پرسش از راز برتري حكمت صدرا و تفوق آن بر ساير نحلههاي فلسفي، سؤالي است اساسي در حوزه فلسفه اسلامي كه ميتوان آن را با تكيه بر روششناسي ملاصدرا پاسخ گفت. در باب روششناسي ملاصدرا مجموعاً هفت نظريه قابل گزارش است. نظريه مختار نگارنده، ملاصدرا را در برخوداري از منابع متنوع و متكثر خود، داراي يك الگوي پژوهشي ميداند كه با پيروي از آن موفق به ابداع نظريات جديد ميگردد و بدينسان نوآوريهاي فراوان وي را قابل تبيين ميداند.
خلیل ملکی نظریهپرداز سرشناس و برجسته جنبش چپ مستقل ایران در سال ۱۲۸۰ حدود پنج سال قبل از انقلاب مشروطیت در تبریز در خانوادهای بازرگان به دنیا آمد و در تیرماه سال ۱۳۴۸ در تهران درگذشت. او تحصیلات مقدماتی خود را در تبریز و اراک و تحصیلات متوسطه را در تهران در مدرسه صنعتی آلمانها به پایان برد. در سال ۱۳۰۷ در دوره پهلوی اول برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. در آلمان ملکی با اندیشهها جدید و مکاتب نوین سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اروپا آشنا گردید.
خلیل ملکی در سال ۱۳۱۶ همراه با گروهی که به ۵۳ نفر شهرت یافتند دستگیر، محاکمه و زندانی شد. بعضی از اعضای این گروه در مجله غیرسیاسی «دنیا» ـ که دکتر تقی ارانی منتشر میکرد ـ مقاله مینوشتند ولی بیشترشان فقط آن را میخواندند. ملکی در هنگام درس خواندن در آلمان در سالهای بحرانی ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به سوسیال دموکراسی تمایلاتی پیدا کرده بود ولی مانند اغلب دیگر زندانیان در زندان ۵۳ نفر مارکسیست شد.
برهان دوم دکارت نیز به همین شیوه بر مبنای موضوع «تقسیمپذیری» اقامه شده است. نفس و بدن، تمایز تام دارند؛ چرا که بدن تقسیمپذیر است، در حالی که در مورد نفس هیچ تقسیمی تصور نمیتوان کرد. «واقعاً وقتی نفسْم یعنی خودم را به عنوان چیزی که میاندیشد، لحاظ میکنم، نمیتوانم اجزائی را در خود تمیز دهم، بلکه خود را چیزی واحد و تام میبینم.
عمل سیاسی به همان اندازه که تنزیه و تعالی یافته، تعابیر «دوستان» و «دشمنان» نیز مفاهیمی انتزاعی و کلی یافته است. در نظریه اشمیت معیار تقابل دوستی و دشمنی، مستقل از معاییر دیگر و از آن متمایز است. این معیارها اساساً باید تعریفی از هستیشناسی داشته باشد و بنابر این دوستی و دشمنی بر معنای خیر و شر و همچنین معنای زیبایی و زشتی غلبه دارد؛ زیرا از این معیارها نیرومندتر است. «تعریف امر سیاسی تنها با کشف و تعریف مقولات خصوصاً سیاسی ممکن است. در تقابل با قلمروهای متنوع و نسبتاً مستقل اندیشه و عمل بشری، خصوصاً اخلاق، زیباییشناسی و اقتصاد، امر سیاسی هم معیارهای خاص خودش را دارد که خودشان را به شیوهای ویژه بیان میکنند.
آنچه این جستار در پی بررسی آن است، معنای این سخن مکرر ابن سیناست که وجود عرضِ ماهیت و یا عرضی آن است. محققان همواره تلاش کرده اند این نکته را در قالب یکی از معانی عرضی در باب مقولات، ایساغوجی و یا برهان تفسیر کنند. همانطور که از اعتراضات ابن رشد بر می آید، با توجه به اینکه تعبیر معنای عرض باب مقولات برای وجود همواره برای محققان بسیار عجیب و غیر قابل قبول به نظر می رسیده است، معنای عرضی در دو باب دیگر تنها راه گریز بوده است
مسئله خیر و شر یکی از بحث های عمیق فلسفه و کلام است که در دوران های مختلف تاریخ تفکر، مورد نقد و بررسی قرار گرفته و ذهن اندیشمندانی را به خود معطوف داشته است. در این میان، فلاسفهه اسلامی، به ویژه حکمای صدرایی، با نگاهی عقلی و مستدل، رنج ها و شرور مطرح در جهان هستی را مورد مطالعه قرار داده و به تبیین حقیقت و ماهیت آن پرداخته اند.
در قرون هجده و نوزده، فلسفه و متافيزيك در مغرب زمين اعتبار و حجّيت خود را از دست داد و دانشمنداني همچون هيوم و كانت براهين فلسفي خداشناسي را به شدت زير سؤال بردند. از سوي ديگر، نقّادي از كتاب مقدّس و به ويژه تعارض آموزه هاي دين مسيحي با علوم جديد در كانون توجه دانشمندان و محافل علمي و ديني قرار گرفت. در پي اين دو پديده، زمينه براي ظهور مكتب «رمانتيك» فراهم شد كه بر احساسات و عواطف و امور ذوقي تكيه مي كرد و عقل و استدلال را به شدت مورد انتقاد قرار مي داد.
شیخ اشراق پس از حمد و ستایش حضرت قیومیت و بعد، رسول وی، علت تالیف این رساله را بیان میكند كه عبارت است از اینكه: فردی متعصب وارد مجلس وعظ ابوعلی فارمدی(ره) شده و به استهزاء مشایخ پیشین میپردازد. خواجه مسائل بسیاری از جمله حكایتی را بیان می کند و وقتی به این سوال كه: «چگونه كبودپوشان بعضی اصوات را آواز پر جبرئیل میخواندند؟» پاسخ میدهد، فرد گستاخ سخنان وی را هذیانات مزخرف مینامد و اینجاست كه شیخ اشراق «آواز پر جبرئیل» را شرح میدهد و به مرد میگوید: «تو اگر مردی و هنر مردان داری فهم كن.» و این رساله را با زبان رمز بیان میكند كه هركسی ـ خصوصا افراد متعصب بیبصیرت ـ توانایی فهم آن را ندارد.
همانگونه که در حوزه انديشه، دوره رنسانس را دوره اي متمايز دانسته اند، هنر نيز در اين دوره دگرگونيهاي زيادي را از سر گذراند. يکي از نمايندگان بارز اين دوره لئوناردو داوينچي بود که نگرشهايش به پديده هنر نه در روزگار خودش، بلکه پس از او موجب ايجاد پايه هاي هنر مدرن گرديد. او با تلاشي که در ادغام و يکپارچگي هنر و دانش انجام داد، به تدريج از نقش و تاثير الهام و مکاشفه در هنر کاست.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید