در دوران حضرت امام خمینی(ره) دو نظریه شایع و پرصدای «اجتهاد سنتی» و «اجتهاد پویا» مطرح شد، اما حضرت امام خمینی(ره) دیدگاه دیگری را ارائه نمودند؛ نظریهای که آن را «اجتهاد سنتی پویا» مینامیم. این نظریه ویژگیهای مثبت دو نظریه دیگر را در بر دارد و فاقد نقاط ضعف آن دو است. «اصالت» و «پویایی» در تئوری حضرت امام خمینی(ره) بر خلاف انتظار طرفداران دو نظریه پیشگفته، نه تنها با هم تضادی نداشتند، بلکه برای فراهم آوردن فقه سنتی پویا مکمل و ملازم یکدیگر شدند. ب
«حدیث خداوندی و بندگی» با عنوان فرعی «تحلیل تاریخ بیهقی از دیدگاه ادبی، اجتماعی و روانشناختی» از اتفاقات مهم و تأملانگیز پژوهش ادبی در سالهای اخیر بهشمار میآید. نویسنده، دکتر محمد دهقانی، در مقدمه مفصل ١٣٤ صفحهای این کتاب رفتار تازهای در قبال تاریخ بیهقی پیش گرفته است. در بین متون کلاسیک زبان فارسی، تاریخ بیهقی از جایگاهی استثنایی برخوردار است. این کتاب از معدود متونی است که به نثر هستند و تأثیری چشمگیر در ادبیات مدرن ایران بهجا گذاشته است. رد زبان بیهقی در شعرهای شاملو و برخی آثار هوشنگ گلشیری بهروشنی آشکار است.
مجموعه اشعار کتاب «با جان اشیاء» در دو قسمت شکل گرفته است. ابتدا «جهان حریف غبار نمیشود» و دوم «هراسهها» که برای هرکدام شاعر منظور و دلیلی داشته که در شعرهایش عیان میشود. دنیایی که سیروس نوذری با آن روبهروست، دنیایی است پر از تنهایی. او سعی دارد با اشیای پیرامونش ارتباط برقرار کند و در نتیجه، جهان شلوغ و پر از ازدحامی را برای خود تدارک دیده که میتواند تنهایی او را به دست فراموشی بسپارد. دراینمیان حرف از آدمیان نیست؛ بلکه دلبسته اشیائی است که به او آزاری نمیرسانند و حتی باعث دگرگونیهایی در ذهن او میشوند که حاصلش شعرهای اکثرا نابی است که از او میخوانیم. در حقیقت، او ناخودآگاه، عاشق و دلبسته اشیای پیرامون خود میشود
تأثیر کتب آسمانی بر جریانهای ادبی یک واقعیت است و در میان شاعران کهن ایران زمین، انعکاس آیات قرآن در اشعار حافظ نمونهای قابل تأمل است. قرآن به عنوان معجزه مکتوب پیامبر خاتم(ص) همواره حضوری پررنگ در فرهنگ، هنر و ادبیات ایران زمین داشته است و امروز با مراجعه به ادبیات کهن ایران زمین به خوبی میتوان انعکاس این کتاب آسمانی در متون به یادگارمانده از بزرگان فرهنگ و ادب ایران را رصد کرد.
تمدن مغرب زمین را به سه دوره تقسیم می کنند که دوره اخیر آن رنسانس نام دارد. در دوره رنسانس، تفکر غالب موجود در این دوره، گسترش می یابد و به بسیاری از فرهنگهای دیگر سرایت پیدا می کند.
در اواخر دوره صفوي هنرمندان بيش از پيش به تصوير تكصورت پرداختند و اين صورتها در مجموعههاي نقاشي و خطاطي يا مرقعات، جمع و ضبط ميشد. علاقه به تكصورت با علاقه به نوشتن يك بيت يا رباعي روي متن صفحه به دست استادان خط، روزافزون بود. عدة كثيري از متخصصان تاريخ عهد صفوي عقيده دارند كه در اين زمان به جاي علاقه به كمال فني كتاب كه در دورة شاهزادگان تيموري رواج داشت و موجب پيشرفت كلي اين فن شده بود، علاقه به «هنر براي هنر» معمول شد.
تجلي شاه خوشين مبارکشاه لرستاني که عاقبت در رودخانه گاماساب پس از آبتني در آب ناپيدا ميشود و همانند کيخسرو که بر خاک پر کشيد ـ توجه به اين نکته را ضروري مينمايد که کيخسرو ـ پادشاه كياني ـ در سرما و باد بر روي خاک سفر روحاني و ابدي کرد و تجلي ذره ذات و فرّ او شاه خوشين لرستاني (مبارکشاه) به روايت متون اعتقادي اهل حق در رودخانه گاماساب پس از آبتني، به اقيانوسها پيوست و نشاني جسماني او به پايان رسيد.
اين كاملاً درست است كه علوم اجتماعي دير به وجود آمدهاند و علم دوران بحراني جامعه جديدند. اين هم معلوم است كه فيزيك نيوتن در پديدآمدنش نيازي به جامعهشناسي و حتي آزادي سياسي نداشته است؛ اما جامعه جديد از علوم اجتماعي براي رفع و حل بعضي بحرانهاي خود سود برده است و چه بسا اگر مدد علوم اجتماعي نبود، نميتوانست ناهمواريهاي راه و تنگناهاي مسير را پشت سر بگذارد. اكنون هم جهان توسعهنيافته و در راه توسعه جز به مدد علوم اجتماعي و انساني نميتواند روي پاي خود بايستد و مقصدي براي خود معين كند.
در عصر كنوني، پروژه روشنگري همچون كلي يكپارچه درنظر گرفته مي شود. با اين حال، در تاريخ فرهنگ مان خردگريزي و گاه خردستيزي، براي سده ها غلبه داشت. تحولات اجتماعي و سياسي نيز تا پيش از دوره تدارك نهضت مشروطه بسيار كم دامنه و محدود بود. با چنين پشتوانه اي به نظر ضروري مي رسد كه اكنون در عين توجه اصلي به تحولات در عرصه سياسي - اجتماعي تاكيد ويژه اي بر حوزه انديشه ورزي براي پرورش و گسترش خودآييني در جامعه مان داشته باشيم. به ويژه، بايد تاكيد كرد امروزه در دوراني زندگي مي كنيم كه افول خرد پررنگ است. جريان هاي بنيادگرا امروزه بقاي خود را، يكسره، در ستيز با عقل مي جويند. امروزه بي خردي در عرصه منطقه ما و جهان جولان مي دهد
در موضوع ادبیات معاصر ایران و جایزه نوبل خود من هم علاقهمندم و پیگیر بودهام. از جمله در سال 78 مطابق با سال 99 میلادی برای دیدن دخترم به سوئد رفته بودم که مصادف بود با مراسم جایزه «استیگ داگرمن» برای شاملو. در دهکده الوکانبری و در بین جمعیت عازم به آنجا به وسیله آقای شیوا فرهمند با یک پروفسور مهاجر و مخالف رژیم اسرائیل که عضو ژوری ادبیات نوبل بود آشنا شده و در این مورد صحبت کردیم. ایشان گفت که برای شاملوی شما پرونده باز داریم و این جایزه داگرمن اغلب مقدمه جا
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید