1393/12/5 ۰۸:۵۲
احمد کسروی برای رد سیادت صفویه و ساختگی بودن سخن ابنبزّاز یا تحریف سخن او در ایام سلطه مینویسد: «آمدن لشکر کُرد به آذربایجان و دستیافتن ایشان به مغان و آران و دیگر جاها دروغ آشکاری است؛ زیرا فیروزشاه که پدر هفتم شیخ صفیالدین میبوده، از روی حسابی که ما درباره تبارنامهها میداریم و برای هر صد سال سه تن شماریم، او در آخرهای قرن پنجم هجری میزیسته و در آن زمان که هنگام پادشاهی سلجوقیان میبوده، تاریخ آذربایجان بسیار روشن است و از چنین لشکرکشی نشانی در آن هنگامها نتوان یافت.
احمد کسروی برای رد سیادت صفویه و ساختگی بودن سخن ابنبزّاز یا تحریف سخن او در ایام سلطه مینویسد: «آمدن لشکر کُرد به آذربایجان و دستیافتن ایشان به مغان و آران و دیگر جاها دروغ آشکاری است؛ زیرا فیروزشاه که پدر هفتم شیخ صفیالدین میبوده، از روی حسابی که ما درباره تبارنامهها میداریم و برای هر صد سال سه تن شماریم، او در آخرهای قرن پنجم هجری میزیسته و در آن زمان که هنگام پادشاهی سلجوقیان میبوده، تاریخ آذربایجان بسیار روشن است و از چنین لشکرکشی نشانی در آن هنگامها نتوان یافت. از این گذشته مردم آران و مغان از قرنهای یکم و دوم هجری مسلمان میبودهاند و نیازی به لشکرکشی کردان برای مسلمان گردانیدن ایشان نمیبوده…»
نقد و بررسی
با احترام به نظر ارائه شده، درست است که آذربایجان در قرون یکم و دوم به اسلام گروید، اما آیین و اندیشه ایرانی تا قرنها و تا امروز در آن سرزمین اهورایی همچنان باقی است. دوم از آنجا که برآورد تاریخی زمان حیات فیروزشاه سنجاری تقریبی است و نه تحقیقی، باید اواخر قرن پنجم را امری متقن نپنداریم؛ سوم اینکه سخن ابن بزّاز درباره لشکر کردان، باید سپاهیان ایوبی کرد باشد که ایزدیها نیز جزئی از آن محسوب میشدند و این امر چنان که آمد، در تاریخ ابوالفداء آمده است و شادروان استاد دکتر محمدامین ریاحی آن را تأیید کردهاند و اینکه نوشته آمده است: «تمام مردم آذربایجان در آن هنگام مسلمان مقید به احکام بودهاند»، درست نمینماید؛ زیرا ناصرخسرو قبادیانی که به سال ۴۳۸ به آذربایجان سفر کرده است، مینویسد: «چهاردهم ربیعالاول از تبریز روانه شدیم به راه مرند و با لشکر از آن امیر وهسودان۵۸ تا خوی بشدیم و از آنجا با رسولی برفتیم تا برکری و از خوی تا برکری سی فرسنگ است و در روز دوازدهم جمادیالاولی آنجا رسیدیم و از آنجا به وان و سطان رسیدیم. در بازار آنجا گوشت خوک همچنان که گوشت گوسفند، میفروختند و زنان و مردان ایشان بر دکانها نشسته، شراب میخوردند بیتحاشی…»۵۹
و امروز چنانکه میبینیم، اهالی وان همگی از مردم کُرد و پیرو مذهب حنفی و قلیلی شافعی هستند و هر چند وان جزو قلمرو وهسودان و خاک آذربایجان بود، اما رومیان آن را از سرزمین مورد سلطه روادیان کُرد برگرفتند و این را هم میدانیم که ساکنان وان پیش از آن مسیحی بودند و نکته دیگر اینکه مغان با خوی (پایتخت امارت دنبلیهای ایزدی) و اهر یک منطقه حکومتی را تشکیل میدادند، برخلاف امروز که خوی با سلماس و ارومیه، آذربایجان غربی را تشکیل میدهند. علیرغم نوشته جغرافیانویسان قدیم اسلامی که آن را «موقان» نوشتهاند تبدیل آن به «مغان» (سرزمین مغها = مهرپرستان، ایزدیها) از کی و به چه علت بوده است؟
دیگر آنکه به تصور صاحب این قلم، تصحیح متن ابنبزاز به دست کسروی که بدین ترتیب آورده است: «فیروزشاه از فرزندان شیخ ارباب الطریق ابراهیم ادهم (قدس سره) بود، وقتی با لشکر کرد از طرف سنجار خروج کرد…»،۶۰ بیشتر از آنکه مربوط به بحث نسب باشد، مسأله تفکیک مکاتب عرفانی بغداد و خراسان و رشته منشعب مکتب خراسان یعنی مکتب آذربایجان است؛ زیرا طریقت ایزدیها در آمیختن به تصوف اسلامی و ایرانی که به شیخ [آدی] مسافر هکاری بازمیگردد که در خرقه به شیخ عبدالقادر گیلانی میرسد؛ اما قرار دادن نام ابراهیم ادهم در کنار نیاکان شیخ صفیالدین اردبیلی که به طریقه سهروردیه به زعامت ابونجیب سهروردی (۴۹۰ـ ۵۶۳ق) منسوب است۶۱ و طرایق «سهروردیه» و «قادریه» یا بهتر بگوییم طریقت عدوی (منسوب به ابنمسافر هکاری کردی) در قرون پنجم و ششم و هفتم بیشتر در روایت سلسله مشایخ پس از رسیدن به معروف کرخی که واسطهالعقد سلاسل صوفیه عراق و خراسان است، از طریق حبیب عجمی به حسن بصری و حضرت مولیالموحدین اسدالله الغالب علی بن ابیطالب(ع) میرسد.
طریقت ادهمیه
اما رشته «ادهمیه» مربوط به ابراهیم ادهم که در طریقت «چشتیه» جای میگیرد، از چشمه اصلی عرفان اسلامی و ایرانی که مکتب امام باقر(ع) است، بهرهمند میشود و به همین سبب هم زمینه را برای رشد طریقت ادهمیه در دوره صفویه فراهم کرد و از آن طریق به ترویج مکتب اهل بیت به انحای گوناگون یاری رسانید و هم شاخههای مخفی و عرفان زیرزمینی و پنهانی چون سلسله باباهای آذربایجان و کردستان و… را در درون خود پرورش داد و طریقت «صفویه» را که با «قلندریه» درآمیخته بود، از مسائل آیینی و اعتقادی دوران شیخ صفیالدین جدا کرد؛ زیرا در ایام شیخ صفیالدین و پیش از او به حدی سلاسل صوفیه آذربایجان در نگهداری راز و رمزهای طریقت سختگیر بودند که حسین بن علی بن یزدانیار اُرموی (چهره حنبلی تصوف آذربایجان) صوفیان عراق (یعنی ابوالحسین نوری، ابوبکر شبلی و حتی جنید) را «ارباب توحید» نمیدانست۶۲ و گاه کار به تکفیر میکشید۶۳ و شیخ صفیالدین که پیرو طریقت سهروردیه و مخالف سماع و مراعی ظواهر به تمام و کمال و زائر مزار ابوبکر یزدانیار اُرموی۶۴ بود، فرزندانش در زمان شیخ صدرالدین و علاءالدین علی با پیوستن به رشته ابراهیم ادهم، از جمیع جهات قضیه را حل کردند و زمینه همهجانبه را برای خواسته خود فراهم نمودند؛ زیرا فرقههای قلندران و اهل حق و صوفیان صفوی هر کدام ابراهیم ادهم را سرسلسله و قطب خویش میدانند و در زمان شاهسلیمان صفوی، قلندران جلالی یا سیدجلالالدین میرحیدر و ابراهیم ادهم را از بزرگان هفده کمربسته شاه مردان امیرالمؤمنین میدانند،۶۵ و در آیین یارسان (= اهل حق) که متحد و محرم و پشت صحنه سیاست و عرفان صفویه بودند،۶۶ ابراهیم ادهم قطب چهارم و از چهلتنان گنبد خضراء است۶۷ و در کتاب «حقالحقایق» جیحونآبادی که از امهات متون یارسان (اهل حق) است (و اخیراً توسط صاحب این قلم از نظم به نثر برگردان و برآورد و منتشر شده است)، داستان ابراهیم ادهم را با استفاده از متن تذکرهالاولیای عطار نیشابوری و نیز حلیـهالاولیاء و طبقاتالاصفیاء حافظ ابینعیم احمد بن عبدالله اصفهانی و روایات کلامخوانان یارسان به تفصیل آورده است.۶۸
پینوشتها:
۵۸ ـ امیرمنصور وهسودان پسر مملان از پادشاهان خاندان روادی کُرد ممدوح قطران تبریزی که شصت قصیده و قطعه بیشتر درباره او و پسرانش سروده است ـ ایوبیان سلسله بزرگی از حاکمان ایرانینژاد کُرد که چندی بر مصر و شام، جزیره و یمن حکم راندند. این سلسله منسوب به بن شادی، پدر صلاحالدین ایوبی است. نقش آنها در جنگهای صلیبی و توسعه فرهنگ و تاریخ تمدن اسلامی برجسته و ماندگار است. ایوبیان اصلاً از کردان روادیه بودند که در دوین واقع در شمال آذربایجان سکنی داشتند و به قول ابن خلکان به عراق مهاجرت کردند. بنیامیه که برای اعاده حیثیت از دسترفتهشان هر سلسله سرافراز یا اندیشه فرهنگمداری را به خود نسبت میدادند، ایوبیان را نیز مانند ایزدیان به خود نسبت میدادند و به علتهایی که در متن نوشتار ذکر کردیم، بعضی از منسوبان ایوبی و ایزدی هم آن را رد نمیکردند. برای اطلاع بیشتر از ایوبیان رک: دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۷۲۳.
۵۹ ـ ناصرخسرو قبادیانی، سفرنامه، تصحیح دکتر محمد دبیرسیاقی، چاپ زوار، تهران، ۱۳۳۵، ص۷ـ۶ (ریاحی، محمدامین، همان، صص۳۹ ـ۴۰).
۶۰ ـ کسروی، احمد، همان، ص۴۶.
۶۱ ـ سلسله سهروردیه در اصل منسوب به شیخ ابونجیب ضیاءالدین عبدالقاهر سهروردی (م۵۶۳ ق) است؛ ولی مهمترین شخصیت این طریقه شهابالدین ابوحفص عمر سهروردی (م۶۳۲ق) مؤلف کتاب مشهور عوارفالمعارف است که از امهات کتب صوفیه به شمار میرود. (رک: صفیالدین اردبیلی چهره اصیل تصوف آذربایجان، دکتر صمد موحد، طرح نو، تهران، ۱۳۸۱، ص۱۹۱).
۶۲ ـ موحد، صمد، همان، ص۲۴. ۶۳ ـ همان، ص۲۶.
۶۴ ـ همان، ص۳۵، ابن یزدانیار اُرموی را از بازماندگان نومسلمان زرتشتی نوشتهاند و دور نیست که از بازماندگان کُردهای ایزدی باشد. همانند حُسامالدین چلبی ـ از خلفای ارشد مولانا بلخی ـ که در اصل از اکراد آذربایجان و اهل ارومیه بود و نسب به ابوالوفا کُرد مدفون در مقبره باباطاهر در همدان میرسانید. برای آگاهی بیشتر رک. دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۴۷۲؛ قیام و نهضت علویان زاگرس، محمدعلی سلطانی، ج۱، ص۷۰.
۶۵ ـ میرعابدینی، سیدابوطالب، ابراهیم ادهم زندگی و سخنان او، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۷۴، ص۱۲۵.
۶۶ ـ سلطانی، محمدعلی، درونمایههای مشترک در سرانجام، ولایتنامه، بویوروق، نشر سُها، تهران، ۱۳۹۳، ص۱۰۲.
۶۷ ـ میرعابدینی، سیدابوطالب، همان، ص۱۲۶.
۶۸ ـ جیحونآبادی، حاج نعمتالله، حقالحقایق یا شاهنامه حقیقت، برگردان و برآورد از نظم به نثر محمدعلی سلطانی، نشر سُها، تهران، ۱۳۹۳، ص۱۸۲ به بعد.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید