1394/2/13 ۰۹:۴۳
کتاب حاضر تنظیمشده سه جلسه بحث و انتقاد دربارهجهاد اسلامى توسط استاد شهید آیتالله مطهرى در انجمن اسلامى پزشکان در بهار و تابستان ۱۳۵۰ است. البته قرائن نشان مىدهد که بین جلسه دوم و سوم، جلسه یا جلساتى بوده است که متأسفانه نوار صوتى آن در دست نیست. آن متفکر شهید همزمان همین بحث را به مناسبت تفسیر سوره توبه در مسجد الجواد تهران ایراد کردهاند که آن مباحث به صورت کتاب «جهاد» در سال ۱۳۶۶ منتشر شده است. طبیعى است که این دو سلسله سخنرانى به دلیل وحدت موضوع، مطالب مشترک نیز دارند. اصولاً این، روش و دأب آن اسلامشناس عظیمالشأن بود که درباره یک موضوع، خصوصاً موضوعاتى که نیاز به غور و تعمق بیشترى داشت، در دو یا چند محفل سخن مىگفت تا زیر و بم مطلب به دست آید و سؤالات مطرحشده پاسخ داده شود. طبعاً پس از شهادت آن بزرگمرد، تلفیق این گونه مباحث با یکدیگر، از آنجا که احتمال تغییر ساختار بحث و تغییر معنى متصور است، صواب نیست؛ لذا هر کدام به صورت مجزا منتشر مىگردد.
اشاره: کتاب حاضر تنظیمشده سه جلسه بحث و انتقاد دربارهجهاد اسلامى توسط استاد شهید آیتالله مطهرى در انجمن اسلامى پزشکان در بهار و تابستان ۱۳۵۰ است. البته قرائن نشان مىدهد که بین جلسه دوم و سوم، جلسه یا جلساتى بوده است که متأسفانه نوار صوتى آن در دست نیست. آن متفکر شهید همزمان همین بحث را به مناسبت تفسیر سوره توبه در مسجد الجواد تهران ایراد کردهاند که آن مباحث به صورت کتاب «جهاد» در سال ۱۳۶۶ منتشر شده است. طبیعى است که این دو سلسله سخنرانى به دلیل وحدت موضوع، مطالب مشترک نیز دارند. اصولاً این، روش و دأب آن اسلامشناس عظیمالشأن بود که درباره یک موضوع، خصوصاً موضوعاتى که نیاز به غور و تعمق بیشترى داشت، در دو یا چند محفل سخن مىگفت تا زیر و بم مطلب به دست آید و سؤالات مطرحشده پاسخ داده شود. طبعاً پس از شهادت آن بزرگمرد، تلفیق این گونه مباحث با یکدیگر، از آنجا که احتمال تغییر ساختار بحث و تغییر معنى متصور است، صواب نیست؛ لذا هر کدام به صورت مجزا منتشر مىگردد.
در این مباحث به مسائلى متمایز از مسائل کتاب جهاد نیز پرداخته شده است؛ مانند کتب ضلال، تفتیش عقاید و آزادى منتقد و مخالف در اظهار نظر، که شامل نکات بدیعى است.
تنظیم و ویرایش علمى این مباحث توسط آقاى دکتر على مطهرى، عضو هیأت علمى گروه فلسفه و کلام اسلامى دانشکده الهیات دانشگاه تهران، انجام شده است. امید است این کتاب همچون سایر آثار آن متفکر عالىمقام در آشنایى بیشتر ما با معارف اسلامى مفید و مؤثر افتد. از انتشارات صدرا سپاسگزاریم که این متن را پیش از چاپ در اختیار ما نهادهاند. در سالگرد شهادت استاد، یاد جاودانه ایشان را گرامی میداریم.
طرح مسئله
مسئله جهاد اسلامى بحث مهمى است و من سالهاست به این بحث علاقهمندم و حقیقتش این است که تا حالا هم هیچ وقت فرصت نکردهام که خودم از روى اجتهاد وارد این بحث بشوم. مسیحیها این قانون را به این شکل تقریر کردند و صغرى و کبرایى برایش درست کردند که اسلام طرفدار این عقیده است که هرکسى که مسلمان نیست، به صرف اینکه مسلمان نیست ـ هیچ موجب و علت دیگرى هم لازم نیست؛ همین قدر که کسى مسلمان نیست، مىخواهد خداپرست باشد یا غیر خداپرست، مىخواهد به یکى ازادیان آسمانى وابستگى داشته باشد یا نداشته باشد ـ باید او را بزنید، یا اسلام اختیار کند یا کشته شود! بنا بر این اسلام دین سیف و شمشیر است و تاریخ اسلام هم از همین حکایت مىکند که شمشیرشان را بلند کرده بودند و مىگفتند یا اسلام اختیار کن یا تو را مىکشیم!
شنیدهام بعضى مسیحیها در برخى از مجلاتشان در دورههاى سابق کاریکاتورى از پیغمبر اکرم کشیده بودند که در یک دستش قرآن بود و در دست دیگرش شمشیر، و شمشیر را بلند کرده بود و مىگفت: «یا این قرآن را قبول کن یا با شمشیر گردنت را مىزنم!» البته با این تفاوت ـ و اینتفاوت را آنها هم انکار نمىکنند ـ که اسلام درباره مردمى که به یک دین آسمانى وابستگى دارند، یعنى یهودیها و مسیحیها و حتى مجوسیها (آنهایى که قرآن «اهل کتاب» مىگوید و قدر مسلّمش اینها هستند) یک امر دیگر را هم قبول مىکند و آن «جزیه» است؛ یعنى ممکن است آنها راه سوم را انتخاب کنند، نه اسلام اختیار کنند و نه کشته شوند، بلکه جزیه بدهند؛ ولى براى غیر اهل کتاب حتى جزیه هم به عنوان راه سوم به رسمیت شناخته نشده است. بعد مىگویند جزیه یعنى باج دادن؛ به آنها مىگوید اگر باج بدهید، اجبار ندارید که مسلمان بشوید؛ به دینتان باقى بمانید اما این باج را بدهید؛ ولى اگر باج ندهید، کشته مىشوید. اما نسبت به غیر اهل کتاب حتى این مقدار هم نمىگوید.
بعد مىگویند: قانون جهاد یعنى قانون قتال، قانون جنگ. اصلاً شأن یک دین نیست که در میان قوانینش قانون جنگ وجود داشته باشد؛ چون جنگ بد است و صلح خوب است. دین باید طرفدار صلح باشد نه طرفدار جنگ. مسیحیت اساساً قانون جنگ ندارد چون طرفدار صلح است.
این، مسئلهاى است که مورد بحث ماست و البته فروع زیادى دارد که بعد عرض مىکنم. از جمله فروع این مسئله این است که اسلام میان مشرک و غیر مشرک فرق مىگذارد، حال آن فرق به چه شکل است، عرض کردیم آنها به آن شکل مىگویند؛ اینها را بعد توضیح مىدهیم.
تفاوت میان جزیرهالعرب و غیر آن
یکى دیگر این است که آیا اسلام میان جزیرهالعرب و غیرجزیرهالعرب فرق مىگذارد؟ یعنى جزیرهالعرب را به عنوان یک پایگاه اسلامى انتخاب کرده و در آنجا هیچ دینى را، اعم از اینکه شرک باشد یا غیر شرک، نمىپذیرد ولى در غیر جزیرهالعرب مىپذیرد؟ اصلاً این از نظر قانون اسلام فرق مىکند یا نه؟
آنچه مسلّم است، این است که از نظر اسلام محیط مکه با غیر مکه فرق دارد. محیط مکه که محیط مسجدالحرام است و حرم، تا حدودى که حرم شناخته مىشود، شک ندارد که اسلام محیط حرم را با غیر حرم فرق مىگذارد و آن حتى یک ریشه قانونى و حقوقى هم دارد؛ چون آنجا اولین خانهاى است که [براى مردم قرار داده شد و] ابراهیم آن خانه را پایهگذارى کرد که کعبه بود. مسجدالحرام به عنوان حریم همان کعبه به وجود آمد و خانههایى هم که در مکه ساخته شد، همه به اعتبار کعبه ساخته شد و یک مقدار هم که حرم است، همه به اعتبار کعبه است و از نظر اسلام اساساً زمین اطراف کعبه تا حدودى که حرم است، حکم زمین وقفى را دارد۱ و قطع نظر از اینکه اسلام درآنجا غیرمسلمان ـ مشرک و غیر مشرک ـ نمىپذیرد، حتى مالکیت هم نمىپذیرد.
اسلام در زمین مکه مالکیت را نمىپذیرد. از نظر فقه شیعه این مطلب مسلّم است. در فقه بسیارى از اهل تسنن هم این طور است، بعضى از آنها اختلاف دارند. لهذا هر کسى در مکه مىتواند خانهاى داشته باشد؛ اما نه اینکه مالک آن خانه باشد، بلکه در حکم کسى است که حق اولویت دارد؛ مثل طلبهاى که در مدرسهاى سکنى اختیارمىکند و یک اتاق مدرسه را براى درس خواندن مىگیرد،تا وقتى که هست اولویت دارد ولى مالک آنجا نیست. لهذا اجرت و کرایه گرفتن از خانههاى مکه اشکال دارد. سنّیها هم که الان [اجرت و کرایه] مىگیرند، با فقه خودشان هم خیلى جور درنمىآید. از جمله فرمانهایى که امیرالمؤمنین در زمان خلافتش به حاکم خودش در مکه ـ قُثم بن عباس ـ داد این بود که فرمود: «مُر اهل مکّه ألّا یأخُذوا من ساکنٍ اجرا: اهل مکه را امر کن که از کسى که آنجا مىآید، کرایه نگیرند.» استناد کرد به آیه قرآن که مىفرماید: «سواءً العاکفُ فیه و الباد»،۲ یعنى آن که مقیم در مکه است و آن که از خارج آمده در مکه، متساوى هستند و حقوق متساوى دارند.
مکه و حرم احکام خاصى دارد. در این حکم که اسلام مشرک و اهل کتاب را در مکه و حرم نمىپذیرد، بحث نداریم؛ ولى آیا در تمام جزیرهالعرب نمىپذیرد؟ این را باید جداگانه بحث کنیم.
پس یک حرف این است که میان جزیرهالعرب و غیرجزیرهالعرب فرق است. این طور نقل کردهاند که پیغمبراکرم فرمود: یهود را (آن وقت مسیحیها نبودند) از جزیرهالعرب اخراج کنید و اینها در جزیرهالعرب نباشند تا در جزیرهالعرب دو دین وجود نداشته باشد. اگر این طور باشد، معنایش این است که جزیرهالعرب با غیرجزیرهالعرب در برخى احکام فرق مىکند.
مسئله جهاد ـ اگر بخواهیم وارد بحثش بشویم ـ از مسائلى است که خیلى باید جنبه قرآنى بحث ما قوى باشد، براى اینکه در قرآن آیات مربوط به جنگ و جهاد زیاد است و تا انسان همه اینها را روى همدیگر نریزد و با هم قرار ندهد، مفهومش روشن نمىشود.
این است که ما در درجه اول آیات قرآن را مىخوانیم تا ببینیم از آیات قرآن راجع به جهاد چه استفاده مىشود؟ آیا همان مفهومى استفاده مىشود که معمولاً مسیحیها مىگویند، یا نه؟
این مسئله با مسئله آزادى عقیده ارتباط دارد. اگر اسلام نظرش این باشد که هرکس که غیرمسلمان استاجبار دارد که یا اسلام اختیار کند و یا کشته شود، پس اسلام به آزادى عقیده به هیچ شکل احترام نمىگذارد. ما راجع به خصوص آزادى عقیده یک بحث خاصى داریم که آن را هم بعد عرض مىکنم.
پینوشتها:
۱٫ نه اینکه بخواهم بگویم زمین وقفى است.
۲٫ حج، ۲۵٫
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید