دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ایلسون |
  • ایلدگز، بنی |
  • ایلام | ايلام، استان، شهرستان و شهری در غرب ايران.
  • ایلغازی |
  • ایلک خانیان |
  • ایلول | اِيْلول، ماه ششم در تقويم سريانی و نهم در تقويم شمسی كشورهای عربی (تقويم ميلادی)، برابر با ماه سپتامبر فرنگی. اين ماه 30 روز دارد و پس از آب و پيش از تشرين اول است. كلمۀ ايلول ريشۀ سامی دارد و صورت بابلی آن «اولولو» است. در سال عرفی يهوديان، ايلول ماه دوازدهم و در سال دينی آنان ماه ششم به شمار می‌رود كه دارای...
  • ایلخانیان | ايلْخانيان، عنوان سلسله‌ای از فرزندان چنگيزخان مغول. اگر تاريخ ورود هولاگوخان به سمرقند را سرآغاز فرمانروايی اين سلسله بدانيم، ايشان از 653 ق/ 1255 م تا مرگ ابوسعيد بهادرخان در 736 ق/ 1336 م بر ايران فرمان راندند، در حالی كه حكومت ناپايدار و محدود شاهزادگانی از خويشان و فرزندزادگان چنگيز و اميرزادگان آنان بر ...
  • ایله | اَيْله، از شهرها و بنادر باستانی فلسطين و از مراكز مهم تلاقی راههای تجاری عراق و مصر و شام و عربستان در قرون اوليۀ اسلامی. اين نام در منابع كهن به صورتهای اَيْلَنه و اَيْلَنَن (استرابن، VII/313؛ يوزفوس، 659؛ پاولی، I/1008) آمده است. برخی محققان ايلوت و ايلت مذكور در عهد عتيق را (اول پادشاهان، 26:9؛ دوم پادشاه...
  • ایلی | ايلی، رودی در آسيای مركزی كه از پيوند دو رود تِكِس و كونگِس در شرق كوههای تيان شان پديد آمده است. اين دو رود از منطقۀ سينک‍يانگ اويغور در خاك چين می‌گذرند و در همان سرزمين به يكديگر می‌پيوندند و رود ايلی را تشكيل می‌دهند (BSE3, X/ 127). برخی از مؤلفان اراضی حوضۀ رود ايلی را محدودۀ اسلام دانسته‌اند (بارتولد، V...
  • ایلیا |
  • ایمن بن خریم | اَيْمَنِ بْنِ خُرَيْم، بن فاتِك اسدی (د 86 ق/ 705 م)، شاعر عصر اموی. پدرش از جنگجويان بدر و راويان حديث بود (ابن قتيبه، الشعر ... ، 345). ايمن در شام زاده شد و گويند به روز فتح مكه (8ق) جوانی نورس بود (ابن عبدالبر، 1/ 129؛ ابن قدامه، 516؛ ابن اثير، 1/ 160؛ سيوطی، 1/ 171؛ ابن عساكر، 3/ 187).
  • ایمان ابی طالب |
  • ائمه اثنا عشر |
  • ایمان | ايمان، واژۀ كليدی دين اسلام كه خود و مشتقات آن در صدها آيه از قرآن مجيد تكرار شده است. گرچه مفهوم ايمان مستقيماً در قرآن توضيح داده نشده، ولی دربارۀ موضوعات عمده و اساسی مربوط به آن مطالب زيادی در اين كتاب آسمانی آمده است.
  • اینالو | اینالّو، یا اَینالّو، اینانلو، یكی از ایلهای ترك زبان استان فارس و بخشی از اینالوهای ایران كه وابسته به قوم اغوز (ه‍ م) هستند (مینورسكی، 8). ظاهراً میان اینالوهای فارس و ایل بزرگ اوشار یا افشار (ه‍ م) پیوندهایی وجود داشته است و شاخه یا تیره‌ای از ایل اینالو، افشار اوشاغی، یعنی فرزند افشار نامیده می‌شده‌اند (ه...
  • این |
  • اینگوش | اینْگوش، جمهوری خودمختار، شامل سرزمینی در غرب جمهوری چِچِن و شمال جمهوری خودمختار اوستیای شمالی. جمهوری اینگوش تابع فدراسیون روسیه است. اینگوشها خود را گالگای (قالقای) می‌نامند كه نام عمده‌ترین قبیله از قبایل اینگوش است (كالویف، I/ 375؛ آكینر، 197). اینان از اقوام بومی قفقازند و صدها سال است كه در این سرزمین ...
  • اینالجق | اینالْجُق، ملقب به غایرخان (مق‍ 617 ق/ 1220م)، از امیران دولت خوارزمشاهی و فرمانروای اترار. نام او را در منابع به صورتهای گوناگون آورده‌اند (نسوی، 85؛ جوینی، 1/ 60؛ رشیدالدین، 1/ 297؛ میرخواند، 4/ 402؛ نك‍ : قفس اوغلی، 296؛ نیز نك‍ : ه‍ د، ابراهیم اینال). در اینكه اینالجق نام است، یا لقب، نیز نظر قطعی نمی‌توا...
  • اینجو | اینْجو، اصطلاحی مغولی، به معنای دارایی پادشاه اعم از باغ و كشتزار و سپاه و بنده و كنیز و ستور و دام و هر چیز تملیك‌پذیر كه در روزگار ایلخانان به زبان فارسی راه یافته است (رشیدالدین، 1/ 88، 616، 2/ 1162؛ وصاف، 211؛ منتخب التواریخ ... ، 63، 171) و پیش از آن اصطلاح «خاص» و «خاصه» و گاه «خالصات» رایج بوده (نك‍ : ...
  • اینجو | اینْجو، دودمانی ایرانی كه در نیمۀ اول سدۀ 8 ق/ 14 م مقارن با اواخر عصر ایلخانان، چندی به مناصب دیوانی و فرمانروایی ایالات جنوبی ایران از اصفهان تا كناره‌های خلیج فارس دست یافتند (قس: شبانكاره‌ای، 296: كه این دودمان را ترك‌نژاد خوانده است). نخستین فرد نام آور آنان شرف‌الدین محمود شاه فرزند محمد بن فضل‌الله بود...
  • ایوان مداین |
  • اینانج | اینانْج، حسام‌الدین سنقر (مق‍ 564 یا 565 ق/ 1169 یا 1170 م)، حاكم ری و از امرای قدرتمند اواخر دورۀ سلجوقی. وی از غلامان سلطان سنجر سلجوقی (حك‍ 511-552 ق) و از دلاوران مشهور سپاه او بود (ابن اثیر، 11/ 184؛ ابن اسفندیار، 92). چون سنجر از غزان شكست خورد، اینانج به ری گریخت و بر آن ولایت چیره شد و به اطاعت سلطان ...
  • ایوانف | ایوانُف، ولادیمیر الكسیویچ (1886-1970م/ 1265-1349ش)، شرق‌شناس روسی‌تبار و یكی از محققان برجستۀ تاریخ و مذهب اسماعیلیه. رشتۀ اصلی مطالعات او، زبانهای ایرانی و به ویژه لهجه‌های فارسی بود (دفتری، «كتاب‌شناسی ... » 55، «اسماعیلیه ... »، 28).
  • ایوب | اَیّوب، پیامبری از ذریۀ اسحاق نبی كه صبر و بردباری او در مقابل بلایا شهرت بسیار دارد و در قرآن كریم نیز با همین صفت ستوده شده است.
  • ب، | بِ، دومین حرف از الفبای زبان فارسی و عربی در ترتیب ابتثی و ابجدی. «ب» را از حروف انفجاری، انسدادی یا شدیده دانسته‌اند، از آن رو كه برای تلفظ آن مانعی در گذرگاه صوت ایجاد شده، راه نفس مسدود، و بلافاصله گشوده می‌گردد و چون ادای آن با حركت لبها توأم است، از حروف لبی یا شفوی محسوب شده، برخی نیز آن را از حروف ذلقی...
  • باب | باب، یا باب الابواب، یكی از مراتب عالی در «حدود دین» و تشكیلات دعوت اسماعیلیه. سازمان دعوت اسماعیلیه و وظایف مراتب یا حدود مختلف تشكیلات آن از وجوه بسیار مهم نهضت اسماعیلیه است. آثار اسماعیلی به طور كلی در این زمینه سكوت اختیار كرده‌اند، زیرا ماهیت دعوت اسماعیلی و خصومت بسیاری از امرا و حكام و علمای اهل سنت ا...
  • بابا | بابا، لقبی برای برخی از متصوفه كه دست كم از اوایل سدۀ 5 ق/ 11م به كار می‌رفته است. بابا واژه‌ای است فارسی به معنی پدر و نیا، و به همین معنی در زبانهای اردو، تركی و جز آنها نیز به كار رفته است ( اردو لغت، 2/ 508؛ سامی، 257؛ دوزی، I/ 47؛ قس: دورفر، II/ 228). كلمۀ باب نیز كوتاه شدۀ باباست (نك‍ : برهان ... ، 1/ 2...
  • ایوبیان | اَیّوبیان، سلسلۀ بزرگی از حاكمان ایرانی‌نژاد كرد كه چندی بر مصر، شام، جزیره و یمن حكم راندند. این سلسله منسوب به ایوب بن شادی، پدر صلاح‌الدین ایوبی است. حكمرانان ایوبی، به سبب نقش مهمی كه در تاریخ منطقه، به ویژه در انقراض فاطمیان و ایجاد حكومتی واحد در مصر و شام و جنگهای صلیبی ایفا كردند و نیز به سبب اهتمامی ...
  • بابا احمدی |
  • بابا اسحاق |
  • باب الابواب |
  • بابا افضل کاشانی | بابا اَفْضَلِ كاشانی، افضل‌الدین محمد بن حسن مَرَقی كاشانی، حكیم، عارف و شاعر ایرانی نیمۀ دوم سدۀ 6 و نیمۀ نخست سدۀ 7ق. وی به ویژه به سبب داشتن آثار فلسفی به زبان فارسی و نیز سروده‌هایش، در ایران آوازه‌ای بلند دارد، با اینهمه، شرح زندگانی وی چندان آشكار نیست.
  • بابا الیاس خراسانی | بابا اِلْیاسِ خُراسانی، ابوالبقا الیاس بن علی، از مشهورترین مشایخ صوفیۀ تركمن در نیمۀ سدۀ 7 ق/ 13م كه جنبش و طریقۀ بابایی منسوب به اوست. او را باباالیاس عجم وباباالیاس دیوانه نیز می‌خواندند (عاشق پاشازاده، 46، 191، حاشیۀ 1؛ نشری، 6/ 47؛ نیز نك‍ : علوان، 13؛ اجاق، 2, 4؛ سبط ابن جوزی، 2/ 733).
  • ایهام | ایهام، در لغت به معنی به گمان افكندن و به پندار و شك درانداختن، و در دانش بدیع یكی از صنایع معنوی و بخشی مهم از بدیع معنوی.
  • باباداغی | باباداغی، یا باباطاغی، شهری در بخش شمالی منطقۀ دوبروجا در كشور رومانی. نام باباداغی از ساری صالتق بابا كه مقبره‌اش در یكی از تپه‌های نزدیك آنجا قرار دارد، گرفته شده است (اولیا چلبی، 3/ 362؛ «دائرةالمعارف ... »، IV/ 371؛ IA, II/ 166). وی در 662 ق/ 1264 م حدود 10 تا 12 هزار نفر از تركمانان آناتولی را به محلی در...
  • بابا رتن |
  • بابا رکن الدین، مقبره | بابا رُكْنُ‌الدّین، مَقْبَره، آرامگاه و تكیه‌ای در تخت فولاد اصفهان از آثار دورۀ ایلخانی. قدیم‌ترین اطلاع از این بنا مربوط به تعمیر آن در دورۀ صفویه به فرمان شاه عباس است (نك‍ : جابری انصاری، 326). بر این اساس و نیز برپایۀ شیوۀ ساخت بنا، می‌توان احداث آن را به دورۀ مغول، یعنی دورۀ زیستِ بابا ركن‌الدین مربوط د...
  • باباحاتم، مقبره | باباحاتَم، مَقْبَره، آرامگاهی از سده‌های 5-6ق/ 11-12م در 60 كیلومتری غرب مزار شریف در دهستان امام صاحب افغانستان. این مقبره نمونه‌ای از جریان عمومی مقبره‌سازی در شمال شرقی سرزمین ایران در قرون اولیۀ اسلامی است كه به سبك خراسانی ساخته شده است. فاصلۀ زمانی بنای آن با قدیم‌ترین مقبرۀ باقی ماندۀ جهان اسلام تقریبا...
  • باباخان چاپوشلو | باباخانِ چاپوشْلو (د 1149ق/ 1736م)، از رجال و سرداران دورۀ نادرشاه افشار. وی ازتیرۀ چاپوشلو (چاوشلو)، از مهم‌ترین شاخه‌های طایفۀ استاجلو از طوایف قزلباش بود (دربارۀ اهمیت تیرۀ چاپوشلو و مقایسۀ آن با القاب اشرافی اروپا، نك‍ : دُن ژوان ... ، 46؛ مینورسكی، 193)؛ چنانكه بیشترین و مهم‌ترین امرای استاجلو نیز از این...
  • بابا تنبکتی | بابا تُنْبُكْتی، احمد بابا بن احمد صنهاجی ماسنی (963-1032 یا 1036 ق/ 1556-1623 یا 1627 م)، رجال‌شناس و فقیه مالكی بلاد سودان. نیاكان احمدبابا از بربرهای صنهاجه بودند و به خاندان آل اقیت از قبیلۀ مَسّوفه تعلق داشتند. وی در شهر تنبكتو به دنیا آمد و همانجا به تحصیل پرداخت و در مدت كوتاهی مدارج علمی را طی كرد. خا...
  • باباجان حافظ تربتی | باباجانْ حافِظِ تُرْبَتی، خوش‌نویس قلم نستعلیق، شاعر و نوازندۀ نامدار (د 944 ق/ 1537 م). او فرزند حافظ عبدالعلی تربتی و برادر حافظ قاسم خوانندۀ مشهور است. آنان از مردم زاوۀ (تربت حیدریۀ) خراسان بودند. حافظ عبدالعلی در زمان سلطان حسین میرزا بایقرا (حك‍ 873-911 ق) به هرات رفت و به دربار او پیوست (پیربداق منشی، ...
  • بابا رکن الدین شیرازی | بابارُكْنُ‌الدّینِ شیرازی، مسعود بن عبدالله بیضاوی، عالم و عارف سدۀ 8ق/ 14م. اصل وی از بیضا، یكی از روستاهای تابع اردكان از استان فارس بود. تاریخ ولادت او دانسته نیست. مؤلف تاریخ اصفهان و ری او را از خاندان جابری انصاری شمرده است (جابری، 325-326).
  • باباسماسی | باباسَمّاسی، خواجه محمد، عارف و صوفی سدۀ 8 ق در ماوراءالنهر. وی كه در روستای سماس از توابع قصبۀ رامتین در حدود بخارا زاده شد (كاشفی، 1/ 73؛ قصوری، 431)، از مشایخ سلسلۀ خواجگانی بود كه نسبتشان به خواجه ابویعقوب یوسف همدانی می‌رسید (پارسا، 46؛ ایرانیكا، III/ 294). باباسماسی مرید خواجه علی رامتینی، معروف به «حضر...
  • باباسودایی |
  • باباسنکو | باباسَنْكو، یا باباسنگو (786 ق/ 1384 م)، از دراویش مجذوب در ماوراءالنهر. معنای سنكو دانسته نیست و برای تأیید این احتمال كه گفته‌اند ممكن است میان این كلمه و واژۀ «سونگو» (در تركی به معنای نیزه) ارتباطی وجود داشته باشد (نك‍ : ایرانیكا، III/ 295)، دلیلی در دست نیست. دربارۀ زندگی باباسنكو، همانند سایر مجذوبان اط...
  • باباشاه اصفهانی | باباشاهِ اِصْفَهانی، فرزند سلطان علی، خوش‌نویس نامدار و شاعر (زنده در 1010 ق/ 1601 م). خانوادۀ او در اصل از مردم كهپایۀ (قهپایۀ) اصفهان و خود او زاده و پرورش یافتۀ شهر اصفهان بود (اوحدی، 215).
  • باباشمل | باباشَمَل، نشریه‌ای هفتگی، انتقادی و فكاهی كه نخستین شمارۀ آن به مدیریت وسردبیری رضا گنجه‌ای (1290-1374ش)، درفروردین 1322/ آوریل 1943، به زبان فارسی در تهران منتشر شد.
  • بابا شهیدی |
  • بابا طاهر | باباطاهِر، مشهور و ملقب به «عریان »، عارف و شاعر ایرانی سدۀ 5 ق/ 11 م كه سروده‌هایی ــ اغلب ــ چهار لختی، در قالب دوبیتی كه بعضی از آنها به لهجه‌ای خاص از گویشهای غرب ایران است، و نیز كلمات قصاری عارفانه از وی برجای مانده است. دربارۀ سال تولد و وفات، نحوۀ معاش و طریق كسب دانش و معرفت و مسلك عارفانۀ او، از منا...
  • ابن میمون، ابوالحسن | ابوالحسن علاءالدین علی‎بن میمون مغربی فاسی غُماری (د 917 ق / 1511 م)، عارف مراکشی.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: