حماسه ملی ایران / دکتر محمدعلی سلطانی - بخش سیزدهم

1394/3/31 ۰۹:۱۲

حماسه ملی ایران / دکتر محمدعلی سلطانی - بخش سیزدهم

در «بارگه بارگه» از قول پیران غیب‌دان و قدیسین یارسان ظهور نبی اکرم اسلام حضرت محمد(ص) نیز با یاران و نزدیکانش مطرح است؛ زیرا در آیین یارسان آفرینش انوار نبی و ولی که نقطه پایان پیامبری است، در بحث خلقت ازلی آمده است و در متن «سرانجام» که بدون شک بی‌تأثیر از آثار محیی‌الدین ابن‌عربی نیست، این اندیشه که «حقیقت محمدیه» خوانده می‌شود، ساری و جاری است.

 

 

در «بارگه بارگه» از قول پیران غیب‌دان و قدیسین یارسان ظهور نبی اکرم اسلام حضرت محمد(ص) نیز با یاران و نزدیکانش مطرح است؛ زیرا در آیین یارسان آفرینش انوار نبی و ولی که نقطه پایان پیامبری است، در بحث خلقت ازلی آمده است و در متن «سرانجام» که بدون شک بی‌تأثیر از آثار محیی‌الدین ابن‌عربی نیست، این اندیشه که «حقیقت محمدیه» خوانده می‌شود، ساری و جاری است. پیر تقی شاهویی می‌گوید:

ئه‌و چه‌مه‌که‌ری ئه‌و چه‌مه‌که‌ری

بارگه‌ی شام وه‌سته‌ن ئه‌و چه‌مه‌که‌ری

ده‌سته‌یی مه‌وه‌ری، ده‌سته‌یی ماوه‌ری

شام نییا موحه‌ممه‌د وه په‌یامبه‌ری

که‌س نه‌جات نییا هه‌رچی مه‌که‌ری

سولتان ئسحاقه‌ن زات ئه‌نوه‌ری

بیاوه‌ست نیای نه «پردیوه‌ری»۵۹

ترجمه: در چمه [= درة آبریزگاه] کری [مقصود «کری‌سان»؛ کری: آسیاب؛ کری‌سان: آسیاب سلطان. کری‌سان محلی در اورامان، جایگاه حضور سلطان سهاک برزنجی بعد از ظهور]، شکوه پادشاهم در دره آبریزگاه آسیاب سلطان سهاک نازل شد.ر گروهی را می‌بری و گروهی را می‌آوری. پادشاهم (= خداوندگار) محمد(ص) را به پیامبری برگزید و برای انسان بنیاد رستگاری گذاشت. [با هر آلودگی و گناه، راه نجات قرار داد. «نییا» در مصرع چهارم و پنجم هر دو به معنی گذاشتن است.] سلطان اسحاق متجلی از ذره ذات انور بود که مجلس شرط و اقرار ازلی را در «پردیور» [جایگاه حضور سلطان سهاک و تبلیغ آیین یارسان در اورامان از توابع کرمانشاه] تجدید کرد.

و در تأیید نظر پیر تقی شاهویی در کلام «بارگه بارگه»، پیر مالک گوران می‌گوید:

سه‌راو دوو دره سه‌راو دوو دره

بـارگه‌ی شام وسته‌ن سه‌راو دوو دره

سه‌لمان بنیاما، داود قه‌نبه‌ره

پیر موسی وه‌زیر، کاکه جابره

سه‌یید موسته‌فا تیرش خه‌ته‌ره

فاتمـه ره‌مز باره‌ن سرش په‌روه‌ره

خالد، زه‌رده‌بام، زه‌ردیش چه خوره

به‌لال روچیاره، میرده و هام‌شه‌ره۶۰

ترجمه: سراب دو دره [سراب دو دره اگرچه نام محلی است در کنگاور مرکز معبد آناهیتا، اما ایهام به نام سرانجام دارد و اینکه «دنیا سراب است»، مثلی مشهور است. دودره: دره‌ای ورود که «سر» است و دره‌ای خروج که «انجام» است؛ و کنایه از دنیاست. می‌گوید:] شکوه پادشاه ازلی در جهان نازل شد، فرود آمد، سلمان فارسی پیر بنیامین (پیر خرد و نماد عقل) است. داوود [از قدیسان علویان یارسان و حواریون مقرب سلطان سهاک، حامل ذرة ذات و نماد] قنبر [خادم و رازدار مولا علی(ع)] است. پیر موسی وزیر [از قدیسان علویان یارسان و حواریون مقرب سلطان سهاک، نماد و حامل ذرة ذات] جابر بن عبدالله انصاری است. سید مصطفی [از قدیسان علویان یارسان و حواریون مقرب سلطان سهاک،] تیراندازی زبردست و خطرناک است. یار زرده‌بام (بابایادگار) که تلألؤش همچون خور (خورشید) است، [نماد و حامل ذرة ذات] خالد [بن سعید صحابی] است. روچیار (شاه ابراهیم) نماد [و حامل ذرة ذات] بلال حبشی است که مرد کامل و بی‌خطا و خلاف است.

«شه‌ره» در اصطلاح قدمای اورامی‌گوی کُرد، به مُهر چوبین گفته می‌شد که خرمن گندم را با آن تعیین و مشخص می‌کردند تا مورد دستبرد قرار نگیرد تا عوارض آن برداشت و سپس به انبار منتقل شود. شیخ امیر زوله از قدیسین بلندآوازه علویان یارسان می‌گوید:

ده‌س و دیده و دل ویت که‌ره شه‌ره

هه‌ر کاری به‌دبی ئانه مه‌که‌ره

ده‌س پاک و چه‌م پاک، دل پاک، لباس پاک

آهت مه‌نیشوو هه‌رده‌م وه ئه‌فلاک۶۱

ترجمه: دست و چشم و دل خود را مانند مُهر گندم معیار و مقیاس درستی و راستی‌ها قرار بده و هر کاری بد بود، از انجامش دوری کن. در نتیجه دست پاک، چشم پاک، دل پاک، و جامه پاک موجب می‌شود هر دم نَفَس تو افلاکی و در حریم خداوند باشد. با خدا سخن بگویی و بشنوی،…

اگرچه جاودانگی و بی‌مرگی ویژة اسطوره در روایات ایرانی است، اما فلسفه جاودانگی در عقاید علویان یارسان به پیروی از اندیشه محیی‌الدین ابن عربی و حقیقت محمدیه، جاودانگی در کالبد نیست، بلکه جاودانگی در ذره ذات و فرّ ایزدی است که میزان و مراتب دارد و مستمر در حرکت است و علویان یارسان کمال آن را در شخصیت حضرت مولا علی(ع) متجلی می‌بینند و اینکه نادانان و ناخواهان و ناخوانان متون علویان اهل حق (یارسان) این امر را با حلول و اتحاد و… درآمیخته و رأی صادر کرده و می‌کنند، هیچ گاه چنین نبوده است. متون اعتقادی علویان، هزاران اصطلاح و راز و رمز و زیر و بم بخصوص دارد که شرایط درک آن حتی برای پیروان عامه آن نحله در این دوره مفقود است تا چه رسد به آن که از کناره‌ای برخیزد و بدین عبارات دست یازد! نمونه آن ترجمه و شرح و معنی واژگانی است که در این نوشتار برای نخستین بار از سوی کمترین ارائه می‌شود، که اگر دال بر خود تبلیغی نباشد، پس از چند دهه زیستن با متون علویان و نیز زبان موروثی و چکیده بودن در زوایای امر، تازه بدین حد از آگاهی دست یافته که بتواند نکاتی را در حوزه توضیح و تفسیر متون یادشده به خواستاران عرضه نماید.

 

به هر حال استمرار ذره ذات در فرموده عرفا نیز به کرات آمده است؛ حضرت خداوندگار استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که عمرشان دراز باد می‌فرمایند: «یک نکته را نباید از یاد بُرد که مقصود ما طرح مجموعه تحولات ایدئولوژیک جامعه ایرانی از عصر مزدک تا قرن دوازدهم هجری نبود، بلکه مقصود اشارتی کوتاه بود به حلقه‌های اصلی تغییر، و گرنه در چشم‌انداز گسترده‌تر می‌توان تمام تحولات تاریخی و اجتماعی و مذهبی ایران را دانه‌های تسبیح این تحول فکری به شمار آورد؛ تسبیحی که دانه‌های درشت آن در عصر اسلامی در حد جریانهایی از نوع اسماعیلی‌گری و زیدی‌گری و حروفی‌گری و نقطوی‌گری و… خود را آشکار می‌کند و در یک حصرِ علمی و تحقیقی کاری است بسیار دشوار و سالها و سالها پژوهشهای جمعی و گروهی را خواستار است.

تصویری که مطهر بن طاهر مَقْدسی در حدود سال ۳۵۵ از خرّمدینان عصر خویش می‌دهد، از آنجا که از مشاهدات شخصی اوست، بسیار مهم است. وی که خود با اینان در ناحیه غرب ایران (یعنی ماسبذان در پیشکوه لرستان و صیمره در ایلام کنونی) دیدار داشته است، می‌گوید: اینان دسته‌های بسیارند. وجهِ جامع ایشان اعتقاد به رجعت است و برآنند که آنچه در انبیا دگرگون می‌شود، «اسم» و «جسم» ایشان است، وگرنه پیامبران با همه اختلاف شرایع و ادیانشان، یک حقیقت بیشتر نیستند و یک روح‌اند. این بخش از عقاید ایشان بسیار شبیه است به آنچه ابن‌عربی (۵۶۰ ـ ۶۳۸) آن را «حقیقت محمّدیّه» می‌خواند و پیش از این حدس زده‌ام که ابن‌عربی در مسأله حقیقت محمدیه تحت تأثیر ایشان بوده است. (بنگرید به مقدمه ما بر کتاب آفرینش و تاریخ، ۱ر۸۹) بسیاری از شعرهایی که در میان متأخران رواج یافته و تصویری از همین مسأله است، بی‌گمان دارای ریشه‌های خرمدینی است؛ به‌ویژه که این شعرها عامیانه و به لحاظ فنی بسیار ضعیف و خارج از اصول مقررة سنت شعر فارسی است؛ قافیه و ردیف جای یکدیگر را در آنها اشغال می‌کنند، مانند:

تا صورت پیوند جهان بود، علی بود

تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود

مسجود ملائک که شد آدم، ز علی شد

آدم چو یکی قبله، مسجود علی بود

هم موسی ‌و هم عیسی ‌و هم خضر و هم الیاس

هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود…

(شمس‌الحقایق، رضاقلی‌خان هدایت، ۱۷۴)۶۲

 

ادامه دارد

۵۹ ـ سرانجام، همان، ص۳۷۱٫

۶۰ ـ همان، ص۳۷۵٫

۶۱ ـ این سروده را با قافیه‌ای دیگر به سیدیعقوب ماهیدشتی نیز نسبت می‌دهند؛ رک: دیوان سیدیعقوب ماهیدشتی، به اهتمام محمدعلی سلطانی، خط فریبا مقصودی، نشر سُها، تهران، ۱۳۷۷، ص۸۵ .

۶۲ ـ دکتر شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ (دگردیسی‌های یک ایدئو‌لوژی)، نشر سخن، تهران، ۱۳۸۶، ص۵۸ ـ ۵۹

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: