بردگى در اسلام ./ استاد شهيد آيت‌الله مرتضى مطهرى - بخش نخست

1393/10/30 ۰۷:۳۹

 بردگى در اسلام ./ استاد شهيد آيت‌الله مرتضى مطهرى - بخش نخست

اشاره: از استاد شهيد، مرحوم آيت‌الله مرتضى مطهرى آثار متعدد ارزشمندي به جا مانده كه با گذشت سي‌وپنج سال از تاريخ شهادتش، هنوز مشتاقان را بر خوان گستردة دانش خويش ميهمان مي‌كند. از آن جمله است متن حاضر كه به تازگي چاپ شده و با عنايت «انتشارات صدرا» در اختيار ما قرار گرفته است. در مقدمه ناشر مي‌خوانيم:

 


اشاره: از استاد شهيد، مرحوم آيت‌الله مرتضى مطهرى آثار متعدد ارزشمندي به جا مانده كه با گذشت سي‌وپنج سال از تاريخ شهادتش، هنوز مشتاقان را بر خوان گستردة دانش خويش ميهمان مي‌كند. از آن جمله است متن حاضر كه به تازگي چاپ شده و با عنايت «انتشارات صدرا» در اختيار ما قرار گرفته است. در مقدمه ناشر مي‌خوانيم:

«بردگى در اسلام» عنوان پنج جلسه سخنرانى و پرسش و پاسخ ‏استاد شهيد آيت‌الله مرتضى مطهرى در جلسات بحث و انتقاد انجمن اسلامى پزشكان در بهار و تابستان سال 1346‏ش بوده است. متأسفانه نوار جلسه دوم اين جلسات در دست ‏نيست و از جلسه اول نيز فقط متنى كه يكى از حضار در همان‏زمان در اختيار استاد شهيد قرار داده موجود بود كه طبعاً امكان‏مطابقت با نوار سخنرانى وجود نداشت و صرفاً آن متن تنظيم‏گرديد. در اين كتاب مانند ساير آثار آن متفكر شهيد مباحث زنده ومطرحى مورد بحث و انتقاد قرار گرفته و گويى براى امروز بيان‏شده است و به تعبير امام خمينى(ره) براى عارف و عامى سودمندو فرحزاست.

نكته‏اى كه بايد بياموزيم، روش استاد مطهرى در اين گونه‏ مباحث است كه چگونه از سؤالات و انتقادات گاهى تند استقبال مى‏كند و حتى مستمع را به سؤال و انتقاد ترغيب مى‏نمايد؛ به طورى كه هر ناظرى به خوبى احساس مى‏كند كه ايشان دنبال‏كشف حقيقت است و به تعبير خود آن شهيد روح علمى وانصاف در قضاوت دارد.

بخش دوم و آخر كتاب را يادداشتهاى آن استاد شهيد درباره‏بردگى تشكيل مى‏دهد كه علاوه بر اين كه مى‏تواند به درك بهترمباحث بخش اول كمك كند، به كار اهل تحقيق نيز مى‏آيد. جالب است كه در اين يادداشتها استاد مطهرى ترتيب وعناوين ابواب كتابى را كه خود مى‏خواستند به نام «بردگى دراسلام» منتشر كنند به شرح ذيل آورده‏اند:

«مسائل كتاب بردگى در اسلام: مقدمه

بخش اول: تاريخچه بردگى در ميان ملل گوناگون جهان

بخش دوم: علل و موجبات بردگى

بخش سوم: اوضاع بردگان در جهان قديم

بخش چهارم: چرا بردگى محكوم است، فلسفه آزادى وغير انسانى بودن و ضد عقل بودن بردگى، بحثى در اعلاميه‏هاى‏حقوق بشر و فلسفه آزادى و تاريخچه الغاء بردگى در عصر حاضر

بخش پنجم: بردگى در اسلام

بخش ششم: بردگى بعد از الغاء بردگى، مشتمل بر بحث ازماهيت نفاق و دورويى و اينكه پديده عصر ماست و اينكه بردگى‏عصر حاضر به چه شكل و زير چه نامى است، مخصوصاً وضع‏سياهان آمريكا و وضع مستعمرات و اينكه سازمان ملل براى‏تحكيم بردگى ملل عقب نگه داشته شده است يا براى آزادى آنها.»

تنظيم و ويرايش علمى اين مباحث توسط آقاى دكتر على‏مطهرى، عضو هيأت علمى گروه فلسفه و كلام اسلامى دانشكده‏الهيات دانشگاه تهران، انجام شده است. از خداى متعال توفيق بيشتر در نشر آثار آن به تعبير امام‏خمينى متفكر و فيلسوف و فقيه عالى‏مقام و اسلام‏شناس‏عظيم‏الشأن را مسئلت مى‏كنيم.

***

ريشه آزادى انسان1

بحث امروز ما درباره بردگى است. يكى از مسائلى كه در عصر ما مطرح ‏است نه از جنبه عمل بلكه از جنبه نظر، موضوع بردگى در اسلام است. اما اينكه از جنبه عمل مطرح نيست، چون از نظر عملى ملغى است و در دنيا مورد ندارد؛ ولى از جنبه نظر مطرح است چون مسئله بردگى كه در اسلام ‏بوده است، سؤال زياد به وجود آورده است: چرا اسلام بردگى را تصويب‏كرده و الغاء نكرده است؟ اين «چرا» بايد تحليل شود. «چرا الغاء نكرد»، يعنى اين موضوع بايد الغاء بشود و خلاف آن صحيح نيست. بايد جنبه‏منطقى به اشكال بدهيم: بردگى ظلم است و تصويب آن، ظلم را تصويب‏ مى‏كند و اين با قوانين اسلام كه مدعى است طرفدار عدل است و مى‏گويد «انّ الله يأمرُ بالعدل» خداوند فرمانى كه مى‏دهد بر مبناى عدالت است وخداوند عادل است و قانونى كه وضع مى‏كند عادلانه است، جور درنمى‏آيد. اين اشكال طور ديگرى نيز مطرح مى‏شود و آن اين است: لازمه بردگى اين است كه بشر كالا باشد و اين برخلاف حيثيت بشرى ‏است. و گاه به تعبير ديگر مى‏گويند كه بردگى استثمار بشرى توسط بشرديگر است. اين خلاصه اشكالات است.

البته اشكال روشنى است و به اصطلاح قدرى هم چسبنده است. ازآن وقت كه حقوق بشر قدرى شناخته و طرح شد، به اين نكته پى بردند كه ‏بشر حقوقى دارد كه طبيعت به او داده است و حقوق طبيعى قابل سلب ‏نيست؛ مثلاً در «اعلاميه جهانى حقوق بشر» اولين ماده راجع به آزادى ‏است كه بشر آزاد آفريده شده است؛ بشر آزاد به دنيا مى‏آيد، آزاد بايد زندگى كند و آزاد بايد بميرد و هيچ قدرتى حتى خودش نمى‏تواند اين‏حق را از او سلب كند.

اين به عنوان يك مسئله فقهى مطرح مى‏شود: آياجايز است شخصى آزادى را از خودش سلب كند و خود را بنده ديگرى‏نمايد اعم از اينكه پول بگيرد يا نگيرد؟ مسلماً جايز نيست. نويسندگان‏اعلاميه جهانى حقوق بشر مى‏گويند مقصود اين نيست كه بعد از آنكه‏برده آزاد شد بتواند خودش را برده ديگرى كند، بلكه بشر آزاد آفريده‏شده و چون آزاد آفريده شده است، نه خودش و نه ديگرى نمى‏تواند او را برده قرار دهد. به عبارت ديگر بحث ما به آزادى برمى‏گردد؛ يعنى از نظر فلسفى بايد جستجو كنيم كه بشر آزاد آفريده شده است.

 

نظر ارسطو درباره بردگى

نقطه مقابل اين نظر، افكارى است كه از بعضى و ابتدا از ارسطو ذكر شده‏است. او معتقد است كه بشر متفاوت آفريده شده است، بعضى آزاد و آقا آفريده شده‏اند و بعضى بنده. مدعى بود كه اصولاً نوع خلقت ‏انسانها متفاوت است و خيلى هم نمى‏توان نسبت به اين مسئله استبعادكرد. مى‏گويد شما چرا بين انسان و حيوان اختلاف قائل هستيد؟ چرابراى حيوانات آزادى قائل نيستيد؟ حيوان جاندار است، انسان هم‏جاندار است. حيوان هم لذت و الم و درد و رنج سرش مى‏شود. چرا نسبت به آنها نمى‏گوييد كه آزاد باشند و بشر حق استفاده از آنها را ندارد كه آنها را در يوغ مملوكيت خود درآورد. ناچار خواهيد گفت درست ‏است كه آنها زنده و جاندار هستند، ولى درك و احساسات حيوانات با انسان متفاوت است؛ يعنى مملوكيت حيوان منافى با خلقت حيوان‏نيست. اسبى كه صاحب و مالك داشته باشد و مالك حقوق او را بدهد،علوفه بدهد، اگر مريض شد معالجه كند و در حدود توانايى حيوان و نه‏ مافوق توانايى از او باركشى كند و سوارى بگيرد، اين برخلاف مصالح‏حيوان نيست. پشت اين حيوان براى سوارى ساخته شده است؛ چه ‏اشكالى دارد كه اين عمل انجام شود؟

چه اشكالى دارد كه افراد انسان‏برحسب نژادهاى مختلف و منطق‌هاى مختلف،2 به طور مختلف آفريده ‏شده باشند؟ بعضى از نژادها به قول او يونانيها اهل فكر هستند، آنها بايد فكر كنند و تحصيل كنند و بر عكس، قومى هستند كه اهل اين حرفهانيستند، بايد كار كنند. نژادى كه نژاد آقا هست بايد نژاد ديگر را مالك‏بشود و حقوق آنها را بپردازد.

ارسطو براى اين موضوع يك ريشه فلسفى بر اساس اختلاف نژادها و اختلاف زبان قائل است و معتقد است اصلاً بشر داراى جنس «برده» و «آقا»ست. بوعلى سينا در «شفا» نظرى نظير همين دارد و معتقد است افراد بشر متساوى نيستند و بعضى افراد صلاحيت براى بردگى دارند.

 

موجب بردگى از نظر اسلام

مسلّم در اسلام چنين اصلى بر اين مبنا كه مردم دوجنسى شناخته شده ‏باشند كه مثلاً سفيدپوست آقا و سياه‏پوست برده باشد و يا مردم اين طرف ‏دنيا آقا و آن طرف برده باشند، نداريم و بالعكس خلاف آن را داريم و اسلام بين افراد مردم تفاوتى قائل نشده است. پس اين اساس فلسفى‏مورد قبول نيست و آنچه در اسلام مبناى بردگى و مورد قبول است و بيش‏از آن مورد قبول واقع نشده است، در مورد اسيران جنگى است كه جايز شمرده است كه از اسيران جنگى برده گرفته شود، آنهم با توجه به اينكه ‏جنگ در اسلام ريشه فكرى و عقيده‏اى دارد و ريشه سياسى و اقتصادى ‏ندارد؛ و در اين مورد هم «جايز» شمرده، نه اينكه «واجب» شمرده ‏باشد.

مى‏دانيم اسلام همزيستى با معتقدين به اديان را گرچه ريشه‏توحيدى آنها آلودگى دارد جايز مى‏داند. و غير معتقدين به اديان هم دوگونه‏اند: يكى اينكه مشرك‏اند، مثلاً بت‏پرست‏اند و اعتقاد به غيرخدا دارند كه اسلام حق حيات براى آنها قائل نيست. دسته ديگر كسانى‏هستند كه ملحدند و اصولاً پرستش را قبول ندارند، اعم از پرستش خدا يا غير خدا؛ و من نديدم كه در جايى بحث بشود كه آيا بين كسانى كه ‏ملحدند و هيچ گونه پرستشى در آنها وجود ندارد، با آنها كه غير خدا را مى‏پرستند، اختلافى هست يا نه. بايد بحث بشود كه آيا بين آنها كه غيرخدا را مى‏پرستند با آنها كه اصولاً پرستش را منكرند اختلافى هست يا ‏خير. من فعلاً راجع به اين موضوع اظهارنظر نمى‏كنم؛ ولى روى اين نظرترديد دارم كه اين دو دسته مساوى باشند.

ادامه دارد

پي‌نوشتها:

1. [از اين جلسه فقط متنى كه يكى ازحضار در اختيار استاد شهيد قرار داده بود وجود داشت و نوار سخنرانى موجودنيست. لذا اگر احياناً در موردى احساس نارسايى مى‏شد امكان مراجعه به نواروجود نداشت.]

اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: