باورهای عامه

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • باد | بـاد، یکی از عنـاصر طبیعت، همچنین نـام یکی از ایـزدان ایران باستان و از مهم‌ترین پدیده‌های باورساز در اساطیر، ادبیات، فرهنگ و اندیشۀ ایرانی.
  • بالنگ | یا بادرنگ، بادرنج، درختی از دستۀ مرکبات با میوه‌ای معطر و ترش و پوست ضخیم که به آن تُرنج هم می‌گویند.
  • بارهنگ | گیاهی علفی با مصارف طبی متعدد نزد مردم که به صورت خودرو در کنار جویبارها و نقاط مرطوب می‌روید. بارهنگ1 یا بارتنگ گیاهی از تیرۀ بارهنگیان2 و نزدیک به زیتونیان است.
  • باران خواهی | آیینهایی که در دوره‌های خشک‌سالی اجرا می‌شود و عمدتاً حالت نمایشی دارند و به آن تمنای باران، طلب باران، و یا استسقا نیز می‌گویند.
  • باطل سحر | یا باطل‌السّحر، هر آنچه در بی اثر کردن سحر و جادو و رماندن دیوان زیانکار به کار می‌رود.
  • باقلا | از گیاهان کهن و آیینی نزد ایرانیان با مصارف متعدد خوراکی و درمانی.
  • بامد، زیارتگاه | مکانی زیارتی در تنگه‌ای به همین نام، میان شهرستانهای لالی و اندیکا واقع در حوزۀ گرمسیر بختیاری در خوزستان.
  • بجار | سنتی رایج در میان طوایف بلوچ، به منظور کمک و همیاری مادی به جوان در حال ازدواج.
  • بخت | سرنوشت، اقبال، قسمت، و آن چیزی که به اعتقاد عامه در زندگی آدمی یکباره و دور از انتظار پیش می‌آید، بی‌آنکه خود او در پدیدآمدن آن نقشی داشته باشد.
  • بحیره | کتابی مفصل با موضوعاتی بسیار متنوع که مبتنی بر باورهای عامه تدوین شده است و ازاین‌رو، اثری ارزشمند در مطالعات فولکلوریک به‌شمار می‌رود.
  • بختک | موجودی‌ وهمی و شب‌رو كه‌ صورت‌ جسمانی ندارد و همچون‌ سایه‌ یا شبح‌ شبها به‌ بستر آدمیزادگان‌ می‌آید و خود را روی‌ خفتگان‌ می‌افكند.
  • بخت گشایی | مجموعۀ اعمال و رفتارهایی که همراه با برخی آداب خاص برای گشایش بخت بستۀ دختران «دم بخت» و شوهرنرفتۀ در خانه مانده صورت می‌گرفت که برخی از آنها هنوز هم رواج دارد.
  • برشنوم | یا نُشْوَه، برشنوم نُه‌شبه، از مراسم مذهبی زردشتیان، شامل اعمال غسل زردشتی، تطهیر نوموبدان در مراسم نوزود، تطهیر حمل‌کنندگان جسد، و پاک‌نمودن زهدان زنان.
  • برف | یخ متبلور حاصل از انجماد مستقیم بخار آب، پیش از تبدیل شدن به باران. دربارۀ برف با توجه به شکل، خصوصیات ظاهری، فصل و زمان بارش، باورها و اعتقادات فراوانی پدید آمده است.
  • برف چال | به گویش محلی ورفِ چال، عنوان جشن و آیینی کهن که همه‌ساله در اواسط بهار در آب‌‌اسک، هم‌زمان با ذوب‌شدن آخرین برفهای زمستانیِ نواحی کوهپایه‌ای دماوند، در منطقه‌‌ای به نام اَسکه‌وش (گویش محلی: اَسکِ بَشَم) برگزار می‌شود.
  • برکت | نیرویی رمزی و قدسی که موجب فراوانی نعمت می‌شود. مردم خاصیت برکت‌زایی را به برخی از افراد، حیوانات، اشیاء، و مکانها منتسب می‌کنند.
  • برنج | از دانه‌های مهم خوراکی و خوراک عمدۀ ایرانیان. این گیاه به‌واسطۀ کثرت کاربرد، ارزشهای نمادین بسیاری یافته است.
  • بست و بست نشینی | بست مكانی‌ امن‌ و مقدس‌ برای پناه‌جويان‌ از هر گروه‌ و صنف‌؛
  • بقالی | از پیشه‌های کهن و سنتی در ایران. بقال واژه‌ای عربی است که عوام از ریشۀ «بقل» به معنای تره (سبزی) و خواروبارفروش ساخته‌اند (فیضی، زمخشری، ذیل واژه).
  • بکارت | پردۀ بکارت، دوشیزگی، دخترگی یا دخترکی، برگرفته از واژۀ دختر که صفتی است دال بر باکره بودن.
  • بلوط، درخت | گروه بزرگی از درختان و درختچه‌های همیشه سبز یا خزان‌برگ خودروی جنگلی.
  • بلوغ | مرحله‌ای از رشد و تکامل آدمی که دگرگونیهای متعدد جسمی و روحی را در پی دارد و در بیشتر جوامع، گذار از آن با آداب، مناسک و آیینهایی همراه است.
  • بنایی | از مشاغل کهن و سنتی، شامل ساخت و تعمیر بنا. در فرهنگهای فارسی بنا را بناکار، بناگر، معمار یا گِل‌کار، گلگیر و پاخیره‌زن آورده‌اند
  • بند انداختن | از مهارتهای آرایشی جهت پیرایش و زدودن موهای صورت، دست و پا، که در میان زنان ایران رواج تام دارد.
  • بنفشه | گیاهی با گلهای زیبا و رنگارنگ، عموماً به رنگ بنفش و گاه معطر.
  • بومادران | گیاهی خوشبو با بوی تند و مزه‌ای تلخ و مصارف فراوان در طب مردمی.
  • بهار، فصل | یا به‌صورت متداول باهار، فصل اول از فصلهای چهارگانۀ سال.
  • بهشت | سرای ابدی و جایگاه نیکوکاران پس از مرگ.
  • بی بی حیات | بقعه و مزار و زیارتگاهی منسوب به یکی از دختران امام موسی بن جعفر (ع)، خواهر امام رضا (ع) در 3کیلومتری خنامان (بخش مرکزی شهرستان رفسنجانِ استان کرمان).
  • بی بی | عنوانی محترمانه برای نام‌بری زنان مقدس و محترم. بی‌بی را در لغت، زن نیکو و خاتون خانه دانسته‌اند (برهان ... ؛ استرابادی، 166؛ نیز نک‍ : دورفر، II / 379-382).
  • بی بی دوست | زیارتگاه و مکانی مقدس واقع در 20کیلومتری شرق شهرستان زابل و 10کیلومتری دهستان بنجار، در شمال روستای قاسم‌آباد، در کنار جاده‌ای منتهی به شهر مرزی دوست‌محمد در مرز افغانستان که زنان ضمن زیارت آن، آداب و آیینهای خاصی را به جا می‌آورند.
  • بی بی شهربانو | بقعه و زیارتگاهی مشهور در شهر ری استان تهران.
  • بی بی سه شنبه، سفره | یا سفرۀ بی‌بی حور، سفرۀ بی‌بی نور، مراسمی زنانه برای حاجت‌خواهی و بخت‌گشایی.
  • بیستون | یا بیسْتون، مجموعه‌ای متنوع، مشتمل بر آثاری از دوره‌های پیش از تاریخ تا دورۀ قاجاریه؛ همچنین نام شهر، بخش و دشتی از کرمانشاهان.
  • بیوه | زن یا مردی که همسرش مرده یا طلاق گرفته است. اگرچه واژۀ بیوه هم برای زنِ شوهرمرده یا مطلقه، و هم برای مردِ همسرمرده یا زن طلاق داده به کار می‌رود (برای نمونه، نک‍ : برهان ... ؛ معین؛ لغت‌نامه ... )، اما نگاه مردم جامعه نسبت به همسران طلاق‌گرفته با همسرانی که زن یا شوهرشان مرده، متفاوت است.
  • پاگشا | یا پاگُشاکُنان، جشنها یا میهمانیهایی است که پدر و مادر، خویشاوندان و بستگان عروس و داماد پس از پایان دورۀ «حجله‌نشینی» برای بازکردن و گشودن پای زوج جوان به زندگی جدید و فعالیتهای دوبارۀ اجتماعی برپا می‌دارند.
  • پاییز | فصل سوم از فصلهای چهارگانۀ سال خورشیدی، مرکب از ماههای مهر، آبان و آذر (برجهای میزان / ترازو، عقرب / کژدم، و قوس / کمان).
  • پالان | نوعی تشکچه به شکل خاص، آکنده از کاه و پوشال که پیش از سوار شدن یا بار زدن، بر پشت چهارپایانی مانند قاطر، الاغ، اسب و جز آنها می‌گذارند، تا بارهای سنگین، زمخت و زاویه‌دار، پشت حیوان را زخم نكند.
  • پدر سالاری | در الگویی از نظام اجتماعی که در آن پدر، رئیس خانواده و صاحب‌اختیار همسر و فرزندان است و نسبت فرزند و خانواده به او می‌رسد و پیشوایی و مدیریت جامعه با مردان است، نظامی به نام پدرسالاری یا پدرشاهی بروز می‌کند که سابقه‌ای کهن دارد.
  • پدر | سرپرست، رئیس، برنامه‌ریز و حامی در سازمان خانواده و نظام خویشاوندی.
  • پرستو | در تداول عام چلچله، از پرندگان دور‌پرواز و مهاجری که در نواحی مختلف ایران به چشم می‌خورد و نامهای مختلفی دارد (نک‍ : آذرلی، جم‍ ؛ لغت‌نامه ... ، ذیل پرستک، پرستو، پرستوک، چلچله) و در فرهنگ مردم ایران، به سبب ویژگیهایی که دارد، مورد توجه است.
  • پرسه | مراسم سوگواری، ترحیم و ماتم‌پُرسی در روزهای سوم، هفتم، چهلم و سال مرگ کسان. پُرسه، در زبان فارسی از ریشۀ پرسیدن، و به معنی پرسش، تفقد، عیادت و احوالپرسی از بیمار و جز آن است
  • پری | موجودی افسانه‌ای ـ اسطوره‌ای معمولاً به شکل زنی زیبا و نیک‌سرشت که در فرهنگ و ادبیات عامه نقش و حضوری پررنگ دارد.
  • پسته | میوه‌ای با مصارف خوراکی، درمانی و آیینی. واژۀ پسته فارسی است که در پهلوی به آن پیستَگ (مکنزی، 69) می‌گویند و در بندهش به نام درخت گرگانی آمده است (ص 88).
  • پل صراط | در باور مسلمانان، گذرگاهی است باریک‌تر از موی و تیزتر از شمشیر بر روی دوزخ.
  • پنبه | از گیاهان بومی ایران با گلهای زیبا و مصارف متنوع در زندگی ایرانیان.
  • پنج تن | یا آل عبا، آل کساء، اصحاب کساء، عنوانی است در فرهنگ اسلامی برای حضرت محمد (ص)، حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین (ع).
  • پنجه | (پنج + های نسبت)، پیکره و نقش دست از مچ تا سرِ پنج انگشت که آن را از مس، برنج، ورشو، نقره یا طلا می‌سازند و یا بر روی کاغذ، پارچه و چیزهای دیگر می‌اندازند و همچون نماد قدرت و قداست و یا طلسم و تعویذِ دفع شرّ و بلا به‌کار می‌رود.
  • پنجه مریم | گیاهی زیبا و خوش‌بو با کاربردهای درمانی و آیینی در فرهنگ مردم ایران.
  • پنیرک | گیاهی گل‌دار و خودرو با خواص دارویی گوناگون. پنیرک گیاهی از رستۀ پنیرکیان با برگهای پنجه‌ای و متناوب است که در تمام قسمتهای آن، لوله‌های شیرابه و لعابی بسیار وجود دارد (گل‌گلاب، 201).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: