اسلام نبوت و اسلام سلطنت از مدینه تا شام / حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی - بخش سوم و پایانی

1393/8/14 ۰۸:۲۱

اسلام نبوت و اسلام سلطنت از مدینه تا شام / حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی - بخش سوم و پایانی

بدعتی كه معاویه در مسئله ولایتعهدی گذاشت و تا قریب سیزده قرن دوام آورد، مسلمانان را به ذلت حاكمان نشانید. چه فجایعی كه در پی آن اتفاق نیفتاد، ‌چه خونها كه ریخته نشد، ‌چه انسانهای پاك و دینداری كه در پی آن به زندانها، شكنجه‌گاهها و مسلخها و بر سر دارها نرفتند. در این راه، خلفایی بودند كه برادر، یا فرزند خود را به قتل ‌رساندند. بنا به نقل مورخان صدوهشتاد نفر از حاکمان تاریخ اسلام به دست پدران یا پسران و یا برادران خود کشته شدند. صد نفر از آنان به دست نزدیکان خود کور شدند. پنجاه تن زیرشکنجه مردند، چشم همدیگر را میل می‌كشیدند. میان دو برادر جنگها صورت می‌گیرفت و این امیرالمؤمنین‌های دروغین، سیاهچالهای خود را پر از مردمان می‌كردند.

 

مسئله ولایتعهدی

بدعتی كه معاویه در مسئله ولایتعهدی گذاشت و تا قریب سیزده قرن دوام آورد، مسلمانان را به ذلت حاكمان نشانید. چه فجایعی كه در پی آن اتفاق نیفتاد، ‌چه خونها كه ریخته نشد، ‌چه انسانهای پاك و دینداری كه در پی آن به زندانها، شكنجه‌گاهها و مسلخها و بر سر دارها نرفتند. در این راه، خلفایی بودند كه برادر، یا فرزند خود را به قتل ‌رساندند. بنا به نقل مورخان صدوهشتاد نفر از حاکمان تاریخ اسلام به دست پدران یا پسران و یا برادران خود کشته شدند. صد نفر از آنان به دست نزدیکان خود کور شدند. پنجاه تن زیرشکنجه مردند، چشم همدیگر را میل می‌كشیدند. میان دو برادر جنگها صورت می‌گیرفت و این امیرالمؤمنین‌های دروغین، سیاهچالهای خود را پر از مردمان می‌كردند.

اینها بدعتی بود كه فرزند ابوسفیان در آغاز دهه دوم حكومت خود گذاشت. یزید در آن روزگار، دهه سوم عمرش را پایان نبرده بود. جوانی بود به دور از فضیلت و دیانت. امیرزاده‌ای كه هوای شرارت و شهوت در سر داشت و هیچ تدبیر و كیاستی نداشت. همگان به عنوان شیاد شادخوار می‌شناختندش. خود باور نمی‌كرد كه روزی جای پدر را بگیرد و كسی هم باور نمی‌كرد روزی یزید خلافت اسلامی را عهده دار شود؛ اما معاویه در این اندیشه بود تا فرزندش را بر جای خود بنشاند و حكومت اسلامی برای همیشه در خاندان ابوسفیان باقی بماند. وی چنین نیرنگی را یك شبه در سر نپرورانید؛ ‌همان طور كه شیوة حاكمان مستبد است، مدتها طول كشید تا چنین طرحی را عملی سازد؛ زیرا برای مسلمانان بسیار سخت بود كه روش خلافت را بر خلاف خلفای پیشین ببینند.

ابن اثیر می‌نویسد: مغیره بن شعبه چون شنید معاویه می‌خواهد او را از حكومت كوفه بردارد، با عجله خود را به شام رسانید و پیش از آنكه به دیدن معاویه برود، به دیدن یزید رفت و گفت: «من در این اندیشه بودم كه بزرگان اصحاب پیغمبر و مهتران قریش همه مرده‌اند و فرزندانشان جای آنان را گرفته‌اند. معاویه روزی خواهد مرد. تو چرا جای او را نگیری؟ مگر تو از دیگران چه كم داری؟ چرا پدرت نمی‌خواهد از مردم برای تو بیعت بگیرد؟» یزید كه اگر چنین سودایی را در سر می‌پخت، عملی شدن آن را آسان نمی‌دید، گفت:

ـ تو چه می‌گویی؟ چنین كاری شدنی است؟

ـ : چرا شدنی نباشد؟

یزید ماجرا را به معاویه خبر داد و از مغیره پرسید:

ـ چه كسی می‌تواند چنین كاری را انجام دهد؟

ـ : بیعت مردم كوفه را من، و بیعت مردم بصره را زیاد تعهد می‌كند. چون این دو شهر چنین كاری را پذیرفتند، دیگر كسی مخالفت نخواهد كرد.

معاویه گفت:

ـ سر كار خود بازگرد و در این باره با كسی سخن بگوی كه مورد اعتماد باشد.

مغیره از دمشق به كوفه بازگشت و به تهیه كار پرداخت. گویند كسی از او پرسید: «چه خبر؟» گفت: «پای معاویه را در گِلی سخت فرو كردم و دری را بر روی مسلمانان گشودم كه هرگز بسته نخواهد شد.»

مغیره نخست هواداران بنی‌امیه را با خود همداستان كرد، آنگاه مردمان سرشناس را كه قابل خریداری بودند، یك یك راضی ساخت. سپس گروهی را به سركردگی خویش به دمشق نزد معاویه برد كه اینان از تو می‌خواهند یزید را به ولایتعهدی منصوب كنی. معاویه از راه دوراندیشی و یا دیرباوری به آنان گفت: «در این كار شتاب مكنید.» سپس از پسر مغیره پرسید: «پدرت دین این مردم را به چند خریده است؟»

ـ هر یكی را به سی‌هزار درم راضی كرده است!

ـ : معامله‌ای ارزان بوده است! (جعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی، ‌ص ۱۸۷)

حکومتهایی که در میان مردم پایگاهی ندارند، با چنین ترفندهایی خود را بر مردم تحمیل می‌نمایند. در هر صورت یزید بن معاویه به سال60هجری، به عنوان اولین خلیفه مسلمین به شکل موروثی، بر مسند پدر نشست. در مدت سه سال وشش ماهی که خلافت کرد، حتی به صورت ظاهر هم به شعایر دینی عمل نکرد و آنها را زیر پا گذاشت و نسبت به اصول دینی بی‌اعتقادی نشان داد. در شعر معروفی که از او نقل کرده‌اند، گفته است:

لعبت هاشم بالملک و لا خبر جاء و لا وحی نزل

«بنی‌هاشم با حكومت بازی کردند، و الا نه وحیی نازل شد و نه خبری ازغیب آمد.»

این سخن عبارت دیگر سخن ابوسفیان بود که خطاب به امویان گفته بود: «باخلافت بازی کنید؛ چنان که با گوی بازی می کنید.» بر این اساس یزید از روی بی اعتقادی، دست از شرابخواری و قماربازی بر نمی‌داشت و این اعمال را در انظار عمومی انجام می‌داد. معاویه در کنار موروثی کردن حکومت، سعی داشت برای حفظ ظاهر، ازمردم بیعت بگیرد؛ کاری که در حکومتهای استبدادی امروز هم مرسوم است. بیعت افراد نامدار و موجهی مانند حسین بن علی(ع) برای او حیاتی بود. از این جهت پس از او، یزید به حاکم مدینه ـ ولید بن عتبه ـ نوشت تا ازحسین و عبدالله بن زبیر، هرچند باترس وتهدید به قتل، بیعت بگیرد. این برای نخستین بار بود که بیعت گرفتن از راه تهدید انجام می‌شد. هیچ کدام ازخلفای پیشین چنین روشی را دنبال نکرده بود.

امام حسین(ع) در اینجا با بزرگترین منکر مواجه می‌شود. چه منکری از این بالاتر که سلطانی به نام اسلام حکومت خود را بر اساس ترس و تهدید بنا نهد و مخالفان خود را از نخست به کشتن بترساند؟ اینجاست که او بار سنگین بزرگترین تکلیف را بر دوش خود می‌بیند. این حنظل فساد هیأت حاکمه، ریشه‌ای ازپیش دوانیده وسالها به دست معاویه آبیاری گشته و اکنون ثمره تلخش هویدا گشته بود. این فساد سیاسی تنها امام علی، امام حسن وهزاران مسلمان رابرای بقای خود به کام مرگ نداده، بلکه در صدد است تااسلام پیامبر را باتیغ اسلام اموی به مسلخ ببرد. بنا براین اگر نتوان چنین نظام فاسدی را نابود کرد، باید رسوایش نمود.

لهذا امام حسین(ع) پس ازاینکه با تهدید قتل روبروشد، فرمود: «این بیعت باید در انظار صورت بگیرد.» مروان حکم که درجلسه حضور داشت، فرماندار را توبیخ کرد که: «چرا حسین را پس از استنکاف از بیعت، نکشتی؟» ولید برآشفته گفت: «این چه تکلیفی است که می‌کنی؟ مگر می‌توان فرزند دختر پیامبر را کشت؟» مروان حکم که منافع خود را در دربار امویان تأمین می‌دید و مترصد بود تا روزی خود برمسند خلافت بنشیند، می‌دانست که باید حسین از پیش پا برداشته شود؛ زیرا تنها اوست که آموزه‌های پیامبر(ص) را می‌شناسد و برای دفاع از دین جدش آرام نمی‌نشیند. عبدالله بن زبیرکه موردتهدید واقع شد، شبانه مدینه را ترک کرد و به مکه رفت؛ ولی حسین روزهنگام با ایراد خطبه‌ای بنای ترک مدینه راگذاشت.

اما خروج ایشان مانند ابن زبیر شبانه و مخفیانه انجام نگشت، بلکه آشکارا صورت پذیرفت و از راه معمولی عازم مکه شد. در اینجا اولین حرکت اعتراضی علیه حکومت شام صورت می‌گیرد. عراقیان که ازحکومت شامیان ضربه‌های سنگینی خورده و سالها مهتری شامیان را تحمل کرده بودند، پس از مرگ معاویه در انتظارفرصت بودندتا انتقام دیرین خود را بگیرند. آنها بهترین کس را امام حسین(ع) یافتند تا با او بیعت نمایند.

سؤالی که در اینجا مطرح است اینکه: آیاهمه عراقیان درد دین داشتندکه امام حسین(ع) رابه پیشوایی دعوت نمودند و یا سیاست‌پیشگانی بودند که حکومت قبیله مضر را برنمی‌تافتند؟به تعبیر وتحلیل مرحوم دكتر سیدجعفر شهیدی همه اینها بود. سالها بین قحطانیان ومضریان بر سر حكومت دعوا بود. عرب جنوب حاکمیت عرب شمال را برنمی تافت. لهذا گردهمایی برای دعوت امام حسین درخانه سلیمان صرد خزایی (عرب قحطانی) انجام شد. (شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص196)

ناگفته نماند جهالتی که درعراق نسبت به اسلام واقعی وجود داشت، کم ازجهالت شامیان نبود. عامل مستبد معاویه درکنار خوارج وملایان درباری، عرصه را برتحقیق تنگ ساخته بودند و کسانی که در عراق به دنبال مطامع سیاسی بودند، پس از نامه‌نگاریهایی به امام حسین(ع)به سمت دیگری چرخیدند. معدود افرادی که درد دین داشتند، جانب امام راگرفتند که آن هم طرفی نبخشید و منجر به حادثه هولناک عاشوراگشت.

به نظر می رسد مصیبتی که پس ازحادثه عاشورا درتحریف این واقعه صورت گرفت، کم از مصیبت آن روز نبود. از سویی واعظان مروانی و از سوی دیگر بازیگران عرصه سیاست که به بهانه خونخواهی امام حسین قیام کردند و در کنار این دو، برخی شیعیان کم‌خرد و یا اهل غلو داستان کربلا را به گونه‌ای دیگر در صفحات تاریخ گذاشتند. و در تاریخ مسلمین به جای اسلام مدینه، اسلام شام برمردم حکومت می‌کرد!

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: