بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش پنجم

1393/11/11 ۰۸:۴۸

بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش پنجم

هر چیزى که مانع بروز استعدادهاى بشر باشد، بر خلاف قانون طبیعت است و هر چیزى که موافق با بروز استعدادهاى بشر باشد، ولو برخلاف اراده و میل او باشد و حتى مستلزم نوعى اجبار و اکراه و الزام باشد، برخلاف ‏قانون طبیعت نیست. جاهل اگر در جهل خودش تعصب بورزد و بخواهد با عالم شدن مخالفت کند و اراده‏اش این است که دلم مى‏خواهد، نمى‏خواهم باسواد باشم، خودش در مقابل استعداد انسانى خودش ‏ایستادگى کرده است. اینجا اگر کسى بیاید با اراده او بجنگد، این ‏برخلاف اصل آزادى نیست؛ طبیعت او را آزاد کرده، اراده‏اش را محدود کرده است. طبیعت بشر باید آزاد باشد نه اینکه اراده‏اش باید آزاد باشد.

 

 

هر چیزى که مانع بروز استعدادهاى بشر باشد، بر خلاف قانون طبیعت است و هر چیزى که موافق با بروز استعدادهاى بشر باشد، ولو برخلاف اراده و میل او باشد و حتى مستلزم نوعى اجبار و اکراه و الزام باشد، برخلاف ‏قانون طبیعت نیست. جاهل اگر در جهل خودش تعصب بورزد و بخواهد با عالم شدن مخالفت کند و اراده‏اش این است که دلم مى‏خواهد، نمى‏خواهم باسواد باشم، خودش در مقابل استعداد انسانى خودش ‏ایستادگى کرده است. اینجا اگر کسى بیاید با اراده او بجنگد، این ‏برخلاف اصل آزادى نیست؛ طبیعت او را آزاد کرده، اراده‏اش را محدود کرده است. طبیعت بشر باید آزاد باشد نه اینکه اراده‏اش باید آزاد باشد.

 

فلسفه بردگى

روى همین حساب، ما باید ببینیم بردگى که صورت مى‏گیرد، در چه ‏زمینه‏اى و براى چه هدفى صورت مى‏گیرد؟ این اصل قیمومتى که خود اروپاییها قبول مى‏کردند، اصل قیمومت ملل، فرضیه درستى است، حالا منظور آنها غلط بوده، من کار ندارم. این اصل براى یک ملت مترقى و متمدن حق قیمومت نسبت به یک ملت وحشى قائل بود، با اینکه این ‏برخلاف آزادى اراده آنها بود. مى‏گفتند تا ما قیمومت نکنیم، اینها را به‏ سوى تمدن سوق نمى‏دهیم. فرضیه درستى است. حالا در عمل این کار را نمى‏کردند، مطلب دیگرى است. اگر بردگى هم براى این باشد، یعنى اگر قومى از فکرى، عقیده‏اى، تمدنى، معنویتى دور است و راه اینکه اینها را به سوى انسانیت سوق بدهند و استعدادهاى انسانى آنها را بروز بدهند، این باشد که اینها را برده خودشان قرار بدهند، مسلوب‏الاختیار کنند و تا مسلوب‏الاختیار نکنند، نمى‏توانند اینها را به سوى انسانیت سوق بدهند، اینجا بردگى جایز مى‏شود.

عمده حرفى که ما روى آن خیلى تکیه داشتیم و مهمترین حرف ‏است چون این فلسفه است که مى‏گویند ناسخ قانون بردگى است وتثبیت مى‏کند که بردگى به تمام شکلهایش از اول در دنیا ظلم بوده است، این حرف(۱۱) است که به نظر من حرف غلطى است. حالا اگر مقتضى باشد، ممکن است اصلاً راجع به خود آزادى به طور کلى بحث بیشترى بکنیم. وقتى که از این موضوع که اصل کلى مطلب است، فارغ بشویم که مطلق ‏بردگى یعنى مطلق اینکه شخصى مالک و صاحب اختیار شخص دیگر باشد و در واقع او را مسلوب‏الاراده داشته باشد، فى حد ذاته ظلم نیست، آنگاه باید وارد نوع شرایطى که اسلام براى برده و بردگى قائل شده است، ‏بشویم ببینیم آنها چیست؟ بعد ببینیم آن رژیم بردگى اسلامى آیا رژیمى‏است که با همین فرضیه‏اى که ما گفتیم، جور درمى‏آید یا با آن رژیمهاى دیگرى که در دنیا بوده؟

 

نظریه منتسکیو در مخالفت با بردگى:

۱٫ تقوا در برده ایجاد نمى‏شود

خلاصه مطلب‏هایى از منتسکیو را عرض مى‏کنم تا درست با روح‏ موضوع آشنا بشویم. منتسکیو خودش نظریه مى‏دهد، مى‏گوید من با اصل ‏بردگى مخالفم. بردگى، هم بر ضرر برده است و هم بر ضرر مالک، هر دو. اما بر ضرر برده است براى اینکه وقتى که برده مسلوب‏الاختیار شد،تمام اختیارش به دست دیگرى افتاد و تحت امر و نهى او بود، هیچ کارى ‏را به خاطر تقوا ترک نخواهد کرد، بلکه به خاطر ترس ترک مى‏کند. تقوا در بشر آن وقت پیدا مى‏شود که آزاد باشد.

این حرف حرف درستى است؛‏یعنى تقوا آن وقت تقواست که انسان در ارتکاب جرم آزاد باشد، در عین ‏اینکه آزاد است و ترسى و ردعى و منعى ندارد، روى فضیلت و ملکه ‏اخلاقى، روى فهم خودش آن کار را نمى‏کند. این اخلاق است؛ اما اگرکسى عمل زشتى را از ترس ترک کند، از ترس اجتماع یا از ترس فردى‏که بالا سرش هست؛ مثلاً ممکن است کسى در تمام عمر دزدى نکند، ولى ‏به خاطر اینکه فردى همیشه بالا سرش هست و نمى‏گذارد دزدى کند؛ این فضیلت ندارد. آن کسى که مى‏تواند دزدى کند، خیانت کند و نمى‏کند، این فضیلت است. مى‏گوید برده چون همیشه یک آقا، بالا سرش هست و همیشه آن آقا مانع اوست که کار زشت بکند، هیچ وقت آزاد نیست وچون هیچ وقت آزاد نیست، تقوا در روح او پیدا نمى‏شود.

واضح است که این ایراد، ایرادى است که به مطلق بردگى وارد نیست. ممکن است به بعضى از رژیمهاى بردگى وارد باشد؛ یعنى اگر واقعاً معنى بردگى این باشد که برده در هیچ کارش از خودش اختیار ندارد، این ایراد وارد است؛ اما آن بردگى که ما در اسلام مى‏گوییم، ارباب‏ در مادون مسائل اخلاقى و انسانى حق دخالت دارد. ارباب نه حق دارد به بنده بگوید دزدى کن چون من مى‏گویم دزدى کن، و نه حق دارد به اوبگوید دزدى نکن چون من مى‏گویم. همان طور که ارباب مکلف است به ‏دزدى نکردن، بنده هم مکلف است. اصلاً مسائل تقوایى از منطقه امر و نهى ارباب و مالک به کلى خارج است. در این جهت، پرورش روحى‏برده در اسلام با پرورش روحى ارباب مساوى است. اى بسا که ارباب‏خودش فاقد فضیلتى است و به برده خودش امر مى‏کند که فلان کارخلاف را بکن و قانون اسلام به او مى‏گوید خیر، اینجا تمرد کن، او حق ‏ندارد که چنین فرمانى بدهد و حتى تو حق دارى بروى شکایت کنى که ‏ارباب من چنین دستور خلافى مى‏دهد.

نظیر فرمانى است که فرزندان از والدین باید ببرند که این نصّ آیه ‏قرآن است. قرآن با کمال صراحت مى‏فرماید که فرزندان امر پدر و مادرخودشان را اطاعت کنند: «و ان جاهداک على أن تُشرک بى ما لیس لک به ‏علمٌ فلا تُطعهُما(۱۲) اما اگر اینها سعى مى‏کنند که تو را مشرک کنند، هرگز اطاعت مکن.» شرک البته به عنوان یک مثال است. از مسلّمات اسلام است‏که پدر و مادر حق ندارند در معاصى به فرزندانشان فرمان بدهند و فرزند هم حق ندارد در معاصى، پدر و مادر را اطاعت کند، بلکه بر او واجب ‏است که در معاصى از فرمان پدر و مادر عصیان کند. در مورد زن و شوهرنیز همین طور است. از نظر قانون اسلام شوهر مطاع است و زن مطیع، اما در حدود مسائل مباح، آنهم در حدود مسائلى که مربوط به اداره خانواده ‏است. اما در مسائل حرام چطور؟ آیا شوهر حق دارد امر به حرام بکند و در این صورت بر زن واجب است که شوهر خودش را در حرام اطاعت‏کند؟ نه.

۲٫ اربابها یک طبقه فاسد را شکل مى‏دهند

منتسکیو مى‏گوید اما بردگى براى ارباب هم مفید نیست؛ براى اینکه‏ سبب مى‏شود اربابها یک طبقه مغرور و شهوتران و قسىّ‌القلب وتجمل‏پرستى از کار در بیایند.

این حرفش هم حرف حسابى است؛ ولى فساد اربابها ناشى از بردگى نیست. این همان ایراد معروفى است که به سرمایه‏دارى مى‏گیرند. فرق است میان ایرادى که بر مالکیت و سرمایه‏دارى از آن جهت که‏سرمایه‏دارى است وارد است و ایرادى که بر موضوع بردگى وارد است. اینکه شخص ممکن است مغرور و شهوتران و قسىّ‏القلب وتجمل‏پرست بشود، تابع این است که یک ثروت بادآورده و هنگفتى‏داشته باشد، مى‏خواهد برده داشته باشد یا نداشته باشد. آدمى که ثروت‏آلاف و الوف دارد و همه وسایل در اختیارش است، مى‏تواند همان ‏آزادهاى آزاد را مثل بندگان مطیع خودش کند. این گونه سرمایه‏دارى ‏منجر به این صفات مى‏شود.

اینکه ما مى‏گوییم برده‏دارى صحیح است، فوراً نگویید پس‏برده‏دارى هارون‏الرشید هم صحیح بود، برده‏دارى معتصم هم صحیح‏بود، چند هزار غلام و چند هزار کنیز داشت. سؤال این است که آن برده‏ها را از کجا و با چه پولى آورده بود؟ آن کنیزها را از چه راهى آورده بود؟ او اگر برده و کنیز هم وجود نداشت و چیز دیگرى بود، همین مفاسد راداشت. این مربوط به بردگى نیست. مگر در کلمات حضرت امیر نیست‏که بعد از آنکه به خلافت رسیدند [درباره مفاسدى که در دوره قبل‏پیدا شده بود، سخن گفتند؟] در زمان عثمان حیف و میل مالى زیادى شده‏ بود و اختلاف طبقاتى از زمان او شروع شد. افرادى که تا زمان عمر و تا نیمه‏هاى خلافت عثمان دارایى و ثروتى نداشتند، یکمرتبه بر اثر این‏حیف و میل‌ها درباره آنها گفتند فلان کس صاحب هزار تا اسب است، صاحب هزار تا غلام است، صد تا پارچه ملک در کجاها دارد. حضرت ‏امیر وقتى که خلیفه شدند، در دومین خطبه‏اى که انشاء کرده‏اند درباره‏ قطایع عثمان بحث کرده‏اند. فرمود: «و الله لو وجدتُهُ قد تُزُوّج به النّساءُ و مُلک به الاماءُ لرددتُهُ:(۱۳) به خدا قسم اگر من اینها را پیدا کنم ولو با این پولها زنها براى‏خودشان عقد کرده‏اند و یا کنیزها خریده‏اند، آن را پس ‏مى‏گیرم.»

این یک موضوع دیگرى است. صرف اینکه کسى از راه ‏مشروع [بردگانى داشته باشد] که اگر از راه مشروع باشد، قطعاً زیاد نخواهد شد و همان طور که ثروت از راه مشروع، متراکم و به اصطلاح‏متضاخم نمى‏شود، برده هم جمع نمى‏شود غیر از این موضوع است که ‏اگر بردگان زیادى جمع شدند و ارباب در خانه نشست، بعد اخلاقش‏فاسد مى‏شود.

پی‌نوشتها:

۱۱ـ [این حرف که: اگر انسانى مالک انسان دیگر باشد، ظلم و برخلاف حق طبیعى‏اوست.]

۱۲ـ لقمانر ۱۵٫ ۱۳ـ نهج‏البلاغه، خطبه ۱۵٫

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: