پس از مرگ قوبیلاى، نواده وى به نام تیمور بر تخت سلطنت نشست كه هرچند دین بودایى داشت، دوره كوتاه حكومتش همچنان عهد اوج قدرت ایرانیان در چین بود. در دوره ولیعهدى او، روحانى دانشمندى به نام مولانا رضیالدین بخارى به دستگاه وى راه یافت و به زودى مشاور و همدم همیشگى تیمور گردید. وجود این شخص سبب شد كه امپراتور جدید نظر بسیار مساعدى نسبت به مسلمانان داشته باشد.
مفهوم واقعی تعزیه در جوهره آن بود و مشارکت در آن کمک به فلاح و رستگاری پنداشته میشد، چه رنج و محنت و مرگ شهیدان کربلا اسباب رهایی همه مؤمنان بود.
ماكیاولی سخنی دارد كه همواره به دیده من مظهر روح رنسانس بوده است. او گفته است وقتی از كار جهان كناره گرفت، به كنج اتاق مطالعهاش خزید و خود را غرق در ادبیات دوران باستان كرد. این سخن به شكل مضاعفی نمادین است. از یك طرف [نشان میدهد كه در آن روزگار] فرهنگِ باستان زیست نمیشد؛ تنها میشد آن را مطالعه كرد. همان طور كه سانتایانا به خوبی گفته است: «تمدن یونانی اكنون آرمانی است برای تحسین شدن، نه برای تحقق یافتن.» از طرف دیگر،[معلوم میدارد كه] شناخت هنر یونانی، مخصوصاً معماری و مجسمهسازی آن، روال معمول هنرها از جمله نقاشی را زیر و زبر كرد. حس شكلهای طبیعی اعیان و نیز حس جای داشتن آنها در منظره طبیعی، بازیافته شد.
در میان غوغا و عطش دانشگاهخواهی ومیل دانشجویی جامعه ـ از والدین و افراد و تب و بازار كنكور تا سازمانها و اساتید و عنوان و نامجوییها ـ كاركرد دانشگاه چیست؟آیا راه آینده و حیات همه افراد یك جامعه باید از گذرگاه افسانهای دانشگاه بگذرد؟ چنین جذبه و عشق و كعبه آمال شدن وبدل گشتن به روایت اعظم ومعبد علم و سخن آخر و اول، از كجاست؟به راستی اگر امروز و با اضمحلال و تضعیف نفوذ حوزهها و مدارس سنتی، معابد و نهادهای دانشگاهی سر برآورده باشند، آیا چنین عصر جدیدی را بدون دانشگاه هم میتوان تصور كرد؟ در این صورت وضعیت جوامع و نهادهایشان چه خواهد شد؟موج مدركگرایی و عنوانجویی و دكتریخواهی و غرقاب مؤسسات كوچك و بزرگ،كهنه و تازهرسته، مجازی وحضوری، انتفاعی و غیرانتفاعی صدور مدارك و مدارج گذر و تقرب به سرمایههای فرهنگی و منزلتی فروخفته درشاهراه دانشگاه، ما را به كجا خواهد برد؟
در دوران آغازین مبارزات مردم ایران برای ملی شدن صنعت نفت، علی رزم آرا نخست وزیر از عوامل بازدارنده بود. رزم آرا به عنوان ژنرال ارتش رژيم شاه و عنصر سرشناس دولت استعماری انگليس هنگامی كه به نخست وزيری كشور رسيد با ملی شدن صنعت نفت ايران به شدت مخالفت میكرد. انحرافات علنی وی در سياست و امور مملكتی سبب شد تا روحانيون و مردم به مخالفت جدی و صريح با او بپردازند. لذا فداييان اسلام به اين تشخيص رسيدند كه اگر اين عنصر وابسته از ميان برداشته نشود در نهضت مردم اختلال حاصل میگردد. پس از مخالفت های صریح وی با ملی شدن صنعت نفت، طی دو شب جلسات متوالی از سوی نمایندگان جبهه ملی و رهبران فدائیان اسلام وی سد راه حرکت ملی و مذهبی مردم مسلمان ایران شناخته شد و تصمیم قطعی قتل وی اتخاذ گردید.(1) در پی ملاقات نواب صفوی با آیتالله کاشانی این تصمیم به تصویب او نیز رسید. بدین ترتیب قتل رزم آرا هم از بعد سیاسی و هم از بعد شرعی مجوز لازم را دریافت کرد
قلم در كافههای ادبی گاه با حركات طنزآمیز و ماجراهای شیرین و خواندنی همراه میشد. ماجراهایی كه مدتی، عدهای از نویسندگان و شاعران را فارغ از غوغای كوچه و بازار به خود مشغول میداشت. این خود، حوادثی را برای قلم و ارباب قلم رقم میزد.
هنر كیفیتی است كه تجربهای را فرا میگیرد. هنر جز به اعتبار تعبیری ادبی، خود تجربه نیست. تجربه زیبایی شناختی هیچگاه در كیفیت زیباییشناختیاش خلاصه نمیشود. در این تجربه، مجموعهای از مواد و معانی كه فینفسه زیباییشناختی نیستند، وقتی قدم به حركت منظمی به سوی اوج و كمال میگذارند، زیباییشناختی میشوند. خود ماده به شدت بشری است. ماده تجربه زیباییشناختی از آن رو كه بشری است ـ بشری در پیوند با طبیعتی كه این ماده بخشی از آن است ـ اجتماعی است.
در طول تاریخ فرهنگ بشری ادلههایی را که برای اثبات وجود خدا اقامه شده میتوان در پنج مبحث تفکیک کرد. اگر ساحتهای پنجگانه وجودی انسان را «باورها»، «احساسات و هیجانات»، «خواستهها»، «گفتار» و «کردار» در نظر بگیریم، پنج مبحثی را که در رابطه با وجود خدا طرح میشود میتوان به یکی از این ساحات نسبت داد.
كشمكشها و خردهگیریها ویژگی اصلی نشستها در كافههای روشنفكری بود. گاه از میان همین كشمكشهای فرهنگی و جدالهای كلامی، موضوع جدیدی در ذهنها تراوش میكرد، كتابی درمیآمد و نوشتهای ساخته و پرداخته میشد كه جماعت كافهنشین را بر سر ذوق میآورد. بزرگ علوی، از اعضای گروه «ربعه» از آن نشستها چنین گزارش میكند:
حضرت رسول(ص) در طی 13 سال دعوت به دین خدا در شهر مكه، اصل صلح را تقریر كرد؛ زیرا در مقابل مشركان و كفار، تنها مقاومت مسالمتآمیز را به كار گرفت؛ بدون آنكه سلاحی حمل كند یا بر آنها هجومی برد و در جواب سؤال صحابه میفرمود كه به كارزار مأمور نشده است: «لم نومر بقتال».101 به دیگر سخن، شعار مسلمانان در تمام دوران قبل از هجرت، آیاتی مانند این بوده است
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید