صفحه اصلی / مقالات / اشراف، دیوان /

فهرست مطالب

اشراف، دیوان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 23 مرداد 1398 تاریخچه مقاله

اِشْراف، دیوان، اصطلاح و نیز عنوان دیوانی در ممالك اسلامی كه به طور كلی به معنای نظارت بر امور ادارات و اجزاء دستگاه دیوان‌سالاری به كار می‌رفته، اما حوزۀ كاربرد و مصادیق آن متغیر بوده است. متولی شغل اشراف را مُشرِف (جمع آن مشارف، نك‍ : دوزی، I / 750)، و خود آن شغل را مشارفه نیز می‌گفتند (مثلاً نك‍ : ماوردی، 110).
دربارۀ آغاز كاربرد این عنوان اطلاعی در دست نیست و گزارش افسانه‌آمیز خواندمیر (نك‍ : مآثر ... ، 28) مبنی بر آنكه لهراسب واضع مناصب و وظایف مستوفی و مشرف بوده، بی‌گمان فقط ناظر به خود شغل است، نه عنوان آن. با اینهمه، باید گفت مشاغل و وظایفی كه مشرفان بر عهده داشتند، قطع نظر از عنوان آن، همچون دیگر عناوین و مشاغل دیوانی در عصر اسلامی، سابقه‌ای كهن‌تر داشته است. شغل اشراف عموماً منصب تفتیش و بازرسی (نك‍ : جواد، 9 / ظ) ادارات و اجزاء دستگاه دیوان سالاری و حكومت شهرها بود و چون منصب مهم و حساسی به شمار می‌رفت، مشرفان را از میان مردان برجسته و معتمد دستگاه دیوانی و قضایی برمی‌گزیدند. چنانكه علی بن یوسف آمدی، قاضی و هم مشرف شهر واسط بود (ابن ساعی، 9 / 218)، و چون كسی بدین شغل منصوب می‌شد، خلعت و تشریف می‌یافت (مثلاً نك‍ : همو، 9 / 201، 265).
اشراف مدتها خود دیوانی خاص داشت. مثلاً در اواخر سدۀ 3 ق / 9 م از ابوعبدالله محمد بن داوود بن جراح دیوان‌سالار مشهور، پیش از وزارتش، با عنوان رئیس دیوان اشراف یاد شده (صابی، 284)، ولی از وظایف و حدود اختیارات این دیوان اطلاع دقیقی در دست نیست. به گزارش ماوردی، «اشراف اوقاف» از وظایف دهگانۀ دیوان مظالم نیز به شمار می‌رفته، و متولی آن مأمور بازرسی و نظر در اوقاف عام و خاص و حسن اجرای شروط واقف و داوری در نزاعهایی بوده كه بر سر اوقاف در می‌گرفته است (ص 110-111؛ نیز نك‍ : قاسمی، 572). برخی دیوانهای دیگر نیز خود مشرفانی داشتند، مانند دیوان زمام كه یكی از دو بخش آن زیر نظر مشرف اداره می‌شد (ابن ساعی، 9 / 16، 60). افزون‌بر آن، دیوان هر شهری رئیس و نیز مشرفی داشت كه آن را راه می‌بردند. چنانكه در منابع از مشرفان واسط، بعقوبا، نهرالملك و چند شهر دیگر یاد شده است (همو، 9 / 70، 73، 87؛ نیز نك‍ : جواد، همانجا) و آنان بیشتر به مسائل مالی می‌پرداختند. دیوان المخزن را هم كه خود چند بخش داشت، مشرفان مختلف اداره می‌كردند كه از جملۀ عناوین مناصب آنها باید به اشراف خزانۀ دولت، اشراف خزانۀ غلات و اشراف خزانۀ اسلحه اشاره كرد (ابن طویر، 140؛ ابن‌ساعی، 9 / 129، 265، 278؛ جواد، 9 / ظ، یا).
در ایران به روزگار غزنویان، گروهی از مشرفان در واقع خبرگزارانی بودند كه از سوی امیر و سلطان برای گردآوری اخبار چهار سوی قلمرو ایشان یا گردآوری خبر در زمینه‌ای خاص مأمور این كار می‌شدند؛ مانند مشرفی كه سلطان محمود برای ارسال اخبار كارهای فرزندش مسعود گمارده بود (بیهقی، 145). شغل گروهی از مشرفان با آنكه تشابه و تداخلی با وظایف برید داشت و گاه از مشرف و صاحب برید در كنار هم یاد شده (مثلاً، همو، 149)، ولی در مواردی اشراف بیشتر از برید اهمیت داشته است (همو، 635). با آنكه بیهقی مشرفان رسمی را همان خبرگزاران دولتی دانسته (ص 71، 165، 427) كه در كنار «زمامان» اخبار مملكت را به گوش سلطان می‌رساندند (ص 125) و آورده است كه سلطان مسعود بدین مقصود در قلمرو خود 4 مشرف تعیین كرد (ص 178)، ولی به نظر می‌آید كه در آن زمان كارگزاران و ندیمان و غلامان را هم پنهانی به جاسوسی و مشرفی مخدومان و رؤسای خویش بر می‌گماشتند و همین معنی را بیهقی متذكر شده، و این جنبه از «اشراف» را سخت نكوهیده است (ص 71، 78، 167). به روایت همو رؤسای برید سرخس و تخارستان هم پنهانی مأمور جاسوسی در دیوان ابونصر مشكان بودند (ص 176-177). افزون بر آن از مشرفان رسمی دولت در كنار «عامل» و صاحب برید، به‌عنوان مأموران بازرسی امور مالی یا كسانی كه به گونه‌ای با این امور سروكار داشتند، هم یاد شده است (همو، 194، 296، 352، 517). از این جهت گاه وظایف مشرف با مستوفی كه هر دو از كارگزاران اصلی دستگاه دولت بودند، تشابه داشته است. نظامی نیز در این بیت به همین معنی اشاره دارد (ص 37):
مستوفی عقل و مشرف‌رای / در مملكت تو كارفرمای
از بیت انـوری هـم اهمیت مشرفـان بیشتـر هویـداسـت (نك‍ : شهیدی، 226):
بی‌شرف مُهر مشرفان وقوفت / كتم عدم را كدام غث و سمین است
نزدیكی وظایف مشرف و مستوفی به ویژه از آنجا پیداست كه در عصر سلجوقیان دیوان اشراف در ادارۀ اموال دیوانی و ضبط محاسبات مالی كشور، مكمل دیوان استیفا بوده است (اقبال، 31). در منابع این دوره، از دیوان اشراف بارها یاد شده است و گویا رئیس آن را مشرف كل مملكت می‌نامیدند. مشرف كل كه مورد اعتماد تام امنای دولت بود، در هر شهر و ولایتی نایبی امانت‌دار می‌نشاند تا هرگونه مخارج كوچك و بزرگ با اطلاع او و از طریق او كارسازی شود (نظام الملك، 74). این نایبان یا مشرفان در حكم بازرسان امور مالی شهرها بودند و همین معنی از فرمانی كه طی آن خواجه عمیدالدین به نیابت اشراف جرجان منصوب شد، بر می‌آید (اقبال، 31-32). این مشرفان می‌بایست رسوم معاملات و دقایق محاسبات را می‌دانستند و امانت‌دار و با كفایت می‌بودند و پس از ضبط و ثبت درآمدها و مخارج، نسخه‌ای از آن را به دیوان اشراف می‌فرستادند. كارگزاران و متصرفان ولایات زیردست این مشرفان به شمار می‌رفتند (همانجا). مقرری ایشان نیز باید چنان می‌بود كه مانع دست درازی به اموال دولتی و رشوه‌خواری شود (نظام‌الملك، همانجا). در قلمرو سلجوقیان آسیای صغیر و امارتهای متعدد كوچك این منطقه نیز اشراف از مشاغل مهم بوده است و حتى كسانی را می‌شناسیم كه به «مشرف» ملقب بودند (مثلاً نك‍ : ابن بی بی، 656، 696). با اینهمه، در عصر سلجوقیان نیز مانند روزگار غزنویان، آن جنبه از شغل اشراف كه مستلزم جاسوسی و خبررسانی بود، مستحسن شمرده نمی‌شد، چنانكه عمیدالملك كندری پیش از حكومت و وزارت، مشرف درگاه بود و اخبار مختلف را پنهانی گرد آورده، گزارش می‌داد و چون طغرل این منصب را در شأن او نمی‌دانست، به حكومت خوارزم منصوبش كرد (باخرزی، 2 / 797؛ نیز نك‍ : اقبال، 32، حاشیه ).
اما باید اینگونه مصادیق و جنبه‌های اشراف را از منصب رسمی و مهم اشراف كه اساساً نظارت عالیه بر بسیاری از امور دولتی بود، جدا كرد. در عصر خوارزمشاهیان، نیكو سیرتی و امانت‌داری شرط مهم احراز منصب ریاست دیوان اشراف به شمار می‌رفت كه حوزۀ اقتدار وسیعی داشت و مصالح و مهمات رعایا موقوف به رعایت او بود و بایست «در اصلاح احوال رعایا و استقرار اموال دیوان» می‌كوشید (بهاءالدین، 120). مراد از مشرف ممالك در این دوره (نسوی، 255) باید همین رئیس دیوان اشراف بوده باشد.
شغل اشراف تنها در دستگاه دیوان‌سالاری خلفا و سلاطین شرق اسلامی نبود، بلكه در تمام سرزمینهای اسلامی از همان سده‌های اولیه با توجه به وظایف مختلف مشرف وجود داشت، چنانكه در عصر حكومت امامان رستمی در مغرب، از مشرفان مالیات و خراج یاد شده است كه مقرری آنان نیز از همان مالیاتها تأمین می‌شد (عبدالحمید، 309). دربارۀ اشراف و مشرفان كه مقریزی ( اتعاظ ... ، 3 / 118) از آنها به عنوان كارگزاران دیوانی یاد كرده، از عصر خلفای فاطمی به این سوی اطلاع بیشتری در دست است. یكی از انواع اشراف بازرسی كارهای مأموران دولت بود. مثلاً قاضی القضات مصر كسانی از مشرفان را به اندازه‌گیری آب و بازرسی كارهای ابن ابی الرداد متولی نهرها و مجاری آب مأمور كرد و آنها گزارش دادند كه وی هزینۀ لای روبیها را خود برمی‌داشته است (همان، 2 / 145، 3 / 121). از همین جا برمی‌آید كه گروهی از مشرفان زیر نظر قاضی كار می‌كردند. در اینجا نیز خزاین خلافت مشرفانی داشت كه از «معدَّلین» به شمار می‌رفتند و به ویژه مشرفان انبارهای غلات از مقرریهای قابل توجه برخوردار بودند (ابن‌طویر، 140، 142-143؛ احمد، 3 / 166، حاشیه). در این دوره همچنین از رئیس اشراف دارالضرب یاد شده كه در عصر الحاكم فاطمی، خطیب و امام جامع مصر، این منصب را داشت (كندی، 597). برای طالبیان یا اَشراف مصر هم در این دوره دیوانی بود كه مشرفان، عاملان و نایبانی داشت (مقریزی، همان، 3 / 342) و اموال و درآمدهای وقف شده بر طالبیان زیر نظر آنان حفظ و خرج می‌شد. از مقرری این مشرفان پیداست كه آنان پس از نقیب طالبیان بالاترین مقام را در این دستگاه داشتند (ابن طویر، 115).
اشراف شهرها نیز گویا خود از مشاغل بسیار مهم به شمار می‌رفته كه كسی چون ابوعبدالحسین بن سدیدالدوله را كه زمانی وزیر المستنصر فاطمی بود، به اشراف اسكندریه گماشتند (مقریزی، همان، 3 / 13). در منابع این دوره از مشرفان جوامع نیز یاد شده كه در برابر ارائۀ گواهی كار از اوقاف مقرری می‌گرفتند (ابن طویر، 100-101)، نیز حفظ اموال شرعی گردآوری شده هم بر عهدۀ مشرفان بود (مقریزی، همان، 3 / 88). به گزارش ابن مماتی در عصر ایوبیان، وظیفۀ گروهی از مشرفان از جهتی شبیه «ناظر» مالیاتی بود، با این تفاوت كه مالیاتهای گردآوری شده را پس از تعیین مبلغ و سر به مهر كردن، به مشرف می‌سپردند (ص 298، 302). مقریزی هم از گروهی از مشرفان یاد كرده كه مأمور مساحی و روشن كردن وضع اراضی و باغها بودند (‌ الخطط، 2 / 10).
در مغرب و اندلس نیز اشراف جنبه‌ها و مصادیق مختلف داشت، اما همه، نوعی بازرسی و نظارت را دربر می‌گرفت. مثلاً در اوایل سدۀ 4 ق منذر بن سعید قاضی ثغور شرقی اندلس، منصب ولایت و اشراف بر عمال ثغور را نیز داشت (ابن ابار، 1 / 293؛ قس: قاسمی، 303). گویا در این مناطق دستگاه بازرسی دولتی را دارالاشراف می‌نامیدند كه در شهرهای مختلف دوایری داشت و رئیس هریك از این دوایر را ظاهراً والی تشریفات یا متولی دیوان اشراف می‌خواندند (دوزی، I / 750؛ قس: زركشی، 36-37؛ نك‍ : ماضور، 37، حاشیه). به روزگار مرابطون مسئول امور اداری كشور را وزیر مشرف می‌نامیدند كه حوزۀ اقتداری وسیع داشت (حركات، 91-92). مشرفان شهرها هم نفوذ و اهمیت ویژه‌ای داشتند، چندانكه موحدون به كمك و همراهی مشرف فاس توانستند بر آنجا استیلا یابند (ابن خلدون، 6(2) / 478). در عصر موحدون هم از مشرفان شهرهایی چون غرناطه و اشبیلیه یاد شده است (ابن صاحب الصلاة، 124، 138، 376). این نكته كه مشرف به ویژه با امور مالی و مالیاتی سر و كار بیشتر داشت، از آنجا پیداست كه در عصر بنی حفص در افریقیه رئیس گمرك شهر را مشرف می‌نامیدند و مقرش را دارالاشراف می‌خواندند (برونشویگ، 2 / 67- 68).
به روزگار ممالیك، مصادیق عنوان مشرف و وظایف مشرفان تنوع بیشتری داشت و در منابع این عصر از انواع مشرفان و تفاوت درجات و مشاغل آنها بیشتر یاد شده است. مثلاً قلقشندی (5 / 454) متولی امور مطبخ سلطان را مشرف نامیده كه یكی از زیردستان «استادار الصحبة» بود. مقریزی (نك‍‌ : السلوك، 1(3) / 807) هم از مشرف مطبخ سلطانی یاد كرده است. یكی از مباشران ناظر اموال درگذشتگان بی‌وارث را هم مشرف می‌نامیدند (قلقشندی، 3 / 460؛ قس: ابن ایاس 1(2) / 106، كه از مشرف دیوان مواریث یاد كرده است).
مشرفی كه وظیفه‌اش نظارت بر امور مالی دولت بود، از سوی سلطان یا امیر معین می‌شد (زیاده،، 1(1) / 127) كه ظاهراً برابر همان مشرف ممالك در قلمرو شرقی اسلام بود. چنانكه اشاره شد وظایف مشرف و ناظر از جهاتی مشابه یكدیگر بود و بلكه عناوین مشرف و ناظر به جای هم نیز به كار می‌رفت. مثلاً در سخن ابن ایاس (1(1) / 459) ناظر عمارت، مشرف نامیده شده است و در حدود همان دوره به روزگار حكومت آل كرت در هرات از شغل اشراف و نظارت دیوان این شهر یاد شده كه هر دو در دست یك تن بود (سیفی، 118).
دربارۀ اشراف و مشرفان به روزگار خلفای متأخر عباسی و پس از آن عصر مغولان، اطلاع دقیق‌تری در دست است. پیش‌تر اشاره شد كه برخی از دیوانها خود مشرفانی داشتند كه از رؤسای آنها به شمار می‌رفتند. چنانكه مشرف دیوان زمام ظاهراً پس از رئیس یا صدر این دیوان، بالاترین مقام را در این دستگاه داشت و از رجال برجستۀ دولت به شمار می‌رفت و در عالی‌ترین مراسم دولتی شركت می‌جست (ابن‌فوطی، 85؛ نیز نك‍‌ : EI2, II / 326-327). دیوان زمام كه خود به مثابۀ دستگاه بازرسی به شمار می‌رفت، البته با شغل اشراف كه سپس به كلی جای زمام را گرفت، سخت مرتبط بود و بدین‌سبب، در بسیاری مواقع مشرف زمام به ریاست این دیوان می‌رسید (مثلاً ابن فوطی، 37، 101). افزون بر این، دارالتشریفات دربار خلافت، مدارس، رباطها و جوامع و خزاین نیز هر كدام مشرفان جداگانه داشتند و دیوانهای شهرها را هم در این دوره مشرفان در كنار رؤسای آن دیوانها راه می‌بردند (همو، 27، 28، 37، 47، 69).
منصب اشراف به روزگار مغولان پس از فتح بغداد همچنان از مناصب مهم بود و به تدریج اهمیت بیشتری یافت، تا آنجا كه وظایف دیوان زمام را به خود اختصاص داد. در عصر هلاكوخان از «اشراف ممالك بغداد» سخن رانده‌اند (وصاف، 237) و از آنچه محمد بن هندوشاه نخجوانی دربارۀ وظایف «مشرف الممالك» آورده، پیداست كه ریاست كل دیوانها با او بوده، چنانكه وی را «ضابط امور الدواوین و الممالك، مدبر مصالح الثغور و المسالك» شمرده است (نك‍ : 1(2) / 64-66). در این دوره هم بازرسی و نظارت بر امور مالی مهم‌ترین وظیفۀ مشرف بود كه به تفحص در درآمدها و هزینه‌ها می‌پرداخت، از مقرریها، جامگیها، صدقات و انعامات به خوبی مطلع بود و صدور براتها زیر نظر او قرار داشت و بالجمله می‌توانست در وقت حاجت دربارۀ همۀ این مسائل نظر دهد و سخن گوید (همو، 1(1) / 299، 2 / 111-112). از اشارۀ وصاف (ص 92) هم بر می‌آید كه یكی از وظایف مشرف، محاسبۀ كل درآمدها و مخارج كشور بوده است. متولی این شغل خطیر یا منصب‌دار «اشراف دیوان بزرگ» در واقع نوعی ریاست بر تمام دیوانهای دولت و امرا و حكام داشت. مثلاً ایلخان ابوسعید وقتی جلال‌الدین محمود را مشرف ممالك كرد، همۀ امرا و وزیران و حاكمان را دستور داد كه در كارها بدو مراجعه كنند، و دیوانیان را گفت كه مشرف را از تمام امور مطلع سازند و بی‌موافقت او كاری انجام ندهند. از همین فرمان بر می‌آید كه مشرف ممالك نایبانی به شهرها و ولایات می‌فرستاد كه هر یك از قدرت و نفوذ كافی برخوردار بودند (نخجوانی، 2 / 113-114). خواجه رشیدالدین فضل‌الله نیز در مواضعی از اشراف و مشرفان سخن رانده است (مثلاً چ تهران، 2 / 1167، 1175، چ باكو، 3 / 171). از اشارات او پیداست كه مشرفان شهرها از امیر و شحنه قدرت بیشتری داشتند (چ باكو، 3 / 209-210). بازرسی كارهای وزیران و كارگزاران كشوری نیز از وظایف مشرفان بود و در حقیقت ایلخان خود آنان را برای مأموریتهای ویژۀ بازرسی منصوب می‌كرد. مثلاً اباقاخان برای رسیدگی به امور مالی صاحب دیوان شمس‌الدین جوینی، یكی از مدعیان او به نام مجدالملك یزدی را عنوان «مشرف جمع و خرج» داد تا به بررسی امور مالی چند سالۀ كشور كه زیر نظر صاحب دیوان بود، بپردازد و دستور داد كه شاهزادگان و امرا در كار او مداخله نكنند (خواندمیر، حبیب السیر، 3 / 112).
غیر از مشرف ممالك و بازرسان عالی‌رتبه یا مشرفان شهرها و ولایات، برای كارهای مختلف مشرفان دیگری تعیین می‌شدند. مثلاً از جملۀ قوانین غازانی آن بود كه در هر «دارالقضاء» مشرفی حضور یابد و به هنگام خرید و فروش املاك، شرح و بسط و كیفیت معاملات را در «روزنامچۀ حال» ثبت كند (وصاف، 389). مشرفان به ویژه در شهرها و ولایات گاه به اتكای مقام خویش به مال‌اندوزی می‌پرداختند (مثلاً نك‍ : سیفی، 593). گاه این مشرفان خود به بازرسی خوانده می‌شدند و پس از روشن شدن نادرستی حسابشان، از شغل خود معزول می‌گردیدند (ناصرالدین منشی، 59، 64).
در دورۀ امارتهای كوچك آسیای صغیر پیش از تیموریان، تولیت اوقاف گاه به منصب اشراف منضم می‌گردید (آق سرایی، 74، 140). نجم‌الدین رازی در این عصر از مستوفی و ناظر و منشی به مثابۀ حواس ظاهری و باطنی سلطان و مملكت یاد كرده (ص 257)، و مولوی هم محاسب و ناظر «ارزاق جهان» را در مقام نسبت به خداوند مشرف خوانده است (3 / 102). همچنین اهمیت شغل اشراف ممالك از اینجا پیداست كه برخی از مشرفان مستقیماً به وزارت رسیده‌اند (وصاف، 181).
در دربار سلاطین هند در این روزگار نیز دیوان اشراف وجود داشت كه فرمانها را پس از صدور از دیوان وزارت ثبت و تأیید می‌كرد (ابن بطوطه، 514). ابن بطوطه همچنین از مشرف در دربار خاقان چین یاد كرده كه در دیوان وزارت در برابر وزیر می‌نشست (ص 643-644). البته بعید به نظر می‌رسد كه در اینجا هم عنوان «مشرف» و «دیوان اشراف» به همین نام موجود بوده، بلكه روایت ابن بطوطه ناظر بر شغل و وظایف بعضی از دولتمردان دربار چین بوده است. در دستگاه تیموریان نیز می‌دانیم كه شغل اشراف وجود داشته است و مشرفان را مانند سابق از رجال امین و معتمد انتخاب می‌كردند تا به گفتۀ فصیح خوافی با عمال دیوانی در خیانت به اموال دولت همدستی نكنند (2 / 155).
تنوع مشرفان و وظایف آنان به روزگار صفویه شبیه دورۀ ممالیك مصر و شام است. چنانكه در این عصر از مشرف ایلخی، مشرف جبّاخانه، مشرف ضرابخانه و شماری دیگر از انواع مشرفان بیوتات سلطنتی چون مشرف خزانه، مشرف توپخانه، مشرف قوشخانه، مشرف قیجاجی خانه، مشرف شربتخانه، مشرف شعرباف خانه و مشرف آبدارخانه یاد شده كه هر یك وظایف معینی داشتند (میرزا رفیعا، 301، 303؛ میرزا سمیعا، 62-63). در این بیوتات، غیر از بازرسی، تعیین برآورد بودجۀ مورد نیاز و تهیۀ گزارشی در آن باب از وظایف مشرف بود (مینورسكی، 122) كه می‌بایست روزنامجات مخارج بیوتات را ضبط كرده، به وزیر بیوتات برساند (میرزا رفیعا، 545؛ میرزا سمیعا، 35)، اما هیچ مخارجی را بدون سند نمی‌بایست در روزنامچه ثبت كند. مشرفان همچنین مخارج 6 ماهۀ بیوتات را برآورد كرده، به وزیر بیوتات می‌دادند تا پس از طی مراحلی بودجۀ آن تأمین شود (همو، 9-10). در اینجا مشرفان بیوتات زیر دست وزیر بیوتات و ناظر بیوتات كار می‌كردند. مشرف ضرابخانه نیز باید هرچه را كه هر روز ضرب می‌شد، می‌دید و ثبت می‌كرد و روزنامچۀ آن را به معیر الممالك می‌داد (همو، 33). وظیفۀ گروهی از مشرفان كارگاههای سلطنتی هم محاسبه و ثبت كارهای كاركنان بود (مینورسكی، 49).

مآخذ

آق سرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، به كوشش عثمان توران، آنكارا، 1943 م؛ ابن ابار، محمد، التكملة لكتاب الصلة، بغداد، 1956 م؛ ابن ایاس، محمد، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، به كوشش محمد مصطفى، قاهره، 1402-1403 ق؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1384 ق؛ ابن بی بی، حسین، الاوامر العلائیة فی الامور العلائیة، به كوشش عدنان صادق ارزی، آنكارا، 1956 م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن ساعی، علی، الجامع المختصر فی عنوان التواریخ و عیون السیر، به كوشش مصطفى جواد، بغداد، 1353 ق / 1934 م؛ ابن صاحب الصلاة، عبدالملك، المن بالامامة، به كوشش عبدالهادی تازی، دارالغرب الاسلامی، 1987 م؛ ابن‌طویر، مرتضى، نزهة المقلتین فی اخبار الدولتین، به كوشش ایمن فؤاد سید، اشتوتگارت، 1412 ق / 1992 م؛ ابن فوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة، بیروت، 1987 م؛ ابن مماتی، اسعد، قوانین الدواوین، به كوشش عزیز سوریال عطیه، قاهره، 1411 ق؛ احمد، محمدحلمی محمد، حاشیه بر اتعاظ الحنفاء (نك‍ : هم‍ ، مقریزی)؛ اقبال، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه و یحیى ذكاء، تهران، 1338 ش؛ باخرزی، علی، دمیة القصر، به كوشش سامی مكی العانی، كویت، 1985 م؛ برونشویگ، رابرت، تاریخ افریقیة فی العهد الحفصی، بیروت، 1988 م؛ بهاءالدین بغدادی، محمد، التوسل الی الترسل، به كوشش احمد بهمنیار، تهران، 1315 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به كوشش علی‌اكبر فیاض، تهران، 1356 ش؛ جواد، مصطفى، مقدمه بر الجامع المختصر (نك‍ : هم‍ ، ابن ساعی )؛ حركات، ابراهیم، النظام السیاسی و الحربی فی عهد المرابطین، دارالبیضاء، مكتبة الوحدة العربیه؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، مآثر الملوك، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1372 ش؛ همو، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، به كوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ همان، به كوشش علی‌زاده، باكو، 1957 م؛ زركشی، محمد، تاریخ الدولتین، تونس، 1966 م؛ زیاده، محمدمصطفى، حاشیه بر السلوك (نك‍ : هم‍ ، مقریزی)؛ سیفی هروی، سیف، تاریخ نامۀ هرات، به كوشش محمدزبیر صدیقی، كلكته، 1362 ق / 1943 م؛ شهیدی، جعفر، شرح لغات و مشكلات دیوان انوری، تهران، علمی و فرهنگی؛ صابی، هلال، الوزراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1958 م؛ عبدالحمید، سعدزغلول، تاریخ المغرب العربی، اسكندریه، 1979 م؛ فصیح‌خوافی، محمد، مجمل فصیحی، به كوشش محمود فرخ، مشهد، 1339 ش؛ قاسمی، ظافر، نظام الحكم فی الشریعة و التاریخ الاسلامی، بیروت، 1987 م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1963م؛ كندی، محمد، الولاة و القضاة، به كوشش رون گست، بیروت، 1908 م؛ ماضور، محمد، حاشیه و مقدمه بر تاریخ الدولتین (نك‍ : هم‍ ، زركشی)؛ ماوردی، علی، الاحكام السلطانیة، به كوشش احمد مبارك بغدادی، كویت، 1409 ق / 1989 م؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به كوشش محمد حلمی محمد احمد، قاهره، 1390-1393 ق؛ همو، الخطط، قاهره، 1913 م؛ همو، السلوك، به كوشش محمد مصطفى زیاده، قاهره، 1956 م؛ مولوی، مثنوی، به كوشش نصرالله پورجوادی، تهران، 1363 ش؛ میرزا رفیعا، دستور الملوك، به كوشش محمدتقی دانش‌پژوه، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات دانشگاه تهران، 1347- 1348 ش، س 16، شم‍ 3، 5، 6؛ میرزا سمیعا، تذكرة الملوك، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1332 ش؛ مینورسكی، و.، سازمان اداری حكومت صفویان، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1334 ش؛ ناصرالدین منشی كرمانی، سمط العلى للحضرة العلیا، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1362 ش؛ نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به كوشش حسین حسینی، تهران، 1312 ش؛ نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستور الكاتب فی تعیین المراتب، به كوشش علی‌زاده، مسكو، 1964، 1971، 1976 م؛ نسوی، محمد، سیرت جلال‌الدین مینكبرنی، به كوشش مجتبى مینوی، تهران، 1344 ش؛ نظام‌الملك، حسن، سیاست‌نامه، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1320 ش؛ نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، به كوشش وحید دستگردی، تهران، 1333 ش؛ وصاف، تاریخ، به كوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، 1338 ش؛ نیز:

Dozy, R., Supplément aux dictionnaires arabes, Beirut, 1968; EI2.
صادق سجادی

 

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: