زمانی که سخن از نسبت «ما» با «هگل» به میان میآید، میتوان از مشترکات و تبادلات متافیزیکی میان اندیشه «ما» و ایدهآلیسم مطلق هگلی سخن گفت. اما اگر بیشتر بر سطح انضمامی-تاریخی بحث تاکید داشته باشیم، میتوان با در نظر گرفتن هگل به عنوان نماد مدرنیته غربی، نسبت ما با هگل را از رهگذر مواجهه تاریخی ما با مدرنیته مورد واکاوی قرار داد. این مواجهه در چند مقطع و در سطوح مختلف قابل ترسیم و تحلیل است.
تفاوت میان تجلی ظهور و تجسد حلول، از سررشتههای اصلی برای فهم رویكرد پدیدار شناسانه (یا همان كشفالمحجوب) هانریكربن است. بهطور كلی تفاوت تجلی ظهور با تجسد حلول، در این است كه هرچند هر دو مفهوم ناظر به حضور غیب عالم به طور عام و خداوند به طور خاص، در عالم خاكی ماست، ولی بر طبق تجسد حلول، این حضور با نوعی «تجافی» همراه است حال آنكه بر طبق تجلی ظهور اینگونه نیست. ظاهر شدن صورت چیزی در آینه دقیقاً مثالی برای تفهیم مفهوم تجلی است. چیزی از شیء به درون آینه راه نمییابد ولی آن شیء در آینه منعكس میگردد. برطبق نظریه تجلی حضور عالم قدس و وجودهای آن عالم در عالم ما اینگونه است. ولی تجسد حلول همانند حضور سیاهی در جسم سیاه است. بر این اساس چیزی از سیاهی به جسم سیاه منتقل میشود.
اسلام حکم می کند... نگاه شیخ فضل الله به مفهوم مساوات مبتنی بر ادبیات قرآنی و شاه بیت کلام او «به حکم اسلام.....» و «اسلام حکم می کند....» است... او از ویژگیهای خاص جامعه ایران که پیوندهایی وثیق و ماندگار با آموزه های دینی داشت آگاه بود.
در بحث از زمینههای امکان رشد تفکرات فلسفی؛ یک «بستر طبیعی» وجود دارد که از آن گریزی نیست و دیگر «بستر اجتماعی» است که ما خود اساساً پدیدآورنده آن هستیم. «بستر طبیعی» همان اوضاع و احوال و ساختار طبیعی انسانها، نوع جنسیت و تمایلاتشان برای ورود به عرصههای مختلف فکری است و «بستر اجتماعی» نیز در بردارنده هنجارها، قانون، فرهنگ، قراردادهای اجتماعی و... است.
عبدالجواد ادیب نیشابوری (۱۲۸۱ـ ۱۳۴۴ق)، شاعر، محقق، مدرس و ادیب بنام دوره مشروطیت (معروف به ادیب اول) در سال ۱۲۹۷ق به مشهد رفت و با وجود ضعف شدید بینایی درس خواند و تا هنگام مرگ (۱۳۰۶ش)، یعنی حدود چهل سال به تدریس پرداخت و ادبا و فضلای بسیاری را پرورد که از آن جملهاند: ملکالشعرا بهار، بدیعالزمان فروزانفر، مشکات طبسی، ادیب طوسی، محمد پروین گنابادی، مدرس رضوی و محمدتقی ادیب نیشابوری (ادیب ثانی). آنچه در پی میآید، بخشهایی از مقدمه استاد یگانه آقای دکتر شفیعى است که سالها پیش بر کتاب «زندگی و اشعار ادیب نیشابوری» نگاشتهاند و اکنون به مناسبت آنکه در آستانه صدودهمین سالگرد جنبش مشروطیت قرار داریم، به مرور آن میپردازیم.
مفهوم عرفی و ادبی آزادی: در فرهنگ سیاسی و فلسفی، کمتر واژهای به اندازة «آزادی» به بازی گرفته شده است. در حالیکه پارهای از حکیمان آزادی را به مفهوم رهایی از هرگونه قید و بند دانستهاند، جمعی دیگر آن را اطاعت از عقل و احترام به قانون معنی کردهاند. چه خونها ریخته شده است تا معلوم شود کدام یک از دو متخاصم از آزادی دفاع کرده است و چه بحثها درگرفته که کدام اندیشه به واقعیت نزدیکتر است! گویی رمز این همه اختلاف و ابهام در واژة آزادی نیز نهفته است؛ زیرا هرچند آزادی به معنی رهاشدن از قید است، خود نیز نیاز به قید دارد، آزادی بیقید سایهای از ابهام را بر سر خود دارد و معلوم نیست همیشه خشنودکننده و در زمرة ارزشها باشد؛ به عنوان مثال آزادی از عقل و عشق و ایمان و اخلاص ارزش نیست؛ ولی آزادی از قید هوس و حکومت جبار و اسارت، از والاترین ارزشهاست و راهی به سوی سعادت.
مسئلۀ رابطۀ علم و دین از دغدغه های جدی بشر است. معمولاً این رابطه را در چهار مقولۀ تعارض، استقلال، گفت وگو، و وحدت دسته بندی می کنند. در این نوشته، ضمن معرفی اجمالی این چهار مقوله، در پی آنیم تا موضع شریعتی را در این باره معرفی کنیم. شریعتی با اتکا به موضوعاتی چون یونانی زدگی علم و دین در قرون وسطی، رابطۀ علم و سرمایه داری، نفی انحصار علوم تجربی، مقایسۀ میزان اعتبار علوم تجربی و انسانی، و تأکیدهای دین بر کسب علمْ موضع تعارض را نفی می کند.
عصر ساسانی از درخشان ترین دوران های فرهنگی ایران پیش از اسلام است. اگر چه بسیاری از آثار مکتوب آن دوره بر جای نمانده، هنوز در معدود کتاب های بازمانده به زبان پهلوی (فارسی میانه)- که بیشتر آنها پس از دوره ساسانی و در سده های سوم و چهارم هجری تالیف نهایی یافته اند- و نیز در لابه لای کتاب های نویسندگان دوره اسلامی می توان از پیشرفت های علمی آن دوره و نیز از گام هایی که در راه واژه گزینی برداشته شده بود آگاهی یافت.
اخلاقِ مبتنی بر طبیعت، روش فهم سعادت بر اساس ظرفیت ها و قوای طبیعی انسان است که در سنت یونانی و به ویژه در ارسطو وجود داشته و بعدها در نگرش آکوییناس و سنّت آکویینی دنبال شده است. جان فینیس، که از جمله اندیشمندان معاصر و از پیروان این سنّت اخلاقی بوده، کوشیده است به پیروی از آکوییناس مسیر فهم و تحقق سعادت آدمی را بر اخلاقِ مبتنی بر طبیعت ترسیم کند. علامه طباطبایی نیز دیدگاه های اخلاقیِ خود را بر سرشت طبیعی انسان و ظرفیت های طبیعی او مبتنی کرده و تقریری از نظریهٔ اخلاقیِ قانون طبیعی را در سنّت اسلامی به تصویر کشیده است.
در شماره قبلی این نشریه ضمن تعریف و توصیفی از «طریقت باطن» ، این طریقت باطن هرچند به سنتهای تاریخی ادیان ابراهیمی و متون و مأثورات آنها ملتزم است. ولی یك صبغه اصیل معاصرانه نیز دارد. صبغه اصیل معاصرانه این طریقت باطن در پرتو اندیشههای هانری كربن و به خصوص در قالب مصاف و مقابله وی با جریان عرفی شدن و اجتماعی شدن به خوبی آشكار است. در حقیقت كلیسا و سكولاریسم برخلاف آنچه در نگاه نخست به نظر میرسد، گویی برای مقابله با دینداری اصیل هم پیمان شدهاند. كلیسا به عنوان ظاهرگرایی دینی، نادانسته و ناخواسته، راه تاخت و تاز سكولاریسم به دژ دیانت حقیقی را هموار ساخته است. میتوان گفت همه همّ و غمّ كسی چون هانری كربن به مقابله با چنین فرایندی معطوف بوده است و همه اهل معنا و به تعبیر خود وی همه «مشرقیان» باید در اقصا نقاط دنیا یكدیگر را شناسایی كنند و بر سر این آرمان همپیمان شوند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید