صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / ابو لؤلؤ /

فهرست مطالب

ابو لؤلؤ


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَبولؤْلؤ (د 23 ق / 644 م)، قاتل عمر بن خطاب. از زندگی او هیچ دانسته نیست و شهرت او تنها به دلیل قتل عمر است. بیشتر منابع نام او را فیروز ضبط كرده‌اند (مثلاً نك‍ : حسان بن ثابت، 1 / 273؛ ابن حبیب، «اسماء»، 155؛ ابن قتیبه، 183). دربارۀ اصل و نسب و اعتقاد او میان منابع، اشتراك اندكی دیده می‌شود. منابع متأخرتر نیز جز تكرار گفته‌های منابع پیشین كمتر اطلاع سودمندی به دست می‌دهند. بنابر خبر مشهوری، او از مردم نهاوند بود كه در جنگ به دست مسلمانان اسیر شد و به غلامی مغیرة بن شعبه فرمانروای كوفه درآمد (ابن سعد، 3 / 341، 347؛ ابوالعرب، 67، به نقل از ابن‌اسحاق). در منابع كهن‌تر او را مجوسی شمرده‌اند (ابن ‌حبیب، المحبر، 14؛ ابن‌شبه، 3 / 913؛ مسعودی، 2 / 329). با اینهمه گروهی دیگر از مورخان او را مسیحی دانسته‌اند (نك‍ : طبری، 4 / 190؛ ابن‌عبدریه، 4 / 272). بنابر نقل نه چندان قابل اعتماد طبری (4 / 136) از سیف بن عمر، ابولؤلؤ نخست به اسارت رومیان درآمد و سپس مسلمانان او را اسیر كردند.
دربارۀ انگیزۀ قتل عمر به دست ابولؤلؤ، همسانی چندانی در منابع تاریخی وجود ندارد. بنابر كهن‌ترین روایات، مغیرة بن شعبه از كوفه نامه‌ای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری، و درودگری بهره‌مند شوند. عمر با آنكه ورود غیرعرب را به مدینه ممنوع شمرده بود، موافقت كرد. پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود مغیره شكایت كرد كه خراجی سنگین بر او بسته است، ولی خلیفه شكایت او را روا ندانست و ابولؤلؤ كه از بی‌اعتنایی خلیفه در خشم شده بود، كلمات تهدیدآمیزی بر زبان راند. چندی پس از آن گفت‌وگو، ابولؤلؤ در مسجد كمین كرد و هنگام نماز صبح عمر را از پای درآورد و پس از آنكه چند نفر دیگر را هم زخم زد، خودكشی كرد (ابن سعد، 3 / 345؛ ابن‌شبه، 3 / 896- 899؛ طبری، 4 / 190-191؛ دربارۀ دیگر روایات، نك‍ : ابن شبه، 3 / 893؛ ابن اعثم، 1 / 323).
از دیگر نظراتی كه دربارۀ انگیزۀ قتل عمر گفته شده، این است كه برخی از بزرگان صحابه كه از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشۀ قتل خلیفه را طرح كردند و ابولؤلؤ تنها وسیلۀ اجرا بوده است ( ایرانیكا، I / 334). شواهدی نیز در دست است كه نشان می‌دهد كسانی از پیش در این‌باره به خلیفه هشدارهایی داده بوده‌اند (نك‍ : احمد بن حنبل، 1 / 15؛ ابن شبه، 3 / 891)، با اینهمه، به روایاتی كه ماجرای قتل عمر را افسانه‌آمیز كرده است، نمی‌توان اعتماد كرد (مثلاً نك‍ : ابن اعثم، 1 / 325؛ طبری، 4 / 191؛ ابوالعرب، 73؛ ابن عساكر، 13 / 169).
به هر روی، پس كشته شدن عمر، عبدالرحمن بن عوف (زبیری، 355: عبدالرحمن بن ابی‌بكر) مدعی شد كه موضوع قتل عمر، توطئه‌ای میان ابولؤلؤ و دو تن دیگر به نامهای هرمزان و جُفینه بوده است. به همین سبب عبیدالله بن عمر، آن دو، و نیز دختر خردسال ابولؤلؤ را به خونخواهی پدر كشت (ابن سعد، 3 / 350؛ ابن قتیبه، 187؛ یعقوبی، 2 / 160-161؛ طبری، 4 / 240) و از آنجا كه چنین اتهامی ثابت نشده بود، مسألۀ بی‌اعتنایی عثمان، خلیفۀ جدید، در برابر قتل اینان (نك‍ : بلاذری، 5 / 24؛ قس: ابوالعرب، 70)، بعدها به منازعات كلامی نیز كشیده شد (نك‍‍ : ابوالقاسم كوفی، 68- 69؛ سید مرتضی، 4 / 303-304؛ ابن عربی، 62، 106- 108).
گفتنی است كه نه تنها برخی از منابع متأخر (خواندمیر، 1 / 489؛ شوشتری، 1 / 87)، از وجود قبری منسوب به ابولؤلؤ در كاشان خبر داده‌‌اند، بلكه صاحب مجمل ‌التواریخ و القصص (تألیف ح 520 ق) به نقل از مأخذی قدیم‌تر، ابولؤلؤ را از مردم فین كاشان دانسته است (ص 280).

مآخذ

ابن اعثم كوفی، احمد، الفتوح، بیروت، 1404 ق / 1986 م؛ ابن حبیب، محمد، «الاسماء المغتالین»، نوادر المخطوطات، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1374 ق / 1954 م؛ همو، المحبر، به كوشش ایلزه لیشتن ا شتتر، حیدرآباد، 1361 ق / 1942 م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛ ابن‌شبه، عمر، تاریخ، المدینة المنورة، به كوشش فهیم محمد شلتوت، جده، 1399 ق / 1979 م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1940 م؛ ابن عربی، محمد، العواصم من الفواصم، ‌به كوشش محب‌الدین خطیب، قاهره، 1371 ق؛ ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق، نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث استانبول، شم‍ ‍2887؛ ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960 م؛ ابوالعرب، محمد، المحن، به كوشش یحیی جبوری، بیروت، درالمغرب الاسلامی؛ ابوالقاسم كوفی، علی، الاستغاثة، قم، دارالكتب العلمیة؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به كوشش گویتین، بیت‌المقدس، 1963 م؛ حسان بن ثابت، دیوان، به كوشش ولید عرفات، لندن، 1971 م؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1330 ش؛ زبیری، مصعب، نسب قریش، به كوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1953 م؛ سیدمرتضی، علی، الشافی، به كوشش عبدالزهراء حسینی، تهران، 1407 ق / 1987 م؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، 1365 ش؛ طبری، تاریخ؛ مجمل التواریخ والقصص، به كوشش ملك‌الشعراء بهار، تهران، 1318 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به كوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1384 ق / 1964 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر؛ نیز:

Iranica.

حسن یوسفی اشكوری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: