امروزه در مجامع آکادمیک غربی در حوزه مطالعات فلسفه اسلامی بررسی های متن محوری در جریان است که بر تصحیحات انتقادی متون، تحولات مفهومی و بررسی تحول فلسفه اسلامی در نسبت با سنت شارحان ارسطویی و افلاطونی استوار است. فارابی و ابن سینا در این میان خیلی مهم قلمداد می شوند و تلاش ها برای درک نسبت فلسفه آن دو در مقایسه با شارحان اسکندرانی و نو افلاطونی متأخر و همچنین در مقایسه با سنت های فلسفی در میان مترجمان مسیحی و صابی در دوران نهضت ترجمه (و تداوم آن در سده چهارم با ظهور مکتب ابن عدی) به ظهور مطالعاتی بسیار جدی در این حوزه ها انجامیده است.
آیرونی یکی از صناعات ادبی است که در چارچوب سخنی متناقض نمود و ظهور پیدا می کند. آیرونی برای بیان معنایی برجسته و دلالت بر مدلولی خاص به کار می رود و در نتیجه موجب برجستگی بخشی از کلام می شود. این صنعت به طور نهانی در قالب طنز، کنایه، مدح و ذم، در راه بیان مضمون در گسترۀ بلاغت سخن گام برمی دارد. این پژوهش درصدد است با روشی تحلیلی-توصیفی، جایگاه آیرونی را در شطحیات بجامانده از بایزید بسطامی تبیین کند.
در این یادداشت میخواهم به سه پرسش دربارهء چیستی و چگونگی نقد کتاب پاسخ دهم، به آن امید که مقدمهای موجز و مختصر برای بحثها و گفتگوهای مفصل در این زمینه باشد: نخست آنکه نقد کتاب چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ دوم آنکه چرا باید نقد بنویسیم، نقدهای ما به چه کار میآید و چه سودی دارد؟ و چگونه نقد بنویسیم که خوب و خواندنی و در نهایت مفید و موثر باشد؟
این مضمون که کسی به غار، چاه، گودال، قبر، زیر زمین و... می رود و در آنجا عروج می کند و غایب می شود یا زندگانی ابدی می یابد و تا رستاخیز زنده می ماند/ می خوابد تا در آخرالزمان ظاهر شود، نمونه های مختلفی در روایات حماسی- اساطیری، آیینی- اعتقادی و تاریخی دارد.
کیرکگور آیرونی را «منفیت مطلق بینهایت» تعریف میکند؛ از اینرو، میتوان از مفهوم آیرونی برای اندیشیدن به منفیت در فرم رمان بهره برد و دو شکل از بروز منفیت در فرم بهمیانجی آیرونی را تعریف کرد؛ یکی آیرونی بهعنوان ایجاد وقفه دائمی یا آنچه شلگل اسمش را میگذاشت پاراباسیس (تخطی یا تخلف) دائمی، و دیگری شکستن فرم از درون یا بافته و شکافتهشدن همزمان فرم از درون (یا همان استعاره پنلوپهای که هیو کنر در مورد اولیس جویس مطرح میکند)
خاقانی در زمره شاعرانی قرار دارد که افکار و اشعارش همواره در معرض نقد و نظر بسیاری قرار گرفته است؛ قضاوتهایی که گاه همسو و گاه متناقض بودهاند. قضاوت دیگران درباره خاقانی، به دو دسته متفاوت تقسیم میشود: یک بخش آن مربوط به گذشتگان است؛ کسانی که در تذکرهها شرح احوال شاعران را نوشتهاند. یک بخش هم مربوط به معاصران میشود. طبعاً در بیشتر تذکرههای قدیمی، نام خاقانی جزو شاعرانی آمده که دربارهشان قضاوت شده است. البته کار تذکرهنویسان، روی هم رفته، هم پر از اغراق است و همچنین از یکدیگر تقلید میکنند. نهایت آنکه به اغراقهای قبلی مقداری اضافه کردهاند. به هر حال، هم در تذکرهها درباره خاقانی مطالبی هست و هم در بعضی از کتاب هایی که مربوط به علم بلاغت میشود.
چندی پیش محمدجان شکوری، تاریخ ناطق ملت تاجیک به تاریخ پیوست و در این مجال مغتنم قصد داریم تا برگ زرینی از تاریخ معاصرپارسیزبانان را ورق زده، به اهمیت و نقش استاد فقید بپردازیم. در معرفی محمدجان شکوری هیچ قلمی گویاتر و هیچ سخنی رساتر از قلم و بیانات این مرد بخارایی نمیتواند باشد که گویند: «عالم مردان کور را حس لامسه، جهان ابلهان را لاف و گزاف و دنیای مردان بزرگ را نگرش و دیدگاهشان تشکیل میدهد».۱ بنابراین در این مقال اندک، قلم از وی به عاریه گیریم و خاطرات ایام با او ورق زنیم که به راستی تاریخ ناطق ملت تاجیک بود
نخستین آشنایی من با نسخههای خطی مجموعه میناسیان، به تابستان سال 2003 بازمیگردد. آن زمان، به پایمردی جناب پروفسور رضا شیخالاسلامی، موفق به دریافت یک بورس تحصیلی از دانشگاه آکسفورد شده و چند ماهی میشد که در آن شهر، رحل اقامت افکنده بودم. محل اصلی حضور و مطالعه من، کالج وادام (wadham) و کتابخانه این کالج به نام «کتابخانه فردوسی» میبود که منابع مطالعات ایرانی در آنجا فراهم آمده بود.
توسعه روزافزون علوم جدید در غرب و آشنایی اندیشمندان و دانش پژوهان مملکت اسلامی ما با این دستاوردها، این پیش فرض را به وجود آورده است که در دانش نظری و علوم و فناوری های گوناگون، هیچ نظر یا دیدگاهی در سنت فکری ایرانی ـ اسلامی نمی تواند در حکم دیدگاهی «پیشرو» مطرح باشد. این گمان هرچند فعلاً در برخی از شاخه های معرفتی صادق است، اما این تصور که ما باید در همه شاخه های معرفتی فقط مصرف کننده دستاوردهای غربی ها باشیم، محل تأمل است
از زمانی که فردینان دو سوسور در دورهی زبان شناسی عمومی شکل گیری علمی به نام نشانه شناسی را پیش بینی کرد وخود در واقع مفاهیم بنیادی این علم را تعریف کرد و مقدمات آن را بنا نهاد تا امروز،که به واقع چنین حوزه ای از دانش شکل گرفته است، ادبیات این حوزه شاهد چالش های بسیار نظری بوده استو در گذر از همین مجادلات نظری، بدنه ی در خور توجهی از مفاهیم و مباحث نظری شکل گرفته است که هم به خود این علم نوپا قوامی داده است و هم به شکل گیری افق های تازه ای در مجموعه ی علوم انسانی انجامیده است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید