مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • آشر | \āšer\، جیمز (1581-1656 م / 988-1066 ق)، اسقف ایرلندی که علاوه بر فعالیتهای سیاسی، به‌سبب کارهایش در زمینۀ متون اوائل مسیحیت، به‌ویژه گاه‌شماری وقایع عهد قدیم، شهرت و اعتبار دارد.
  • اشتورم | \eštūrm\، یوهانِس (1507- 1589 م / 913- 997 ق)، انسان‌گرا، آموزشگر و نویسندۀ آلمانی.
  • اشتی گفیه | \aštī-gafya\، یکی از دیوان اوستایی و از هماوردان گرشاسب.
  • اشتن ـ وارنر | \ašten-vārner\، سیلویا (1905-1984 م / 1284- 1363 ش)، داستان‌نویس و آموزگار اهل زلاندنو.
  • اشدق | ابوامیه عمرو بن سعید بن عاص اموی (د 70 ق / 689 م)، از والیان و فرماندهان مشهور دولت اموی. به نظر می‌آید كه شهرت وی به اشدق ناشی از كجی دهانش بر اثر سكته بوده باشد و به همین سبب او را لطیم الشیطان و لطیم الجن (سیلی خوردۀ شیطان و جن) نیز خوانده‌اند (بلاذری، 4(1) / 441؛ ابن درید، 79؛ ثعالبی، 75)، هرچند فرزندانش ...
  • آشتیانی | آشْتیانی، حاجی میرزا محمدحسن (1248-1319ق / 1832-1901م)، از فقهای بزرگ و برجستۀ شیعۀ امامی، در آشتیان زاده شد. سه ساله بود که پدرش درگذشت. پس از آموزش خواندن و نوشتن، در 13 سالگی به بروجرد رفت و مدت 4 سال در آن شهر به تحصیل ادبیات پرداخت. آنگاه به نجف رفت و در نزد عالمان آنجا تلمذ کرد. وی به زودی چنان در تحصیل...
  • اشتقاق | \ešteqāq\، در لغت به معنی «گرفتن کلمه‌ای از کلمۀ دیگر» (صفی‌پوری؛ لغت‌نامه ... ).
  • اشتهارد | خش و شهری از توابع شهرستان كرج واقع در استان تهران. نام اشتهارد در اغلب منابع به همین صورت آمده است؛ نـادر میرزا (ص 115) آن را اشتهـار آورده است (نیز نك‍ : ملامحمدی، 43-44، 46).
  • اشراق مراغه ای | \ešrāq-e marāqeʾī\، میر عبدالفتاح موسوی مراغی، از شاعران و عارفان نیمۀ دوم سدۀ 12 ق / 18 م.
  • اشتیفتر | \eštīfter\، آدالبرت (1805- 1868 م / 1220-1284 ق)، داستان‌نویس اتریشی.
  • اشرف* |
  • آشتیانی، خاندان | \xāndān-e āštiyānī\، از خاندانهای معروف در دورۀ قاجار و پهلوی.
  • اشراق |
  • آشتیان، شهر | آشْتیان، شهر و مرکز شهرستانی به همین نام از استان مرکزی ایران، واقع در‌°50 و ´1 طول شرقی و‌°34 و ´33 عرض شمالی (مفخم‌پایان، 7؛ آمارنامه، 27؛ در نقشۀ عملیات مشترک: °50 طول شرقی و‌°34 و‌´31 عرض شمالی) در فاصلۀ 80 کیلومتری شمال شرقی اراک (مرکز استان مرکزی)، 120 کیلومتری جنوب غربی قم، و بر سر راه فرعی قم، گرکان و...
  • آشتیانی، جلال الدین | ‌‌ \āštiyānī\، جلال‌الدین، شارحِ فلسفۀ متعالیه و عرفان نظری.
  • اشر | \ešer\، (در هلندی: اِسِر)، ماوریتْس کُرنِلیس (اِم سی) (1898-1972 م / 1277-1351 ش)، هنرمند گرافیست هلندی.
  • اشراف، دیوان | اصطلاح و نیز عنوان دیوانی در ممالك اسلامی كه به طور كلی به معنای نظارت بر امور ادارات و اجزاء دستگاه دیوان‌سالاری به كار می‌رفته، اما حوزۀ كاربرد و مصادیق آن متغیر بوده است. متولی شغل اشراف را مُشرِف (جمع آن مشارف، نك‍ : دوزی، I / 750)، و خود آن شغل را مشارفه نیز می‌گفتند (مثلاً نك‍ : ماوردی، 110).
  • اشعث بن قیس کندی | ابومحمد (د ح 40 یا 41 ق / 660 یا 661 م)، از مردان مشهور در تاریخ نیمۀ نخست سدۀ 1 ق. وی بزرگ قبیلۀ پرنفوذ كنده، از آغاز مسلمانی تا هنگام مرگ در بسیاری حوادث نقش عمده داشت و می‌توان گفت كه حضور او در پاره‌ای مواقع خود حادثه ساز بود. ملك‌داری و فرمانروایی در خاندان او سابقه‌ای دراز داشت و به همین سبب، توجه به وض...
  • اشرف اوغلی | عبدالله بن احمداشرف بن محمد رومی، صوفی و شاعر سدۀ 8- 9 ق / 14-15 م و مؤسس طریقت اشرفیه در تركیۀ عثمانی. به مناسبت نام پدر به اشرف اوغلی، ابن اشرف و اشرف‌زاده نیز مشهور شد (IA, IV / 396؛ «دائرةالمعارف جدید ... 1»،III / 859؛ «دائرةالمعارف ترك2»، XV / 476)، و از آنجا كه زادگاهش ازنیق (ه‍ م) بوده، به ازنیقی نیز ش...
  • اشرف خان |
  • اشرف الدین حسینی گیلانی |
  • اشرف زاده اسکندانی | \ašraf-zāde-ye eskandānī\، محمود (ح 1302-1333 ق / 1885-1915 م)، از مبارزان مشروطه‌خواه، روزنامه‌نگار و سیاسی‌نویس عصر پس‌از مشروطیت.
  • اشرفی | نام سكۀ زر با وزن معین 45 / 3 گرم كه از اواسط قرن 9 ق توسط مملوكان مصری در جهان اسلام رواج یافت و در اوایل قرن 10 ق سراسر ایران را فرا گرفت و ضرب آن با اوزان متغیر تا اواخر دورۀ قاجار ادامه پیدا كرد
  • اشروسنه |
  • اشرودینگر |
  • اش ـ سور ـ آلزت | \eš-sūr-ālzet\، شهری در کشور کوچک اروپاییِ لوکزامبورگ، کنار بخش علیای رود آلزت، در نزدیکی مرز فرانسه، در فاصلۀ 16کیلومتری جنوب غربی شهر لوکزامبورگ.
  • اشرف افغان | مق‍ 1142 ق / 1729 م)، دومین حكمران افغان پس از سقوط سلسلۀ صفویه در ایران. او به شاخۀ هوتَكی از قبیلۀ غلزایی تعلق داشت. پدرش عبدالعزیز، برادر میرویس حاكم قندهار بود و پس از مرگ برادر به حكومت قندهار رسید، ولی به دست محمود، پسر میرویس بر كنار، و كشته شد (درانی، 73؛ غبار، 323
  • اشرف اوغلو، مسجد | \masjed-e ašraf-oqlū\، بنایی از اواخر قرن 7 ق / 13 م واقع در بک‌شهر استان قونیۀ ترکیه.
  • اشرفیه، مسجد | \(masjed-e ašrafiy(yy)e(a\، بنایی در شهر تَعِزِ یمن، بازمانده از سدۀ 8 - 9 ق / 14- 15 م و برجسته‌ترین اثر معماری سلسلۀ رسولی (ه‍ م).
  • اشرفیه، مدرسه | \(madre(a)se-ye ašrafiy(yy)e(a\، از مدارس معروف مسلمانان شافعی‌مذهب در بیت‌المقدس.
  • آده قلعه | آده قَلْعه، یا آطه قلعه، جزیره‌ای كوچك و ترك‌نشین در بستر رود دانوب، در 4 كیلومتری گذرگاه دمیرقاپو (دروازۀ آهنی). این جزیره به مناسبت نزدیكی به شهر اورسوایا اورشوا كه در ساحل دانوب واقع است اكنون به همین نام خوانده می‌شود و متعلق به دولت رومانی است. مساحت آدا قلعه 2 هكتار و ارتفاع آن از سطح دریا 48 متر است و ...
  • آذر شهر | آذَرشَهر، یا دهخوارقان، یکی از بخشهای حومۀ شهرستان تبریز. این بخش در 24 کمـ خاور دریاچۀ اورمیه و در جنوب غربی کوه سهند قرار دارد و از شمال و خاور به بخش اُسْکو، از جنوب به دهستان سراجو، و از باختر به دریاچۀ اورمیه محدود است. هوای این بخش معتدل و در تابستان نسبتاً گرم است. روستاهای خاوری آن در دامنۀ کوهستان و ...
  • آذربرزین نامه | آذَرْ بُرْزینْ‎نامه، منظومه‎ای حماسی به زبان فارسی، در بحرِ مُتقارِب مُثَّمن مقصور با محذوف، به تقلید شاهنامۀ فردوسی، دربارۀ آذر برزین پسر فرامرز و نوادۀ رستم، از سلسلۀ روایات مربوط به خاندان گرشاسب (مانند گرشاسپ‎نامه، بانو گُشَسب‎نامه، شهریارنامه، بُرزونامه). هنگامی که فرامرز، پدر آذربرزین، در سیستان به دست ...
  • آذربایجان شوروی | آذربایجان، جمهوری شوروی سوسیالیستی، جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان سرزمینی است اسلامی و شیعه‎نشین در شرق قفقاز که در 1918م از سوی دولت مساواتیان به نام «جمهوری آذربایجان» و از 1920م توسط دولت بلشویکی قفقاز به نام «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» نامیده شد. مرکز این جمهوری باکو و جمعیت آن 000‘477‘5 نفر ا...
  • آذر کیوان | آذَرْکیوان، (942-1027ق / 1529-1612م)، مُؤسس فرقۀ آذرکیوانی. وی از زرتشتیان ایران بود و در شیراز یا حوالی آن زندگی می‎کرد (بهرام بن فرهاد، 251، 384)، در اوایل سدۀ 11ق / 17م با چند تن از شاگردان خود از ایران به هند رفت و در پتنه ساکن شد (دبستان مذاهب، 1 / 47). آگاهی دربارۀ احوال شخصی او بسیار اندک و آمیخته با ا...
  • آذری چلبی | آذَریِ چَلَبی، ابراهیم بن احمد معلم‎زاده (د 993ق / 1585م)، شاعر ترک، از قاضیان روزگار سلطان سلیم اول عثمانی. پدرش از اعیان بود و خود او از 984ق / 1576م وارد کارهای دولتی شد. در شهرهای آسیای صغیر و سپس در شهر حماة از شهرهای سوریه به کار قضا پرداخت. اثر مشهور او منظومۀ نقش خیال به زبان ترکی است که در وزن مخزن‎ا...
  • آذین بن هرمزان | آذینِ بْنِ هُرْمُزان، از سرداران ایرانی در جنگهای سپاهیان اسلام برای گشودن ایران. نام آذین1 به صورت مفرد یا مرکب (آذین گُشْنَسْب، آذین بَنْداد) از دوران ساسانی تا سدۀ 3ق / 9م بر چند تن اطلاق شده (یوستی، ف) که از آن جمله، پسر هرمزان است. احتمالاً مراد از این هرمزان، همان سردار معروف ایرانی در جنگ قادسیه (16ق /...
  • آراء محموده | آراءِ مَحْموده، در لغت به معنی اندیشه‎ها و باورهای پسندیده و در اصطلاح اهل منطق به معنی عقاید مشهوری است که از لحاظ مصالح جامعه یا بر حسب سیرتی مخصوص، پسندیده و مقبول باشد. خواجه نصیر در معنی این اصطلاح گوید: «آنچه از آن جمله به حسب مصلحت عموم و یا به حسب سیرتی پسندیده بُوَد، آن را آراء محموده خوانند» ( اساس،...
  • الآراء والدیانات | اَلْآراءُ وَالدِّیانات، کتابی است دربارۀ عقاید و باورهای پیروان ادیان و مذاهب و مکتبهای گوناگون کلامی و فلسفی به زبان عربی نوشتۀ ابو محمد حسن بن موسى نوبختی (د ح 310ق / 922م)، فیلسوف و منجم و متکلم شیعی ایرانی و نویسندۀ کتاب فرق‎الشیعة که بارها به چاپ رسیده است. از کتاب الآراء والدیانات اثری به دست نیست، لیکن...
  • آرایش نگار |
  • آراکان | آراکان، یکی از 7 ایالت جمهوری برمه (فرانسوی: بیرمانی) به مساحت 760’36 کمـ2، غربی‎ترین بخش برمۀ سفلى واقع بین رشته‌کوههای آراکان یوما1 در شرق، خلیج بنگال در غرب، بنگلادش در شمال غربی، و مصب رود ایرّاوادّی2 در جنوب. آراکان مسکن اعقاب اقوامی مغولی بوده است که در حدود 4 قرن پیش از میلاد از چین غربی و فلات تبت به ...
  • آذری طوسی | آذَریِ طوسی، فخرالدین حمزة بن علی ملک اِسْفَرایِنی (784-866 ق / 1382-1462م)، شاعر و عارف و نویسندۀ پارسی‎گوی شیعی. نام پدر وی و لقب او در تواریخ و تذکره‌ها به اختلاف آمده است. نام پدر او را اسماعیل‌پاشا بغدادی (5 / 337) علی بن مالک، و هدایت (ص 49) عبدالملک نوشته است. لقب او در برخی از تذکره‎ها نورالدین است (ش...
  • آراگون | آراگون، (در منابع اسلامی: اَراغون، اَرَغون، اَرْغون و اَرْکون)، ایالتی در شمال شرقی اسپانیا یا اندلس دورۀ اسلامی، در قسمت وسطای حوضۀ، رود ابرو2، با °3 و ´5 طول غربی تا 45 دقیقه طول شرقی و °39 و ´57 تا °42 و ´56 عرض شمالی و حدود 000‘170‘1 نفر جمعیت (آمار سال 1979م). محدود است از شمال به فرانسه، از مشرق و جنوب ...
  • آرال | آرال، دریاچه‎ای بزرگ در آسیای مرکزی و جنوب غربی بخش آسیایی اتحاد شوروی، میان °43 و ´30 و °46 و ´50 عرض شمالی، با آب شور که اطراف آن را اراضی جمهوری شوروی خودمختار قره قالپاق (بخشی از جمهوری ازبکستان شوروی) و جمهوری قزاقستان احاطه کرده‎اند (دایرةالمعارف بزرگ شوروی، چ 2، 2 / 609). مساحت دریاچۀ آرال با جزایر آن ...
  • آراء اهل المدینة الفاضلة | آراءُ اَهْلِ الْمَدینَةِ الْفاضِلَة، (یا مبادی آراءِ اهل المدینة الفاضلة)، کتابی دربارۀ مسائل بنیادی فلسفه و فن سیاست از معلم ثانی، ابونصر محمد بن طرخان بن اوزلغ فارابی (259- 339ق / 873-950م) که بیشتر به اعتبار مؤلف آن، تا مدتها به عنوان مهم‎ترین اثر فلسفی ـ سیاسی در جهان اسلام شناخته می‎شده است. این کتاب شام...
  • آرابسک | آرابِسْک، یا اَرَبِسْک، عَرَبِسْک، شیوه‎ای از تزیین با شکلهای دقیق هندسی و نقشهای گیاهی ساده‌شده (استیلیزه و قراردادی) و دور از طبیعت (انتزاعی) با پیچ و خمهای متقاطع و موزون و مکرر که در تذهیب، کاشی‎سازی، قالی‎بافی، گچ‎بری، قلم‎زنی، منبت‎کاری، حجاری و دیگر زمینه‎های هنری به کار می‎رود (بورکهارت، 68؛ زمانی، 81...
  • آرارات | آرارات، توده کوههای آتشفشان خاموش در جنوب فلات ارمنستان، در انتهای شرقی کشور ترکیه و در مرز ایران و اتحاد جماهیر شوروی. آرارات از دوقله تشکیل یافته است: یکی آراراتِ بزرگ به ارتفاع 5156 متر و دیگری آراراتِ کوچک به ارتفاع 3952 متر. وجه تسمیه: آرارات را به زبان ترکی «آغْری داغ» و به زبان ارمنی «ماسیس» یا «مازیک»...
  • آربری | آربِری، آرتورجان (1905-1969)، خاورشناس انگلیسی. خانوادۀ وی فقیر و پدرش افسر پایین‌رتبۀ نیروی دریایی بود. از 12 سالگی در پی کسب روزی به کار پرداخت و در همان حال به مدرسۀ متوسطه راه یافت. به مطالعۀ یونانی و لاتین علاقۀ بیشتری نشان داد و پیش از ورود به دانشگاه این 2 زبان را به خوبی فرا گرفت و اغلب آثار کلاسیک را...
  • آرمونیقی | آرْمونیقی، سازی از گروه آلاتِ موسیقی بادی مطلق (ذوات‎النّفخ مطلق، نک‍ مراغی، 124، 125) که به آن «سازِ دهنی» نیز می‎گویند. ساختمان این ساز تشکیل می‎شود از تعدادی استوانه با زبانۀ آزاد که در جعبه‎ای کنار یکدیگر جای گرفته است. نوازنده، با دمیدن از رأس نایها، استخراج لحن می‎کند. نوع تکامل‌یافتۀ آن را غربیها «آرمو...
  • آرناوودلق |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: