1395/5/17 ۰۸:۴۰
در سال 1329 که من سال سوم دانشکده معقول و منقول (الهیات) را میگذراندم، به «دانشسرای عالی» معرفی شدم ـ تا دروس فلسفهی آموزش و پرورش که بهوسیلهی دکتر محمّدباقر هوشیار ارائه میشد را بگذرانم. در یک بعدازظهر ـ که در سهراه ژاله به سوی دانشسرای عالی میرفتم تا در درس دکتر هوشیار که در «تالار قریب» تشکیل میشد، شرکت کنم ـ دوشادوش خود فردی نسبتاً تنومند را دیدم که کیف پُر کتابی را حمل میکرد و به نظر میآمد که دانشجو است و مقصد او با من یکی است. من در آن وقت معمم بودم و او شعری عربی از «متنبّی» را بلند قرائت کرد که من بشنوم و رابطهیی میانمان برقرار گردد.
مقاله زیر پیشگفتار زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم دکتر سید حسن سادات ناصری به قلم دکتر مهدی محقق رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی است.
به نام خداوند جان و خرد
در سال 1329 که من سال سوم دانشکده معقول و منقول (الهیات) را میگذراندم، به «دانشسرای عالی» معرفی شدم ـ تا دروس فلسفهی آموزش و پرورش که بهوسیلهی دکتر محمّدباقر هوشیار ارائه میشد را بگذرانم. در یک بعدازظهر ـ که در سهراه ژاله به سوی دانشسرای عالی میرفتم تا در درس دکتر هوشیار که در «تالار قریب» تشکیل میشد، شرکت کنم ـ دوشادوش خود فردی نسبتاً تنومند را دیدم که کیف پُر کتابی را حمل میکرد و به نظر میآمد که دانشجو است و مقصد او با من یکی است. من در آن وقت معمم بودم و او شعری عربی از «متنبّی» را بلند قرائت کرد که من بشنوم و رابطهیی میانمان برقرار گردد. او کلمهیی از آن شعر را «غلط» تلفظ کرد که من را به سخن درآورد. او شعر را بدینگونه خواند:
اذا رأیت یُنُوبَ اللَّیث بارزة / فلا تظُننَّ اَنَّ اللّیث یَبتَسِمّ
من گفتم ببخشید کلمهی یُنُوب را نُیُوب بخوانید که جمع ناب و به معنی دندان است و این تعبیری است که در عربی بهصورت مَثَل درآمده که: و اللَّیثُ لا یَغُرُّنی تبسَّمَهُ ]یعنی:[ خنده شیر من را فریب نمیدهد و در فارسی هم این تعبیر بهکار رفته و شاعر گفته:
نباید شد از خنده شه دلیر / نه خندهست دندان نمودن ز شیر
و پس از آن ادامه دادم که این قصیده از قصاید معروف متنبّی است و این بیت که در کتابهای فارسی آورده شده از همین قصیده است:
یا اعدل الناس الاّ فی معاملتی / فیک الخصام و أنت الخصمُ حُکّم
که معادل این بیتِ فارسی است:
پیشکه برآورم ز دستت فریاد / هم پیش تو از دست تو میخواهم داد
پس از این گفتوگوی کوتاه، او خود را معرفی کرد که «حسن سادات ناصری» است و دانشجوی دورهی دکتری زبان و ادبیات فارسی. او که از همین گفتوگو، به شگفت درآمده بود با تعجب پرسید: «تو که هستی و از کجایی؟ من طلبهای ندیدم که شعر متنبّی از حفظ بخواند!» من در پاسخ خود را معرفی کردم و گفتم این از برکات محضر استاد بزرگوارم شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری است که من یک سال از پائیز 1326 تا تابستان 1327 از محضر شریفاش استفاده کردهام و همهی کتاب مطوّل سعدالدین تفتازانی را نزد او در مشهد خواندهام. او کلمهی مطوّل را که شنید گفت من متن مطوّل یعنی تلخیصالمفتاح خطیب قزوینی را بهعنوان درس بلاغت دورهی دکتری نزد استاد شیخ محمدحسین فاضل تونی میخوانم، متاسفانه چون روز درس مصادف است با روزهایی که به قم مشرف میشوم و در دبیرستان حکیم نظامی آن شهر درس میدهم. و از من خواست که من این درس را در تهران به او ارائه نمایم و در برابر آن نه تنها پول به من میدهد بلکه شاگردانی هم به من معرفی میکند که آنان نیز به همین کیفیت نزد من درس بخوانند.
او جواد سلماسیزاده را به من معرفی کرد که تفسیر بیضاوی را که درس تاریخ قرآن دورهی دکتری مرحوم علیاصغر حکمت بود و نیز مهدی درخشان را معرفی کرد که ابیات عربی کلیله و دمنه را به او درس دهم ـ که موضوع درس مرحوم میرزاعبدالعظیمخان قریب بود. این آغاز آشنایی من با مرحوم دکتر سید حسن سادات ناصری بود. در این مدت دو فاصله میان ما وجود داشت، یکی آنکه من آخوند معمّم بودم و او متجدّد کراواتی و دیگر آنکه من هنوز لیسانس اول خود را نگرفته بودم ولی او دانشجوی دکتری ادبیات فارسی بود. من با خود میگفتم ادبیات چه هست که دکتریاش باشد؟! ولی در هر حال من استاد بلاغت اویم و او شاگرد من و من با این دو ملاحظه خود را برای او میگرفتم تا آنکه در یکی از روزهایی که به قم برای تدریس میرفت، او از من دعوت کرد که یک شب در قم مهمان او باشم. این دعوت را پذیرفتم. صبحگاهان پس از نماز او را با زیرپیراهنی رکابی و زیرجامهای کوتاه دیدم که مشغول ورزش است! با خود گفتم این چه شاگردی است که با این وضع در برابر استاد ورزش میکند؟! من در این افکار بودم، که او بازوهای پهن خود را جلوی چشم من آورد و گفت خوشت میآید که یک نفر هم عالم باشد و هم ورزشکار؟! این جملهی او بیاختیار خندهی مرا که تا آنوقت در برابر او نخندیده بودم، درآورد و با خود گفتم اینکه از خودمان است چرا تاکنون در برابر او خود را جدّی گرفتم. از آنوقت، باب شوخی و مطایبه بین ما برقرار شد؛ از جمله آنکه در ملاقات با رئیس دانشگاه دکتر عالیخانی (که نسبتاً قدبلند بود) گفته بود کتابهایی که من نوشتم اگر روی هم بگذارند از قد شما بلندتر میشود! که دکتر عالیخانی در موقع احوالپرسی از استادان میگفت: استادی که کتابهایش از قد من بلندتر است چطور است؟!
در سفر به گیلان برای تکریم مرحوم دکتر محمد معین ضرورتی پیش آمده بود که صبحانه را در هتلسفید بخوریم. پیشخدمت هتل آمد بالاسر استاد و گفت اتاق دارید؟ استاد پاسخ داد اتاق نداریم ولی سواد داریم. سواد ما چهار نفر از همهی کسانی که در هتل و متل تو ساکن هستند، بیشتر است!
در همین اواخر روزی به من گفت: دکتر محقق این چه سرّی است که هرچه علم ما زیادتر میشود دولت کمتر به ما پول میدهد؟! من در پاسخ گفتم مگر شما بارها این اشعار را در کلاس درس نخواندهاید:
دانش و خواسته است نرگس و گل که به یک جای نشکفند به هم
هر که را دانش است خواسته نیست هر که را خواسته است دانش کم
حال که فکاهت و شوخطبعی او را بیان کردیم لازم مینماید که جدیت و کوشش او را هم یاد کنیم که واقعاً حُلوُالفکاهه و مُرّالجدّ را با هم آمیخته داشت. در عین آنکه ساعتهای زیاد در دانشگاهها و مراکز علمی درس میداد، لحظهای از تحقیق و مطالعه کنارهگیری نمیکرد. آثار متعدد او گواه بر این مدعا است. شاید همین پرکاری او را فرسوده ساخته بود و مرگ ناگهانی او را سبب گشت. من هنگام فوتِ او در کانادا بودم و آخرین مرتبهیی که او را دیدم بعدازظهری بود که در کنار درِ ورودی دانشکدهی ادبیات ایستاده بود. گفتم بفرمایید من شما را به منزل برسانم. گفت در انتظار اتومبیلی هستم که مرا به اراک ببرد، چون در آنجا درس دارم. من گفتم شما اکنون باید به منزل بروید و پس از چندین ساعت که درس دادهاید، استراحت کنید. در هر حال تقدیر چنین بود که او به ناوقت دنیای فانی را ودا کرد و دوستان و شاگردان خود را به عزا و ماتم نشاند. خداوند آن استاد پرکار و پرتوان را بیامرزد و او را با اجداد طاهرینش محشور گرداند. بمنّه تعالی و کرمه
مهدی محقق رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
خردادماه 1395
منبع: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید