«ناصرالدین شاه مستوفی الممالک و ظلالسلطان را به تلگراف حضوری احضار کردند. وی به تصور این که مربوط به مسأله خوزستان است، حاضر نشد؛ اما معلوم گردید قضیه مربوط به خروج و طغیان شیخ عبیدالله میباشد و غلبه او بر قسمتی از آذربایجان. در تلگرافخانه پس از شرح کشّافی از حرکات شیخ عبیدالله در میاندوآب و ارومیه و مراغه و غیره، به ظلالسلطان فرمان داد که از سفر خوزستان منصرف گشته و معجلا خود را به همدان برساند تا در آنجا نقشه کار به او تعلیم شود که از همدان به طرف تهران و یا به سمت آذربایجان حرکت کند.»
نیکیتین مینویسد: عزیزخان مکری چون به تهران رسید، به امر شاه (ناصرالدین شاه) دایره انتظامی در پایتخت دایر کرد که کردهای مکری ساوجبلاغ و کلهر و کرند و افشار به فرماندهی علیخان پسر عزیزخان مکری در آن خدمت میکردند. به پاداش این خدمت به درجه سپهبدی در ارتش ایران ارتقا یافت (۱۳۶۶ :۳۵۸). این ارتقا و اعتماد تا بدانجا اوج گرفت که در سال ۱۲۶۷ق که ناصرالدین شاه به همراه میرزا تقیخان امیرکبیر به اصفهان رفت و در پایتخت نیابت را به بهراممیرزا معزالدوله عموی خود واگذاشت، عزیزخان به جهت نظم قشون و شهر و ارک در تهران ماند و در حقیقت اختیار تمام کارهای لشکری و کشوری در تهران در دست عزیزخان مکری قرار گرفت.
در مقالات و کتابهای پژوهشی درباره میرزا تقیخان امیرکبیر، از همه مهمتر پژوهش نوین تاریخی «امیرکبیر و ایران» که کتابی جامع و مانع و در نوع خود تحقیقی کمنظیر است، در بحث امنیت داخلی و تحرکاتی که در ایام وزارت امیر در شرق ایران واقع شده، به شورش سالار، وقایع سیستان و بلوچستان و فتنه آقاخان محلاتی پرداخته شده است و از اینکه چرا غرب ایران در وزارت امیر سراسر در اطاعت و امنیت نسبی و پس از مرگ وی شاهد شورشهایی پی در پی بود، سخنی به میان نیامده است. این نوشتار به بررسی علل امنیت و پیوند و پیوستگی امیرکبیر و کردها میپردازد، تا شاید زمینه بحثی تازه را برای تحقیق در حوزه تاریخی معاصر بگشاید.
علویان ایران در زاگرس و ایران مرکزی و شرق، به گوران، شاملو، قرهقویونلو، یارسان و کاکهیی مشهورند و در مناطق وسیعی از کشور سکونت دارند. اگر بگوییم آنان نگاهبانان راستین فرهنگ ایرانی بوده و هستند، سخنی گزاف نگفتهایم.
هورامان آرشیو هزاران ساله فرهنگ و تمدن و هنر سرزمین اهورایی ایران است. موقعیت جغرافیایی این سامان در تقسیمات سیاسی و کشوری، ابتدا در مرزهای تحمیلی بعد از جنگ اول جهانی (۱۹۱۴ـ ۱۹۱۸) بین دو کشور ایران و عراق در مرزهای غربی تقسیم شد.
سرهگویی و سرهنویسی پیشینهای همسال با جهانشاهی ایرانی در دوره صفویه دارد و اندیشهای برآمده از جنبشهای فرهنگی ایرانیان راستین است.
مقدمهای در بازشناخت طریقت صفویه، بررسی تطبیقی حزب و طریقت، ویژگیهای طریقت صفویه، صفویه و مسیحیت، نقدگونه به نکتهای از کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» از شادروان دکتر علی شریعتی و بازگشایی تاریخی و طریقتی آداب و مراسم سوگواری حسینی، چون: تعزیه، قمهزنی، شمایلگردانی، شام غریبان و… رنجنامه ارامنه عهد صفویه
در جستجوهای خود به برگه و سند و منبعی که حاکی از حضور حماسه ملی ایران در متون اعتقادی علویان ترکیه باشد، برخورد نکردهام، هر چند علویان ترکیه از لحاظ اعتقادی و آیینی نزدیکتر از علویان سوریه به نحلة علویان اهل حق (یارسان) هستند (رک: سلطانی، محمدعلی، درونمایههای مشترک در سرانجام، ولایتنامه، بویوروق) و ترک، کُرد و فارس و بلوچ و عرب خوزی و طبری و گیلک و مازنی و تاجیک و پشتو و هزاره و… همه با هم در سرودههای حماسه ملی ایران شریک هستند؛ اما با اینکه سلاطین عثمانی خود شاهنامه میخواندند و شاهنامهخوانان مشهور و زبردستی داشتند و در مکاتبه با پادشاهان صفوی، خودشان را فریدون و منوچهر و… و شاهان صفوی را ضحاک و افراسیاب خطاب میکردند، ولی از هر گونه ترویج شاهنامه در جامعه مردمی و محافل و مجالس عمومی قلمرو آل عثمان اندیشناک بودند!
از آن یار (بنیام = سروش آسمانی) برای خبر،ر سه دوست منتظر و گوش به سروش غیب داشتند+ هر سه دوست در تجلی ازلی حاصل نخستین سروش غیبی بودند،ر و در انتظار دریافت پرتو خورشید ذات حق به سر میبردند، + همان طور که در متن نامه ناخوانده و رمزی آفرینش نوشته آمده است،ر زال به همراه رستم و رخش آزمودهنبرد،+ به میدان بزرگ خانه کوه دالاهو (در منطقه گوران کرمانشاه) آمدند،ر خواجه یمن کو (سیدابوالوفا نیای آسیدبراکه، به روایتی بابایادگار) را به نوری از انوار آراستند؛+ زیرا سخن زال (= موسی قلم زر = آسید براکه)، خلاف نداردر و دوستان (چهل تن) به فرّ (ذره ذاتی) خواهند رسید+ و برای انتقام خون حسین(ع) به تلاش خواهند پرداختر و بهدرستی در این میدان (مبارزه با تاریکی) رستم آرام نخواهند گرفت.+ نوشته موسی (قلم ازلی) خلاف و اشتباه ندارد،ر دوست پاکباز و راست کردار باورمند باشد.
بدین سان در «سرانجام» نیک و بد «شاهنامه» فردوسی و شخصیتهای حماسه ملی ایران معرفی و تفکیک میشوند و فرّ (ذرهذات) را طینت و عمل میشناسد و هر کس را با کردار خویش میسنجد و فرزند بیگناه را به جای پدر گناهکار از «فرّ» که نعمتی خدایی است، محروم نمیسازد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید