بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش سوم

1393/11/6 ۰۷:۵۴

بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش سوم

مى‏دانیم میان بردگى که در اسلام بوده با سایر بردگیهایى که در دنیا وجود داشته، اختلاف زیادى بوده است؛ مثلاً این قضیه معمول بوده که بسیارى ‏از پدران، خود را مالک پسران خود مى‏دانسته‏اند؛ زنهاى بسیارى در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ زن مى‏گرفتند و از اینها یک فوج بچه درست ‏مى‏کردند و از این بچه‏ها استفاده تجارتى مى‏بردند و آنها را مى‏فروختند.آیا این جایز است؟ خود زور، صرف زور و نه جنگ و حال محاربه با فکر ناحق عاملى براى برده‏گیرى بوده؛ کارى معمول و شبیه دزدى ‏بوده؛ مى‏رفتند میان قومى که آنها را برده بگیرند. آیا این کار جایز است؟ این هم جایز نیست. اسلام از موجبات بردگى فقط جنگ را با تعیین‏مقدماتى جایز شمرده و این مقدمات عبارت است از بیان حق [و ابلاغ ‏پیام اسلام] و قبول نکردن آن از طرف مردم و اینکه بعد جنگ ایجاد شود و عده‏اى به صورت اسیر درآیند؛ فقط در اینجا [با صلاحدید ولى ّ‏امر مسلمین برده‏گیرى] جایز شمرده شده است.

 

 

تفاوتهاى با سایر رژیمهاى بردگى

مى‏دانیم میان بردگى که در اسلام بوده با سایر بردگیهایى که در دنیا وجود داشته، اختلاف زیادى بوده است؛ مثلاً این قضیه معمول بوده که بسیارى ‏از پدران، خود را مالک پسران خود مى‏دانسته‏اند؛ زنهاى بسیارى در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ زن مى‏گرفتند و از اینها یک فوج بچه درست ‏مى‏کردند و از این بچه‏ها استفاده تجارتى مى‏بردند و آنها را مى‏فروختند.آیا این جایز است؟ خود زور، صرف زور و نه جنگ و حال محاربه با فکر ناحق عاملى براى برده‏گیرى بوده؛ کارى معمول و شبیه دزدى ‏بوده؛ مى‏رفتند میان قومى که آنها را برده بگیرند. آیا این کار جایز است؟ این هم جایز نیست. اسلام از موجبات بردگى فقط جنگ را با تعیین‏مقدماتى جایز شمرده و این مقدمات عبارت است از بیان حق [و ابلاغ ‏پیام اسلام] و قبول نکردن آن از طرف مردم و اینکه بعد جنگ ایجاد شود و عده‏اى به صورت اسیر درآیند؛ فقط در اینجا [با صلاحدید ولى ّ‏امر مسلمین برده‏گیرى] جایز شمرده شده است.

تفاوت دیگرى که [ با سایر رژیمهاى بردگى] دارد، [در نوع رفتار با برده است.] در یونان و روم معمول بوده که براى ‏برده هیچ حقوقى حتى حق دفاع قائل نبودند و اگر ارباب یا غیر ارباب او را تحت شکنجه قرار مى‏داد، حق دفاع نداشت (باید قضیه به تفصیل‏بررسى شود). شکنجه‏هاى بسیارى به آنها مى‏دادند. به قول [علماى‏حقوق اروپا] حق حیات و به قول ما حق تکامل براى برده قائل نبودند. (البته ما هم حق حیات قائل هستیم، ولى از آن جهت که حیات زمینه‏تکامل است نه صرفاً حیات.) حق تعذیب و هرگونه تعذیبى در موردبرده داشتند. ویل دورانت مى‏نویسد که بردگان را در حضور اربابان‏پوست مى‏کندند و این یک تفریح براى آنها بوده.

اسلام نه تنها چنین اعمالى را ممنوع کرد، بلکه توصیه‏هایى راجع به‏آنها نموده است. پیغمبر اسلام دستور مى‏دهد به آنها غذا بدهید از آن ‏غذاهایى که خودتان مى‏خورید؛ لباس بدهید از همان لباسهایى که‏خودتان مى‏پوشید، و همین طور هم عمل مى‏کردند. امیرالمؤمنین غلامى‏دارد به نام قنبر که همیشه او را بر خود مقدم مى‏دارد. اگر دو تکه لباس‏مى‏خرد، مى‏گوید: «تو جوان هستى من پیرمرد، لباس نو مال تو و لباس‏کهنه مال من.» پس [] از نظر رفتار و عمل، با بردگى دراقوام گذشته فرق مى‏کند.

 

اهتمام اسلام به آزادى برده

گذشته از اینها، آنچه اسلام راجع به آن عمل کرده و برنامه دارد، آزادى ‏است و این نکته جالبى است. فقها هم بابى که در این مورد قرار داده‏اند، «کتاب العتق» است و نه کتاب الرقّ. «رقّ» یعنى بردگى و «عتق» یعنى آزادى. آن‏ که در اسلام برنامه و مقررات دارد، آزادى است؛ یعنى موجبات فراهم‏آوردن آزادى برده. اگر قبول کنیم که اسلام بردگى را جایز شمرده، [به‏این صورت است که] هیچ گاه این حالت ادامه ندارد؛ زیرا وقتى که بردگان ‏تحت نفوذ تربیتى مسلمین قرار گرفتند، پس از چندى خود به خود آزاد مى‏شوند.

اولاً خود «بنده آزاد کردن» بهترین عمل خیر شمرده مى‏شود که‏ ضرب‏المثل است؛ وقتى بخواهند راجع به موضوعى مبالغه کنند، مى‏گویند: «تو ثواب بنده آزاد کردن دارى.» دوم اینکه کفّارة بعضى از اعمال را بنده‏آزاد کردن قرار داده است. از اینها بالاتر، این است که یکى از مصارف‏بیت‏المال را آزاد کردن بنده قرار داده است و این جزء بودجه عمومى‏است: «انّما الصّدقاتُ للفُقراء و المساکین و العاملین علیها و المُؤلّفة قُلوبُهُم‏و فى الرّقاب و الغارمین و فى سبیل الله».۵ «و فى الرّقاب» یعنى در راه‏گردنها؛ یعنى گردنهایى را که قید مملوکیت روى آنها هست، آزاد کنى. یکى ‏از مسائلى که در اسلام هست، این است که حکومت اسلامى از بودجه ‏عمومى بگیرد و برده‏ها را آزاد کند؛ زیرا بردگان غنائم جنگى عده‏اى را تشکیل مى‏دادند و نمى‏شد مفت از آنها گرفت. حکومت توصیه مى‏کند که ‏او آزاد کند، اگر آزاد نکرد پول مى‏دهد و آزاد مى‏کند. در دوران عمر بن‏عبدالعزیز این برنامه عمل شد و مقدارى از بیت‏المال براى آزادى بردگان ‏به کار رفت.

همچنین اسلام بعضى موارد را موجب آزادى خود به خود بردگان ‏قرار داد؛ مى‏گوید اگر برده‏اى قسمتى از آن آزاد شد، این آزادى به تمام ‏قسمت‌هاى او سرایت مى‏کند؛ مثلاً اگر یک نفر یک عُشر بردة خود را آزاد کرد، تمام او آزاد مى‏شود و او نمى‏تواند وى را خرید و فروش و به دیگرى ‏منتقل کند. راههایى را باز گذاشته و توصیه کرده است.

 

مکاتبه و تدبیر و تمتیع

قرآن در آیه‏اى از سوره نور برنامه‏اى قرار داده که اگر بعضى افراد نخواهند بردگان را مجانى آزاد کنند، قراردادى با آنها ببندند که مثلاً فلان‏ مبلغ بعداً بپردازد [و آزاد شود] و این موضوع را «مکاتبه» مى‏نامند، و یاممکن است قرار بگذارند که بعد از مردن ارباب، آزاد باشد که این را«تدبیر» مى‏گویند. در مورد مکاتبه تعبیر عجیبى در قرآن هست: «و الذین‏یبتغون الکتاب ممّا ملکت ایمانُهُم فکاتبوهُم ان علمتُم منهُم خیراً و آتوهُم ‏من مال الله الّذى آتیکُم».۶ یعنى اگر برده شما تقاضاى قرارداد کرد که بعداً مبلغى بدهد، با آنها مکاتبه کنید (ظاهراً وجوب را مى‏رساند) اگر در آنها خیرى سراغ دارید، یعنى اگر به مصلحت اوست؛ مثلاً اگر کافرى، تازه‏آمده و تعلیم و تربیتى ندیده، آزاد نکنید؛ ولى اگر کسى است که آزادى به‏مصلحت اوست، آزادش کنید و بعد از آزاد کردن، از مال خدا (یعنى مال ‏خودتان) که خدا به شما داده، به او بدهید که به کارى بپردازد و این را «تمتیع» مى‏گویند؛ یعنى او را دست خالى از خانه بیرون نکنید. در موردطلاق زن هم علاوه بر حقوق او، همین موضوع وجود دارد و قرآن در این ‏مورد مقدار را معلوم نمى‏کند، بلکه برحسب وسعت [مالى] شخص به خوداو واگذار مى‏کند: «و على الموسع قدرُهُ و على المُقتر قدرُه:ُ۷ ثروتمند و فقیرهرکدام برحسب وسع خود.»

برنامه‏هاى دیگر براى آزادى برده یکى آزادى خود به خودى است،‏مثل آزادى ناشى از نابینایى یا زمینگیرى. اگر ارباب به برده ظلم کرد واو را طورى زد که صدمه‏اى به وى وارد آمد، آزاد مى‏شود و اگر زن بود و براى ارباب فرزندى آورد، آزاد مى‏شود؛ آزاد مشروط و ارباب حق‏فروش او را ندارد. اگر او را آزاد نکرد، پس از مردن ارباب، خود به خودآزاد مى‏شود؛ یعنى زن در سهم فرزند خود واقع مى‏شود و خود به خود آزاد مى‏شود.

یکى دیگر از موجبات آزادى برده، «اسلام» است. اگر ارباب کافراست و برده اسلام آورد، به حکم «لن یجعل اللهُ للکافرین على المُؤمنین‏سبیلا»۸ آزاد مى‏شود. دیگر از وسائل آزادى خود به خود، اینکه اگر پدریا فرزند و یا یکى دیگر از خویشاوندان نزدیک برده او را بخرد، باعث‏آزادى وى مى‏شود؛ مثلاً اگر پدر، پسر خود را بخرد و بالعکس یا خواهر وبرادر یکدیگر را بخرند و یا سایر خویشاوندان نزدیک یکدیگر را بخرند، برده آزاد مى‏شود.

پس نکاتى را باید در نظر داشت: یکى اینکه رفتار مسلمین بابردگان با رفتار رژیمهاى بردگى کاملاً متفاوت بوده است. دوم اینکه‏ طرز برده‏گیرى در اسلام با سایر رژیمها کاملاً متفاوت است. سوم اینکه ‏در اسلام برنامه آزادى براى بردگان و راههاى زیادى براى آزادى برده‏ وجود دارد و در جامعه اسلامى که مورد بحث ماست، امکان اینکه ‏بردگان همیشه در بردگى باقى نمانند، هست مگر اینکه خود برده نخواهد؛ چنان که در مورد ائمه معصومین و صلحا خود برده‏ها حاضر نبودند که ‏خانه آنها را ترک کنند و مى‏گفتند ما اینجا را دوست داریم.

موضوع دیگر که درباره آن بعد بحث مى‏شود، راجع به حقوق‏اجتماعى است. آیا شهادت برده جایز بوده یا خیر؟ در اسلام شهادت‏برده جایز است؛ امامت یعنى پیشنمازى برده جایز است. البته پیشنمازى‏ در اقوام قبلى نبوده است که بتوان مقایسه کرد. قضاوت برده و افتاء برده‏که مفتى باشد و امارت برده که امیر بر سپاه یا قوم باشد، جایز است و درتاریخ اسلام زیاد است. «طارق» معروف۹ برده بود. اینها قوانین‏حقوقى است که اسلام براى بردگان قرار داده است و آنها را از این مزایا محروم نکرده است.

 

آیا ذات بردگى ظلم است؟

نظر ما در مباحث دو جلسه گذشته۱۰ به مسئله عمده‏اى بود که در باب ‏بردگى مطرح است. آن موضوعى که بیشتر روى آن تکیه داشتیم، این‏بود که به طور کلى بردگى با هر مفهومى که وجود داشته باشد، [جامع‏مشترکى دارد.] درست است که بردگیها در دنیا تفاوت داشته است، ولى‏جامع مشترک همه اقسام بردگى این است که یک نفر مالک فرد دیگرباشد؛ یعنى همین طور که مالک سایر ثروتها مى‏شود، مالک اشیا مى‏شود، مالک جمادات و نباتات و حیوانات مى‏شود، مالک انسان‏بشود و این انسان جزء ثروت او قرار بگیرد و در نتیجه اختیار آن برده ومملوک در دست این باشد، او تابع میل و اراده و هوا و هوس این باشد.جامع مشترک رژیمهاى مختلف بردگى که در دنیا بوده، همین است که‏یک فرد از انسان مالک انسان دیگرى باشد.

 

پی‌نوشتها:

۵٫ توبه ر ۶۰٫ ۶٫ نور ر ۳۳٫ ۷٫ بقره ر ۲۳۶٫

۸٫ نساء ر ۱۴۱٫ ۹٫[طارق بن زیاد، فاتح اندلس]

۱۰٫ [همان طور که قبلاً گفته شد، نوار جلسه دوم موجود نیست. بنابراین این جلسه ‏در واقع جلسه سوم است. البته چون خلاصه مطلب جلسه گذشته بیان شده است،این نقص تا حدى برطرف شده است.]

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: