رییس مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی و یکی از چپهای اسلامی نسل اول انقلاب، این روزها از تغییر جهان دوقطبی و لزوم درک نظم نوین حاکم بر جهان سخن میگوید و در این چارچوب، حمایت از دولت روحانی برای برقراری روابط سازنده با جهان را وظیفهای ملی میداند. سیدکاظم موسویبجنوردی که روزی در راس حزبمللاسلامی به مبارزه مسلحانه با رژیم شاه مشغول بوده حالا بهعنوان یکاصلاحطلب حامی روحانی به مشکلاتی که دولت قبل برای اداره کشور بهوجود آورده و روحانی باید «مظلومانه» آنها را حل کند، اشاره میکند و میگوید که اصلاحطلبان باید فداکارانه از این دولت حمایت کنند تا مشی اعتدال، راهگشای اصلاحات شود. او در گفتوگو با «شرق» از لزوم علنیشدن تلاشهای دولت برای بازشدن فضای سیاسی هم سخن گفت.
سالها زمان نیاز است تا به آنچه میخواهی برسی اما در این میان «عشق» و «جهد» مهم ترین مؤلفههایی هستند که ما را در وصول به هدف حقیقی یاری خواهندکرد. شاید این جملات بهترین وصف برای زندگی علمی شخصیتی باشد که نه فقط برای بهرهجستن از فضایل دانشی نامآوران این سرزمین که برای رفاقت با اخلاق و منش بسیاری از اندیشمندان، روزها و ساعات متمادی را نزدشان شاگردی کرد تا امروز میراثدار غایت و هدف استادانی باشد که فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم را میتوان با تورق در آثارشان شناخت.
نیچه در ایران فیلسوف نام آشنایی است. این آشنایی به حدی است كه هركدام از ما بارها با جملات قصار نیچه بر روی در و دیوارهای مجازی و واقعی برخورد كردیم. اما اینكه چقدر بر روی نیچه در ایران كار جدی انجام شده است جای سوال دارد. یكی از كارهای جدی كه در رابطه با نیچه اخیرا انجام و روانه بازار نشر شده است، «زایش و مرگ تراژدی؛ تفسیری بر زایش تراژدی از درون روح موسیقی» به قلم «حمیدرضا محبوبیآرانی» است.
هنرمندان اغلب شکایت می کنند که چرا مردم به کار آنها توجه ندارند و بیشتر مخاطب کارهای بازار هستند. مردم هم آثار فاخر را ملال آور می دانند. از همه عجیب تر اینکه اهل فکر و روشنفکران ایرانی کمتر در مقاله های خود به آثار ایرانی اشاره می کنند بلکه اغلب در تلمیح و اشاره از رمان ها یا فیلم های هالیودی یاد می کنند؛ این همه نشان می دهد این مشکل به یک نوع کج سلیقگی در نسل محدود نمی شود بلکه گویا نوعی گسست و شکاف بنیادین تمامیت سپهر فرهنگی ما را تهدید می کند.
رحیم روحبخش، پژوهشگر انقلاب و اسناد تاریخی میگوید: بدون تردید در دهه 60 و تا حدودی دهه 70 تاریخ ایران تحت تاثیر فضای حاکم متاثر از فضای ایدئولوژیک بود و همه عرصههای سیاسی اجتماعی و تاریخی تحت تاثیر آن ایدئولوژی قرار داشتند به همین دلیل منابع آن دوره را باید بازخوانی مجدد کرد.
دکتر اسلامی: اصل قضیه این است که بچه ایرانی از همان اول طوری پرورده نمیشود که واقعاً مسائل زندگی برایش حساب بشود، نه یک چیز شوخی، سطحی و گذرا. ترمیم این وضع در گرو تغییر بنیادی در سازمان زندگی کشور است که از «خانواده» شروع میشود و کل اجتماع و دستگاههایی را که تأثیرگذار هستند (مانند روزنامه، فیلم و سینما و…) در بر میگیرد. اگر این کار نشود، نمیشود هیچ نوع تغییری ایجاد کرد. باید احتیاج به داشتن ایجاد شود. جامعة درست این است که احتیاج های مثبت را تقویت کند، نه احتیاج های منفی را.
از میان مردمان پر مهر روستا و عشایر برخاست. صدای لالایی دایهاش او را در مسیری قرار داد تا بتواند مرزبان فرهنگ بومی و اصیل کشورش باشد و سوز موسیقی قشقایی را به آن سوی مرزها ببرد. پدرش (غلامرضا بهمنی) از موسیقیدانان ایل و صاحب سبک بود. علاقهمندیاش به موسیقی ایل سبب شد از محضر استادانی چون محمدحسین کیانی (آوازخوان بنام ایل قشقایی)، محمدقلی خورشیدی (شاهنامهخوان معروف ایل)، هادی نکیسا و حبیبالله گرگینپور (مشهورترین موسیقیدانان ایل) و محمدرضا درویشی فیض ببرد.
محمدرضا تبریزیشیرازی، نویسنده کتاب «زندگانی سیاسی، اجتماعی سید ضیاءالدین طباطبایی و کودتای سوم اسفند 1299 شمسی» میگوید: از دیدگاههای مورخان و دیپلماتهای خارجی در کتابم استفاده نکردهام، زیرا اظهارنظر آنها درباره رویدادی که خودشان در انجام آن دخالت داشتند، درست نیست. بنابراین به اعتقاد من نباید به اسناد آنها در تشریح و بررسی یک رویداد وابسته به حرکتهای استعماری استناد و اعتماد کرد.
علیرضا ملاییتوانی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میگوید: اسناد تاریخی که بریتانیا در کودتا نقش داشته به صورت آگاهانه و عامدانه جمعآوری شده تا در دسترس و اختیار پژوهشگران قرار نگیرد، به همین دلیل محققان ایرانی نقش بریتانیا را در اسناد تاریخی ناقص مییابند و نشانهای از دخالت و نقشآفرینی مستقیم این کشور در کودتای سوم اسفند نمیبینند.
آن بخش از تاریخ كه یادآوریاش حس افتخار میآفریند، همواره دوست داشتنیتر و زندهتر از قسمتهای دیگرش است و شخصیتهایش به مثابه قهرمانان اسطورهای، سرفرازانه در داخل داستانهای شفاهی جان میگیرند و به امروز میرسند. اما زنده نگاه داشتن نام و مرام افرادی كه روزگاری برای سرزمین مادری جان دادهاند و افتخار خریدهاند تنها بر دوش قصهها و مردم عادی نیست. نظام آموزشی، هنرمندان و محققان در حفظ اصالت تاریخ و معرفی صحیح آن بیش از مردم معمولی وظیفه دارند. ستارخان، سردارملی ایران هم به عنوان یكی از این افتخارآفرینان، قهرمان قرنهای پیش نیست؛ یك قهرمان معاصر است كه نامش با مشروطه گره خورده. آنقدر معاصر كه نوادگانش در زادگاه جد بزرگشان، تبریز، نام «سردارملی» را همراه خود به مدرسه، دانشگاه، اداره و محل كار میبرند. متن زیر حاصل گفتوگو با «سامی سردار ملی» نتیجه ستارخان است:
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید