حمدبنمسکویه (متوفّی ۴۲۱/۱۰۳۰) عضوی از یک گروه مشخَّصِ متفکرانی بود که خط مشیهای سیاسی را با فعالیت فلسفی ترکیب میکردند. وی در سِمَت خزانهدار عضدالدوله حاکم بویهی (آل بویه) نقش بسیار زیادی در جنبهی علمی جامعه خود داشت،در حالی که در همان زمان به عنوان عضوی از گروه خردمندان و متفکران همراه با توحیدی و سجستانی در بحثهای نظری به اندازهی قابل توجهی مشارکت داشت. هر چند بسیاری از معاصران وی کار و اثر او را بدون ذکر شخص او دست کم گرفته و ناچیز شمردهاند، وی متفکری است جالب توجه که بسیاری از سبکها و روشهای زمانه را عرضه و آشکار میکندو ابنمسکویه دربارهی مطالب زیادی کتاب و رساله نوشته است، چنان که بسیاری از معاصران وی نیز چنین کردهاند، و اگر چه شک و تردیدی نیست که کار و اثر او از کار ابنسینا کمتر برجسته و ممتاز است، آنچه ما امروز دربارهی آن میدانیم شاهد و دلیلی است بر اینکه کمکهای جالب توجهی به بسط و توسعهی فکر فلسفی کرده است. در عرصهی خودِ فلسفه ادعای عمدهی ابنمسکویه در نظام اخلاقی ساخته و پرداختهاش، که در این گفتار تا اندازهی زیادی با آن سروکار خواهیم داشت، نهفته است.
میلیون شکل حیات در عالم هست و دانشمندان تنها ۵ میلیون از آنها را مورد مطالعه قرار دادهاند. لازم است اشکال باقیمانده حیات حفظ و به تفصیل بررسی شوند؛ زیرا از دست رفتن هریک از آنها پیامدهایی برای تعادل بومشناختی جهان و در نتیجه برای وجود خود ما خواهد داشت. تعجبی ندارد که بومشناسان امروزی که مدافع حفظ تنوع زیستیاند، این اصل اساسی را پذیرفتهاند که «هیچ چیز به خاطر هیچ خلق نشده است».
کتاب مصباح النجاة فی اسرار الصلاة یا با عنوان اصلی «صباح النجاة فی اسرار الصلاة وسرّالاستغفار بین النشأتین» در موضوع فلسفه و اسرار عرفانی نماز در سال 1252 ق در اصفهان به نگارش رسیده است.
در فصلنامۀ وزین «میراث شهاب» مقالهای با عنوان «پیر تعلیم» (صد و ده استقبال از قصیدۀ شینیۀ خاقانی) نوشتۀ سید رضا باقریان موحد منتشر شده است (باقریان موحد، 1390: 102-77). نویسندۀ محترم پس از دوسال مقالهای دیگر با عنوان «تکملۀ پیر تعلیم» در همان نشریه به چاپ رساند (باقریان موحد، 1392: 246-240)؛ چنانکه از عنوان مقالۀ دوم پیداست، این مقاله ادامۀ بحث مقالۀ اول، البته به همراه یک شینیۀ کامل از شرعی شیرازی شاعر قرن یازدهم هجری است.
عتیق بن محمد نیشابوری،مشهور به سورآبادی(سورایانی،سوریانی،سورابانی بر حسب نسخه ها و منابع،نک:مهدوی،مقدمه قصص،ص14)د.494ق.،مفسر و مترجم قرآن به زبان فارسی. با همه شهرتی که تفسیر این دانشمند به دست آورده،خود او هنوز در گمنامی مانده است.پنج منبعی که مرحوم مهدوی یافته،هر کدام بیش از دو سه کلمه درباره ی او سخن نگفته اند: عبدالغافر فارسی(د.527ق.)دو سه اطلاع مهم به دست می دهد(نک.تاریخ نیشابور،المنتخب من السیاق،انتخاب صریفینی،ص403،یکی آن که او در صفر494 در گذشته است،دیگر آن که نیشابوری بودن او را تایید می کند،سه دیگر آنکه او را زاهد و شیخ کرامیه خوانده است (-شیخ طایفه ای ابو عبدالله محمد بن کرام).
عبدالصمد، از نقاشان فعال دربار صفوی، در جوانی به دعوت حاکم زمان به هند رهسپار شد تا پایه گذار مکتبی از نقاشی باشد که با اصول نقاشی ایرانی آغاز شد. در این پژوهش سعی شده است به معرفی نگاره های نگارگر در فاصله زمانی 1535م./921ه. تا حدود 1600م./986ه. پرداخته شود. در این زمان عبدالصمد در نگارخانه سلطنتی سه پادشاه با سه نوع اعتقاد مشغول به کار است: شاه طهماسبِ شیعه؛ همایون شاهِ سنی مذهب و اکبرشاه با اعتقاد به آیین اکبری. بنابراین به بررسی تفاوت های نگاره های این هنرمند در دوره زمانی مذکور پرداخته می شود.
التوسل الی الترسل تالیف بهاءالدین محمدبن موید بغداد، نمونهای فاخر از انشای فارسی در قرن ششم هجری و از مهمترین منشات باقی مانده از متون كهن است كه به دلایلی از جمله پختگی نثر و دربر داشتن اطلاعات مهم تاریخی در شمار متون باارزش و اسناد مهم تاریخی قرار میگیرد.
در این مقاله، میزان اطلاع و تاثیرپذیری شیخ اشراق از عرفان و عارفان دوره نخستین، یعنی از آغاز شکلگیری عرفان در قرن دوم هجری تا زمان ابن عربی، همچنین میزان تحلیل مطالب عرفانی آن دوره در آثار سهروردی مورد بحث قرار گرفته است. ابتدا، اصطلاحات عرفان دوره نخستین در آثار سهروردی بیان و سپس، ضمن اشاره به شخصیت عارفان از نگاه سهروردی،به بررسی میزان تاثیرپذیری شیخ اشراق از عارفان آن دوره در زمینههای سیره علمی، سیره عملی، آثار حکمی و آثار عرفانی پرداخته شده است. در پایان اجمالاً تحلیل مطالب عرفانی، اعم از عرفان نظری و عملی، در آثار سهروردی مورد توجه قرار گرفته است.
این مقاله، به بررسی مواردی که در مظان خلط با مسئله بیان ناپذیری عرفان است، میپردازد؛ مواردی چون ناتوانی بلاغی، توصیه به سکوت و تقیه و رازداری، عدم بیان بواطن امور شهودی برای عوام، بیان ناپذیری به هدف ابراز تفاوت حقیقت غایی با محسوسات، بی معنایی و بیان ناپذیری هرمنوتیکی نیست. از این بحث به دست میآید که، تنها تعریف معقول و صحیح از بیان در مسئله «بیان ناپذیری عرفان»، در قالب لفظ درآمدن است. در این صورت، بیان ناپذیری بدین معنی است که شهودات عرفانی در قالب لفظ در نمیآیند. در پایان، به برخی نمونههای خلط مفهومی این مسئله با مباحث دیگر پرداخته است. توجه به تعریف صحیح این مسئله و تمایز آن با مباحث و مطالب دیگر، تنها راه ورود به حل و فصل صحیح این موضوع می-باشد.
در وجود قهرمانان عرصۀ تاریخ و ورزش همیشه نقش پررنگ صدها مربّی، معلّم و مشوّق را می توان دید که ذرّه ذّره بر فکر و اندیشۀ او پرتو افشانده و اثر نهاده است. گاه یک اندیشه، یک تفکر، سالیان بعد در کشف پدیده یا عنصری نمود پیدا می کند. تاریخ علم، کاشف پنی سیلین را فلمینگ می داند و مخترع تلفن را گراهام بل، آیا پیش از اینان هیچ تلاشی در این زمینه انجام نشده بود؟ آیا فقط مارکونی رادیو را اختراع کرد و تلگراف را مورس و کاشف الکل، رازی بود؟ آیا بنای فاخر ارگ علیشاه تبریز را فلان حاکم بنا نهاد و کاخ تخت جمشید را داریوش اوّل ساخت ؟ این ها همه ثمرۀ ایده های ارزشمند پیشینیان و تلاش ها و همّت های جمعی است که در وجود یک تن تجلی می یابد، یا به نام یک نفر مطرح می شود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید