قومیّت معادل کلمه Ethnicity اولین بار در سال 1953 توسط دیوید رایزمن بکار رفته است. اما ریشه لغوی آن از واژه قومی Ethnic است که واژهای است بسیار قدیمیتر که خود از واژه یونانی Ethnos مشتق شده است. سابقهی تاریخی واژه «قوم» به یونان باستان برمیگردد. در آن دوره، واژه ethnos به قبایل کوچندهای اطلاق میشد که که هنوز در شهرها مستقر نشده بودند. بنابراین اولاً واجد حقوق سیاسی نبودند و خارج از حیطه سیاست قرار میگرفتند.
بسیار دیده و شنیده شُده است که کثیری از عامیانِ روزگارِ ما و گاه بَعضِ مُنتسبین به عِلم نیز نامِ کتابِ شَریفِ مَفاتیح الجِنانِ حاج شیخ عَبّاسِ مُحَدِّثِ قُمی ـ رَفَعَ اللهُ دَرَجَتَه ـ را، به زَبَرِ جیم، یعنی: «مَفاتیح الجَنان»، تَلفُّظ می کُنَند که خَطایِ واضِحِ فاضِح است. «جِنان»، جَمعِ «جَنَّت» است به معنایِ «باغ و بهشت». «جَنان»، معانیِ دیگری دارَد؛ از جُمله، «قلب و دِل».
"گزارش شکارهای ناصرالدین شاه قاجار به کوشش فاطمه قاضیها، تهران؛ سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۹۰»(۱۴ محرم۱۲۷۹ -۲۷ ذیحجه ۱۲۸۱) متن اصلی کتاب حاوی متن تصحیح شده دستخط ناصرالدین شاه است که با عزیمت از سلطنت آباد به عزم ییلاق شهرستانک از راه کوه البرز شروع و به قول خودش به تفصیل به شکارهایی که شده و سایر مواردی که پیش آمده میپردازد.
افسانه نجمآبادی، استاد تاریخ و مطالعات زنان و جنسیت در دپارتمان گروه تاریخ در دانشگاه هاروارد است. افسانه نجمآبادی نوه شیخ هادی نجمآبادی، از روحانیان و مجتهدان عصر قاجار است. کتاب «زنان سبیلو و مردان بدون ریش» پژوهشی است که در سال ٢٠٠٥ از او منتشر شد. این اثر درباره چرخش گفتار جنسیتی در ایران عصر قاجار است. افسانه نجمآبادی در این اثر کوشیده به اتکای منابع تصویری، روایی و مکتوب نشان دهد که الگوی جنسیتی ایرانیان چگونه و برحسب چه منطقی و در متن کدام شرایط اجتماعی دچار تغيير شده است و متناسب با ارزشهای «مدرن» بهنجارسازی شد. این اثر برنده جایزه جان کِلی از انجمن تاریخ آمریکا شد.
منشاء و چگونگى ساقى نامهها ساقى نامه که مطاوى ابیاتش غالباً مجزا از قسم نامه نیست، از اقسام شور انگیز ادبیات منظوم ماست که به اقتباس ازخمریات ادب عرب مورد توجّه وتقلید شاعران ایران قرار گرفت. در بدو امر در قصائد وقطعات منظوم رودکى سمرقندى وبشار مرغزى وسپس در قصیدهها ومسمطات منوچهرى دامغانى در وصف مى ظاهر شد و به مرور با ظهور و بروز مضامین دیگر در سرودههاى سخنوران ایرانى،کاربردى جدید یافت که مقرون به معانى بلند،حاصل از تدقیق در نفسانیات بود.
شاه جهان، ابومظفر محمد شهابالدین (جلوس ۱۰۳۷ عزل ۱۰۶۸ هـ ق) فرزند جهانگیر شاه عالمگیر از پادشاهان بابری یا گورگانی هند است که به مغول کبیر شهرت دارند. او پس از درگذشت پدرش جهانگیر به سلطنت رسید. «بابر» لقب محمد ظهیرالدین پسر عمر شیخ نواده پنجم تیمور گورکانی و متولد ۸۸۸ هـ ق در فرغانه بود که دولت گورکانی یا بابری یا مغول هند را تاسیس و از سال ۹۳۲ تا ۹۳۷ هـ ق مطابق با ۱۵۲۵ تال ۱۵۳۰ م در هند سلطنت کرد. بابر از نژاد مغول بود که پرورش ایرانی داشت ودر هنگام پادشاهی خود کوشید تا زبان فارسی را در شبه قاره هند گسترش دهد.
فلسفه یک نظام یا شبهنظام فکری و نظری است که یک یا چند متفکر و صاحبنظر آن را تنظیم و تدوین کرده عرضه داشتهاند، به منظور تبیین یک سلسله موضوعات و پاسخ دادن به شماری از مسائل عالیه در انسجامی واحد.۱ و به این معنی، ما فلسفهها و شبهفلسفههای چندی داریم، از قدیم و جدید و شرقی و غربی، و اسلامی و غیراسلامی، که البته کاملترین فلسفهها ـ در الهیات ـ فلسفه اسلامی است.
درقرن بیستم میلادی بشریت پس از پشت سرنهادن دو جنگ جهانی، به این نتیجه رسید که باید در سایه صلح و آرامش زندگی کند وگرنه هستی در خطر نابودی است. برای این منظور به تشکیل «جامعه ملل» و سرانجام به «سازمان ملل متحد» و امضا و صدور منشور بینالمللی مبادرت ورزید. اما با اندکی تأمل این نکته را درمییابیم که صلح در نظر نویسندگان اصل منشور و نیز تمامی کسانی که پیرامون آن قلم زدهاند، این است که صلح به معنای عدم وقوع جنگ و درگیری اعم از گرم و یا سرد است. با وجود سازمانهای مزبور و صدور چندین قطعنامه و موافقتنامه، پس از گذشت نیم قرن و وقوع چندین درگیری مسلحانه، جای این سؤال هست که مشکل اصلی چیست و راه حل نهائی را باید از چه نقطهای آغاز کرد؟
نه گیلگمش خواندهام، نه مهابهاراتا، نه افسانههای شاه آرتور، نه شاهنامه، و نه هزار و یک شب که البته باعثِ افتخار که نیست، شاید سببِ سرافکندگی هم باشد آدم تا یک سنِ خاص برسد و کتابهای برجستهی تاریخِ ادبیات را نخوانده باشد؛ حالا در این مقاله، معطوف به یک ژانرِ خاص مثلِ فانتزی. اما ایلیاد و اودیسهی هومر را چرا، خواندهام. دورانِ کودکی و نوجوانیام در میانِ کتابهایی گذشت که از میزانِ فهم و درکم، بسی فراتر بودند. ایلیاد و اودیسهی هومر را میخواندم و نثر برایم چنان ثقیل بود که جُز تلاش برای حداقل تلفظِ صحیحِ اسامی، کارِ دیگری از دستم ساخته نبود. بعدش اما در میانِ سطور، یک جمله مییافتم که قابلِ درک باشد و با همان جمله شروع به خیالپردازی میکردم برای شخصیتهایی که اسمشان را بالاخره یاد گرفته بودم.
به نظر می رسد پرسشی که در این نشست انتظار می رود درباره آن به تأمل بپردازیم و دربارة آن سخن بگوییم این است: «جوانان چه نقشی در آینده فرهنگ و تفکر دارند یا چه نقشی را در آینده و فرهنگ می توانند ایفا کنند یا چه نقشی را در آینده فرهنگ و تفکر باید ایفا کنند؟ (یعنی تمییز دو مقام توصیف و توصیه)
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید