1394/1/25 ۰۹:۱۰
تمدن معنوی معاصر ترکیب پیچیدهای از تاریخ، فلسفه، اخلاق و… است و هر کدام از آنها در تکوین این تمدن نقشی بس عظیم دارند. از جمله تجلّیات بارز این تمدن که گویای درجه بلوغ و رشد اجتماعی افراد هر قوم و ملتی است، شناسایی حقوق انسانی و رعایت حرمت و حد آن است. بهویژه در مرحله کنونی از فنّاوری که ملل گوناگون جهان به یمن علم و به برکت ارتباطات هر لحظه به یکدیگر نزدیکتر میشوند و روز به روز بیشتر در سرنوشت یکدیگر سهیم میگردند.
رفتار انسان با محیط، عامل بحران زیستمحیطی
سالهاست که امواج اطلاعاتی، مرزهای جغرافیایی و سیاسی کشورها را درنوردیده و انسانها را در خانوادهای واحد گرد آورده است. همانگونه که جهان هستی عالمی واحد است و عوامل آن مانند هوا، آب،… در سراسر گیتی به هم پیوسته، جامعه بشری هم ماهیتی واحد یافته است و اقوام و ملل گوناگون به عنوان جزئی از عالم انسانی محسوب میشوند. بدیهی است در چنین عالمی، ابعاد احترام به حقوق انسانی از روابط عادی افراد یک ملت فراتر میرود و تمام عرصههای بشریت را قلمرو خویش میسازد. در این مرحله سخن از حقوق جوامع و ملتها و لزوم احترام به آن است. طبیعی است در چنین شرایطی هر عملی که باعث بروز لطمه و صدمه به فردی از افراد جامعه شود و انسان و جامعه انسانی را از حقوق طبیعی خود محروم سازد، تجاوزی آشکار به حقوق دیگر انسانها تلقی میگردد و خطاکار در پیشگاه اخلاق و وجدان بشری محکوم است.
از اهم حقوق طبیعی و مسلم افراد بشر، حق بهرهمندی و تمتع از مواهب منابع طبیعت و محیط سالم زندگی است. همه فرزندان آدم باید بتوانند به گونهای عادلانه از منابع غذایی، اعم از گیاه حیوان و همچنین هوا، آب و خاک و منابع معدنی و… استفاده کنند. بدیهی است هر کاری که موجبات خرابی کمّی و کیفی این منابع را در هر نقطه از پهنه گیتی فراهم سازد، تجاوزی آشکار به حقوق انسانهاست.
اگر بخشی از منابع زمین بر اثر حوادث گوناگون طبیعی و انسانی، هم اکنون در قلمرو مالکیت کشور و ملتی معین است، اولاً این مالکیت، مجازی است؛ ثانیاً مجموعه طبیعت کل واحدی را تشکیل میدهند. ارتباط بین اجزای طبیعت آن چنان تنگاتنگ است که تعدی و یا تخریب شدید هر یک از اجزای این مجموعه، در هر کجای این کره خاکی، بدون شک تعادل موجود در نظام زیستی را بر هم میزند و نهایتاً زندگی خود انسان را که او نیز جزئی از اجزا و عنصری از عناصر طبیعت است، تباه میسازد.
اینجا نه تنها رعایت حقوق انسانها، بلکه رعایت حقوق عناصر طبیعی و احترام به حق حیات همه موجوداتی که اینگونه زندگیساز و به وجود آورندة حیاتاند، نه تنها باید در برههای خاص از زمان مدنظر باشد، بلکه بایست انسان پیوسته خود را در طول تاریخ و در برابر همه عناصر و اجزای هستی و طبیعت مسئول بداند و حقوق آنها را رعایت کند، متوجه این مهم باشد که هر نوع افراط و تفریطی در استفاده از منابع و هر گونه بیمهری نسبت به طبیعت، آثار سوئی در کل نظام آفرینش دارد و زندگی فرزندان خود را تباه میسازد. متأسفانه غلبه روح سوداگری بر انسان معاصر و سیطره تمدن صنعتی، او را به جان طبیعت انداخته و جهت تأمین منافع آتی خویش، کمر به نابودی طبیعت بسته است غافل از اینکه به فرموده شیخ شیراز سعدی علیهالرحمه:
یکی بر سر شاخ بن میبرید خداوند بستان نظر کرد و دید
بگفتا که این مرد بد میکند نه بر من که بر نفس خود میکند
امروز در بسیاری از نقاط دنیا چه بر اثر تخریب صنعتی طبیعت (آلودن منابع به سبب تصاعد دودها و گازهای مسموم و یا ریختن فضولات و پسابهای صنعتی در آبها و خاکها) و چه بر اثر تخریب فیزیکی (از بین بردن جنگلها، مرغزارها جهت استفاده از چوب برای ساختن خانه و کاشانه و یا تبدیل جنگلها به اراضی زراعی و ساختمان)، تعادل حیات را در مناطقی و یا حتی در کل کره خاکی (پدیده گلخانهای) بر هم زده است (سوراخ شدن لایه ازن). هم اکنون صدها و هزاران کیلومتر اراضی سرسبز جنگلی که مفرح روح است و شفابخش جان، در بسیاری از کشورها تخریب شده است.
بسیاری از درختان کهنسال و سرسبز و چمنزارها که روزی مسکن و مأوای مرغان خوشالحان و وحوش زیبا بود که با جنب و جوش خود بذر حیات و زندگی و نشاط میپاشیدند و زندگی محیط را تداوم میبخشیدند، به نابودی گراییده است. تخریب طبیعت، آلودهشدن محیط، به هم خوردن نظام حیاتی نظامهای زندگیبخش، به هر دلیل و به خواست هر ستمگری که باشد، نه تنها خانه و کاشانه جانوران را در بسیاری از نقاط عالم در هم کوبیده، بلکه امکان زیست را از آنان سلب نموده است.
دریغا و دردا که انسان معاصر با همه دریافتهای علمی و پیشرفتهای عظیمی که در زمینه کشف مسائل زندگی داشته، هنوز از درک زبان طبیعت و «احساس» و «هوش» او غافل است و نمیداند که این طبیعت «بی»زبان نه آن بازیچه بیجانی است که موموار به دست آدمی شکل پذیرد و نه آن موجود ضعیفی است که در برابر سرکشیها، گستاخیها و سوداگریهای او مرغوب شود، بلکه طبیعت با روح و احساس خود در برابر عمل انسان عکسالملی دارد. انگلس میگوید: «ما نباید زیاد از حد از پیروزی خود بر طبیعت ببالیم؛ زیرا طبیعت از هر یک از پیروزیهایی که ما بر او به دست میآوریم، انتقام میگیرد. هر پیروزی مسلماً در مرحله نخست نتایجی را که ما انتظار داریم، به بار میآورد؛ اما در مراحل دوم و سوم آثاری مختلف و غیرمنتظره که اغلب به نابودی نتایج اولیه پیروزیها میانجامد، به بار میآورد.»۱
انسان معاصر متأسفانه تحت تأثیر ترقیات فنّی و یا خداپنداری تکنیک آنچنان مغرور شده که به هر تجاوز و تعدی نسبت به حریم هر جانداری دست میزند. به گفته ادوار بونفو «انسان در برابر طبیعت به صورت مهاجمی درآمده که دیگر نیروی خود را نمیشناسد. طبیعت را آلوده میکند و به همان نسبت تخریب مینماید. خطرهای ناشی از ضایعات وارده به محیط زیست و پیشرفت در آگاهی از این فاجعه به حدی است که امروز این مسئله مورد بحث بالاترین مسئولان کشورهای جهان است. در پایان اجلاس کشورهای صنعتی در ژوئیه ۱۹۸۹، سران دولتهای شرکتکننده اعلامیه مفصلی صادر کردند و در این اعلامیه چنین آمده است: اتخاذ تصمیماتی برای رعایت و حفظ تعادل محیط زیست فوریت دارد. ما بدین وسیله باید به وظایف خود در برابر نسلهای آینده عمل کنیم.»۲
لورنتس میگوید: «انسان متمدن وقتی طبیعت زنده گرداگرد و محافظ خود را کورکورانه از میان میبرد، زندگی خود را از نظر بومشناسی در معرض نابودی قرار میدهد. این انسان زمانی به اشتباهات خود پی میبرد که عواقب وخیم آنها را در اقتصاد خود به چشم ببیند؛ اما آن وقت به احتمال زیاد دیگر خیلی دیر شده است. ولی آنچه دیرتر از همه نظرش را جلب خواهد کرد، شدت لطمهای است که در جریان این رفتار وحشیانه به روح او وارد میشود. بیگانگی عمومی و روزافزون نسبت به طبیعت زنده یکی از علتهای عمده این واقعیت است که زیباییشناسی و اخلاق در انسان متمدن به پستی گراایده است.»
نیچه ـ فیلسوف آلمانی ـ که در سده پیشین، یعنی در زمانی که هنوز افسار این تمدن این چنین از هم گسیخته نشده بود، میگوید: «ما در زمانی واقع شدهایم که تمدنش در خطر نابودی به وسیله تمدن است.»۳ و بشریت امروز میداند که با این لجام گسیختگی تمدن، با این بندوباری و بیاعتباری نسبت به عناصر محیط و بالاخره با این خودمحوری و مهمتر از همه بریدن از اصل خویش دیگر آیندهاش تضمینی ندارد.
رشد کیفی و کمّی جامعه و بحران زیست محیطی
محیطی که ما را در بر گرفته و مورد استفاده برای کار، زندگی شخصی، سرگرمیها… قرار میگیرد، از نظامی متشکل از اشیای متحد و متصل و پدیدههای طبیعی برجستگی، صخره، حوزه فضائی، اقلیم، آبها، خاکها، پوشش گیاهی و حیوانات بسیار بوده و در وحدت و اتفاق کامل با ابداعات و ترکیبات فنی که توسط جامعه بشری صورت گرفته، عمل مینماید. اتحاد کلی این عناصر مختلف بدین گونه توجیه میشود: تمامی تغییرهای حاصله در یک ترکیب به زودی بر روی سایر ترکیبها اثر گذارده و با انعکاس بر روی آنها، تغییراتی را به وجود میآورد.
این تغییرات نتیجه نمود و فرایند طبیعی و همچنین نتیجه فعالیتها، و رفتارهای گوناگون انسان است. محیط طبیعی نیرو و مادهای را که لازمه تداوم زندگی و ادامه حیات و توسعه بشر، در تمامی مراحل مختلف تاریخ بوده (از جامعه ابتدائی، جامعه بهرهبرداری، جامعه فئودالی، سرمایهداری) به وجود آورده است، لیکن همراه با زمان و با رشد جمعیت جهانی و گسترش نیازهای او و هماهنگ با توسعه فرهنگ مادی حجم خام نیرو، تفاوتهایی کیفی موادی که بشر از طبیعت برداشت میکند و پس از استفاده و بهرهبرداری از آن، آن را به صورت فضولات به طبیعت برمیگرداند دائم رو به افزایش است. امروزه تبدیل ماده و نیرو به یمن صنایع بشری، به حد و سطحی رسیده است که همین صنایع به صورت عاملی قوی در تغییر و تبدیل کلی طبیعت تلقی میشوند.
پینوشتها:
۱ـ آکادمی علوم شوروی، انسان، جامعه و محیط زیست،ترجمه صلاحالدین محلاتی، ص۲۴رر
۲ـ بونفو (ادوار)، آشتی انسان و طبیعت، ترجمه صلاحالدین محلاتی، ص۳رر
۳ـ همان، ص۴
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید