روايت منتجب نيا از امام خميني (ره):بازگشت امام (ره) به ايران و شب وفات ايشان فراموش نشدني هستند

1393/3/13 ۱۱:۴۰

روايت منتجب نيا از امام خميني (ره):بازگشت امام (ره) به ايران و شب وفات ايشان فراموش نشدني هستند

25 سال از عروج امام (ره) مي گذرد. روزي كه بي گمان نمي شود فراموش كرد. بنيانگذار انقلاب اسلامي اگرچه سال هاي زيادي مي شود كه در ميان ما حضور ندارد ولي همچنان رهنمودهاي ارزشمند ايشان و ياران نزديك شان در بزنگاه هاي مهم فريادرس ميهن اسلامي هستند. رهبر دلسوزي كه خاطراتش و بياناتش مي تواند در ادامه مسير راهگشاي موانع و مسائل مهم كشورمان باشد.




 


   25
سال از عروج امام (ره) مي گذرد. روزي كه بي گمان نمي شود فراموش كرد. بنيانگذار انقلاب اسلامي اگرچه سال هاي زيادي مي شود كه در ميان ما حضور ندارد ولي همچنان رهنمودهاي ارزشمند ايشان و ياران نزديك شان در بزنگاه هاي مهم فريادرس ميهن اسلامي هستند. رهبر دلسوزي كه خاطراتش و بياناتش مي تواند در ادامه مسير راهگشاي موانع و مسائل مهم كشورمان باشد. روزنامه اعتماد امروز به بهانه بيست و پنجمين سالگرد رحلت حضرت امام خميني (ره) به گفت وگوي كوتاهي با حجت الاسلام والمسلمين رسول منتجب نيا پرداخته است: كسي كه در سال هاي ارزشمند حيات امام (ره)، خطيب جمعه خمين بود: شهري كه امام (ره) در آنجا متولد شد و برخاسته از همان فرهنگ، انقلاب اسلامي را به جهان معرفي كرد. حجت الاسلام والمسلمين منتجب نيا در توصيف خاطرات آن روزها اينچنين مي گويد: يكي خاطره روز بازگشت امام (ره) و يكي خاطره شب وفات ايشان را هيچ گاه فراموش نخواهم كرد. يك روز را از شدت شعف و شادي و ديگري از باب حزن و اندوه هنوز يادآوري اش براي من تاثيرگذار و تامل برانگيز است. در ادامه مشروح اين گفت وگو را مي خوانيم:
    
آقاي منتجب نيا 25 سال از شب وفات امام خميني (ره) مي گذرد. شما با توجه به قرابتي كه با امام (ره) داشتيد، بفرماييد كه چه خاطراتي از ايشان داشتيد و كدام خاطرات هستند كه هنوز نتوانسته ايد آن را فراموش كنيد؟
    
خاطرات زيادي از زماني كه امام (ره) به ايران آمدند و تا رحلت ايشان به ياد دارم كه ملاقات هايي به صورت خصوصي و عمومي با ايشان داشتم. اما در اين ميان خاطره بازگشت امام (ره) و همچنين شب وفات ايشان براي من ويژگي ديگري دارد. يادم مي آيد در روز بازگشت ايشان به ايران از شدت شور و شعف تب كرده بودم و در مقابل شب وفات ايشان حسي مملو از حزن و اندوه داشته و گريه كردم.
    
    
از خاطره بازگشت امام (ره) به ايران بفرماييد.
    12
بهمن 57 بود. آن زمان من امام جمعه خمين بودم. من با جمع زيادي از علما و مردم شهر آمده بوديم كه جزو متحصنين دانشگاه تهران بوديم. بعد از اذان صبح به سمت فرودگاه رفتيم تا امام (ره) را زيارت كنيم كه خوشبختانه موفق هم شديم. بعد از آن هم به هر ترتيبي كه بود خود را به همراه جمعيت انبوه و فراموش نشدني آن زمان به بهشت زهرا رسانديم. يادم نمي رود كه آن روز از شدت خوشحالي حالت تبي به من دست داده بود و به سختي روي پايم ايستاده بودم ولي با همان وضعيت خودم را رساندم و پاي آن سخنراني تاريخي نشستم.
    
    
از شب وفات امام (ره) بفرماييد.
    
اين آخرين خاطره من از ايشان بود. از آنجايي كه بنده نماينده ايشان در شهرباني كشور بودم شب قبل از اعلام خبر درگذشت ايشان با من تماس گرفتند و اطلاع دادند كه سريعا خودم را به دفتر امام (ره) برسانم. محل دفتر ايشان جماران بود. نگران شدم و خود را به سرعت رساندم. زماني كه وارد حياط دفتر ايشان شدم، ديدم كه جمع محدودي از ياران امام در حياط حاضرند كه همگي نگران و اندوهگين هستند. امام (ره) در داخل دفتر بستري بودند. وارد اتاق شدم و ديدم كه حال جسماني ايشان مساعد نيست. به طوري كه حتي اجازه نمي دادند ما نزديك امام براي روبوسي شويم. نهايتا اجازه مي دادند كه با فاصله تقريبا يك متري امام را زيارت كنيم. از اوضاع آن روز مشخص بود كه ساعات واپسين عمر امام (ره) است. بعد از آن ما را به حياط دفتر راهنمايي كردند. در حياط تلويزيوني قرار داده بودند كه به وسيله دوربين مدار بسته داخل اتاق را نشان مي داد. لحظات حزن انگيز و تاثير گذاري بود. تمامي ياران امام (ره) در حياط بودند و همه مي دانستيم كه ديگر امام در كنار ما نخواهد بود. گوشه حياط در حال گريه كردن بودم كه آشيخ حسن صانعي نزد من آمد و گفت: شما نبايد اينجا باشيد و هرچه زودتر بايد بروي! پرسيديم: چرا؟ گفت: شما از طرف امام مسوول امنيت كشور هستيد بنابراين مصلحت نيست كه اينجا بمانيد. من هم اشك هايم را پاك كردم و با مخفي نگه داشتن حزن و اندوهم پيش ماموران و مسوولان شهرباني رفتم. چون بنا را بر اين گذاشته بوديم كه كسي فعلااز ماجرا مطلع نباشد. سريعا به دفتر رفتم تا اگر فردا امام (ره) فوت كردند از بروز اتفاقات خطير در سطح كشور جلوگيري كنيم.
    
    
اين روزها صحبت ها و نقل قول هايي از امام خميني (ره) مي شود كه امام درباره مستكبران چنين گفتند و چنين كردند. خاطره يي در اين زمينه داريد كه بگوييد؟
    
سال 61 بود كه بنده به همراه آقاي حسن روحاني و يك جمعي براي حضور در اجلاس بين المجالس عازم ايتاليا شديم. در آنجا بود كه به ما گفته شد فيلمي از ايران تهيه كرده اند كه امشب از تلويزيون پخش خواهد شد و از ما خواستند كه بيننده اين مستند باشيم. ما آن فيلم را ديديم. در آن فيلم از تظاهرات تا پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز حمله رژيم بعثي گزيده هايي پخش شد و در آخر فيلم به اينجا منتهي شد كه ايران در جنگ با عراق ديگر توانايي لازم را نداشت و چون كم آورد ناچار شد دست نياز به سمت غرب من جمله رژيم صهيونيستي دراز و با چند واسطه از آنان اسلحه خريداري كند. اين فيلم با استناد بر همين فرضيه به اين نتيجه رسيده بود كه ايران بعد از آن همه ايستادگي و شهادت ها و تلاش ها و انقلاب در نهايت نيز جلوي اسراييل و امريكا كم آورد. وقتي اين فيلم را ديديم خيلي متاثر شديم. در بازگشت به ايران تصميم گرفتيم كه گزارش كاملي از اين سفر به ويژه مستند پخش شده در تلويزيون به امام (ره) بدهيم. فكر مي كرديم با بيان اين جزييات امام (ره) به شدت ناراحت و عصبي مي شوند اما ايشان دقيقا رفتار ديگري اتخاذ كردند. ايشان به ما فرمودند: «اصلاناراحت نباشيد. اين دليل بر حقانيت ماست. اگر امريكاييان از ما تعريف كنند بايد ناراحت بشويم. چنين مستندي نشان مي دهد كه ما بر حق هستيم»
    
    
از حاشيه جنگ بفرماييد. امام (ره) چگونه بر امور جنگ نظارت داشتند؟
    
زمان بني صدر وقتي جنگ آغاز شده بود، نيروهاي نظامي ما در ابتدا آن انسجام لازم را به دليل شرايط زماني نداشتند لذا بني صدر به عنوان فرمانده كل قوا و بنده به عنوان نماينده امام (ره) به دزفول رفتيم. در همان شرايط بود كه مي ديدم بني صدر چگونه در امور جنگ كوتاهي مي كند و جلوي نيروها را مي گرفت. وقتي به تهران رفتم فكر مي كردم كه امام اطلاعي از اين وقايع ندارند. لذا گزارشي از عملكرد بني صدر به ايشان دادم. توقع داشتم تا اين جزييات براي ايشان تازگي داشته باشد و منتظر عكس العملي از امام (ره) بودم. نزديك به 20 دقيقه جزييات را براي ايشان توضيح دادم وايشان با دقت به سخنان من گوش مي دادند. بعد از اينكه سخنان من تمام شد، به بنده فرمودند: «نگران نباشيد. مسائل حل مي شود. من هم شما را دعا مي كنم. » اين جمله آن چنان تسلي بخش بود كه مثل آبي روي آتش بود و بنده مطئن شدم بني صدر نمي تواند آسيبي به كشور وارد كند و امام (ره) بر امور جنگ كنترل دقيق دارند.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: