صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / جغتای، خانات /

فهرست مطالب

جغتای، خانات


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 6 آبان 1398 تاریخچه مقاله

جَغَتای، خانات، عنوان سلسله‌ای از فرزندان جغتای، که اولوس جغتای نیز خوانده می‌شدند و مدت 136سال (از 624 تا 760ق / 1227-1359م) بر ماوراءالنهر و بخشی از خوارزم، کاشغر، ختن و نواحی دیگر حکومت کردند تا سرانجام امیرتیمور در 771ق / 1369م آن را برانداخت.
فرزندان جغتای در گسترش فتوحات چنگیزخان شرکت داشتند، چنان‌که به گفتۀ رشیدالدین: «(در زمان اوگتای قاآن، سال 634 ق) پسران ... و پسرزادۀ چَغَتای ... بوری و ... به جنگ بُوقشی و بُرطاس و بُرجان برنشستند، و به اندک مدت بگرفتند» (1 / 668).
به نوشتۀ مورخان، چنگیزخان در تقسیم متصرفات گستردۀ خود میان پسرانش، «سهم جغتای را از حدود اویغور تا سمرقند و بخارا معین کرد، و مرکز آن المالیق بود» (آیتی، 27؛ شبانکاره‌ای، 232) و به تعبیری «از ابتدای ولایت ترکستان تا انتهای آبِ آمویه حکومت حواله به وی بود» (رشیدالدین، 300). برخی از محققان معاصر قلمرو موروثی جغتای را اصلاً شامل حوضۀ [رود] ایلی، و از کاشغر تا ماوراءالنهر در مغرب اردوی سپید سیبری دانسته‌اند (ساندرز، 165).
برتشنایدر به استناد تاریخ‌نامۀ دورۀ یُوان چین، این ممالک و نواحی را در قلمرو «امپراتوری میانه» برشمرده است: «مملکت اویغوران، بیش بالیغ، قراخوچو، کولچاق / قلجاق، جم بالیغ، فوتوقبای، مملکت قارلقها، پولاد، ایمیل، ایلی بالیغ، کوچا، اوچ، کاشغر، ختن، ترکستان، اوزقند، قازان، مرغینان، خجند، اُترار، سمرقند، قرشی = نخشب، بخارا، کات، ترمد / ترمذ، توس، بدخشان، کابل، غزنین یا غزنه» (ص 350-375). همو به استناد این تاریخ‌نامه در وقایع سال 633 ق / 1236م آورده است که چین شمالی در این تاریخ تازه از زیرسلطۀ مغولان درآمده بود و از این اراضی ناحیۀ یوان در شان‌سی به جغتای داده شد (ص 339). اردوی جغتای در درۀ ایلی بود و او ییلاق را در شمال، و قشلاق را در جنوب می‌گذراند. جغتای فقط از عواید این اراضی منتفع می‌شد و حکومت آنجا زیر تسلط ‌خان بزرگ بود که اشراف و بزرگان محلی را به ادارۀ سرزمینهای تصرف شده برمی‌گماشت (هوکم، 36).
به نوشتۀ برخی از مورخان معاصر در اواخر دورۀ جغتاییان، پس از مرگ جغتای میان فرزندان او در ممالک ماوراءالنهر و ترکستان کشمکش در‌گرفت (حافظ ابرو، زبدة ... ، 1 / 36-37). اوگتای جانشین بلافصل چنگیزخان، پس از مرگ جغتای، در تقسیم متصرفات خود میان 4 پسرش، قراهلاگو پسر مواَتوگان، نوۀ محبوب چنگیز و فرزند جغتای را نامزد جانشینی جغتای ساخت. اما گیوک‌خان پس از برنشستن به قاآنی (سال 638 ق / 1241م) یَیسومونگکه، پسر کوچک‌تر جغتای را که از جوان‌سالی با او اُنس و آشنایی داشت، با این بهانه که با بودن پسر روا نیست که نواده جانشین باشد، به جای پدر نشاند (جوینی، 1 / 229؛ رشیدالدین، 2 / 806-807؛ شبانکاره‌ای، 246).
ییسومونگکه در 649 ق / 1251م در کشمکش بر سر جانشینی مونگکه قاآن از اریغ بوکا، رقیب او حمایت کرده بود و مونگکه پس از برنشستن به قاآنی (ربیع‌الآخر 649 / ژوئیۀ 1251)، قراهلاگو نوۀ جغتای را باز به پادشاهی این اولوس روانه کرد، و ییسومونگکه را که برای شرکت در قوریلتای (= مجلس مشورتی شاهزادگان) آمده بود، به او سپرد تا اعدام کند. قراهلاگو میان راه، پیش از آنکه به مقر فرمانروایی خود برسد، درگذشت، و بیوۀ او اورقَنه خاتون ــ که به رسم مغول به جای شوهر نشست و نیابت سلطنت در اولوس جغتـای یافت ــ ییسو را کشت (جوینی، 1 / 230-231؛ رشیدالدین، 1 / 767).
قادان، پسر، و قایدو نوادۀ جغتای که به اریغ بوکا یاری داده بودند، تسلیم و بخشوده شدند، به این شرط که به اولوس موروثی خود در درۀ ایمیل بروند و آنجا بمانند (ساندرز، 101). به نظر می‌‌رسد که فرمانروایی اورقنه محدود به ناحیۀ رود ایلی، مقر اصلی جغتای، بود و امپراتوری وسیع مغول در واقع میان مونگکه‌خان و باتو، فرزند اوگتای تقسیم شده بود.
چون مونگکه قاآن درگذشت (656 ق‌)، قوبیلای قاآن، ابیشقه پسرزادۀ مواتوگان را فرستاد تا اورقنه خاتون را به همسری گیرد و پادشاه اولوس جغتای باشد. لشکریان اریغ بوکا که همچنان مدعی قاآنی بود، ابیشقه را در راه گرفتند و پیش او بردند و به قتلش رساندند؛ آنگاه اریغ بوکا به الغو، نوۀ جغتای یرلیغ (فرمان مکتوب) داد که پادشاه اولوس جغتای باشد و آنجا را امن نگاه دارد و نیازهای لشکر را از ولایات فراهم کند و پیش او بفرستد تا برای جنگ با قوبیلای به کار آید. الغو آمد و برنشست، و اورقنه خاتون پیش اریغ بوکا رفت و شکایتها کرد. الغو پس از چندی فرستادگان اریغ بوکا را کشت و مال و اسلحه را که آنها جمع آورده بودند، برای سپاه خود برداشت و اورقنه را هم که بازآمده بود، به همسری گرفت (658 ق‌)، و به استقلال بر تخت جغتای نشست. اریغ بوکا به ماوراءالنهر لشکر کشید و پس از ناکامی در دو نبرد، سوم بار الغو را شکست داد و الغو به بخارا و سمرقند گریخت. اریغ بوکا پس از یک سال برای مقابله با لشکر قاآن از ماوراءالنهر بازگشت، و الغو یک سال پس از آن درگذشت (662 ق‌) و اورقنه خاتون چون همۀ امرا و لشکریان به فرمان او بودند، پسر خود مبارکشاه را به تخت جغتای نشاند (رشیدالدین، 1 / 767-769؛ وصاف، 1 / 15-16).
اریغ بوکا از سر ناچاری به خدمت قاآن رفت و فتنۀ او در ولایات فرونشست. قاآن به بَراق، پسرزادۀ دیگر مواتوگان که سالها ملازم او بود، یرلیغ داد که به اولوس جغتای رود و در حکومت با مبارکشاه مشارک باشد. براق که به آنجا رسید و مبارکشاه و اورقنه را قوی دید، یرلیغ قاآن را به آنها نشان نداد، تا اینکه به زودی امیری با شماری از لشکریان با او همراه شدند و مبارکشاه را از تخت برداشتند و براق حاکم مطلق شد؛ و کار مبارکشاه به جایی رسید که براق او را مقدّم بارسچیان (سریوزبانان) خود کرد (رشیدالدین، 1 / 769-770).
رشیدالدین نوشته است که قوبیلای قاآن براق را نیرو داد و فرستاد تا بر سر اولوس جغتای باشد و قایدو متفق اریغ بوکا را دفع کند، اما قایدو بر او غالب آمد و این دو سرانجام با هم ساختند و با قاآن و اباقا، ایلخان ایران، یاغی شدند (1 / 770). پس از مرگ براق در 668 ق / 1270م قایدو، که قدرت واقعی را در دست داشت، نیگبَیْ شاهزادۀ جغتایی را به جای او نشاند؛ و این یک در 670 ق / 1272م جای خود را به طغاتیمور (بوقاتیمور، به ضبط رشیدالدین، 1 / 773)، نوۀ دیگر جغتای داد و پس از مرگ او از بیماری، دوآ پسر براق را برنشاند. دوآ در جنگ با خان بزرگ (710ق؟) همراه قایدو زخم خورد و رنجور ماند، و قایدو بر اثر زخم درگذشت (همانجا).
حکومت خانات جغتای از این زمان تا انقراض به دست امیرتیمور، در خاندان دوآ ماند، و فرزندزادگان او یکی پس از دیگری مدتی بلند یا کوتاه به تخت جغتای برنشستند، که از اینان ایسِن بوقا (709-718ق / 1309-1318م)، کبک (718-721ق / 1318-1321م)، و ترمه شیرین (722- 730ق؟ / 1322-1330م) را می‌توان نام برد (EI2). در سالنامۀ تاریخی یوآن شی، ذیل رویدادهای سال 712ق / 1312م می‌خوانیم که ایسن بوقا که در 709ق / 1309م بر تخت جغتای نشست، سفیری به دربار چین فرستاد (برتشنایدر، 341).
در قلمرو جانشینان جغتای که به دشتهای مغولستان و سرزمین اصلی مغولان نزدیک بود، اینان کم‌تر از راه و رسم زندگی اسکان یافته و تمدن شهرنشینی متأثر بودند، اما تمدن ماوراءالنهر و شهرهای پررونق آن خواه ناخواه بر فاتحان خو گرفته با زندگی بیابانگردی اثر نهاد و هنگامی که خاندان حاکم خواست تا در اینجا سکنا گزیند و از رسم و راه صحراگردی بگسلد، میان آن و ایالات شرقی جدایی افتاد. حتى دورۀ کوتاه حکومت ییسومونگکه (645-650 ق) برای کسانی که به اسلام گرویده بودند، مساعد می‌نمود، و امام بهاءالدین مرغینانی، برکشیدۀ حبش عمید، در مقام وزیر اعظمی، حامی مسلمانان و مایۀ اعتبار آنها بود. با برنشستن اورقنه به نیابت سلطنت، حبش عمید مقامی را که در حیات جغتای داشت، بازیافت و بهاءالدین به آتش کینه و انتقام او نیست شد. با این همه، اورقنه رعایت حال مسلمانان را می‌کرد و چند سالی پس از آن پسرش مبارکشاه که اسلام آورده بود، همانند رقیب و جانشین او براق، مسلمانان را رعایت می‌کردند. اما پیدا ست که حکومت الغو چندان خوشایند مسلمانان نبود. قایدو، دوآ، و دیگر شاهزادگان حاکم مغول بر آیین اجدادی خود ماندند و در نواحی شرقی مٌقام گزیدند. در دورۀ حکومت ایسن بوقا، لشکریان خان بزرگ تا قلب سرزمین ختای پیشروی کردند و به تابستانگاهها و زمستانگاههای خان جغتایی تاختند (EI2).
کِبِک ــ که پس از ایسن بوقا برنشست ــ نخستین جانشین جغتای بود که به شیوۀ زندگی اسکان یافته در ماوراءالنهر روی کرد و درگیریهای میان او و یساور در نیمۀ اول سدۀ 8 ق نشانۀ برخورد او با زندگی بیابانگردی بود (کاتو، 194-195). یساور از خاندان جغتای برخاست و به دست یکی از علمای بخارا اسلام آورد (ابوالقاسم، 213)، و خود را در جای رهبری نیرومند در گروه دوآ استوار کرد. پس از نیرو گرفتن تالیقو که دین مسلمانی داشت، یساور همراه جنکشی در برابر او برخاست (آیتی، 293)، و تالیقو همچنان بر قدرت خود می‌افزود، تا اینکه با در میان آمدن کبک کار واژگونه شد (ابوالقاسم، 147-148؛ کاتو، 199).
کبک از پشت مواتوگان پسر کوچک جغتای، نوۀ براق‌خان و پسر دوآ، پادشاهان اولوس جغتای بود (ابوالقاسم، 147). چون گنجک، برادر کبک درگذشت، کبک را شایستۀ جانشینی نشناختند، و او امیران را برانگیخت و آنها به سر تالیقو تاختند و او را کشتند. کبک پس از برنشستن در آغاز سال 709ق قوریلتای ساخت و با رأی شاهزادگان برادر بزرگش، ایسن بوقا را به جای خود نشاند (آیتی، 294).
به نوشتۀ ابوالقاسم کاشانی (ص 150)، ایسن بوقا پس از برنشستن، برادر خود کبک را «به محافظت بلاد فرغانه و ولایت ماوراءالنهر و حدود کَش و نخشب فرستاد». چون لشکر یوآن (قاآن سلسلۀ مغولی چین) به خانات جغتای تاخت، ایسن بوقا بر آن شد که ناحیۀ خراسان را تصرف کند. لشکریان او به فرماندهی کبک از جیحون گذشتند و به دشت مرغاب رسیدند. امیر یساور که اعظم امرای خراسان بود، از آنها شکست خورد (همو، 153، 209-210؛ آیتی، 351). در این حال میان کبک و یساور تیرگی افتاد. به نوشتۀ سیفی (ص 635) و حافظ ابرو ( ذیل ... ، 110)، کبک می‌خواست گریزندگان لشکر مهاجم را دنبال کند و بکشد یا به اسیری بگیرد؛ اما یساور فقط اسب و اسلحۀ آنها را می‌گرفت، و می‌خواست با ایلخان ایران رابطۀ دوستانه پیدا کند و گویا کبک از سالها پیش متوجه نیت یساور برای پناه بردن به ایران شده بود (سیفی، 640).

در ذیقعدۀ 713 سپاه جغتای به شتاب از خراسان بازگشت تا خان را در مقابله با نیروی مهاجم یوآن یاری کند، و از سویی هم آذوقه‌ای بر ایشان نمانده بود (ابوالقاسم، 210-211). در 716ق یساور روانۀ جنوب شد تا به ایران پناهنده شود، و ایسن بوقا از کبک خواست که از حرکت او جلو گیرد. ایلخان اولجایتو پذیرفت که یساور را پناه دهد، و به او در بلخ و شبورغان یورتی اعطا کند (کاتو، 208-209). یساور پس از چندی سرکردۀ امیران و ملوک خراسان شد و به هوای حمله به هرات و سیستان افتاد، اما این هر دو حمله به شکست انجامید (سیفی، 645-648؛ حافظ ابرو، همان، 135-139). او پس از چندی با فرصتی که در کشمکش میان امیران تابع ایلخان ابوسعید می‌دید، به خیال حکومت بر سراسر ایران افتاد (سیفی، 655؛ کاتو، 210). ملک غیاث‌الدین کرت در هرات به تدریج زمینه و پایگاه قدرت یساور را از میان برداشت و از کبک، خان جغتای یاری خواست، و او شهزادگانی را با 40 هزار سوار روانه داشت تا یساور را گرفتند و کشتند (سیفی، 765-768؛ حافظ ابرو، همان، 158-159؛ عبدالرزاق، 51-52).
یساور را می‌توان نمونه‌ای از اشراف جامعۀ بیابانگرد دانست. کار او از آغاز تا انجام همه لشکر راندن بود و جنگ و غارت. او خود را مسلمان می‌دانست (سیفی، 765-768)؛ حال آنکه کبک کافر، اما پادشاهی عادل بود و داد مظلومان می‌گرفت. در شرح سیفی از او با عنوان «پادشاهزادۀ عادل» یاد شده است (نک‍ : کاتو، 216-217). مرگ یساور نشانۀ بنیاد شدن خانات جغتای به وسیلۀ کبک بود (همو، 220).
پس از آمدن و رفتن کوتاه مدت دو واسطه، ترمه شیرین بر تخت سلطنت جغتای نشست. وی اسلام اختیار کرد و نام علاءالدین را برگزید. ایالتهای شرقی، که او به آنها بی‌توجه بود، شوریدند و او را ناقض یاسا خواندند (ح 734ق). این قیام به رهبری بوزاوق، برادرزادۀ خان، به فرار و مرگ ترمه شیرین انجامید. پس از آن، تا 771ق نوادگان جغتای را امیران ترک برمی‌نشاندند و به نام آنها و به کام خود حکومت می‌کردند، تا سرانجام امیرتیمور در همین سال سلسلۀ ایشان را ــ که دستخوش آشوب و آشفتگی شده بود ــ برانداخت. گفته‌اند که امیرتیمور گورکان از قوم جلایر، و جدّ پنجم او قراجار نویان بود و چنگیزخان هنگامی که ممالک خود را بر فرزندان قسمت کرد، او را امیرالامرای جغتای ساخت و او همچنان امیرالامرا بود، تا اینکه در 640 ق در عهد پادشاهی قراهلاگو درگذشت (عبدالرزاق، 120-121؛ حافظ ابرو، زبدة، 1 / 36).

مآخذ

آیتی، عبدالمحمد، تحریر تاریخ وصاف، تهران، 1346ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، 1348ش؛ برتشنایدر، امیلی و.، ایران و ماوراءالنهر در نوشته‌های چینی و مغولی سده‌های میانه، ترجمه و به کوشش هاشم رجب‌زاده، تهران، 1381ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329ق / 1911م؛ حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، 1350ش؛ همو، زبدة التواریخ، به کوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، 1380ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373ش؛ ساندرز، ج. ج.، تاریخ فتوحات مغول، ترجمۀ ابوالقاسم حالت، تهران، 1363ش؛ سیفی هروی، سیف، تاریخ‌نامۀ هرات، به کوشش محمد زبیر صدیقی، تهران، 1352ش؛ شبانکاره‌ای، محمد، مجمع الانساب، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1353ش؛ کاتو، کازوهیده، «کِبِک و یَسور (یساور)، بنیاد شدن خانات چغاتای»، جستارهای ژاپنی در قلمرو ایران‌شناسی، به کوشش و ترجمۀ هاشم رجب‌زاده، تهران، 1386ش؛ وصاف، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، 1338ش؛ نیز:

EI2; Hookham, H., Tamburlaine , the Conqueror, London, 1962.

هاشم رجب‌زاده

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: