شاه جهان، ابومظفر محمد شهابالدین (جلوس ۱۰۳۷ عزل ۱۰۶۸ هـ ق) فرزند جهانگیر شاه عالمگیر از پادشاهان بابری یا گورگانی هند است که به مغول کبیر شهرت دارند. او پس از درگذشت پدرش جهانگیر به سلطنت رسید. «بابر» لقب محمد ظهیرالدین پسر عمر شیخ نواده پنجم تیمور گورکانی و متولد ۸۸۸ هـ ق در فرغانه بود که دولت گورکانی یا بابری یا مغول هند را تاسیس و از سال ۹۳۲ تا ۹۳۷ هـ ق مطابق با ۱۵۲۵ تال ۱۵۳۰ م در هند سلطنت کرد. بابر از نژاد مغول بود که پرورش ایرانی داشت ودر هنگام پادشاهی خود کوشید تا زبان فارسی را در شبه قاره هند گسترش دهد.
فلسفه یک نظام یا شبهنظام فکری و نظری است که یک یا چند متفکر و صاحبنظر آن را تنظیم و تدوین کرده عرضه داشتهاند، به منظور تبیین یک سلسله موضوعات و پاسخ دادن به شماری از مسائل عالیه در انسجامی واحد.۱ و به این معنی، ما فلسفهها و شبهفلسفههای چندی داریم، از قدیم و جدید و شرقی و غربی، و اسلامی و غیراسلامی، که البته کاملترین فلسفهها ـ در الهیات ـ فلسفه اسلامی است.
درقرن بیستم میلادی بشریت پس از پشت سرنهادن دو جنگ جهانی، به این نتیجه رسید که باید در سایه صلح و آرامش زندگی کند وگرنه هستی در خطر نابودی است. برای این منظور به تشکیل «جامعه ملل» و سرانجام به «سازمان ملل متحد» و امضا و صدور منشور بینالمللی مبادرت ورزید. اما با اندکی تأمل این نکته را درمییابیم که صلح در نظر نویسندگان اصل منشور و نیز تمامی کسانی که پیرامون آن قلم زدهاند، این است که صلح به معنای عدم وقوع جنگ و درگیری اعم از گرم و یا سرد است. با وجود سازمانهای مزبور و صدور چندین قطعنامه و موافقتنامه، پس از گذشت نیم قرن و وقوع چندین درگیری مسلحانه، جای این سؤال هست که مشکل اصلی چیست و راه حل نهائی را باید از چه نقطهای آغاز کرد؟
نه گیلگمش خواندهام، نه مهابهاراتا، نه افسانههای شاه آرتور، نه شاهنامه، و نه هزار و یک شب که البته باعثِ افتخار که نیست، شاید سببِ سرافکندگی هم باشد آدم تا یک سنِ خاص برسد و کتابهای برجستهی تاریخِ ادبیات را نخوانده باشد؛ حالا در این مقاله، معطوف به یک ژانرِ خاص مثلِ فانتزی. اما ایلیاد و اودیسهی هومر را چرا، خواندهام. دورانِ کودکی و نوجوانیام در میانِ کتابهایی گذشت که از میزانِ فهم و درکم، بسی فراتر بودند. ایلیاد و اودیسهی هومر را میخواندم و نثر برایم چنان ثقیل بود که جُز تلاش برای حداقل تلفظِ صحیحِ اسامی، کارِ دیگری از دستم ساخته نبود. بعدش اما در میانِ سطور، یک جمله مییافتم که قابلِ درک باشد و با همان جمله شروع به خیالپردازی میکردم برای شخصیتهایی که اسمشان را بالاخره یاد گرفته بودم.
به نظر می رسد پرسشی که در این نشست انتظار می رود درباره آن به تأمل بپردازیم و دربارة آن سخن بگوییم این است: «جوانان چه نقشی در آینده فرهنگ و تفکر دارند یا چه نقشی را در آینده و فرهنگ می توانند ایفا کنند یا چه نقشی را در آینده فرهنگ و تفکر باید ایفا کنند؟ (یعنی تمییز دو مقام توصیف و توصیه)
یکی از بغرنجترین مفاهیم دستگاه فلسفی هگل، مفهوم روح یا گایست است، این مفهوم بیش از هر چیز در تفسیرهای سیاسی از هگل اهمیت پیدا میکند. به طور عمده سه فهم اساسی از گایست را میتوان در تفاسیر گوناگون مشاهده کرد: فهمی الهیاتی، فهمی ماتریالیستی و فهمی ایدئالیستی. نویسنده در این نوشتار به سمت خوانش چهارمی از مفهوم روح در هگل حرکت کرده است، مفهومی که روح را در انضمامیت زندگی روزمرهی هستیهای متنهای اندیشهورز و بهعنوان محصول اندر کنش این هستیهای در ارتباط با یکدیگر در نظر میگیرد؛ بدینترتیب، روح عبارت میشود از یک نظم اندیشیدهی دادهشده توسط نهادهای سیاسی فعال در زندگی روزمرهی کنشگران حاضر در یک دورهی زمانی و مکانی خاص. مطالعه در کیفیات مربوط به روح در فلسفهی هگل امکان تازهای در تبیین مسائل مربوط به امر سیاسی را برای پژوهشگر اندیشههای سیاسی فراهم خواهد کرد. مسئلهای که باید گفت دغدغهی بنیادین علوم سیاسی در سالهای پیش روی دانشگاه ایرانی باید باشد.
آن زمانها كه در يك دبيرستان كاتوليك در كوينز نيويورك، محصل بودم، گمان مىبردم كه فلسفه هر چند مادر علوم، اما خود خدمتكار الهيات است. محاوره ميان فلسفه و الهيات ظاهرا گاهى شكل دستورهاى بانويى (الهيات) به خدمتكار فاضل و مطيعش را به خود گرفته است. اما اگر هم چنين باشد به آن زمانهاى دور مربوط است. بيشتر فلاسفه و بسيارى از متالهان، حداقل از عصر روشنگرى به بعد در انديشه اروپا، با اين راى كه فلسفه بايد در خدمت الهيات باشد مخالفت كردهاند، اما نتيجه، به جاى آن كه رهايى فلسفه باشد، اين بوده كه فلسفه در خدمت فرزندان خود يعنى علوم طبيعى و انسانى قرار گيرد.
طنز در شعر حافظ، به منزله یک صناعت بلاغی است، نه یک نوع ادبی. شیوه های طنز آفرینی حافظ بسیار متنوع، پیچیده و در نهایت ایجاز است. عدم درک اسلوبهای طنز در شعر او، گاه سبب تفسیرهای نادرست و خلاف مقصود شاعر شده است. در این مقاله، طنزهای حافظ در 12 اسلوب دسته بندی شده است؛ از جمله طنز از طریق ابهام، متناقضنمایی، تأویل های تازه و استهزاءآمیز از مسائل مهم، مغالطه منطقی، نسبت دادن رفتارهای مخالفان به خود. شخصیتهای مورد نقد حافظ، همگی بدون نام و نوعی (typical) هستند و بر دو دسته اند: کومتی و دینی.
نهضت شعوبیه یا اومانیسم ایرانی ـ اسلامی، جنبشی بود که به دنبال انحصارطلبی بنی امیه که آرمانهای اسلامی را در سایه قدرت طلبی و زراندوزی ازیاد برده بودند، رخ نمود. ماهیت این حرکت ماهیتی اومانیستی با ژرف ساختی دینی و برگرفته از قرآن کریم بود. از این روی بسیاری از مؤمنان راستین با آن هم داستان شدند. شعوبیه دو شاخه اصلی در ایران داشت که در ادبیات و شعر ما تا قرنها ادامه داشت.
فکر تاریخ جهانی، چرا و چگونه و چه هنگام پیدا شد و چه مراحلی را از سر گذراند؛ و در هر مرحله چه تأثیراتی بر تاریخ نگری و تاریخ نگاری بر جای نهاد؟ جهانی شدن جریان تاریخ و علل و عوامل بهوجود آورنده اش، چه تأثیرات و پیامدهایی در عرصه تاریخ نگری و تاریخ نگاری داشته اند، یا خواهند داشت؟ مقاله حاضر تأملی است پیرامون این پرسش ها. به نظر می رسد که جهانی شدن و جهانیسازی جدید و معاصر را بدون بررسی و درک ریشه ها و پیشینه های تاریخی آن و از جمله ریشه و پیشینه مفهوم «تاریخ جهانی» و یا «تاریخ انسانیت واحد» نمی توان به درستی فهم کرد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید