«عرفان» چیزی نیست مگر «نگاه هنری و جمال شناسانه نسبت به الاهیات و دین». از این چشم انداز، هیچ دین و مذهبی وجود ندارد که در آن نوعی «عرفان» وجود نداشته باشد. حتی اگر کسانی باشند که، به هر دلیلی، یک دین و مذهب جدید را اختراع کنند و عده یی هم، به طور مفروض، بدان مذهب و دین ایمان بیاورند، پس از مدتی خود به خود به دو گروه تقسیم می شوند:
پژوهندگانی که در تاریخ فلسفه و حکمت اسلامی ایران تحقیق کرده اند عموماً سیر تفکر فلسفی را در آثار بزرگانی چون فارابی و ابن سینا و سهروردی (شیخ مقتول) و خواجه نصیر طوسی و ملاصدرای شیرازی و پیروان ایشان پی گرفته اند. تفکری که این بزرگان در آثار خود بیان کرده اند البته فلسفی است، اما این فلسفه اساساً مبتنی است بر همان سنت فلسفی که در یونان آغاز شده بود، و همان طور که می دانیم، با این سنت فلسفی همواره مخالفتهای شدیدی می شد، مخالفتهایی که جنبۀ سلبی داشت.
خوشبختانه هزاران رباعی در چندین مجموعه و جنگِ بازمانده از سدههای هفتم و هشتم محفوظماندهاست. از دیگر بختهای ما فارسیزبانها آن بوده که عطّار در اواخرِ عمر، ازمیانِ انبوهِ رباعیّاتِ خویش دوهزار رباعی را برگزید و در پنجاهباب طبقهبندیکرد و آن را مختارنامه نامنهاد. یکی از اهمیّتهای این اثر، مقدّمهٔ عطار است که اصالتِ آثارِ مسلّمالصّدورِ او و نیز تاحدّی توالیِ تاریخیِ سرودهشدنشان را نشانمیدهد. نکتهٔ دیگر، بازتابِ نگرش و مضامینِ خیّام و خیّامیّاتسرایی در برخی از رباعیّاتِ همشهریِ اهلِ سیروسلوکش، عطّار است.
استاد اسلامی ندوشن که عمر شریف خود را بر سر اعتلای ایران نهاده، متاسفانه وضعیت جسمانیشان به گونهای نیست که پزشکان اجازه سفری طولانی بدهند تا ایشان به وطن بازگردد؛ اما همچنان هوش و حواسش به این دیار است. آنچه در پی میآید، بخشی است از کتاب «زندگی عشق و دیگر هیچ» (انتشارات اطلاعات) که گفتگویی مفصل با استاد است در موضوعات مختلف. در اینجا با حذف پرسشها، آنچه ایشان در باره حکیم خیام نیشابوری گفتهاند، از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
این روزها به شاهنامه و فردوسی فکر میکنم و اینکه چطور ایدئولوژیها و گفتمانهای متعدد و متنوع در طول تاریخ آنها را مصادره به مطلوب کردند تا از این نمد کلاهی برای خودشان بدوزند و از این انگور به آبی برسند. مثلا تیموریان غیر ایرانی، در کارگاههای هنری شان یکی از گرانترین شاهنامههای جهان را تولید کردند (شاهنامه بایسنقری) و سپس با صحنه آرایی در جهان متن این گمان نادرست را به ذهن بیننده القا کردند که میان شاهان شاهنامه و سلاطین تیموری تناسب و تجانسی هست.
دموکراتیک شدن فرهنگ یعنی چه و چه ارتباطی با جامعه امروز ما دارد؟ اصطلاح «دموکراتیک شدن فرهنگ» را کارل مانهایم، جامعهشناس، در 88 سال پیش در یک مقاله بنا نهاد. این مقاله را من پیش از این ترجمه کردهام و نخستین بار درسال 1384 توسط نشر نی منتشر شده و تاکنون چندبار به تجدید چاپ رسیده است. تا پیش از این مقاله و برای بسیاری از متفکران حتی هم اکنون، «دموکراسی» مفهومی بوده است متعلق به حوزه سیاست که در عرصههای دیگر صلاحیت ورود ندارد.
حسن انوشه (19 اسفند 1323 ـ 23 فروردین 1399 خورشیدی) نویسنده و پژوهشگر تاریخ، مترجم، و سرپرست دانشنامۀ ادب فارسی، در خانوادهای کشاورز در بابل زاده شد. نیای وی، به روایتی، میرزا محمدتقی نوری مازندرانی (1201ـ 1263 هجری)، از فقهای نور مازندران و صاحب تعزیۀ عطف بود. انوشه دوره متوسطه را در بابل به پایان رساند و سال 1344 در رشتۀ زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
حدود یکصد شاعر یزدی در عصر قاجار به سرودن شعر اشتهار داشتند که نامورترین آنان طراز ، قضایی ، جیحون ، شیدا و محرم یزدی بودند.
یك سال از درگذشت حسن انوشه نویسنده، پژوهشگر تاریخ، زبان و ادبیات فارسی و سرپرست گروه نویسندگان دانشنامه ادب فارسی كه عمر خود را در حوزه ایرانشناسی و تاریخ و زبان و ادب فارسی صرف كرد، میگذرد. حسن انوشه كه در سال 1323 در شهر بابل متولد شد دورههای دبستان و دبیرستان را در بابل گذراند. موقع دیپلم گرفتن، شاگرد اول استان مازندران شد. برای آموختن زبان و ادبیات عربی به تهران آمد و در دانشگاه تهران مشغول تحصیل شد. سپس در آموزش و پرورش مشغول به كار شد، اما خود او گفته بود كه اوایل انقلاب، زمانی كه به كار معلمی در بابل و منطقه مازندران سرگرم بود، او را از آموزش و پرورش اخراج كردند! آن اخراج، از یك سو شرایط نامناسبی برای او در تامین مایحتاج زندگی ایجاد كرد و از سوی دیگر، او را به سمت تمركز بر كار و پیشهای دیگر سوق داد كه بعدها بخش مهمی از زندگی فرهنگی او را شكل داد.
آنچه در پی می آید، برگزیده ای است از چند نامۀ ایرج افشار که هنگام سفرِ خارج از کشور، به دکتر منوچهر ستوده، دوست دیرین خود نوشته است. از این سطور نیک می توان دریافت که او نه تنها سفرهای چند ماهه، بلکه در سفرهای کوتاه چند روزه نیز، در حسرت وطن و دوست کوه و دشت خویش، بی تاب بوده و برای بازگشت، روز شماری می کرده است. امید که نشر این نوشته ها، یادِ دو دانشمند ایران دوست و ایران شناس را در خاطر دلبستگان فرهنگ و تمدن این مرز و بوم خرم کند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید