اما آلاحمد و حاجسیدجوادی در این نکته با هم تفاوت داشتند. همانطور که پیشتر اشاره شد، آنها نمایندۀ نویسندگان و مقالهنویسان انتهای دهۀ ۱۹۶۰م. بودند؛ دورهای که بهطور گسترده دربارۀ مفهوم روشنفکر نوشته میشد و مورد ارزیابی قرار میگرفت، البته نه همواره با نگاهی مثبت و خوشایند. در واقع آنها دیگر اطمینان ملکی را در خصوص وظیفۀ مثبت روشنفکر نداشتند.
آشنایی من با افكار گاندی وقتی شروع شد كه در دبیرستان كتابی دربـاره او از یك نویسنده فرانسوی خواندم. كتاب «خردمندی گاندی» (sagesse de gandhi) نام داشت و در من چنان تأثیر كرد كه فصلی از آن را برای روزنامه دبیرستان ترجمه كردم. از همان زمان حس كردم- و این اعتقاد بعدا در من راسخ شد - كه گاندی مردی است كه در قرن بیستم از مشرقزمین برخاسته و تمدنی آورده است كه نهتنها رقیب تمدن مغربزمین است بلكه چاره نقصها و مفاسد آن است.
آقای شایگان به ذات هندشناس است. در زمینه هند دكتری گرفته، رساله دكترای ایشان كه معرفی خواهم كرد در زمینه هندشناسی است و در واقع به یك معنی دكتر شایگان را باید هندشناسی بزرگ دانست. در حقیقت آنقدر كه راجع به آثاری مینویسند كه ایشان در آنها بیشتر به معضل جهانی و به خصوص جهان شرق و جهان اسلام و مساله سنت و مساله تجدد و مدرنیته میپردازند، به هندشناسی ایشان كمتر توجه نشان میدهند.
در دوران معاصر به واسطه گسترش ارتباطات و امكان تعامل فرهنگی، شناخت ما از سرزمین هند و فرهنگ و تمدن آن افزایش یافته است. اما بدون تردید، هر كس كه در این وادی بیپایان گام بنهد، نمیتواند بر تحقیقات سترگ و جاودانه حكیم و دانشمند فرزانه و پژوهشگر یگانه ایرانی یعنی ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (427-352 خورشیدی) چشم بربندد.
سرزمین ایران در جنوب غرب آسیا، از دیرباز همسایه سرزمین هند در جنوب كوههای هیمالیا بوده است. تمدنهای ماقبل آریایی در این منطقه جغرافیایی روابط محدودی با یكدیگر داشتهاند كه بیشتر بازرگانی و تجارت محدودی را شكل میداده است. مهمترین دوران ارتباط ایران و هند، از دوره ظهور آریاییها در این سرزمین شكل میگیرد.
مهمترین زیان و پیامد مدح و ثنا، تحریک و تقویت احساس خودپسندی و خودبرتربینی در آدمی است. این احساس رفته رفته قوّت میگیرد و منشأ آثار و عواقب خطرناکی در شخصیت ممدوح میگردد تا آنجا که به گفته یکی از مثنویپژوهان، نفس را که در آغاز به مثابه موری ضعیف است، به فیلی قوی جثه تبدیل میکند
گفته شده است که سر و پیکر امام شهید را جدا از هم دفن کردند. سر بریدة امام(ع) را به دربار یزید در دمشق(شام) فرستادند: به دمشق اندرون یزید پلیدر منتظر بود تا سرش برسید. (سنایی) و در آنجا نزدیک دروازة فرادیس، به روایتی در مدینه و در کنار مرقد مادرش، حضرت فاطمه(ع)، به روایتی دیگر در قاهره و در محلی معروف به «مقبرة حسین»، و به قولی هم در کربلا و در کنار پیکر مطهرش، یا در مسجد حنانه در نجف اشرف به خاک سپردند.
احسان یارشاطر بحق سهم بزرگی در زمینه فرهنگ، هنر و ادب معاصر ایران داشته است و زحمات فراوانی کشید.گستره نگاه یارشاطر تنها معطوف به ادبیات یا تاریخ نیست و یادداشتها و مقالات بسیاری از او درباره هنرمعاصر ایران و جهان میتوان یافت. او درباره نقاشی نیز مقالات متعددی دارد که به معرفی سرآمدان نقاشی دنیا، سبکهای جدید نقاشی و نقاشان معاصر ایرانی پرداخته است.
در طول تاریخ به واقعه بزرگ و طاقتسوز عاشورا، از جنبههای گوناگونی نگریستهاند و داد سخن دادهاند. برخی ریشهها را کاویدهاند، برخی به پیامها و پیامدها توجه کردهاند و برخی نیز از منظر مردمشناسی، به آیینها و رسومات مرتبط با آن رویداد پرداختهاند و کوشیدهاند با بررسی پیشینهها، ماندگاری و دگردیسی وجوهی از فرهنگ مردم را بازشناسی کنند. آنچه در این نوشتار به نقل از «دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» تقدیم میشود، نگاهی است از این منظر.
سالیانی چند است که هشتمین روز مهرماه به بزرگداشت منزلت والای مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی ـ سخنسرا و عارف سترگ و اندیشمند بزرگ ایرانزمین ـ اختصاص یافته است. مولانا بیگمان از جمله نوادر روزگار و از زمره شخصیتهای به تمام معنی استثنائی است که بدون کمترین مجامله، در شرق و غرب، همانندی برایش سراغ نداریم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید