صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / اترار /

فهرست مطالب

اترار


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : جمعه 2 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اُتْرار، شهری باستانی در آسیای مركزی. این شهر در منابع به نامهای تُراربند، تَربند (BSE3, XIX / 12) و نیز فاراب آمده است و اكنون شهركی است در مسیر وسطای سیر دریا (سیحون)، ‌در نزدیكی ملتقای آن با رود اَریس، واقع در 7 كیلومتری ایستگاه راه آهن تیمور در جنوب جمهوری قزاقستان (همانجا؛ BSE2, XXXI / 431). دربارۀ‌ قدمت این شهر اختلاف نظر وجود دارد. در چاپ دوم «دائرةالمعارف بزرگ شوروی» قدمت اترار از سدۀ 4 ‌ق‌م و در چاپ سوم آن از سدۀ نخست ق‌م آمده است (همانجاها). به نوشتۀ یاقوت پیش از او این نام وجود داشته و به دو صورت اطرار و اترار نوشته می‌شده (1 / 310).
نام اترار نخستین‌بار در آثار جغرافی‌نگاران اسلامی سدۀ 3 ق / 9 م آمده است (BSE2، همانجا). گویا این شهر كهن تا سدۀ 10 ق / 16 م وجود داشته و مدت 10 قرن تا سدۀ 9 ق / 15 م یكی از مراكز عمدۀ بازرگانی ایران با آسیای مركزی، سیبری، چین و مغولستان بوده است (BSE3، همانجا). گروهی از مؤلفان اترار را با فاراب یا باراب كه در حدودالعالم به صورت پاراب (گ 9 ب) آمده، یكی دانسته‌اند كه البته نباید آن را با فاریاب یكی دانست. ابوالفداء به نقل از ابن حوقل فاراب را همان اترار (اطرار) و به عنوان ناحیه‌ای آورده و كدر را شهری در این ناحیه خوانده است (ص 492). لسترنج می‌نویسد در كنارۀ خاوری سیحون بلافاصله پایین ملتقای رودخانۀ چیمكنت به رود سیحون، شهری در معبر سیحون وجود داشت كه اول موسوم به باراب یا فاراب بود، ولی بعدها اترار نامیده شد. فاراب یا باراب هم بر شهر و هم بر ولایت آن اطلاق می‌شده است (ص 484-485). 
بارتولد كدر را كه قصبه‌ای بزرگ در نزدیكی فاراب بود، با اترار یكی دانسته و نوشته است كدر بعدها اترار نامیده شده است (III / 525). به گفتۀ كرامرز اترار محتملاً‌ همان شهری است كه جانشین شهر قدیمی كدر شده و تختگاه ناحیۀ فاراب بوده (EI1) و مقدسی (ص 273) آن ناحیه را رستاق خوانده است. حمدالله مستوفی هنگام بر شمردن بلاد مشهور ماوراءالنهر از اترار و فاراب جداگانه یاد كرده است (3 / 261). مقدسی كه فاراب را بزرگ‌ترین شهر ولایتی به همین نام دانسته، نوشته است كه این شهر بزرگ حدود 000‘70 سكنه دارد و نیز دژی دارد كه جامع و بازار و كهندژ در آن است و بیشتر بازارها در حومۀ ‌آن است (همانجا).
برپایۀ منابع موجود به نظر می‌رسد كه شهرهای اترار و فاراب از قدیم وجود داشته‌اند و اترار در زمان چنگیز ویران گردیده و در عهد تیمور دوباره آباد شده بوده است. هم اكنون ویرانه‌های شهر قدیم اترار باقی است و شهر جدید به همین نام یكی از شهرهای جمهوری تركستان به شمار می‌رود، اما فاراب‌ در زمان مقدسی و نیز یاقوت و حمدالله مستوفی و تا پایان سدۀ 8 ق / 14 م وجود داشته است. پس از آن ذكری از این شهر در منابع دیده نمی‌شود. 
در دوران فرمانروایی سلطان محمد خوارزمشاه اترار شهری مرزی بود و او مدتی شمال رود سیحون ازجمله اترار را در اختیار داشت (گروسه، 385-386). راه بازرگانی سرای، سرای جیك و خوارزم از طریق اترار به آلمالیق در قزاقستان كنونی می‌رسید (بارتولد، II(1) / 712). از چاچ (تاشكند) نیز راهی بوده به سمت شمال تا اسپیجاب كه دو شاخه می‌شده است. یك راه در جهت غربی به فاراب (اترار) می‌رفت و راه دیگر به سوی طراز كشیده شده بود (لسترنج، 488).
شهر مرزی اترار را سلطان محمد خوارزمشاه در اوایل سدۀ 7 ق / 13 م از قراختاییان گرفته بود و تا دوران حملۀ مغول در تصرف وی قرار داشت، به نوشتۀ جوینی، در ربیع‌الاول 607 ق / سپتامبر 1210 م بود كه سلطان اترار را متصرف شد (2 / 77-81 و حاشیۀ ص 76؛ نک‍ : میرخواند، 4 / 390-392). اختلاف میان سلطان محمد و ناصر خلیفۀ عباسی سبب شد كه سلطان از ائمۀ ممالك فتوا بگیرد كه عباسیان در خلافت بر حق نیستند و حق از آنِ سادات حسینی است. متعاقب آن سلطان در 614 ق / 1217 م به بغداد لشكر كشید، ولی برف و بوران سبب هلاك گروهی كثیر از لشكریان و نیز چهارپایان شد و خوارزمشاه ناگزیر بازگشت (رشید الدین، 1 / 340-341؛ بناكتی، 239-240).
در این دوران اینالجق یكی از خویشاوندان تَركان خاتون مادر سلطان محمد كه لقب غایر خان داشت، امیر اترار بود (جوینی، 1 / 60). در 615 ق كاروان بزرگی مركب از 450 بازرگان مسلمان همراه با سه تن ایلچی به نامهای محمود خوارزمی، علی خواجۀ بخاری و یوسف كنكا اتراری همراه با پیامی از سوی چنگیزخان عازم سرزمین خوارزمشاه شدند و چون به اترار رسیدند، غایرخان به سبب آنكه بازرگانان و ایلچیان را جاسوس می‌پنداشت و یا به سبب طمع در اموال بازرگانان ایشان را بازداشت كرد و به سلطان محمد نامه فرستاد. سلطان نیز «بی‌تفكر به اباحت خون ایشان مثال داد». غایرخان نیز بازرگانان مزبور را بی‌مال و جان كرد. یكی از آنان گریخت وماجرا را با چنگیز در میان نهاد (همو، 1 / 60، 61؛ رشیدالدین، 1 / 342-344). این امر چنگیز را خشمگین ساخت و او را به انتقام‌جویی واداشت. در 615 ق لشكریان چنگیز به حركت درآمدند و در 616 ق به كرانۀ سیر دریا و شهر اترار رسیدند (همو، 1 / 430) كه حصار و بارویی مستحكم داشت. چنگیز فرزندان خود جوجی، جغتای و اكتای را مأمور محاصره و فتح اترار كرد و خود عازم بخارا شد (همو، 1 / 353، 430؛ جوینی،1 / 62، 64). محاصرۀ اترار 5 ماه به 
درازا كشید. از نوشته‌ها چنین برمی‌آید كه میان قراچۀ حاجب و غایر خان خلاف افتاد. قراچه به تابیعت و تسلیم شهر رضایت داد، ولی غایر خان كه مرگ خود را قطعی می‌دانست، با تسلیم شهر مخالفت ورزید. قراچه شبانگاه با لشكریان خود اترار را ترك گفت و از دروازۀ شهر بیرون رفت. با این وصف مغولان او و سپاهیانش را از دم تیغ گذراندند و به درون شهر رخنه كردند و مردم را دسته دسته چون رمۀ گوسفند از شهر بیرون راندند و كشتند و هر آنچه بود، غارت كردند. غایر خان با گروهی از سپاهیان خود درون قلعه پناه گرفتند. لشكریان پنجاه پنجاه بیرون می‌آمدند، جنگ می‌كردند و كشته می‌شدند. یك ماه جنگ بر این روال ادامه یافت. سرانجام غایر خان با دو تن از یاران خویش بر بام رفتند تا آن دو تن نیز كشته شدند. از آن پس غایر خان بر سر مغولان خشت می‌افكند. عاقبت مغولان به فرمان جوجی بارو و حصار اترار را باخاك یكسان كردند و غایر خان را دستگیر نمودند و در كول سرای قره قوم كشتند (رشیدالدین، 1 / 353-354، 521-522). این واقعه كه در تاریخ به حادثۀ ‌اترار مشهور است، بهانه‌ای برای حملۀ ‌گستردۀ مغولان طی سالهای 616 تا 618 ق / 1219 تا 1221 م به آسیای مركزی و الحاق آن به امپراتوری مغولان شد (BSE2, XXXI / 431). چندی بعد كه هلاكو سفیرانی نزد برادر خود قوبیلای قاآن به چین فرستاد، آنان از راه كاروان‌رو اترار كه از آلمالیق و اویغورستان و بش‌بالق و تورفان (كه آن زمان قراخوجا نامیده می‌شد) می‌گذشت، عبور كردند و به چین رفتند (گروسه، 504).
در اواخر سدۀ 7 ق / 13 م كوششهایی برای بازسازی و احیای اترار صورت گرفت، ولی شهر هرگز وضع پیشین را بازنیافت (BSE2، همانجا). تیمور در اواخر زندگی هنگامی كه قصد حمله به ختا و چین را داشت، ازسیحون گذشت و در 12 رجب 807 به اترار رسید و در سرای بیردی بیگ سكنی گزید و شاهزادگان، امیران و خاصان تیمور نیز هر یك به خانه‌ای فرود آمدند (یزدی، 2 / 458). از این نوشته می‌توان دریافت كه اترار با وجود ویرانیهای فراوان عهد مغولان، از نو جان گرفته و به شهری نسبتاً آباد بدل گردیده بود. نكتۀ دیگر آنكه اترار همانگونه كه از سوی مغولان سرآغازی برای تعرض به سرزمین ایران به شمار می‌رفت، مبدأ و پایگاهی برای حمله به ختا و چین نیز بود؛ چه، تیمور می‌خواست لشكركشی به ختا را ازهمین نقطه آغاز كند، ولی اجل مهلتش نداد و در اترار بدورد حیات گفت (همو، 2 / 469).
از سدۀ 10 ق / 16 م اترار طریق زوال و انحطاط پیمود و ساكنانش به‌تدریج آنجا را ترك گفتند و از سكنه خالی شد. اكنون تنها ویرانه‌هایی از شهر قدیمی اترار برجای مانده است (BSE2; BSE3, XIX / 12، همانجا؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ‌فاراب). 

مآخذ

 ابوالفداء‌، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840 م؛ بناكتی، داوود بن محمد، تاریخ، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1348 ش؛ جوینی، عطاملك بن محمد تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن، ج 1، 1329 ق / 1911 م، ج 2، 1334 ق / 1916 م؛ حدودالعالم، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به كوشش بهمن كریمی، تهران، 1338 ش؛ گروسه، رنه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمۀ عبدالحسین میكده، تهران، 1353 ش؛ مقدسی، محمد ابن احمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ میرخواند، محمد بن خواوندشاه، تاریخ روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛ یاقوت، بلدان؛ یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، به كوشش محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ نیز:

Bartold, V. V., Sochineniya, Moscow, vol. II(1), 1963, vol. III, 1965; BSE2; BSE3; E1; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Cliphate, London, 1966. 

عنایت‌الله رضا

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: