دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اهل سنت و جماعت | اَهْلِ سُنَّتْ وَ جَماعَت، اصطلاحی در گروه‌بندیهای مذهبی مسلمانان كه در طی قرون متمادی ناظر به گرایش مذهبی اكثریت مسلمانان بوده است. نسبت به اهل سنت و جماعت با رعایت اختصار، به صورت «سنی» شهرت یافته است.
  • اهله ماه |
  • اهل حق | اَهْلِ حَقّ، گروه مذهبی ایرانی با گرایشهای عرفانی، با آداب و متون مذهبی خاص خود و دارای بعضی اعتقادات كه در مواردی با برداشتهای رسمی و متشرعانۀ اسلامی مطابقت ندارند. این آیین كه در میان طوایف كرد، لر و ترك زبان پیروان بسیار دارد، در بستری اسلامی رشد كرده است و در عین حال، به سبب غلو در حق حضرت علی (ع) با سایر...
  • اهل کتاب | اَهْلِ كِتاب، اصطلاحی كه بر گروهی از پیروان ادیان معتقد به كتابی آسمانی اطلاق شده است. قدر متیقن این است كه یهودیان و مسیحیان از مصادیق این اصطلاح در فرهنگ اسلامی بوده‌اند.
  • اهل هوا | اَهْلِ هَوا، در باور عامه به كسانی می‌گویند كه به تسخیر بادهای جادویی و مرموز بیماری‌زا درآمده، و از گزند آنها رسته و آزاد شده‌اند. سواحل نشینان جنوب ایران برآنند كه اهل هوا در تمام طول عمر، مركب (فرس) بادهای رام شده در درون خود، و میانجی و وسیلۀ ارتباطی با آنها هستند (قس: فیرث، 297-298: میانجی روح در میان مر...
  • اهلی ترشیزی | اَهْلیِ تُرْشیزی (د 934 ق/ 1528 م)، شاعر پارسی‌گوی كه به اهلی خراسانی نیز مشهور بوده است. خاستگاه وی، ترشیز خراسان بود (علیشیر، 80، 251؛ سام میرزا، 188). او در دورۀ حكمرانی سلطان حسین بایقرا بر خراسان (875-911 ق/ 1470-1505م)، در هرات می‌زیست و در زمرۀ شاعران و ادیبانی بود كه در دربار سلطان، از حمایت او و وزیر...
  • اهوازی | اَهْوازی، ابوالحسن علی بن عباس (د ح 384 ق/ 994 م)، پزشك نامدار ایرانی. دربارۀ زندگی و احوال اهوازی اطلاع چندانی در دست نیست، تنها رود راوری در ذیل تجارب الامم (3/ 68) و نظامی عروضی در چهار مقاله (ص 110) از كتاب كامل الصناعة الطبیۀ او یاد كرده‌اند. وی در اهواز، یا ارّجان (بهبهان)، زاده شد. خانوادۀ او دست كم تا...
  • اهلی شیرازی | اَهْلی شیرازی، محمد (د 942 ق/ 1535 م)، ادیب و شاعر سدۀ 10 ق/ 16 م. وی از شاگردان جلال‌الدین محمد دوانی (د 908 ق) بود و در جوانی به دربار سلطان حسین بایقرا در هرات راه یافت (صفا، 4/ 447- 448) و در آنجا قصیدۀ معروف خود را به تتبع از سلمان ساوجی برای امیر علیشیر نوایی سرود (رازی، 223). اهلی از هرات، به آذربایجان...
  • ایاد | اِیاد، یكی از تیره‌های بزرگ عرب عدنانی كه نسب بیشتر شاخه‌های عرب حجاز، نجد، تهامه و عراق بدان می‌پیوندد. این تیره منسوب به ایاد بن نزار بن معد بن عدنان است كه طبق روایات به چند واسطه به حضرت اسماعیل(ع) می‌رسد (سمعانی، 1/ 397؛ عزاوی، 1/ 35، 68). برخی نسب‌شناسان ایاد بن نزار را با ایاد بن معد خلط كرده، و تیرۀ ا...
  • اهواز | اَهْواز، شهر و شهرستانی در استان خوزستان.
  • اهوازی | اَهْوازی، ابوعلی حسن بن علی بن ابراهیم بن یزداد بن هرمز بن شاهق (27 محرم 362-4 ذیحجۀ 446 ق/ 7 نوامبر 972-6 مارس 1055 م)، مقری و مؤلف كتابی در نقد اشعری. وی در اهواز به دنیا آمد و از نسبش چنین پیداست كه ایرانی تبار بوده است (ابن‌جزری، غایة ... ، 1/ 220). وی در همان اهواز به تحصیل آغاز كرد و در دیگر جاها نزد مش...
  • ایار | اَیار، یا ایّار، ماه دوم در تقویم سریانی و پنجم در تقویم شمسی كشورهای عربی (تقویم میلادی)، برابر با ماه مۀ فرنگی. این ماه 31 روز دارد و پس از نیسان و پیش از حزیران است. كلمۀ ایار ریشۀ سامی دارد و صورت بابلی آن «ایارو» است. در سال عرفی یهودیان، ایار ماه هشتم، و در سال دینی آنان ماه دوم به شمار می‌رود كه دارای ...
  • ایاس بن معاویه | اِیاسِ بْنِ مُعاویه، ابو واثله (د 122 ق/ 740م)، قاضی و محدث مشهور بصره. وی از تیرۀ بنی مُزَن از قبیلۀ مُضَری بنی خزیمه بود. نیای او، ایاس بن هلال را از صحابه، و پدرش معاویة بن قره را از بزرگان بصره به شمار آورده‌اند (بلاذری، 11/ 337؛ ابن قتیبه، 467؛ مزی، 3/ 407).
  • ایام المعجوز |
  • ایاسلوق | اَیاسُلوق، یا ایاسلوغ، ایاثلوغ، ایاسلیغ، و در منابع لاتینی قرون وسطى، آلتولوگو (تصحیف هاگیوس ثئولوگوس، عنوان یونانی یوحنای حواری، مؤلف یكی از اناجیل كه در آنجا زندگی كرده، و مرده است)، شهری خرد بر ساحل غربی آناتولی و مركز ناحیۀ آكین جیلر از ولایت ازمیر (EI2؛ EI1؛ «كتاب ... »، 51). این شهر در °37 و ´55 عرض شما...
  • ایاصوفیه | اَیاصوفیه، بزرگ‌ترین كلیسای مسیحیت شرق در دوران امپراتوری بیزانس، یكی از معروف‌ترین مسجدهای جهان اسلام پس از فتح استانبول، و از 1934 م/ 1313 ش به بعد موزۀ آثار اسلامی و بیزانسی.
  • ایتاخ | ایتاخ (د 5 جمادی‌الآخر 235ق/ 25 دسامبر 849م)، از غلامان ترك و یكی از امیران و سرداران مشهور دوران خلافت معتصم، واثق و متوكل عباسی. او اصلاً از تركان خزر بود و در آشپزخانۀ سلام بن ابرش خدمت می‌كرد (ابوعلی مسكویه، 542-543؛ قس: ابن خلدون، 3/ 580: سلام بن ابرص). در این روزگار بدان سبب كه رابطه میان خلفای عباسی و ...
  • ایام العرب | اَیّامُ الْعَرَب، عنوانی كه بر جنگها و كشمكشهای قبیله‌ای یا قومی عرب پیش از اسلام و صدر اسلام اطلاق می‌شد. روایات ایام العرب كه از دیرباز تا اوایل عصر اسلامی سینه به سینه نقل می‌شد، مهم‌ترین منبع تحقیق دربارۀ حیات مادی و معنوی عرب جاهلی، از شیوۀ زندگی و جنگ و صلح گرفته تا افكار و عقاید، روابط اجتماعی و مسائل ...
  • ایج | ایج، دهستانی از توابع شهرستان استهبان در استان فارس. این نام معرّب كلمۀ «ایگ» است و در محل نیز آن را ایگ می‌خوانده‌اند (یاقوت، 1/ 415؛ عبدالمؤمن، 1/ 136؛ آنندراج، 1/ 516).
  • ایجی |
  • ایجاز و اطناب | ایجاز وَ اِطْناب، و نیز مساوات، گونه‌های مختلف ادای مقصود و بیانِ معانی ذهنی كه گویندۀ بلیغ بنابر مقتضیات از آنها استفاده می‌كند (سیوطی، 3/ 179؛ شمس قیس، 377). مباحث مربوط به ایجاز و اطناب مانند دیگر فصول علم معانی تا سدۀ 4ق/ 10م به صورت ضمنی و نامستقل مطرح می‌شد (مثلاً جاحظ، البیان ... ، 1/ 94، الحیوان، 1/ 5...
  • ایر | اَیْر، منطقه‌ای كوهستانی در جنوب صحرای افریقا و شمال نیجریه. ایر یا اهیر كه نام قدیمی آن آسبِن یا آزْبین است، بین °16-°20 عرض شمالی و °5-°10 طول شرقی میان فِزّان و هوسا قرار گرفته است و از شمال به بلاد طوارق و از جنوب به سودان محدود می‌شود (بستانی، 3/ 365؛ «فرهنگ ... »، I/ 736؛ نیز نک‍ : خوری، 132، 352، 499)....
  • ایذه | ایذه، شهر و شهرستانی در استان خوزستان. نام ایذه را به صورتهای ایذَج (ابن‌خردادبه، 42؛ ابن‌رسته، 188)، ایدج (حمدالله، 51) و اَیدَج (یاقوت، 3/ 846) نیز نوشته‌اند. در زمان اتابكان آن را مال امیر نیز می‌خواندند (نک‍ : ابن بطوطه، 1/ 205). مال امیر را مالمیر، مال میرجانک‍ی، مال امیر بختیاری و مال امیرشول نیز نوشته‌...
  • ایچل | ایچِل، استانی در تركیه واقع در جنوب آناتولی، بخش غربی ناحیۀ چوكوراووا (چوقوراووا) در حوضۀ مدیترانۀ شرقی، روبه‌روی جزیرۀ قبرس.
  • ایرانشاه (ایرانشان) بن ابی الخیر | ايرانْشاهِ (ايرانْشانِ) بْنِ اَبی الْخِيْر، حماسه‌سرای فارسی‌گوی سده‌های 5 و 6ق كه دو منظومۀ بهمن‌نامه و كوش‌نامه به او منسوب است. در هيچ يك از اين دو منظومه كه به تقليد از فردوسی سروده شده، نام ايرانشاه نيامده، اما صاحب مجمل التواريخ، منظومۀ بهمن‌نامه را به ايرانشان نسبت داده (ص 92)، و مصحح مجمل التواريخ (به...
  • ایرانشهر | ايرانْشَهْر، كتابی دائرةالمعارف گونه كه به برخی از مسائل سياسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ايران پرداخته است. تأليف ايرانشهر در 1334ش/ 1955م در شصت و دومين جلسۀ كميسيون ملی يونسكو به تصويب رسيد. پس از اعلام همكاری وزارتخانه‌های فرهنگ و امور خارجه، دانشگاه تهران و سازمان برنامه، طرح اجرای آن آغاز شد. بعدها دامن...
  • ایقاع | ايقاع، اصطلاحی در فقه و حقوق اسلامی به معنی گونه‌ای از معامله كه با انشا از سوی يك طرف منشأ اثر گردد. ايقاع در مباحث فقهی در عرض عقد به عنوان معامله‌ای دو طرفه قرار دارد و در تقسيم سنتی فقه به 4 بخش، پس از بخش دوم، يعنی عقود، جای گرفته است.
  • ایرانشاه سلجوقی |
  • ایرانشهر | ايرانْشَهْر، حسين كاظم‌زاده (1262-1340ش/ 1884-1962م)، نويسنده و متفكر معاصر ايرانی. او در تبريز به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتی را در همين شهر آغاز كرد؛ سپس در دبيرستان كمال به ادامۀ تحصيل پرداخت (كاظم‌زاده، 1؛ تقی‌زاده، 3/ 260). وی در 1322 ق/ 1904 م، راهی استانبول شد و در آنجا ضمن فعاليت در سفارت ايران، در دان...
  • ایرانشهر | ايرانْشَهْر، شهر و شهرستانی در استان سيستان و بلوچستان. نام شهرستان ايرانشهر در 1314ش به موجب تصويب‌نامۀ هيأت وزيران به جای ناحيۀ بمپور برگزيده شد (معين، 5/ 211؛ كيهان، 2/ 259، 261). همچنين شهر فَهْرَج واقع در 360 كيلومتری جنوب زاهدان و 175 كيلومتری جنوب خاش در خرداد 1315، به ايرانشهر تغيير نام داد. در 1316ش،...
  • ایرانشهری | ايرانْشَهْری، ابوالعباس، فيلسوف و دانشمند ايرانی سدۀ 3 ق/ 9 م. نسبت «ايرانشهری» احتمالاً به نيشابور باز می‌گردد كه به آن «ابرشهر» و گاه «ايرانشهر» نيز می‌گفته‌اند (نک‍ : ياقوت، 4/ 875؛ مقدسی، 299) و بنا به قراينی موطن او بوده است (نک‍ : بيرونی، «تحديد ... »، 51، القانون ... ، 2/ 632). با آنک‍ه از احوال و آثار...
  • ایرانی، زبانها |
  • ایرانشهر | ايرانْشَهْر، مجلۀ علمی ـ ادبی مصوری كه از ذيقعدۀ 1340 (تير 1301) تا اسفند 1305/ ژوئن 1922 تا فوريۀ 1927 به مديريت حسين کاظم‌زادۀ ايرانشهر (1262-1340 ش) نويسنده، فيلسوف و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه ايرانی در برلين انتشار می‌يافت.
  • ایرتیش | ايرْتيش، رودی در سيبری غربی و شرق جمهوری قزاقستان. اين رود را در زبان مغولی ارچيس و ارتسيس می‌نامند ( بروكهاوس). در يكی از كتيبه‌های اورخون متعلق به سدۀ 2 ق/ 8 م از اين رود ياد شده است (بارتولد، 435). در متون اسلامی نيز نام اين رود با ضبطهای گوناگون آمده است (نک‍ : مسعودی، 55؛ حدود العالم، 46، 85؛ گرديزی، 258...
  • ایرج میرزا | ايرَجْ ميرْزا، جلال‌الممالك (1291-1344ق/ 1874-1925م)، شاعر معاصر و مشهور ايران. وی فرزند غلامحسين ميرزا صدرالشعرا و از نوادگان فتحعلی شاه قاجار بود و در تبريز به دنيا آمد؛ تحصيلات خود را در همين شهر آغاز كرد. در 14 سالگی به سبب شايستگيهای بسيارش، توجه اميرنظام گروسی، پيشكار آذربايجان را به خود جلب كرد و با تش...
  • ایروان | ايرَوان، مركز جمهوری ارمنستان. اين شهر در شمال شرقی دشت آرارات و در منطقه‌ای كوهستانی در ارتفاع 900 تا 300‘1 متر و در °40 و ´15 عرض شمالی و °44 و ´35 طول شرقی واقع است («دائرةالمعارف جغرافيايی»، II/ 17).
  • ایریان چایا |
  • ایساقچی | ايساقْچی، محلی در غرب رومانی، كنار راست رودخانۀ دانوب (هامر پورگشتال، I/ 372؛ سامی، 2/ 1150) كه در سده‌های ميانه ابلوچيكا ناميده می‌شد (EI2, IV/ 92). اين محل در سدۀ 11ق/ 17 م شهری بزرگ، پوشيده از باغات وسيع و سرسبز، با آب و هوايی لطيف بوده، و روستاهای متعدد بزرگی داشته است (اوليا چلبی، 5/ 360-361).
  • ایساغوجی | ايساغوجی (شكل عربی شدۀ واژۀ يونانی اَيساگُگه به معنای مدخل يا مقدمه)، نوشتۀ فرفوريوس (234-304م) فيلسوف نوافلاطونی، شاگرد افلوطين و گردآورنده و ويراستار آثار او. ترجمۀ عنوان اصلی اين رساله در متن يونانی آن چنين است: «مدخلی در مقولات ارسطو، يا دربارۀ 5 آوا».
  • ایسیغ کول | ايسيغْ كول، درياچه‌ای كوهستانی در تركستان و يكی از بزرگ‌ترين درياچه‌های كوهستانی جهان و استانی به همين نام در قرقيزستان. ايسيغ كول در تركی قرقيزی به معنای درياچۀ گرم است (BSE3, X/ 544). در زبان چينی نيز نام اين درياچه به همين معناست (بارتولد، III/ 437). نام درياچه در آثار مؤلفان اسلامی به گونه‌های مختلف آمده ...
  • ایشرداس | ايشَرْداس، يا ايسرداس، شريداس (1066- پس از 1110 ق/ 1656- 1698 م)، مورخ هندی روزگار اورنگ‌زيب و نويسندۀ فتوحات عالمگيری. آنچه از زندگانی ايشرداس در دست است، تقريباً منحصر به مطالبی است كه خود وی در تنها اثرش، فتوحات عالمگيری، به‌ويژه ديباچۀ آن آورده است. او از برهمنان قوم ناگر بود و در عهد شاهجهان ديده به جهان...
  • ایغار |
  • ایشیک آقاسی | ايشيكْ آقاسی، عنوانی برای رئيس تشريفات در دربارهای سلاطين متأخر ترك. در عصر صفويه كه اختيارات و نفوذ رئيس تشريفات افزايش يافت، اين منصب را «ايشيك آقاسی باشی» ناميدند (نک‍ : قزوينی، 1/ 152؛ مستوفی، 1/ 409).
  • ایطاء |
  • ایلاف |
  • ایکه |
  • ایل | ايل، يا اِل، واژه‌ای تركی ـ مغولی به معنای ولايت، صلح و دوستی، خيل و گروه، دوست، رام و مطيع، مردم و جماعت. اين واژه در حيات تاريخی هزار و چند ساله‌اش توسعۀ معنايی فراوان يافته است. كهن‌ترين سندی كه واژۀ ايل در آن به كار رفته، دست‌نوشته‌های موسوم به اُرخُن، از سدۀ 2 ق و متعلق به تركهای سلجوقی است. ثامسن كلمۀ ا...
  • ایقاع | ايقاع، اصطلاحی در موسيقی كه به بحث دربارۀ كشش زمانی نغمه‌ها يا وزن آنها می‌پردازد. اين واژه مصدر باب افعال از ريشۀ ثلاثی «و ق ع» است كه در لغت به معانی گوناگونی نظير افكندن (زوزنی، 2/ 79) و تاختن (فروزانفر، 121) آمده، و در موسيقی دوران اسلامی همچون «تأليف» به عنوان اصطلاحی بنيانی و مشهور به كار می‌رفته است. ت...
  • ایل ارسلان | ايلْ اَرْسَلان، ابوالفتح (د 567 ق/ 1172م)، پسر آتسز (ه‍ م) كه در توسعۀ قلمرو و قدرت خوارزمشاهيان نقش مهمی داشت. وی پيش از رسيدن به فرمانروايی از سوی پدر بر قسمتهايی از تركستان و برخی شهرهای اطراف خوارزم مانند جَند حكم می‌راند (خواندمير، 2/ 633).
  • ایلات خمسه | ايلاتِ خَمْسه، اتحادی از 5 ايل اينالّو (يا اينانلو)، بَهارْلو، نَفَر، عرب و باصری (ه‍ م‌م) كه بنابر برخی مقاصد سياسی، اقتصادی و نظامی، در 1278 ق به فرمان ناصرالدين شاه در منطقۀ فارس تشكيل شد (نک‍ : فسايی، 1/ 823-824؛ ابرلينگ، 72؛ بيات، 24). خاستگاه قومی اين ايلها با يكديگر متفاوت است. ايلهای اينانلو، بهارلو و...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: