هفتمین روز پس از نوروز بود که پیمانه عمر پيرمردی 94 ساله که دهخدای بزرگ به او لقب «ایران دوست» داده بود به پایان رسید. از آن زمان 13 روز می گذرد و هنوز روح این مرد سرگردان بوده و منتظر دفن جسد خاکی خود است. انتظاری که عامل ایجاد آن وصیت وی برای دفن در کنار استاد خود در ساحل زاینده رود زیباست. وصیتی که اکنون گرفتار بازی های سیاسی شده است.آخر وصیتکننده هرچند به هنگام درج امضای خود برپایین برگه یا نوشتاری در کنار نام خویش لقب داده شده از سوی خالق لغت نامه یعنی« ایران دوست» را ثبت می کرد، زاده سوئد بود و به فارسی با جان ودل عشق می ورزید اما تبعه آمریکا بود.
واژه ترانه را «جوان خوشروی تر و تازه» معنی کردهاند اما در ارتباط با نوعی از شعر ایرانی که در طول تاریخ – با تغییرات و تجربیاتی – به «ترانه» معروف است نمیتواند تعریف بالا وافی به مقصود باشد. ترانه از «ترانه» پارسی باستان گرفته شده که به معنای شعرهایی بدون «هجایی» است و عمدتاً ریتمیک و ضربی و در گسترههایی از تاریخ ادبی ایران مردمی و عامهپسند است.
داستانهای مثنوی مولوی جزو ارزندهترین داستانهای ایرانی است چرا که در آنها داستان، ابزاری برای بیان مبانی بلند عرفانی و اخلاقی است. در این یادداشت قصد داریم یکی از داستانهای دفتر اول مثنوی را با رویکرد «نشانه- معنا شناسی مکتب پاریس» بطور مختصر تحلیل نموده و چگونگی تولید معنای اتیک (اخلاق عملی) را در آن اثبات نماییم. داستان مورد مطالعه «خدو انداختن خصم در روی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام» است.
او به اسم و اصل و به نام و به راه باستاني بود. از نسل كهن و نادر و همچون تمام باستانيها، پربار از تاريخ و گذشته و پرارج از ارزش و ميراث و پرپيمان از فرهنگ، انديشه و نوشته. او كه از دهه تاريخي 1300 و روستاي كوهستاني پاريز در كوير كرمان آمده بود 89 سال رابا ما، اما پر بار و پرثمر سپري كرد و چرخ پرسرعت تاريخ و دورانسازهاي آن را بدرود و وانهاد اما گذشتهها رفتهاند و باز نخواهند گشت و مويه و تعريف و تحبيب، جاي حبيب را پرنخواهد كرد. آنچه مهم است، از آن خود كردن ارزشمندان و افزودن بر ذخاير و دانستهها و خويشتنهاي پرمايه است
در چند روز گذشته آیتالله شبیریزنجانی از مراجع قم در رابطه با دهههایی که برای عزاداریها میگیرند واکنش نشان داد و اظهار کرد: «همینطور پشتسرهم دهه درستکردن توسط جامعه قابلپذیرش نیست و به مرور زمان انکار مجموعه عزاداریها بهوجود میآید... امروز با افراط در عزاداریها زمینه هتکحرمت را فراهم میکنند و این افراد در این زمینه مسوولند... امروزه برخی از منبریها و مداحهای بیتقوا حرفهای بیسندی را ترویج میکنند و پس از ترویج آن در جامعه، عرف هرگونه مجلس شادی را در این ایام هتکحرمت مینامد.» (برگرفته از سایت انتخاب 28اسفند 92)
در ابتدا بايد به مفاهيمي كه در جامعه ايران به صورت دلبخواهانه و بدون توجه به پايههاي نظري و تجربه جهاني، روي دو واژه «چپ» و «راست» گذاشته شده است، اشاره و تلاش كنيم اين مفاهيم را در زمينه نظري و چارچوب نظري منسجم و قابل دركشان كه امروز در سپهرهاي فكري و ادبيات دانشگاهي و غير دانشگاهي جهان وجود داشتهاند و اينكه چرا امروز كم رنگ شدهاند، بررسي كنيم و اشاره خواهيم كرد كه ارزشهاي «چپ» و «راست» (بر خلاف نامها و نهادها) شيوههاي كنش اجتماعي و رويكردهايشان، در طول بيش از دو قرن كه از آغاز انقلاب صنعتي و به وجود آمدن دولتهاي ملي (دولت – ملتها) ميگذرد، داراي پيوستاري منطقي بودهاند و بحث ارزشها و دستاوردهاي انساني را بايد از نهادها و دولتها در هر دو حوزه جدا كرد.
زمین به دلیل ساکن نبودن به هیچوجه پایگاه خوبی برای رصدهای نجومی نیست و همواره باید رصدها را به دلیل این حرکت «تصحیح» کرد. حرکت زمین، ترکیب پیچیدهای از دستکم هفت حرکت اساسی است: حرکت وضعی، حرکت انتقالی، حرکت تقدیمی محور زمین، حرکت ترقصی محور زمین، حرکت خورشید و سیارات منظومه شمسی در میان خوشه محلی ستارگان، حرکت خوشه محلی ستارگان به گرد مرکز کهکشان و حرکت کهکشان راه شیری در میان خوشه محلی کهکشانها.
«براي اينکه متوجه شويد که عوامل گستردگي فرهنگ در دنيا چه کساني و چه نيروهايي هستند، خدمتتان عرض ميکنم که مرحوم سيداحمد هدايتزاده پاريزي (معلم کلاس سوم و چهارم من) روزها، در ساعتهاي تفريح مدرسه ميآمد روي يک نيمکت، در برابر آفتاب، زيرهلالي ايوان مدرسه ـ که پدرم ساخته بود ـ مينشست و صفحاتي از بينوايان ويکتور هوگو را براي پدرم ميخواند و پدرم هم چنانکه گويي يک کتاب مذهبي را تفسير ميکند، آنچه در باب فرانسه و رجال کتاب بينوايان ميدانست و از اين و آن ـ خصوصاً از شيخالملک ـ شنيده يا خوانده بود، به زبان ميآورد و من نيز که نورسيده بودم در اطراف آنها ميپلکيدم و اغلب گوش ميکردم.
این خوشامدگویی کرمانیها بود در زمان کودکی من و هماکنون شاید به گوش خیلی از جوانان همشهریام آشنا نیاید؛ اما برای دکتر باستانی پاریزی آشنا و خوشایند بود. بخصوص اینکه به گفته دوستان، من وقتی یک کرمانی را میبینم، لهجهام غلیظتر میشود و استاد که میشنید، میخندید، تحسین میکرد و میگفت باید اینها را حفظ کرد و به اصرار میخواست که ضبط کنیم و در اختیارش بگذاریم که دوستان کردند. او از چیزی به این سادگی که بویی از فرهنگ گذشته داشت، نمیگذشت؛ همان طور که از خیلی مطالبِ به ظاهر معمولی دیگر نمیگذشت و زود کاغذ و قلمش را درمیآورد و یادداشت برمیداشت تا روزی روزگاری بجا در مطلبی به کار ببرد. بعضی وقتها همکاران مختلف ما حرفهایی میزدند که شاید در نظر عموم مردم پیشپا افتاده میآمد؛ اما او اظهار شعف و تعجب میکرد و از اهمیت همان موضوع ساده میگفت و به اصرار میخواست که آن را جدی بگیرند و دنبال کنند؛ چون به نظرش تاریخ را همین اجزای ساده تشکیل میدهد و نباید راحت از آن گذشت. بعد خودش آن را بسط میداد و اجزای پراکنده و گاه بیاهمیت را در کنارش میگذاشت و یکباره میدیدیم چه چیز مهمی به دست آمد. به این ترتیب روایتی شکل میگرفت که پارههایی از آن را کم وبیش شماری میدانستند و در مقام ترکیب و نتیجهگیری، چیز دیگری میشد که هم مفهوم بود، هم آشنا و هم شنیدنی و پذیرفتنی. این روش استاد بود و چه تعبیر رسایی آقای دکتر شفیعیکدکنی از ایشان کردهاند: «صیاد لحظات»!
نزدیک 110 سال پیش یک آمریکایی بهنام هاوارد بسکرویل برای آزادی ایرانیان و کمک به هواداران مشروطه در ایران و برای ایرانی به شهادت رسید. قبر او اکنون در تبریز است و مردم هنوز به یاد او گلی بر مزارش میگذارند. بسکرویل که از دانشگاه پرنستون فارغالتحصیل شده بود برای تدریس به ایران آمده بود و نهتنها این کار را بهخوبی انجام داد بلکه عاشق ملت ایران و خود ایران نیز شد و بالاخره جان خود را نیز در راه آن داد. هفته پیش آمریکایی دیگری بهنام ریچارد نلسن فرای در بوستون درگذشت و با اینکه در آمریکا دار فانی را بدرود گفت، تمام عمر خود را برای شناساندن ایران و ایرانیان صرف کرد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید