاحت میتوان در آنچه او از امتیازات شافعی دانسته، ملاحظه کرد (نک : قاضی عیاض، 1 / 388؛ ابنحجر، 96). جز لغت آنچه از دانش او در سیره بازتاب یافته، عموماً به احاطۀ وی در نسبشناسی و شناخت گویندگان اشعار باز میگردد. با اینهمه، به نظر مصححان سیره، وی اشعاری از ابناسحاق نقل کرده که آشکارا مجعول و سست است و نتوانسته دربارۀ آنها نظری قطعی ابراز کند (سقا، «ف ـ ص»)، گرچه ابنهشام خود به تأکید گفته که از آوردن چنین اشعاری خودداری کرده است ( السیرة، 1 / 4). وی بنابر گفتۀ سهیلی (همانجا) در 213 ق درگذشت، اما قفطی و ذهبی (همانجاها) نظر سهیلی را مردود دانسته و 218 ق را اختیار کردهاند. قمی (1 / 452) مرثیۀ ابننباته در مرگ جمالالدین عبداللـه ابنهشام (نک : نباته، 466) را به خطا رثای شاعر در حق این ابنهشام دانسته است.
1. السیرة النبویة (ﻫ م) که معمولاً سیرة ابنهشام نیز خوانده میشود (نک : قفطی، 2 / 212؛ ابنخلکان، 3 / 177؛ ابنکثیر، همانجا). متن سیره به صورتی که در چاپهای مختلف مشاهده میشود، به ابواب و فصول تقسیم نشده است و عنوانهایی هم که بعدها به بخشهای مختلف آن دادهاند، تنها بازگوکنندۀ وقایع بخشهاست و آنها را به یکدیگر پیوند نمیدهد. این کتاب همواره مورد توجه و استفادۀ مسلمانان بوده است؛ 2. التیجان فی ملوک حمیر که از آن با نام التیجان لمعرفة ملوک الزمان فی اخبار قحطان (GAS, I / 299)، یا شرح انساب حمیر و ملوکها (قفطی، ابنخلکان، همانجاها) نیز یاد میشود. بخشی از اخبار این کتاب هم از طریق بکائی و ابناسحاق روایت شده است (نک : ص 75، 84، 137، 185، 222، 303)، اما پایۀ روایت آن بر احادیث اسد بن موسی قرار دارد. بنابراین، التیجان را باید حاصل دوران اقامت ابنهشام در مصر دانست (قس: ذهبی، 10 / 162-163). این اثر نه از نظر مطالعۀ زندگی ابنهشام ــ مثلاً در رجال حدیث او و نحوۀ نگرش به تاریخ ــ و نه مستقلاً چنانکه باید مورد بررسی قرار نگرفته است (قس: GAS، همانجا). اهمیت و ویژگی التیجان در این است که میان حوادث تاریخی و قصص دینی، خرافه و اسطوره جمع کرده است و از نظر پیدایش و شیوۀ روایت قصۀ عربی درخور توجه است (مقالح، 7- 8). التیجان به لحاظ احتوا بر حکایات مربوط به پیدایش زبان عرب و فارسی (ص 43، 106، 107) و همچنین شهرها، نژادها و پادشاهان ایرانی (ص 114، 232-237، 245-246، 251، 315-317) نیز منبع قابل مطالعهای است. این اثر یک بار به کوشش فریتس کرنکو در حیدرآباد (1347 ق) و بار دیگر به کوشش عبدالعزیز مقالح در صنعا (1979 م) به چاپ رسیده است؛ 3. کتاب فی شرح ما وقع فی اشعار السیر من الغریب (سهیلی، همانجا)، که در دست نیست.
ابراهیم، محمد ابوالفضل، حاشیه بر انباه الرواة (نک : قفطی در همین مآخذ)؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، توالی التأسیس، به کوشش ابوالفداء عبداللـه قاضی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن خیر، محمد، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، 1963 م؛ ابن کثیر، البدایة؛ ابن نباته، محمد بن محمد، دیوان، قاهره، 1323 ق / 1905 م؛ ابنهشام، عبدالملک، التیجان، به کوشش عبدالعزیز مقالح، صنعا، 1979 م؛ همو، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش عبداللـه جبوری، بغداد، 1390 ق / 1970 م؛ خشنی، ابوذر بن محمد، شرح السیرة النبویة، قاهره، 1329 ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ سقا، مصطفی، مقدمه بر السیرة (نک : ابنهشام در همین مآخذ)؛ سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف، به کوشش عبدالرحمن وکیل، قاهره، 1387 ق؛ قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیر محمود، بیروت / طرابلس، 1387 ق / 1967 م؛ قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1371 ق / 1952 م؛ قمی، عباس، الکنی و الالقاب، تهران، 1397 ق؛ مقالح، عبدالعزیز، مقدمه بر التیجان (نک : ابنهشام در همین مآخذ)؛ مهدوی، اصغر، مقدمه بر خلاصۀ سیرت رسولاللـه، تلخیص شرفالدین محمد بن عبداللـه، تهران، 1368 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
GAS.
محمد مهدی مؤذن جامی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید