صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / جزیره /

فهرست مطالب

جزیره


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 6 آبان 1398 تاریخچه مقاله

جَزیره، نامی که درمنابع‌اسلامی به‌بخش علیای بین‌النهرین داده شده است. این منطقه که گاه جزیرۀ اَقور یا اقلیم اقور (مقدسی، 136؛ یاقوت، 2 / 72) و جزیرۀ فُراتیه (ابن خلدون، 2(1) / 310، 312) نامیده شده است، میان دو رود دجله و فرات قرار دارد (یاقوت، همانجا) و در واقع جزیره به معنی حقیقی کلمه نیست. امروزه این منطقه بخشهایی از جنوب شرقی ترکیه و شرق سوریه و شمال عراق را دربر می‌گیرد (نک‍ : «اطلس ... »، 23).
جغرافیانویسان مسلمان جزیره را به سبب اقامت قبایلی از عرب در آنجا، در روزگار پیش از اسلام، به دو بخش اصلی دیار ربیعه در شرق، و دیار مُضَر در غرب تقسیم کرده‌اند (اصطخری، 71؛ ابن رسته، 107؛ ابوعبید، 1 / 381؛ قس حازمی، 1 / 231: دیار ربیعه و دیار بکر؛ یاقوت، همانجا: دیار مضر و دیار بکر). برخی نیز همچون مقدسی جزیره را مشتمل بر دیار ربیعه (مرکز آن موصل)، دیار مضر (مرکز آن رَقّه) و دیار بکر (مرکز آن آمِد) در شمال، دانسته‌اند، که از آن میان موصل مرکز تمام منطقۀ جزیره به شمار می‌رفت (ص 137-138). موصل مقر حاکم جزیره و تشکیلات اداری و دیوانی این ولایت بود (ابن حوقل، 215). جزیره را با تمام شهرهایش‌جزو اقلیم چهارم شمرده‌اند(نک‍ : ابوالفدا، تقویم ... ، 276-288).
شهرهای جزیره اینان بودند: موصل، رقه، آمد، جزیرۀ ابن عمر، ارزن، مَیّا فارقین، سُمَیساط، قَردى، بازَبْدى، بَلَد، نَصیبَین، دارا، رأس‌العَین، قَرقیسیا، سَروج، حَرّان، رُها، رأس کَیفا، شِمشاط، رافِقه، بَرقَعید، اَدرَمه (اذرمه)، رَحبه، دالیه، عانه، حدیثه، هیت، بالس، سِنجار، باعَیناثا، خابور، ماردین، کَفَرتوثا، و سِنّ (ابن رسته، 106؛ اصطخری، 73-75؛ حدودالعالم، 155-157؛ یاقوت، همانجا؛ نیز نک‍ : ادریسی، 2 / 654؛ ابوالفدا، همانجا).
در این میان، برخی از شهرهای واقع در شرق دجله (مانند باعیناثا و خابور)، آن طرفِ علیای دجله (مانند ارزن و میافارقین) و غرب فرات (مانند هیت) نیز جزو جزیره شمرده شده، در حالی که از محدودۀ میان دجله و فرات بیرون است (اصطخری، 77؛ ابن حوقل، 209؛ ادریسی، همانجا؛ EI2).
از جملۀ شهرهای مهم مرزی جزیره، شمشاط و آمد را باید یاد کرد (اصطخری، 75؛ مقدسی، 140). بعضی از شهرهای مرزی (ثغور) دیگر را هر چند جزو شام محسوب می‌شده، چون مردمانی از جزیره در آنجا مرزداری می‌کرده‌اند، در شمار جزیره ذکر کرده‌اند (نک‍ : ابن‌رسته، 106-107؛ اصطخری، همانجا). هارون‌الرشید در 170ق / 787م همۀ ثغور را از جزیره و قِنَّسرین جدا کرد و آنها را در حوزۀ اداری واحدی به نام عَواصم قرار داد (طبری، 8 / 234).
در جزیره چند رشته کوه وجود دارد که از آن جمله‌اند: قَرَ‌جا داغ (میان آمد و فرات)، طور عبدین (میان ماردین و جزیرۀ ابن عمر)، جبل عبدالعزیز (میان بَلیخ و خابور)، جبل سنجار (میان خابور و دجله) و جبل مکحول (در جنوب موصل) (EI2). با این حال، جزیره در مجموع فلاتی کم و بیش پست است که در سمت جنوب، ارتفاع آن از سطح دریا کمتر از 100 متر و در سمت شمال میان 100-300 متر است. در جزیره شماری نمکزار، آبگیر و مرداب وجود دارد که بزرگ‌ترین آنها تالاب ثرثار است و بیشترین مردابها در منطقۀ اهوار قرار ادارد ( الموسوعة ... ، 7 / 597). نهر ثرثار از کوه سنجار سرچشمه می‌گیرد. نهر بلیخ از ناحیۀ حران، نهر خابور از رأس العین، و نهر هرماس از طور عبدین سرچشمه می‌گیرند و ریزابه‌های ساحل چپ فرات به شمار می‌روند (EI2).
منابع کهن اسلامـی از جزیره به منزلۀ ناحیه‌ای آباد و با نعمت و مردم بسیار، و دارای هوای درست، چشمه‌های زلال و نهرهای روان، خاک حاصلخیز، کشتزارهای دیم و آبی و باغهای میوه و درختان فراوان یاد کرده‌اند (نک‍ : اصطخری، 72-78؛ ابن حوقل، 211 بب‍ ؛ حدود العالم، 155). در آنجا، همچنین اسبهای نجیب، گوسفند و شتر پرورش می‌دادند. قیمتها ارزان بود و آذوقۀ عراق بیشتر از آنجا تأمین می‌شد (نک‍ : طبری، 7 / 614، 617؛ اصطخری، 77؛ مقدسی، 136؛ دربارۀ محصولات و صادرات شهرهای جزیره در سده‌های نخستین اسلامی، نک‍ : همو، 145). جزیره واسطۀ ارتباط میان عراق و شام (همو، 136) و عراق با آناتولی بود؛ همچنین ارتباط ارمینیه و ایران با شام از یک سو، و با عراق از سوی دیگر را برقرار می‌کرد و شهرهایی تجاری در ساحل دجله و فرات در کنار شاخابه‌های آنها در طور عبدین و در امتداد جادۀ موصل ـ رقه قرار داشت. جزیرۀ ابن عمر بار انداز کالاهایی بود که از ارمینیه و مناطق یونانی می‌رسید و بالِس محل واردات کالاهایی بود که از شام می‌آمد (EI2).
به جز قبایل ربیعه و مضر و بکر که از روزگار پیش از اسلام در جزیره سکنا گزیده بودند (بلاذری، انساب ... ، 7 / 60-61؛ اصطخری، همانجا؛ مقدسی، 137)، در دورۀ اسلامی نیز جماعات بسیاری از اعراب در شهرها و نواحی جزیره استقرار یافتند. هنگامی که معاویه از طرف عثمان والی جزیره و شام بود، به دستور خلیفه، عربهای بنی تمیم، قَیس و اسد را در اماکنی دور از شهرها و روستاها منزل داد (بلاذری، فتوح ... ، 178). تنوخ و تغلب از دیگر قبایل عرب جزیره به شمار می‌رفتند (طبری، 4 / 51، 273). در زمان عبدالملک بن مروان، خلیفۀ اموی (65-86 ق) در جزیره میان تغلب که هواخواه امویان بودند، و قبیلۀ قیس نزاع و دشمنی پدید آمد و جنگها رخ داد (نک‍ : بلاذری، انساب، 7 / 63-70؛ طبری، 6 / 86؛ ابن اثیر، الکامل، 4 / 312-313). در سدۀ 4ق / 10م در زمان ابن حوقل تیره‌هایی بسیار از قیس عَیلان (از دودمان مضر)، همچون بنی قُشَیر، بنی عُقَیل، بنی نُمَیر و بنی کلاب بر سرزمینهای قبایل ربیعه و مضر در جزیره وارد، و بر آنها چیره شدند و شهرهایی را از تصرف آنها بیرون کردند (ابن حوقل، 228).
در موصل که بیشتر سکنۀ آن از عربهای مهاجر کوفه و بصره بودند، طوایفی نیز از کردها (همو، 215) و سریانیهای جَرامقه (گرامیان) (بلاذری، همان، 3 / 414) می‌زیستند. ترکمانها نیز از سدۀ 4ق / 10م وارد جزیـره شدند (نک‍ : ابن اثیر، همان، 11 / 7). نبطیان از دیگر اقوام ساکن جزیره به شمار می‌رفتند (بلاذری، همانجا). آنان که خط و زبان آرامی داشتند، در جاهایی مانند طورعبدین زندگی می‌کردند و اسامی پاره‌ای از محلها در آنجا، آرامی است (EI2). امروزه قبایل عرب بسیاری در جزیره پراکنده هستند که از آن جمله، می‌توان از بنی رکاب، بنی سعید و بنی لام یاد کرد ( الموسوعة، 7 / 598).
در روزگار اسلامی بیشتر ساکنان جزیره اهل سنت و جماعت بوده‌اند و در کنار مذاهب فقهی حنفی، شافعی و حنبلی، مذهب شیعه و معتزله نیز در برخی از جاها رواج داشته است (مقدسی، 142). اکنون دسته‌هایی از یزیدیها نیز در جزیره پراکنده هستند ( الموسوعة، همانجا). خوارج در اوایل دورۀ اسلامی جزیره را پایگاه فعالیت خود ساختند به گونه‌ای که ساکنان این منطقه با گرایش خاص به معتقدات خوارج شناخته می‌شدند (نک‍ : بلاذری، همان، 4 / 109؛ اخبار ... ، 206؛ حدود العالم، همانجا؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله). حرّان به منزلۀ شهر خوارج معروف بود (اصطخری، همانجا؛ حدود العالم، 157؛ مقدسی، 141؛ ادریسی، 2 / 663-664). بیشتر افراد قبیلۀ ربیعه که در کنار نهر خابور در جزیره زندگی می‌کردند، از نصارا یا خوارج بودند (ابن عبدربه، 6 / 248، 252).

تاریخچۀ جزیره

جزیره پیش از اسلام، در زمان اردشیر بابکان (سل‍‌ 226-241م) نخستین شاهنشاه‌ساسانی، بخشی از قلمرو ساسانیان بود (یعقوبی، 1 / 159). سپس این منطقه از ایران جدا شد و چون شاپور دوم (سل‍ 310-379م) قبیلۀ عرب‌ ایاد را در عراق سرکوب کرد، آنان به سوی جزیره رفتند (مسعودی، 205). قباد اول (سل‍‌ 488-496 و 498 یا 499-531 م) به قصد جنگ با روم شرقی (بیزانس) به جزیره لشکر کشید و شهرهای آمد و میافارقین را فتح کرد (دینوری، 66). سپاه خسرو انوشروان (سل‍ 531-579 م) نیز برای جنگ با رومیها سرزمین جزیره را که آن هنگام در تصرف روم بود، درنوردید و شهرهای دارا، رها، قنسرین و منبج را تصرف کرد (همو، 68-69).
در آستـانۀ‌ فتوح‌ اسلامی، بخشهای ‌شرقی جزیر‌ از نصیبین‌ تا دجله ــ کـه ‌شامل ‌دیـار ربیعه ‌می‌شد ــ در تصرف‌ ساسانیان، و بخشهای غربی جزیره از رأس العین تا فرات ــ که شامل دیار مضر، دیار بکر و قسمتی از دیار ربیعه می‌شد ــ زیرسلطۀ دولت بیزانس بود (ابویوسف، 39؛ ابن شداد، 3(1) / 41؛ غندور، 27، 35).
در زمان عمر، عیاض بن غَنم از طرف ابوعبیدة بن جراح و به قولی سعد بن ابی وقاص همۀ شهرهای جزیره را به صلح فتح کرد و صلح‌نامۀ رُها الگویی برای تنظیم مفاد صلح با دیگر شهرهای جزیره شد و ساکنان مسیحی آنها موظف به پرداخت خراج و جزیه شدند. تاریخ این فتوح را در 18ق / 639 م و بنا به روایاتی در 17، یا 19 تا اوایل 20ق نوشته‌اند (برای روایات مختلف، نک‍ : ابویوسف،40-41؛ خلیفه‌، 76-77؛ بلاذری، فتوح، 172-177؛ یعقوبی، 2 / 150؛ طبری، 4 / 53-54؛ ابن اثیر، الکامل، 2 / 532-534)؛ اگر چه در پاره‌ای روایات، فتح برخی شهرهای جزیره توسط ابوموسیٰ‌ اشعری و شماری دیگر با مشارکت ابوموسى و عیاض یا به دست خالد بن ‌ولید ذکر شده ‌است (نک‍ : خلیفه، 77). عیاض پس از فتح جزیره گروههایی از اعراب را در شهرها سکنا داد. والیان جزیره پس از وی نیز مسجدهایی در شهرها ساختند (بلاذری، همان، 177-178).
عمر جزیره را حوزۀ اداری ـ حکومتی مستقلی قرار داد (همو، انساب، 10 / 324) و در زمان وی ‌حدود 40 هزار تن از مسیحیان قبیلۀ ‌ایاد به ‌سرزمین ‌جزیره، به ‌ویژه ‌موصل‌ کوچیدند (مسعودی، 206). سپس عثمان، خلیفۀ سوم، جزیره را ضمیمۀ قلمرو معاویه ــ کـه بـر شام حکـومت‌ داشت ــ کرد (بلاذری، فتوح، 178؛ ابن‌شداد، 3(1) / 10-11). هنگامی که امام علی‌(ع) به خلافت رسید (35ق / 656 م)، حکومت جزیره را به مالک اشتر سپرد. مالک، ضحاک بن قیس فهری را که از طرف معاویه بر جزیره حکومت داشت، در جنگی میان حرّان و رقّه شکست داد. سپس در نصیبین مستقر شد و عاملان خود را به حکومت شهرهای جزیره فرستاد (خلیفه ، 121؛ بلاذری، انساب، 3 / 167، 229؛ دینوری، 154). در 37ق امام علی (ع) برای مقابله با فتنۀ معاویه ناحیۀ جزیره را در نوردید و در صِفّین (واقع در غرب فرات میان رقه و بالس) با وی جنگید (یعقوبی، 2 / 187؛ نیز اصطخری، 75-76). پس از آن، معاویه با فرستادن گروهی از سرداران خویش جزیره را صحنۀ تاخت و غارت قرار داد (نک‍ : بـلاذری، همان، 3 / 227-228، 231-233؛ ابن اعثم، 4 / 224، 227). در 41ق جزیره (شهر موصل) محل رویارویی لشکریان امام حسن‌(ع) و معاویه بود (یعقوبی، 2 / 214).
پس از صلح امام حسن‌(ع) با معاویه (41ق) جزیره تحت سلطۀ معاویه درآمد (ابن قتیبه، الامامة ... ، 1 / 148؛ ابن شداد، 3(1) / 11-12). در زمان وی جزیره‌خراجی‌ برابر با 55 میلیون درهم داشت (یعقوبی، 2 / 233-234، قس: قدامه، 183). پس از مرگ یزید بن معاویه در 64 ق / 684 م ضحاک بن قیس فهری به نام عبدالله بن زبیر به جزیره چیره شد، اما مروان بن حکم، سر سلسلۀ شاخۀ مروانی از خلفای اموی، در جنگ مَرج راهط او را شکست داد و کشت (بلاذری، همان، 6 / 278، 281؛ طبری، 5 / 529-530) و با گرفتن خلافت جزیره را به قلمرو خود افزود (مسعودی، 307).
مروان در سال بعد با فرستادن لشکری به فرماندهی عبیدالله بن زیاد به سوی جزیره، قیام توّابین را در عین الورده (= رأس العین) سرکوب کرد (همو، 311؛ بلاذری، همان، 6 / 363). سپس در محرم 67 / اوت 686 ابراهیم بن مالک اشتر از طرف مختار ثقفی سپاه عبدالملک بن مروان، خلیفۀ اموی را نزدیک موصل شکست داد و عاملان خود را به شهرهای جزیره فرستاد (بلاذری، همان، 6 / 395-397، 423-427؛ دینوری، 293-297؛ طبری، 6 / 12، 81، 86، 92). در همین سال مختار در کوفه به دست مصعب بن زبیر کشته شد و ابراهیم بن اشتر اطاعت عبدالله بن زبیر را پذیرفت و از طرف مصعب بر جزیره حکومت یافت (بلاذری، همان، 7 / 83، 89؛ ابن اثیر، الکامل، 4 / 275). اما عبدالملک بن مروان در جنگ با مصعب (71ق / 690 م) وی را از میان برداشت و با گماردن برادرش محمد بن مروان به حکومت جزیره، سلطۀ امویان را بر این ولایت دوباره برقرار کرد (ابن شداد، 3(1) / 15).
در زمان امویان خوارج بسیاری بر مناطقی از جزیره مستولی شدند و این امر سبب بروز جنگهایی فراوان میان آنان و خلافت اموی‌ شد و شهرها در اثر این جنگها‌ آسیب دید؛ از جمله، صالح ابن مُسَرِّح تمیمی بود که بر ضد محمد بن مروان شورید و عمال اموی را از جزیره راند، اما پس از یک‌‌‌چند غارت و تخریب و جنگ با والی جزیره، سرانجام در 76ق / 695 م نزدیک موصل کشته شد (خلیفه، 171- 172؛ طبری، 6 / 216-223).
در 90 یا 91ق / 709 یا 710م ولید بن عبدالملک، خلیفۀ اموی برادرش مَسلَمة بن عبدالملک را به حکومت جزیره (و ارمینیه) گمارد و او حرّان را مقر حکومت خود قرار داد و تا 96ق / 715م در مقام خود بود (خلیفه، 193؛ ابن شداد، همانجا). بعدها در اول محرم 114ق / 3 مارس 732 م مروان بن محمد بن مروان از سوی خلیفه هشام بن عبدالملک به حکومت جزیره منصوب شد (خلیفه، 223). وی در 127ق / 745م با استیلا بر دمشق خلافت اموی را به دست گرفت، اما بر خلاف دیگر خلفای اموی دمشق را پایتخت خود نکرد و در حران، از شهرهای جزیره اقامت گزید (یعقوبی، 2 / 337؛ مسعودی، 325).
شورشهای خوارج در جزیره در زمان مروان به اوج خود رسید. از جمله، سعید بن بَحدَل (یا بهدل) بود که در 126ق خروج کرد، و در 127ق در شهرزور درگذشت (خلیفه، 242، 245؛ طبری، 7 / 316-318). در 128ق نیز ضحاک بن قیس شیبانی بر موصل چیره شد و سواران خود را برای حمله به دیگر شهرهای جزیره فرستاد، اما او نیز در همان سال در کفرتوثا در جنگ با مروان کشته شد (خلیفه، 247؛ ابن قتیبه، المعارف، 412؛ یعقوبی، 2 / 338-339؛ ابن اثیر، همان، 5 / 348-349). پس از مرگ ضحاک و جانشینش خیبری (128ق)، خوارج پراکنده شدند (بلاذری، همان، 9 / 271).
اهالی جزیره در 132ق / 750م مروان را در جنگ با سپاهیان عباسی به سرداری عبدالله بن علی یاری کردند، اما سرانجام مروان ناگزیر به فرار از جزیره شد و چون خلافت امویان در این سال سقوط کرد، سفّاح نخستین خلیفۀ عباسی برادرش ابوجعفر منصور را به حکومت این منطقه گماشت (خلیفه، 263، 271؛ یعقوبی، 2 / 345-358؛ طبری، 7 / 458). به این ترتیب جزیره بخشی از قلمرو عباسی شد. در 137ق / 754 م در زمان خلافت منصور، عمویش عبدالله بن علی در جزیره بر او شورید و ابومسلم خراسانی از طرف منصور، در نصیبین با عبدالله جنگید و او را شکست داد (ابن اثیر، همان، 5 / 464-467). در زمان عباسیان نیز جزیره صحنۀ شورشها و جنگهای پیاپی خوارج بنی شیبان بود که خلفای عباسی با فرستادن سپاهیانی،آنان از جمله مُلَبَّد بن حَرمَله (137 یا 138ق) و بکر بن حُمَید را سرکوب کردند (طبری، 7 / 495-496؛ بلاذری، انساب، 4 / 198).
شورش‌ صَحصَح در 171ق / 787م (نک‍ : ابن‌اثیر، همان، 6 / 112) و ولید بن طریف در 179 یا 180ق / 795 یا 796م (نک‍ : خلیفه، 298-299؛ یعقوبی، 2 / 410-411؛ طبری، 8 / 261) در زمان هارون الرشید بخشهای وسیعی از جزیره را فراگرفت. در 198ق / 814 م طاهر بن حسین ذوالیمینین از سوی مأمون حکومت جزیره یافت و برای فرونشاندن شورش نصر بن شَبَث به رقّه رفت. با انتصاب طاهر به حکومت خراسان در 205ق / 820 م حکومت جزیره و ادامۀ مأموریت وی به پسرش عبدالله محول شد و او شورش نصر را در 209ق / 824 م فرونشاند (یعقوبی، 2 / 446، 455-456).
قیام مُساور بن عبدالحمید شاری از شدیدترین شورشهای خوارج در نیمۀ‌دوم سدۀ3ق / 9م در جزیره بـود (نک‍ : همو، 2 / 502؛ ابن اثیر، همان، 7 / 174، 188، جم‍ ‌). به دنبال حمله‌ها و غارتهای خوارج بنی‌شیبان در جزیره، معتضد خلیفۀ عباسی در 280ق / 893م شخصاً به جنگ آنان رفت و آنها را به اطاعت واداشت (همان، 7 / 426). در سدۀ 3ق برخی از سرداران ترک همچون اَشناس، موسی بن بُغا، پسرش احمد بن موسیٰ و محمد بن اتامش از طرف خلفای عباسی به حکومت جزیره منصوب شدند (یعقوبی، 2 / 481؛ طبری، 9 / 551؛ ابن اثیر، همان، 7 / 318؛ نیز نک‍ : غندور، 54-56). در نیمۀ دوم سدۀ 3ق جزیره یک‌چند تحت الحمایۀ خمارویه، حاکم طولونی مصر قرار گرفت (نک‍ : ابن شداد، 3(1) / 29-31).

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: