تواریخ محلی و سالشماری حوزه شام و مصر، آگاهیهای تاریخی فراوانی درباره تاریخ و طرق تصوف در این منطقه در دوره مملوکی به دست میدهند. بخشی از این آگاهیها، ابعاد قابل توجهی از حضور و نفوذ طریقتهای صوفیانهای را که خاستگاه جغرافیایی آنها ایران و خراسان بوده، روشن میسازد. در این نوشتار تلاش شده است تا به طور اجمالی، شواهد و گزارشهای تاریخی متعلق به حضور و گسترش شماری از این طریقتها در شهر حلب در دوره مملوکی ارائه و گردآوری شود. طریقتهای بررسی شده عبارتاند از: صفویه (اردبیلیه)، کبرویه و همدانیه، اوحدیه، کازرونیه و سهروردیه.
اردبیل از روزگار صفوی بدینسو مدتها پایتخت ایران بود. این شهر در روزگار صفوی، به صورت زیارتگاه و پناهگاه فراریانی درآمد که به بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی روی میآوردند. در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار، جنگ میان ایران و روسیه به سال ١٢١٨ قمری درگرفت. نیروهای روسیه در خاک ایران پیش رفتند و اردبیل را به تصرف درآوردند. این شهر تا زمان انعقاد عهدنامه ترکمنچای به سال ١٢٤٥ قمری در اشغال نیروهای بیگانه بود.
روایتی از وزیران نیکوکاری و وقف؛ آنان که ایرانِ زخمخورده از طوفان را دریافتند پس از سالها پژوهش در تاریخ ایران آنچه دریافتهام این است که هرگاه به تاریخ ایران نگریستهام، همواره بیش از آن که با گونهای کنش جمعی برخورم، با عمل فردی روبهرو بودهام. آنچه امروزه از آن به نام عملکرد حزبی و گروهی در بخشهای گوناگون این سرزمین، از سیاست گرفته تا اقتصاد و فرهنگ و اجتماع نام میبریم، در تاریخ و در روزگاران گذشته با چنان کنشی روبهرو نمیشویم.
عشقِ معطوف به معرفت، قلب دین و آفرینش است. قرآن کریم نیز مؤمنان را به پیروی از سرمشق نبوی میخواند و میفرماید اگر خدا را دوست دارید، از پیامبر پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد: «قل ان کنتم تُحبّون الله، فاتّبعونی، یُحببکم الله». این آیه و آیة «یُحبّهم و یُحبونه» که بیانگر عشقی دوسویه است، در تار و پود کتاب «عشق الهی» (سیر به سوی خدا در متون اسلامی) جای گرفته است که ویلیام چیتیک نگاشته و سید امیرحسین اصغری ترجمه کرده و به همت انتشارات علمی و فرهنگی به تازگی چاپ شده است. آنچه در پی میآید، مقدمه استاد نصر بر این کتاب است.
در مقاله حاضر، نخست فرآیند شکلگیری دو مفهوم سلبیِ «نه چیزی» (مِدِن) و «نه موجود» (مئون) در فلسفه کلاسیک یونان بررسی شده و بعد نشان داده شده است که چگونه در فلسفه متقدم اسلامی، «لاشئ» برخلاف انتظار، به عنوان معادلی برای مئون و نه مدن بهکار رفته است. با روشن شدن اینکه مئون در فلسفه کلاسیک به معنای عدم مطلق نیست، روشن میشود که نخستین کاربردهای «خلق من لاشئ» در متون اسلامی، دقیقتر از اصطلاح «خلق از عدم» بوده است.
ابن سینا با تمایز بین دو مقام ذات و فعل در نفس انسانی، از یک طرف توانست ادراک عقلی را که خود نوعی ادراک مجرد از ماده است به ذات و حقیقت نفس نسبت دهد؛ و از طرف دیگر رابطه نفس با بدن را براساس مبانی فلسفی خود تبیین نماید. وی هرچند در بیان این حقیقت که ادراک عقلی فعل حیثیت ذاتی نفس است و این نفس است که می اندیشد، مقدم بر دکارت است؛ اما برخلاف دکارت به هیچوجه تأثیر مبادیعالیه را در روند تعقل منکر نمی شود.
شاهنامه فردوسی پیوند دهنده ایران پیش از اسلام و ایران بعد از اسلام است. فردوسی به عنوان یک مسلمان که در مذهب او تعقل و تعبد دو بال حرکت به سوی تعالی است، در اثر شریف خود با دست مایه ای از اسطوره و خرد به تلفیق این مهم پرداخته است. این که فردوسی چگونه توانسته با استفاده از اسطوره که به نوعی فرا واقعیت است، خردورزی و نقش اراده انسانی را بیان کند خود بیانگر هنر فوق العاده و بینش عمیق فردوسی است.
پیشینه احتساب کمابیش به صدر اسلام می رسد اما نهاد حسبه به عنوان بخشی از دستگاه قضایی در روزگاران بعد رسمیت یافته است. یکی از وظایف بنیادین محتسب، امر به معروف و نهی از منکر و پاسداشت هنجارهای اخلاقی و شعائر دینی بوده است. نهاد حسبه در انجام وظیفه سترگ و گسترده خویش از دیگر عوامل حکومتی مانند شحنه، داروغه و عسس بهره می جسته است.
مکتب اعتزال از فرقه های کلامی عقل گرایی است که دیدگاه های متکلمانش به آرای شیعه و از جمله اسماعیله بسیار نزدیک است. از سوی دیگر آثار حکیم ناصرخسرو، متکلم برجسته اسماعیلی، عرصه بیان اندیشه های اسماعیلی است که از رهگذر مقایسه آثار او و معتزله می توان به شباهت ها و اختلاف های این دو نحله فکری دست یافت. بحث های مشترک میان اکثر متکلمان عبارت است از: صفات حق، رؤیت خداوند، کلام خدا، آفرینش، عدل، جبر و اختیار. در این مقاله سعی می شود ضمن بررسی دیدگاه های ناصرخسرو و معتزله نقاط اختلاف و اشتراک دو مکتب اعتزال و اسماعیلی نمایانده شود.
بوف کور نوشته صادق هدایت و شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری از جمله مشهورترین و بحث انگیزترین رمان های منثور و معاصر فارسی هستند که مورد بررسی های فراوان قرار گرفته اند. با این وصف، نوع ادبی این دو اثر تاکنون بر اساس معیار و هنجاری دقیق و روشن تعیین نشده است. از این رو مقاله حاضر پس از نگاهی کوتاه به پیدایش سوررئالیسم در کشور فرانسه، توضیحی مختصر درباره بینش ها و برداشت های نویسندگان این جنبش و به خصوص پس از ذکر شاخص های رمان سوررئالیست می کوشد تا وجود آشکار و چشمگیر ویژگی های این گونه رمان را در دو اثر بلندآوازه فارسی نشان دهد. تا در نهایت به این نتیجه دست یابد که بوف کور یک رمان سوررئالیست در حد کمال است و در کنار آن شازده احتجاب نیز جایگاهی مشابه دارد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید