صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن عسال /

فهرست مطالب

ابن عسال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ عَسّال، نام مشترک اعضای خاندانی مسیحی از قبطیان که افراد شاخص آن در سدۀ 7ق / 13م می‌زیسته‌اند و به «اولاد عسال» نیز مشهور بوده‌اند. نسب ایشان به ابوبشر یوحنا ملقب به «کاتب مصری» بازمی‌گردد که ظاهراً در سدۀ 5ق / 11م می‌زیسته است (مالون، 516؛ گراف، «خاندان»، 134). فرزندان عسال در میان نویسندگان قبطی سده‌های میانه از اهمیت بسزایی برخوردارند و تألیفات ایشان در زمینه‌های متنوع دینی و ادبی که به زبان عربی پرداخته شده، در ادبیات مسیحی مشرق زمین جایگاه ویژه‌ای دارد. از سوی دیگر، القاب و مناصب دیوانی اولاد عسال در دستگاه ایوبیان ــ در حالی که این سلسله در طول حیات خود به سختی با صلیبیان درگیر جنگ بوده‌اند ــ می‌تواند نشانه‌ای از وفاداری ایشان به حکومت و مردم مسلمان مصر تلقی شود. علت این رفتار را باید در اختلافات فرقه‌ای میان قبطیان و صلیبیان و مستقل بودن سیاست رهبری قبطیان مصر از مسیحیت غرب، جست‌وجو کرد.
به هر روی، به رغم اهمیت این خاندان، دانسته‌های ما دربارۀ ایشان بسیار اندک است. در نگرشی به تاریخچۀ آشنایی با اولاد عسال باید گفت صرف‌نظر از پاره‌ای اطلاعات موجود در لابلای آثار خود ایشان و برخی منابع مصری نزدیک به عصر آنان، گویا نویسندگان متأخرتری که به مناسبت بحث در تاریخ مسیحیان مصر یا مستقلاً از تألیفات ابن عسال، نام برده‌اند، تصور نمی‌کرده‌اند که «ابن عسال» عنوان بیش از یک تن بوده باشد. حتی هنگامی که رنودو در 1713م در «تاریخ بطریقان اسکندریه» ابراز داشت که که ابن عسال نام مشترک دو برادر (ابواسحاق و ابوالفضائل) بوده که هر یک تألیفاتی داشته‌اند، گفتۀ وی در 1742م مورد پذیرش استفان عواد سمعانی در «فهرست نسخه‌های خطی شرقی کتابخانۀ لاورنتیانا» قرار نگرفت (نک‍ : مالون، 509-511؛ قس: آلوارت، IX / 551، که به نقل از مصباح الظلمۀ ابن کبر آن دو را از یکدیگر متمایز کرده است). در 1877م اشتاین اشنایدر، نام ابوالفرج هبة‌الله ابن عسال و برادرش مؤتمن الدوله ابواسحاق را صرفاً به عنوان بدل و بدون تصریح به تمایز آنان در کنار هم آورد (ص 86). در 1894م ریو به دنبال بررسی برخی نسخه‌های خطی در «فهرست نسخه‌های خطی موزۀ بریتانیا» اعلام داشت که «ابن عسال» عنوان سه برادر بوده است (ص 18، جم‍ ‌). گویا گفتۀ ریو بیشتر از رنودو پذیرش یافت، چنانکه در 1900م انعکاس آن در مقدمۀ چاپ نخست مجموعۀ قوانین صفی ابن عسال در قاهره به چشم می‌خورد (نک‍ : سرکیس، 1 / 183). در 1905م آلکسی مالون در مقالۀ «ابن عسال، سه نویسنده با این نام» در «مجلۀ آسیایی» با تکیه بر گفتار مورخان و اطلاعات داده شده در نسخه‌های خطی آثار فرزندان عسال سخن ریو را تأیید نمود و از آن پس با ثابت دانسته شدن تمایز این سه، به دیگر اعضای خاندان نیز پرداخته شد. در 1943م هیگینز طی مقاله‌ای در «مجلۀ بررسیهای الهیات» فرض تازه‌ای مطرح کرد، مبنی بر اینکه جز اولاد عسال شناخته شده در سدۀ 7ق / 13م، این عنوان در سدۀ 5ق / 11م نیز احتمالاً مصادیقی داشته است، ولی عزیز عطیه فرض او را به جهت ناکافی بودن دلایل مورد تردید قرار داده است (EI2). وجود شخصی قبطی با عنوان «ابن عسال سبط بطرس سدمنتی»، مؤلف تریاق العقول (نک‍ : گراف، «فهرست»، 146)، ظاهراً موجب شده تا برخی چون لوئیس شیخو اولاد عسال را از خانوادۀ بطرس سدمنتی که در اواسط سدۀ 13م در فیوم می‌زیسته است، بدانند و تصور کنند که اصل خاندان عسال از سدمنت (در مصر میانه بین فیوم و ریف) بوده است و در تاریخی نامعلوم به قاهره منتقل شده‌اند (شیخو، 360؛ بستانی، 3 / 378؛ EI2). در اینجا یادآوری می‌شود که نسبت عسال در مصر، حتی میان مسلمانان نسبتی رایج بوده است (مثلاً نک‍ : سمعانی، 9 / 291؛ مقریزی، 1 / 332).
به هر حال افراد شناخته‌تر خاندان عسال عبارتند از: صفی، اسعد، مؤتمن و امجد، پسران ابوالمفضل (ابوالفضل) اسعد ملقب به فخرالدوله، فرزند ابواسحاق ابراهیم ملقب به مؤتمن، پسر ابوسهل جرجیس بن ابی بشر یوحنا (نک‍ : مالون، ,516 512-513؛ گراف، «خاندان»، 134). القاب فخرالدوله و مؤتمن برای پدر و پدربزرگ حکایت از ارج اجتماعی آنان دارد.

1. صفی (الدوله) ابوالفضائل ماجد

 برادر ارشد از فرزندان فخرالدوله گردآورندۀ قوانین کلیسایی و فیلسوف. دربارۀ آغاز زندگی‌ او چيزی نمی‌‌دانيم‌. وی‌ از حدود 1235م ‌به ‌تأليف ‌آغاز كرده (گراف‌، «تاريخ‌»، II / 388) و در 1239م ‌آن ‌اندازه ‌در مجامع ‌قبطی‌ مورد توجه ‌بوده ‌كه‌ در انجمنی ‌كه ‌برای ‌رسيدگی ‌به ‌وضع ‌بطريق ‌سيريل‌ بن‌ لقلق ‌تشكيل ‌شده ‌بود، نقش ‌حسّاسی‌ بر عهدۀ او گذاشته ‌شده ‌است‌. سيريل ‌كه ‌با نيرنگ ‌به‌ مقام‌ بطريقی ‌دست ‌يافته ‌بود، تحت‌ فشار سران ‌مذهبی ‌قبطيان ‌ناچار شد انجمنی‌ در قاهره ‌تشكيل‌ دهد تا به ‌تخلفات‌ او رسيدگی‌ نمايد و برخی ‌اصلاحات ‌دينی ‌انجام‌ دهد. در اين ‌جلسه ‌صفی‌ مأمور شد تا قوانين‌ و سنن‌ كليسايی‌ قبطی را گردآورد. اين ‌مجموعه ‌قوانين ‌كه ‌گاه ‌به‌ نام ‌وی ‌«المجموع‌ الصفوی‌» خوانده ‌شده‌، نقطۀ عطفی ‌در آثار شرعی قرون ‌وسطايی‌ قبطی تلقی ‌شد و چنان ‌در جامعۀ مسيحی ‌مصر مقبول‌ افتاد كه ‌حتی ‌امروزه بر كليسای‌ قبطی‌ حاكم‌ است‌. از مشخصات ‌اين اثر اين ‌بود كه ‌ضمن ‌جامعيت‌، مراجعه‌كننده‌ را از رجوع ‌به ‌كتب ‌نه ‌چندان‌ سهل‌الوصول ‌پيشين ‌بی‌‌نياز می‌‌كرد (مالون‌، 526؛ گراف‌، «تاريخ‌»، II / 387؛ اسكندر، 313, 315؛ لاروك‌، 312).
بايد گفت مجموعه قوانين صفی حتی مرزهای مصر را درنورديده و كليساهای مجاور را نيز تحت نفوذ خود گرفته است. در شرق مديترانه در دورۀ مماليك (690-922ق / 1291-1516م) كه جامعۀ مسيحی مارونی در پی جنگهای صليبی و شدت عمل اميران مملوك محدود شده و اين محدوديت نوعی استقلال سياسی بدان بخشيده بود، بطريقان و اسقفان مارونی قدرت قضايی زيادی به دست آوردند و در پی دردست گرفتن محاكم، سران مذهبی به اين نكته پی بردند كه منابع شرعی پيشين كارآيی لازم را ندارد، پس روی به مصر آورده، قوانين كليسای قبطی گردآورندۀ ابن عسال را در كليسای مارونی پذيرفتند (الحائك، 249).
از ديگر سو، مسيحيان اتيوپی كه از ديرزمانی پيش از سدۀ 13م پيوسته با كليسای قبطی در تماس تنگاتنگ بوده و از آن الهام می‌گرفته‌اند (ليتمان،58)، مجموعه قوانين ابن عسال را با نام «قوانين شاهان» به اتيوپيايی (جعزی) ترجمه كردند و به عنوان مستند، مورد عمل قرار دادند. در واقع بايد گفت اين متن تنها منبع اصلی است كه می‌توان آن را قوانين كليسای اتيوپی ناميد. براساس تحقيقات كونتی روسينی زمان اين ترجمه به سدۀ 14م می‌رسد، ولی گاه تاريخ آن را به سده‌های 15 و 16م نيز رسانده‌اند (گراف، «تاريخ»، II / 402-403؛ مالونی، 587؛ بروكهاوس، II / 15). متن اتيوپيايی و ترجمه‌ای از آن به ايتاليايی به ترتيب در 1897 و 1899م در رم به كوشش گوئيدی به چاپ رسيده است. نسخه‌های موجود از اصل عربی مجموعه قوانين صفی با يكديگر تفاوتهايی دارند و تقريباً به دو دسته تقسيم می‌شوند. (برای تفصيل مطالب، نك‍ : گراف، «تاريخ»، II / 398-403). اين اثر چندين بار در قاهره با عنوانهای گوناگون، از جمله در 1900م، و نيز به كوشش جرجيس فيلوثاوس عوض در 1908م و به كوشش مرقس جرجيس در 1927م به چاپ رسيده است .
از ديگر آثاری كه برای صفی برشمرده‌اند، می‌توان اين موارد را نام برد: 1. الدفاع عن الانجيل، چ سمير خليل جرجيس در المنارة، 1983م، شم‍ 24؛ 2. الفردوس الاعلی، چ قاهره، 1912م؛ 3. فصول مختصرة فی التثليث و الاتحاد، چ قاهره، 1921م؛ 4. الصحاح فی الرد علی النصاح، كه ابن كبر در فهرست آثار صفی از آن ياد كرده و نسخه‌های خطی آن در كتابخانه‌های مختلف در بيروت، واتيكان و غير آن موجود است (نك‍ : مالون، 521, 524؛ گراف، «تاريخ»، II / 390)؛ 5. كلندار الكنيسة، كه نسخ خطی آن در لندن و واتيكان يافت می‌شود (بستانی، 3 / 378؛ برای اطلاع بيشتر دربارۀ آثار وی، نك‍ : گراف، همان ، II / 388-403).

2. اسعد ابوالفرج هبةالله

 برادر كوچك‌تر صفی، زبان‌شناس. او مدتی در دمشق به تحصيل پرداخت و سپس به مصر بازگشت. با علاقه ای كه به ادب داشت، مجموعه‌ای غنی از كتب گردآورده بود كه برخی از آنها را به دست خود استنساخ كرده و بعضی پيشكش دوستان وی بود. اين كتابخانه تا مدتها پس از مرگ وی در مجامع علمی آوازه‌ای داشت. تاريخ استنساخهای او در فاصلۀ 1231-1253م بوده است و وفات او می‌بايست در فاصلۀ 1253-1260م واقع شده باشد (نك‍ : گراف، «خاندان»، 130، «تاريخ»، II / 403). 
از تأليفات اوست: 1. مقدمة فی نحو اللغة القبطية، در دستور زبان قبطی به عربی كه نسخه‌های متعددی از آن در كتابخانۀ ملی پاريس، موزۀ بريتانيا، دارالكتب مصر و جز آن پراكنده است (مالون، 522؛ سيد، 3 / 99؛ گراف، همان، II / 404-405). نقدی بر متن عربی اناجيل اربعه و مقابلۀ آن با متنهای قبطی، سريانی و يونانی كه بر آگاهی او به اين زبانها گواهی دارد و نسخه‌های خطی آن در كتابخانه‌های آمبروزيانا، موزۀ بريتانيا، واتيكان و ديگر جايها نگهداری می‌شود (مالون، 523؛ گراف، همان ،II / 407؛ بستانی، 3 / 378؛ نيز نك‍ ‍: خالدوف ، شم‍ 10373)؛ 3. ارجوزه‌ای در مواريث، كه در 1908 و 1927م به همراه مجموعه قوانين صفی به چاپ رسيده است (قس: تروپو، شم‍ 6502، كه آن را به صفی نسبت داده است)؛ 4. رساله ای در باب نفس، كه گراف در 1940م طی مقاله‌ای در اورينتاليا متن آن را گزارش كرده و در «تاريخ» (II / 403-404) به بررسی اجمالی و ارائۀ نسخۀ آن پرداخته است (برای اطلاع بيشتر دربارۀ آثار وی، نك‍ : گراف، همان، II / 403-407).

3. مؤتمن (الدوله يا الدين المسيحی) ابواسحاق ابراهيم

 برادر كوچك‌تر صفی و اسعد، متكلم و زبان‌شناس . او نيز چون برادرش مدتی در سوريه به تحصيل اشتغال داشت و پس از چندی به وطن مراجعت كرد. در حدود 1237-1238م سفر ديگری به سوريه نمود، ولی حادثه‌ای ناگوار تمام نوشته‌هايش را از بين برد و او احتمالاً در حدود 1240م به مصر بازگشت (گراف، همان، II / 402؛ قس: مالون، 520). گويا مؤتمن در 1259م پيش‌نويس اثر مهم خود مجموع اصول الدين و مسموع محصول اليقين را فراهم آورده بود (اشتاين اشنايدر، 86؛ گراف، همان، II / 409). اين كتاب در اصول عقايد يعقوبی نوشته شده و در آن به حملات مسلمانان، نسطوريان، ملكائيان و يهوديان پاسخ گفته شده است. نسخه‌های خطی اين اثر را در كتابخانۀ ملی پاريس، موزۀ بريتانيا، كتابخانۀ شرقی بيروت و جز آن می‌توان يافت (مالون، 527؛ گراف، همان، II / 411-412؛ تروپو، شم‍ 200, 201, 214(9), 4786(13)؛ واگنر، شم‍ 517). و بخشهايی از آن نيز منتشر شده است (نك‍ : گراف، همانجا). ديگر اثر مهم مؤتمن: السلّم المقفّی و الذهب المصفّی (يا ذهب كلامه المصفّی)، يك فرهنگ قبطی به عربی است كه ترتيب الفبايی دارد و در نوع خود نخستين اثر شناخته می‌شود (مالون، 527-528؛ گراف، همان، II / 408-409). اين اثر در 1648م توسط آتاناسيوس كيرشر در كتاب «زبان مصری باز ساخته» به چاپ رسيده است .
آثار ديگری نيز به او نسبت داده شده كه اينهاست: 1. آداب الكنيسة. نسخه‌های خطی از آن در كتابخانه‌های مختلف از جمله بودليان موجود است (گراف، همان، II / 414؛ قس : مالون، 522-527)؛ 2. التبصرة المختصرة، نسخۀ خطی در واتيكان و بيروت (گراف، همان، II / 412؛ بستانی، همانجا؛ قس : مالون، همانجا)؛ 3. تفسير «مكاشفة يوحنا»، نسخۀ خطی كتابخانۀ مارونيان حلب (بستانی، همانجا؛ گراف، «خاندان»، 52-58، «تاريخ »، V / 115؛ قس: بخيت، 1 / 62-63، كه از نسخه‌ای منسوب به صفی ياد كرده است)؛ 4. مقدمه بر «رسائل پولس» كه نسخه‌هايی از آن در واتيكان، ليدن، گوتينگن و جز آنها وجود دارد (گراف، همان، II / 412-413؛ قس: مالون، 524-523، كه تنها با تكيه بر فهرست ليدن تصور كرده اين كتاب تأليف اسعد بوده است؛ برای اطلاع بيشتر دربارۀ آثار وی، نك‍ : گراف، همان، II / 407-414, V / 69).

4. امجد ابوالمجد

فرزند ديگر فخرالدوله كه اگرچه برخلاف برادرانش تأليفی از او شناخته نشده، ولی در دولت ايوبی از منزلت اجتماعی ـ سياسی ويژه‌ای برخوردار بوده است. او نيز برای تحصيل به سوريه رفت و مدتی نسبتاً طولانی را در آنجا گذراند (گراف، «خاندان»، 132) و احتمالاً در طول اين اقامت بود كه با كشيش جبرئيل خواهر‌زادۀ اسقف بطرس ابن راهب آشنا شد. تاريخ بازگشت امجد به مصر را بر اساس يك دست نوشتۀ قبطی ـ عربی محفوظ در موزۀ قبطی قاهره (همو، «فهرست»، 65-66) بايستی قدری پس از 1247م دانست (نك‍ : همو، «خاندان»، همانجا). امجد درحكومت ملك صالح نجم الدين ايوب (637-647ق / 1240-1249م) و به فرمان وی به عنوان دبير ديوان (كاتب الدرج) ــ برای روزهای جمعه كه ديگر دبيران در ديوان حاضر نمی‌شدند ــ تعيين شد. اينكه امجد در دولت ايوبی دبير ديوان جيش بوده در منابع ديگر نيز تأييد شده است (نك‍ ‍: گراف، همان، 52). 

چندی پس از درگذشت سيريل بن لقلق (1243م) هنگامی كه كشيش جبرئيل برای احراز منصب بطريقی از سوريه به مصر آمد، اولاد عسال او را در اين راه ياری نمودند. جبرئيل پس از مدتی اقامت در كليسای معلّقه در قاهرۀ كهنه، آنجا را ترك نموده به نزد امجد آمد و در بخشی از عمارت بزرگ او در محلۀ زويله اقامت گزيد و امجد از او خواست تا تربيت و آموزش پسرش فخرالدوله را برعهده گيرد. وقتی مردم قاهره از درج نام جبرئيل در شمار نامزدهای بطريقی خودداری كردند، امجد خواستار تجديد قرعه‌كشی گرديد و با اعمال نفوذ او، جبرئيل به اين مقام برگزيده شد (نك‍ : گراف، همانجا). برپايۀ آنچه از مدارك برمی‌آيد امجد هم در سوريه و هم در مصر خانه‌ای وسيع داشته كه محل آمد و شد طالبان علم بوده و در آن كتب مذهبی قرائت و استنساخ می‌شده است. اين وضع دست‌كم تا 1262م دوام داشت (نك‍ : يادداشتهای موجود بر روی نسخۀ شم‍ 153 موزۀ قبطی قاهره: گراف، «فهرست»، 65-66؛ و نسخۀ شم‍ 249 كتابخانۀ ملی پاريس: تروپو،I / 207).
در منابع از شخصی با نام نصرالله نيز به عنوان فرزند ديگر امجد نام برده شده كه در 1304م زنده بوده است (نك‍ : گراف، «خاندان»، 55-56).

مآخذ

 بخيت، محمد عدنان و نوفان رجا حمود، فهرس المخطوطات العربية المصورة، عمّان، 1405ق / 1985م؛ بستانی؛ سركيس، يوسف اليان، معجم المطبوعات العربية، قاهره، 1928م؛ سمعانی، عبدالكريم بن محمد، الانساب، حيدرآباد دكن، 1398ق / 1975م؛ سيد، خطی؛ شيخو، لوئيس، شعراء النصرانية بعد الاسلام، بيروت، 1926م؛ مقريزی، احمد بن علی، خطط، بولاق، 1270ق؛ نيز:

Ahlwardt; Brockhaus; EI2 ; EI-Hayek, E., “Maronite Rite”, New Catholic Encyclopedia, vol. IX; Graf, G., Catalogue de manuscrits arabes chrétiens conservés au Caire, Vatican, 1934; id, “Die koptische Gelehrten familie der Aulād al-cAssāl und ihr Schrifttum”, Orientalia, 1932, vol. I; id, Geschichte der christlichen arabischen Literatur, Vatican, 1947; Khalidov; Larroque, H. A., “Ibn al cAssāl”, New Catholic Encyclopedia, vol. VII; Littmann, E.,“Abyssinia”, ERE, vol. I; Mallon, M. A., “Ibn al-cAssâl, les trois écrivains de ce nom”, JA, 1905, S. 10, vol. VI; Maloney, G. A., “Ethiopian Rite”, New Catholic Encyclopedia, vol. V; Rieu, Ch., Supplement to the catalogue of the Arabic Manuscripts in the British Museum, London, 1894; Scandar; A. H., “Coptic Rite”, New Catholic Encyclopedia, vol. IV; Steinschneider, M., Polemische und apologetische Literatur in arabischer Sprache, Leipzig, 1877; Troupeau, G., Catalogue des manuscrits arabes, manuscrits chrétiens, Paris, 1974; Wagner, E., Verzeichniss der orientalischen Handschriften in Deutsch-land, Wiesbaden, 1976.

پاكتچی احمد

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: