نقش روحانیت در تحولات سیاسی و اجتماعی منجر به انقلاب اسلامی / محمدتقی فاضل میبدی

1393/11/21 ۰۹:۵۴

نقش روحانیت در تحولات سیاسی و اجتماعی منجر به انقلاب اسلامی / محمدتقی فاضل میبدی

نفوذ مرجعیت در میان توده‌های مردم بسیار بود. به ویژه نفوذ آیت‌الله بروجردی در بین مردم چه در شیعیان داخل و چه خارج از كشور قابل وصف نبود، چرا كه ایشان شخصیت كاریزمایی بسیار بالایی داشت. این است كه حتی شاه هم جرات نمی‌كرد در برابر ایشان همه امور را مطابق میل خود انجام دهد و از آیت‌الله بروجردی و نفوذ ایشان می‌ترسید. پس از ارتحال آیت‌الله بروجردی، شاه برای از بین بردن نفوذ روحانیت در ایران و دنبال كردن مسیری كه خود انتخاب كرده بود بدون هیچ‌گونه مانعی، كه بزرگ‌ترین آن را در روحانیت و مرجعیت می‌دید، تلگرافی به نجف و مراجعی مانند آیت‌الله حكیم زد.

 

نفوذ مرجعیت در میان توده‌های مردم بسیار بود. به ویژه نفوذ آیت‌الله بروجردی در بین مردم چه در شیعیان داخل و چه خارج از كشور قابل وصف نبود، چرا كه ایشان شخصیت كاریزمایی بسیار بالایی داشت. این است كه حتی شاه هم جرات نمی‌كرد در برابر ایشان همه امور را مطابق میل خود انجام دهد و از آیت‌الله بروجردی و نفوذ ایشان می‌ترسید. پس از ارتحال آیت‌الله بروجردی، شاه برای از بین بردن نفوذ روحانیت در ایران و دنبال كردن مسیری كه خود انتخاب كرده بود بدون هیچ‌گونه مانعی، كه بزرگ‌ترین آن را در روحانیت و مرجعیت می‌دید، تلگرافی به نجف و مراجعی مانند آیت‌الله حكیم زد.

هدف او هم این بود كه مرجعیت را از ایران به عراق منتقل كند تا بعد از این فرد صاحب نفوذی در ایران نباشد و در عراق متمركز باشد تا كمتر در امور شاه دخالت كند. اما به هر حال وضعیت به‌گونه‌ای بود كه در این كار توفیق نیافت. چرا كه این اقدام با سخنرانی امام خمینی و تبعید ایشان از ایران به نجف همراه شد.

لذا روحانیت را در حمایت از امام خمینی(ره) و در موضع‌گیری علیه شاه بیشتر متحد كرد. در دهه ٤٠ چهره‌های مذهبی مبارزی مانند مرحوم آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری در سازمان روحانیت حضور داشتند كه در زندان به سر می‌بردند. اینان بیشتر در میان مبارزین مطرح بودند اما عده‌ای هم در حوزه قم و در مشهد به دلیل مرجعیت مطرح بودند مانند آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله مرعشی، آیت‌الله نجفی، آیت‌الله میلانی و دیگران. در رأس همه این افراد امام خمینی قرار داشتند كه به عراق تبعید شده بود.

امام خمینی برخلاف سایر روحانیون هم به لحاظ شخصیت مرجعیتی و هم به لحاظ شخصیت سیاسی مطرح بود. شاید اگر شاه امام خمینی را تبعید و زندانی نمی‌كرد آسیب‌های كمتری به او و سلطنتش وارد می‌شد اما برخورد تند او با روحانیت به زیانش تمام شد. می‌توان گفت كه این یك اشتباه تاكتیكی بود كه از شاه سر زد. این اقدام شاه روحانیت را تا اندازه‌ای متحد كرد كه البته این اتحاد بیشتر در دفاع از امام خمینی به وجود آمده بود نه در مخالفت با اعمال شاه، چرا كه بعضی از رفتارهای شاه تا پیش از این هم مورد قبول همگان نبود. به‌طور مثال در مقابل اعدام نواب صفوی یا سرنگونی مصدق روحانیت یكپارچه نبود، به‌طور مثال دیدگاه مرحوم آیت‌الله كاشانی و مرحوم آیت‌الله بروجردی باهم تفاوت زیادی داشت. پس از تبعید مرحوم امام و تقریبا ب عضی از حملاتی كه شاه شروع كرد اتحاد در میان روحانیت تا حدی بیشتر شد.

البته این هم یك تاكتیك در دفاع از مرجعیت بود اما چون بحث تشكیل حكومت اسلامی هم پیش می‌آمد باز هم در بین علما اختلافات فقهی به وجود می‌آمد. به‌طور مثال اینكه تشكیل حكومت در زمان غیبت، اجرای حدود یا مبارزه مسلحانه با شاه كار درستی است یا غلط؟ دیدگاه‌ها در این موارد یكی نبود اما همه بر سر یك موضوع متحد بودند كه چرا امام باید تبعید شود و این موضوع روحانیون را به هم ربط می‌داد. از دهه ٢٠ به بعد كه جریان‌های مذهبی مثل نهضت آزادی و فداییان اسلام و... در برابر شاه شكل گرفتند، شاه تا اندازه‌ای از این گروه‌های مذهبی وحشت داشت، همانطور كه از توده‌ای‌ها و گروه‌های شبه ماركسیست هم می‌ترسید.

اما نگرانی شاه از این بود كه این جریان مبارزه مذهبی، به روحانیت، مرجعیت و حوزه علمیه قم گره بخورد. تا زمان آیت‌الله بروجردی وضع متفاوت بود و گروه‌های مذهبی و مبارز چندان ارتباطی با روحانیت و حوزه قم نداشتند. مرحوم نواب صفوی هم كه می‌خواست با حوزه ارتباط برقرار كند آیت‌الله بروجردی مانع از آن می‌شد، این داستان در تاریخ هم آمده است. حتی وقتی ایشان به قم مراجعت می‌كند آیت‌الله بروجردی دستور به اخراج ایشان می‌دهد، حتی خود امام هم با روش ایشان خیلی موافق نبود. اما همانطور كه پیش‌تر گفتم شاه از ارتباط گروه‌های مذهبی با روحانیت احساس خطر می‌كرد و چنین اتفاقی هم تقریبا افتاد. بعد از سخنرانی امام در سال ٤١ و تبعید ایشان تمام گروه‌های مذهبی مبارز حول محوریت امام خمینی جمع شده بودند. در اینجا شاه دیگر احساس خطر كرده بود كه اگر این ارتباط برقرار شود خطر صد چندان و او هم آسیب‌پذیرتر می‌شود.

 این نفوذ، كاریزما و قداست روحانیت در دهه ٥٠ در اوج خود بود. در زمان این قداست و كاریزما بیشتر به خاطر معنویت مرجعیت و نفوذ شخصیتی تقلیدی آیت‌الله بروجردی بود اما از اوایل دهه ٥٠ تا سال ٥٧ و در زمان امام این كاریزما و نفوذ روحانیت به خاطر مبارزه ایشان با شاه بود. این نكته قابل توجهی است كه باید بین این دو تفاوت قایل شد.

روحانیت به دلیل پذیرفته شدن محوریت مبارزه و رهبری امام خمینی در بین تمام گروه‌ها توانست در دهه ٥٠ تاثیرگذار باشد. طبیعتا وقتی ایشان به عنوان رهبر مطرح می‌شود، روحانیتی هم كه در مبارزه پیشتاز شده است در میان مردم به عنوان سردمداران انقلاب مطرح می‌شود.

 افرادی مانند آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری چهره‌های كمی نبودند. سال‌ها در زندان به سر برده و مبارزه كرده بودند. همچنین شخصیت حوزه‌ای بوده و تدریس فقه كرده بودند. این روحانیت از این جهت پیشتاز بود كه در میان آنان مرجعیت وجود داشت كه آن هم مرحوم امام بود. مرجعیت در مبارزه با شاه پیشتاز بود و حرف اول و آخر را تقریبا او می‌زد. بنابراین مردم پذیرفتند كه روحانیت در مبارزه با شاه و پیروزی انقلاب پیشرو و پرچمدار باشند.

روزنامه اعتماد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: