ابو معین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی، به سال 394 هجری در قبادیان بلخ به دنیا آمد و به سال 481 در یمگان بدخشان از دنیا رفت. در جوانی استعداد ذاتی و میل حقیقت جویی، او را جویای حقایق و اسرار کرد و به سال 437 ترک کار دیوان و خانه و سامان کرد و هفت سال تمام به سفری دور و دراز پرداخت و سفرنامه ای ارزشمند و سرشار از اطلاعات جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی ترتیب داد و همین اطلاعات جغرافیایی را در دیوان اشعارش که آیینه تمام نمای روزگار اوست به تصویر کشیده است.
مسلک ما عشق و معشوق ما ایران جوان و آزاد است برماست که دستاوردهای فکری و فرهنگیمان را، به ویژه از آغاز جنبش مشروطه دنبال کرده و خط سیر و چگونگی انتقال آن ها را از نسلی به نسل دیگر، در گذر زمان، پیگیری کنیم تا مانع گسست ذهنی و آگاهی تاریخی نسل کنونی شویم، بدین روی یاد کردن از کسانی که از دل و جان به این میهن، عشق ورزیدند و در راه سربلندی و سرفرازی آن از هیچ کوششی فروگذاری نکردند، بسیار ارجمند است.
۳۵ سال از نخستین باری که کتابی را از محمدابراهیم باستانی پاریزی در دست گرفتم و خواندم و ۲۶ سال از نخستین باری که در مهر ۱۳۶۴ در کلاس درس گروه تاریخ دانشگاه در کلاس درس باستانی پاریزی حاضر شدم، میگذرد. به نظرم درس تاریخ محلی یا جغرافیای تاریخی بود. آن روز برای من که اتفاقی، از سر تفنن و بر اساس فال و قرعه انتخاب رشته کنکور، وارد عرصه تاریخ نشده بودم و تا همان موقع هم سابقه تالیف و نگارش داشتم، اتفاقی بس مهم و روز از یاد نرفتنیای بود. هنوز بعد از گذشت بیش از یک ربع قرن، شیرینی آن روز از کامم بیرون نرفته است.
اگر داریوش شایگان زنده بود و مطالبی که پس از فقدانش نوشته شده بود را می خواند، بدون تردید مطلبی را می پسندید که تمثیلی نوشته شده باشد و در آن پاره های زندگی و وقایع فکری اش با زبانی مثالی به تصویر کشیده شده باشد. کما اینکه کما چند هفته ای او نیز مستعد تصویرسازی های نمادگرایانه از پلان های پایانی زندگی پرفراز و نشیب او بود. فراز و نشیبی که شایگان از آن نمی گریخت و هراسی نداشت که تا دیگران او را متفکری ببینند که در هر بیست سال دچار یک گشت اساسی در فکر خود می شود.
منظور از تشیع تاریخی در این نوشته زمانی بیش از ششصد سال است که از دوران ایلخانیان تا کنون سپری شده و چنان است که تاثیر آن بر اندیشه موسیقی دستگاهی کارساز بوده است. در بعضی از مکاتب فلسفی یا اقتصاد سیاسی، دین را بخشی از روبنای اجتماعی می دانند و تعریف روبنا هم از این دو زاویه در رابطه با مواد عینی و ابزار تولید اجتماعی ارائه می شود.
سالها پیش یک مجموعه به من سپردند که بررسی کنم. آمدم که نکاتی بنویسم در مورد شیوه و آیین نقد که برخی از آنها در آن نوشتار رعایت نشده بود. برای این کار، چند تیتیر نوشتم که به تفصیل بنویسم. اما بدون مقدمه نمیشد. لذا ابتدا یک مقدمه نوشتم که ناتمام ماند. همان مقدمه ناتمام را سالها به چنگ و دندان کشیدم، از این سوی به آن سوی بردم، به امید آنکه به سرانجامی برسد، که نرسید.
تحصیل النجاة فی اصول الدین از جمله تألیفات فخر المحققین (771 – 682 ه.ق) است که در مورد اصول اعتقادی نگاشته شده است. این اثر به درخواست ناصرالدین حمزه بن حمزه بن محمد العلوی الحسینی تألیف و به دسعت سید غیاث الدین عبدالکریم (770 ه.ق) یکی از پنج خواهرزادۀ علامه حلی کتابت شده است. تنها نسخۀ باقی مانده از این کتاب که در ایران شناسایی شده است، متعلق به دانشگاه تهران به شمارۀ 771 است. این نسخه دارای آب خوردگی است و در بعضی صفحات، کلمات و جملات قابل خواندن نیست. از این جهت کار تصحیح این اثر را دشوار می کند.
فضلالله خان بصیردیوان (زاهدی) حوالی سال 1272 هجری شمسی در همدان متولد شد. فرزند میرزانصرالله خان بصیردیوان از ملاکان مهم منطقه بود و نسبش به شیخ زاهد گیلانی- صوفی بزرگ سده هفتم– میرسید.خانزاده جوان که از نوجوانی و با مرگ پدرش، اداره املاک او را در اختیار گرفته بود، در آستانه جنگ جهانی اول و گویا به تشویق رضاخان که در مأموریتی به کرمانشاه، یک شب میهمان او در همدان بود، به قزاقخانه پیوست و زندگی نظامی خود را تحت فرمان فرماندهان روس آغاز کرد.
هنر در عامترین تعریف خود، ظهور و تجلی استعدادهای فطری و زیبایی طلب انسان در قالب آثار هنری است. در این نوشتار که از کتاب «نگرشهای اسلامی در مطالعات زنان» برگرفته شده، تلاش میشود تا به پرسشهایی از این قبیل پاسخ داده شود: آیا میتوان هنر را با جنسیت، که یک عرَض محسوب میشود، مرتبط دانست؟ آیا میتوان جنسیت را عاملی در ایجاد تمایز میان مفهوم و مصادیق هنر برشمرد؟ و یا میتوان با استناد به جنسیت، به تمایز میان هنرها قائل شد و هنر را به هنر مردان و هنر زنان تقسیم کرد؟
مفهوم شانس در حوزۀ مطالعات روانشناسی و فلسفی بیش از پیش برجسته شده و موضوع پژوهش قرار گرفته است. این مفهوم در فلسفه بیش از آنکه فینفسه محل توجه باشد، از حیث نقشی که در مباحث اخلاقی و معرفتشناختی ایفا میکند، اهمیت پیدا کرده است. در مقابل، در روانشناسی برخی مطالعات بهطور مشخص تلقی های روزمره از شانس و البته تأثیری که این تلقی ها روی زندگی ما می گذارند را کاویده اند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید